دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: :: حکایت های مذهبی ::

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    Ok :: حکایت های مذهبی ::

    آفرينش آدم

    … هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمين جانشيني خواهم گماشت.

    ـ فرشتگان در مقام مخاصمه گفتند:

    آيا كسي را مي گماري كه در آن فساد كند و خونها بريزد و حال آنكه ما خود تو را به پاكي مي ستاييم و تقديس مي كنيم؟

    ـ خداوند فرمود:

    من چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد. من از گل خشك و برآمده از لجن بويناك بشري مي آفرينم. پس آنگاه كه او را راست و تمام گردانيدم و از روحم بر او دميدم بر او به سجده در افتيد. آنگاه او را از خاك آفريد و همه نامها را به آدم آموخت و به فرشتگان عرضه نموده فرمود: اگر راست مي گوييد، مرا ازنام اينها خبر دهيد.

    ـ فرشتگان گفتند:

    منزهي تو ما علمي نداريم جز آنچه تو خود يادمان داده اي كه تويي دانا و حكيم.

    پس خداوند فرمود:

    اي آدم ايشان را از نامهاي اينها آگاه ساز، پس چون آنان را از نامهايشان آگاه ساخت.

    سجده بر آدم و نافرماني ابليس

    خداوند به فرشتگان فرمود:

    آيا به شما نگفتم من بر غيب و آسمانها و زمين داناتر و آنچه را آشكار مي كنيد و آنچه را پنهان مي داشتيد، مي دانم.

    ـ آنگاه كه فرشتگان را فرمان داديم كه بر آدم سجده كنند پس همگي يكسره سجده كردند مگر ابليس كه از جنها بود و از اينكه با سجده كنندگان باشد، خودداري ورزيد. و سخت با خداي رحمان مخالفت و عصيان كرد.

    خداوند فرمود: اي ابليس چه چيز تو را از سجده به آنچه با دو دست خويش آفريدم، آنگاه كه تو را دستور دادم ـ بازداشت؟ آيا خود را بزرگ ديدي يا از برتري جوياني! اي ابليس تو را چه شد كه با ساجدان نبودي؟

    ابليس گفت:

    آيا كسي را سجده كنم كه از گل آفريده اي؟ به من بگو آيا اين همان است كه برمن برتري اش دادي؟ من هرگز به بشري كه از گل خشك برآمده از لجن بويناك آفريده اي سجده نخواهم كرد. من از او بهترم مرا از آتش آفريدي و او را از گل.

    آنگاه خداوند فرمود:

    از اين (جايگاه) فرود آي كه تو را نرسد در آن تكبر ورزي پس بيرون شو كه بي شك از فرومايگاني و تا روز رستاخيز لعنت من بر تو است.

    ابليس گفت:

    پروردگارا پس مرا تا روز رستاخيز مهلت ده.

    خداوند فرمود:

    همانا تو از مهلت يافتگاني تا آن روز معلوم!

    ابليس در جواب گفت:

    پس چون مرا گمراه كردي حتما در راه راستت به كمينشان مي نشينم، آنگاه از پيش روي و از پشت سر و از راست و چپ آنان در مي آيم (و چنان مي كنم كه) بيشتر شان را شكرگزاري نيابي پروردگارا به سبب آنكه مرا به بيراهه افكندي من (نيز گناهان را) در زمين در نظرشان مي آرايم و همگيشان را گمراه مي كنم…. مگر بندگان با اخلاصست.

    آدم و همسرش در بهشت

    خداوند فرمود:

    همين (اخلاص) راهي مستقيم است به (درگاه) من در حقيقت تو را به بندگان من تسلط نيست مگر كساني از گمراهان كه تو را پيروي كنند. نكوهيده و رانده از اينجا بيرون شو و از ايشان هر كه را تواني به آوات برانگيز و با لشكر سواره و پياده تا ختشان آور و در اموال و اولاد شريكشان شود وعده شان ده….. برو كه جزاي هر كس از آنها كه تو را پيروي كند دوزخ است…..

    ـ .... اي آدم تو و همسرت در بهشت بيارام و از (نعمت هاي) آن از هر جا كه خواهيد به فراواني بخوريد همانا تو در آن نه گرسنه مي شوي و نه برهنه و نه تشنه مي شوي و نه در گرماي آفتاب مي ماني. ولي به اين درخت نزديك مي شويد كه از ستمكاران مي گرديد. اي آدم براستي اين (ابليس) با تو و همسرت دشمن است مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه بدبخت شوي.

    (اما) شيطان آن دو را وسوسه كرد تا شرمگاهشان را كه از آنان پوشيده بود، در نظرشان آشكار كند و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت بازنداشت مگر براي اينكه دو فرشته شويد يا از (زمره) جاودانان گرديد. اي آدم آيا ميل داري تو را به درخت جاودانگي و سلطنتي كه كهنه و نابود نشود، راهنمايي كنم؟ و براي آن دو سوگند خورد كه: من بي شك از خيرخواهان شما هستم!

    پس آن دو را به فريبي فرود آورد تا چون از (ميوه) آن درخت چشيدند، شرمگاهشان بر آنان آشكار گرديد و به پوشاندن خويش از برگ (هاي) بهشت پرداختند.آدم نافرماني پروردگارش كرده، گمراه شد و پروردگارش آن دو را ندا كرد كه:آيا من شما را منع نكردم و به شما نگفتم كه شيطان سخت دشمن آشكارتان است؟گفتند:پروردگارا، بر خود ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزي و بر ما رحم نياوري مسلماً از زيانكاران شده ايم.

    آدم و همسرش در زمين

    ـ آنگاه خداوند فرمود:

    همه از آن (مقام رفيع) فرود آييد كه برخي از شما با برخي ديگر دشمنيد و زمين تا هنگامي (معين) قرارگاه و (محمل) برخورداري شماست. در آن زندگي مي كنيد و در آن مي ميريد و از آن برانگيخته مي شويد. آنگاه آدم از خداي خود كلماتي فرا گرفت، پس خدا توبه اش را پذيرفت، و به راستي كه او بسيار توبه پذير و مهربان است.

    فرزندان آدم

    ـ و (اي پيامبر) حكايت دو پسر آدم را به حقيقت و راستي بر آنها بخوان كه تقرب به قرباني جستند ازيكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد.

    (قابيل به هابيل) گفت: همانا تو را خواهم كشت.

    (هابيل) گفت: جز اين نيست كه خدا قرباني پرهيزگاران را خواهد پذيرفت اگر تو از كشتنم دست برآوري، من دست به كشتنت دراز نخواهم كرد كه من از خدا، پروردگار جهانيان مي ترسم. من مي خواهم كه گناه (كشتن) من و گناه (مخالفت) خود را به گردن گيري تا اهل آتش شوي كه اين جزاي ستمكاران است.

    پس نفسش (قابيل) او را به كشتن برادرش ترغيب كرد تا او را كشت و از زيانكاران گرديد آنگاه خداوند كلاغي را برانگيخت كه زمين (به چنگال خود) گود كند تا به او بنمايد كه چگونه پيكر برادرش را نهان سازد (قابيل) با خود گفت: اي واي بر من! آيا ناتوان شدم از آنكه همچون اين كلاغ باشم تا جسد برادرم را زير خاك پنهان كنم؟ پس در زمره پشيمانان درآمد.

    و بدين سان آموختيم: «هر كس شخصي را بي آنكه كسي را كشته باشد يا بدون آنكه فسادي در زمين كرده باشد بكشد چنان است كه همه مردمان را كشته و هر كه نفسي را حيات بخشد مانند آن است كه تمام مردم را حيات بخشيده».
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  2. #2
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی :: خدای یونان

    يكي از زمينه هاي فكري كه تاثير تعيين كننده در ساختمان اجتماعي و روابط ميان انسانهاي هر جامعه داراست، مدل هاي - دقيق يا نا دقيق - ولي ايده آليزه شده از جوامع، طرز رفتار، افراد و شخصيت هائيست كه اعضا آن جامعه بيش از همه با آن آشنا هستند (مثال رفتار علي ابن ابوطالب در زمان خلافت خود).
    بخشي از اين مدل ها آنهائي هستند كه انسان ها از طريق مذهب با آنها آشنا ميشوند. اين مدل ها كه در دوران كودكي در ذهن غالب مردم هر جامعه جا ميگيرند، در زير بناي فكري و اجتماعي بعدي انسان هاي مزبور نقش بازي مي كنند.
    براي مثال در کشور ما ''خدا''، صفات، خصوصيات و قدر قدرتي او در اذهان مردم جاي خود را باز كرده است. شايد بتوان از اين طريق توضيح داد كه چرا پادشاهان ايران خود را با عنوان ''سايه خدا'' و ''ظل الله'' معرفي مي كردند. آنان مي خواستند از اين طريق خط موازي ميان قدرقدرتي و برتري هاي خود و قدرت و بر تري هاي ''خدا'' ترسيم كنند.

    هدف نوشته زير آشنا ساختن خوانندگان با شخصيت هاي خدايان در يونان قديم و معرفي محتواي عميق اين افسانه هاست. در اين رابطه بسياري از نتيجه گيري هائي كه به شرائط امروز ايران مربوط ميشوند به عهده خود خواننده گذاشته ميشود.
    اهميت شخصيت و موقعيت خدايان يونان در اينست كه جامعه يونان كه اين خدايان مورد پرستش آن بوده اند جامعه اي است كه به عنوان مهد اولين دموكراسي در تاريخ شناخته شده بشر بشمار ميرود. و چون تصوير بخشي از روابط اجتماعي آنروز يونان در وجود افسانه وار خدايان يونان منعكس است، شناختن اين افسانه ها به شناخت از درجه تكامل دموكراسي در جامعه يونان قديم كمك ميكند.

    افسانه هاي يونان در رابطه متقابل با طرز زندگي و فكر مردم آن زمان يونان شكل گرفته اند. از يك طرف از طرز فكر، زندگي و نيازهاي اجتماعي مردم نشئت گرفته اند و از جانب ديگر اين افسانه ها (مانند هر ائين ديگري) خود بر زندگي اجتماعي، فردي و تنظيم روابط مردم تاثير داشته اند.
    اگر قبول كنيم كه افسانه هاي يونان منعكس كننده جامعه و افكار مردم يونان در آن زمان است و همچنين اگر قبول كنيم كه موجوديت ''ولايت فقيه'' يا اصولا جمهوري اسلامي مطابق و يا حتي متاثر از روح و موازين اسلام و قرآن است به اين نتيجه مي رسيم كه مقايسه افسانه هاي يونان با اسلام بنوعي مقايسه جامعه يونان قديم با جامعه امروزي ايران است.

    مقايسه هرم قدرت (هيرارشي) در اين افسانه ها با هيرارشي موجود در اسلام كه منعكس كننده طرز فكر عربستان در 1400 سال پيش است، ما را بار ديگر به اهميت تحقيقاتي كه در زمينه ''شيوه توليد آسيائي'' انجام مي گيرند توجه ميدهد.

    افسانه هاي يونان بعدها در رم باستان و در ميان اقوام ژرمن با كم و بيش همان خصوصيات ولي با نام هاي ديگر وجود داشته اند كه نقش موثري در ساختمان فكري و اجتماعي اين اقوام و پس از آن تاثير عميق و انكار ناپذيري اصولا در طرز تفكر دموكراتيك در جامعه بشري بجاي گذاشته است.

    چندخدائي

    مردم در يونان قديم به توحيد (يك خدائي) اعتقاد نداشتند و خدايان متفاوتي را ميپرستيدند. منشا اصلي اين تصورات در يونان قديم و چگونگي دقيق پيدايش آن ناروشن است. شناخت امروزي از اين تصورات بيشتر متعلق به دوران هاي بعد هستند: اشعار هومر (Homer) كه حدود 900 سال قبل از ميلاد مسيح ميزيست و هزويد (Hesoid) كه حدود 700 سال قبل از ميلاد مسيح ميزيسته است از قديمي ترين نوشته هائي هستند كه البته تصورات دوران جديدتر را منعكس مي سازند. ظاهرا در سرائيدن افسانه هاي مزبور نه فقط اين دو شاعر و نويسنده بلكه نويسندگان، متفكرين و شاعران متعددي شركت داشته اند كه هر كدام به فراخور حال و زمان اين حق را براي خود قائل ميشدند كه (بجاي كاري كه امروز آنرا تاريخ نويسي مي گوئيم) در بسياري از موارد با حركت از شخصيت هاي تاريخي واقعي افسانه هاي مزبور را بال و پر داده و خود دانسته هائي به آنها اضافه كنند. به اين خاطر مرز بين واقعيت هاي تاريخي و افسانه ها در اين نوشته ها روشن نيست. اين مساله در شاهنامه فردوسي نيز به نوع خود وجود دارد.
    خدايان يونان در المپ (Olymp) زندگي مي كردند و بهمين خاطر خدايان المپ نيز ناميده ميشوند. آنان كه عمر جاويدان دارند در قصرهائي كه هفائيستو (Hephaistos – شخصيت وي در زير توضيح داده خواهد شد) زندگي مي كنند. خوراك آنان خوراك خدايان و مشربه آنان مشربه خدايان است كه به آنها زندگي جاويد مي بخشد. برخلاف آنچه كه در اديان ديگر به خدايان نسبت داده ميشود، خدايان المپ قدرت بي پايان و لايزال ندارند و قدرت آنان توسط سرنوشت محدود است.

    تقسيم قدرت ميان خدايان

    در ميان خدايان يونان مرزهاي قدرت و مسئوليت ها تقسيم شده و مشخص است. هر خدائي در مورد مسائل مربوط به بخش خود اختيار تام دارد. حتي دخالت رئيس خدايان زئوس نسز در امور مربوط به ديگران حد معيني دارد. خود زئوس نيز همه كاره و هيچ كاره نيست. او نيز در بخش معيني مسئوليت خود را داراست. او حاكم جهان و خداي آسمان است. در ميان ابرها، رعد، برق، طوفان وباران ظاهر ميشود. بهمين جهت ستايش از او نيز بر فراز قله ها كه نزديك تر به آسمان ها هستند انجام مي گيرد. اما او خدا است و قدرت پيشگوئي دارد. او سرنوشت انسان ها را در ترازوي سرنوشت سبك و سنگين ميكند. او بر نظم اجتماعي انسان ها نظارت دارد و زوجات، خانواده ها، دولت، سوگند و حفظ حقوق ميهمانان را مراغب است. برخلاف آنچه كه در غالب اديان ديگر به خدا نسبت داده ميشود اصل عاري بودن از خطا و بهمين جهت مبري بودن از هرگونه مسئوليت در ميان خدايان يونان وجود ندارد. خدايان يونان نيز مانند انسان ها گرفتار احساسات، عواطف و خواسته هاي خويشند.
    زئوس نيز گاه و بيگاه دچار خطا ميشود. او خود قانون مقدس خانواده را زير پا مي گذارد و براي همسر خود انگيزه حسادت ايجاد مي كند. تعداد فرزنداني كه الهه ها (خدايان زن) و انسان ها به او هديه كرده اند از شمار خارج است.
    چون براي خدايان نيز احتمال ارتكاب خطا وجود دارد زمينه پيروي كور كورانه از اين انسان ها به مراتب كمتر از موقعي است كه خدايان مظهر كمال و عاري از كوچكترين خطا و مسئوليت ها تلقي شوند. انسان ها بخود اجازه ميدهند اعمال خدايان را نيز مورد بازرسي و بررسي قرار دهند و در مورد درست يا نادرست بودن اين اعمال نظر خود را داشته باشند.

    تساوي خدايان زن و مرد

    در ميان خدايان يونان الهه هاي زن همانقدر خدا و داراي قدرت هستند كه خدايان مرد. از همان حقوقي و وظائفي برخوردارند كه مردان هستند.
    براي مثال هرا (Hera) خواهر و همسر زئوس است و بالاترين الهه زن در آسمان بشمار ميرود. هرا به عنوان خداي قوانين مقدس خانواده بر كار انسان ها و خدايان نظاره مي كند. او بخصوص در فكر حفاظت از شخصيت و حقوق زن است. سختي در طينت اوست. هفائيستوس پسر او مي لنگد زيرا كه مادر كه از زشتي او برافروخته بود او را از المپ به زمين پرتاب كرده است.
    خدايان همه نوع صفت هاي زميني و انساني را دارا هستند. حسادت، كينه و نفرت در ميان خدايان يونان امري روزمره و عادي است. هرا سمت مشاوري زئوس را هم داراست اما به دليل حسادتش دائما عليه زئوس توطئه مي كند.

    جايگاه هنر و علوم

    زن ديگري كه در المپ از مهمترين خدايان بشمار ميرود پالاس آتنه (Pallasathene) است. او خداي عقل و مبارزه است. خدعه در جنگ و هوشياري را به دوستان خود مي آموزد. بهمين خاطر اوليس (Odysseus) كه مرد بسيار مخترع و متفكري است معشوقه اوست. آتنه با زين و برگ كامل جنگ از پيشاني زئوس زائيده شده است و مورد علاقه خاص اوست.
    عشق طبيعي و همه جانبه نسبت به پديده هاي طبيعت و زيبائي هاي آن در ميان خدايان يونان مهار نشده است. اين خدايان هم از همه چيزهائي كه انسان ها لذت ميبرند لذت ميبرند و بهره مي گيرند. به خلوت نشيني، رياضت كشي و تارك دنيا شدن كه ميتواند خداياني عقده اي و در نهايت زورگو و طلبكار از آنها بار آورد در ميان آنان نيست.
    پشتيباني از دانش بشري و ارج گذاشتن بر آن بطور واضحي در ميان خدايان يونان ديده ميشود. آتنه خود مخترع ني (فلوت)، خيش شخم زني، دستگاه بافندگي و كشتي است. او حافظ فنون، هنرها و علوم است. به اين خاطر بيش از همه شهرا هاي ديگر مردم آتن او را خداي خود مي دانند.
    آپولون (آپولو Apollo) يكي از پسران زئوس است كه نتيجه رابطه او با لاتونا يكي يگر از الهه هاست. آپولون خداي نور (خورشيد)، خداي جوانان و خداي علم طبابت، خداي پيش گوئي برخلاف زئوس كه فقط قدرت پيشگوئي دارد)، خداي آهنگ ها، آوازها، رقص ها و هنر شاعري است. امواج تيركمان نقره اي آپولو براي زاهدان و تقوا كاران مرگ را آسان مي كند و بدكاران را به طرز ترس آوري مجازات مي نمايد. كما اينكه نيوب (Niobe) و يوناني ها را كه در صدد فتح ترويا بودند به طاعون مبتلا ميكند. آپولو همچنين مظهر آرامش و تعادل است. آرتميس (اسم لاتين اوديانا) خواهر دوقلوي آپولو خدايي جنگ ها و شكار است. تيردان او تيرهائي دارد كه خطا ناپذيرند. او باكره است و حافظ پاكيزگي و عفت. دختران قبل از ازدواج بر او نماز مي خوانند.

    جايگاه عشق

    آفروديت (Aphrodite - اسم لاتين او ونوس) خداي عشق است و از كف امواج درياها به دنيا آمده است. او زيباترين خدا ست. همسر هفائيسيتوس زشت رو و معشوقه آرس (Ares) خداي جنگ.
    اهميت عشق در زندگي و افكار يونانيان قديم از تكيه اي كه در افسانه ها بر آن ميشود، روشن مي گردد. به توصيف زيباي زير از عشق توجه كنيم: آفروديت در كمربند خود نيروي معجزه آساي عشق را پنهان دارد. اروس (عشق – هوس Eros) كه با تيرهاي خود عشق را به آتش مي كشد پسر اوست.
    آفروديت خداي بهار است. خداي باغها و گل ها. او همچنين بعنوان خداي كشتيراني مورد ستايش قرار مي گيرد.

    جنگ و مرگ

    آرس (اسم لاتين او مارس) خداي جنگ است. بار ديگر مي بينيم كه چگونه پديده هاي زندگي روزمره انسان آئين او را ساخته اند. غالب پديده هاي زندگي روز در يونان قديم در وجود خدايان منعكس اند. آرس از فرياد ستيز و داغي نبرد در صحنه هاي جنگ مسرور ميشود. او بذر مرگ و نابودي مي پراكند و عاشق ستيزه و خواست ستيزه جويانه است. همه خدايان و حتي زئوس پدر از او نفرت دارند. تنها اريس (Eris) خداي تفرقه افكني، آفروديت معشوقه او و هادس (Hades) كه در انتظار شبح مقتولين جنگ است دوست او هستند.

    خدايان ديگر

    آهنگر المپ هفائيسيتوس ( Hephaistos - اسم لاتين او ولكانوسVolkan به معني آتش فشان) است. خداي آتش يك آهنگر نيرومند است. او فلج و زشت اما بهمان نسبت قوي پنجه و خوش قلب است. اوست كه نيزه طلائي زئوس را ساخته و او را مسلح كرده است. او سازنده اولين دستگاه هاي اتوماتيك است. خدمتگذاراني از طلا و سه پايه هائي كه خود راه ميروند. او سازنده المپ است كه در آغاز كار گاه او بود. بعدها كارگاه او به غارهاي كوه اتنا منتقل ميشود.
    پيغامبر: هرمس (Hermes اسم لاتين مركور) هم يكي از پسران زئوس است. او طبيعتي باهوش و چابك دارد. خبر آور خدايان است و با كفش هاي بالدار خود به سرعت در جهان در حركت است. هرمس خواب و خواب هاي قابل تعبير را به همراه ميآورد و ارواح را تا قعر زمين همراهي مي كند. به قوه فهم و درك عملي كه دارد به انسان ها ثروت مي بخشد، خداي راه ها، رفت و آمد، خداي تاجران و حتي دزدان و كلاهبرداران است.
    خداي دريا ها: پوزيدون ( Poseidon - لاتين نپتون) خداي قدرتمند دريا هاست. نيزه سه سر او مد (عكس جزر) را باعث ميشود و طوفان ها را تحريك مي كند. او زمين را مي لرزاند و در ضمن خداي حافظ دريانوردي است. در تنگه هاي راه كورينت جشنهائي بر گزار ميشوند كه اوج آنها مسابقه كالسكه راني است. به اين دليل پوزيدون به عنوان خداي رام كننده اسبان نيز شناخته ميشود.
    خداي شراب: ديونيوس ( Dyonyos باكوس). قبلا اشاره شد كه افسانه هاي يونان قديم مخلوق ذهن يك شاعر يا نويسنده نيست و احتمالا بخشي از اين داستان ها خود مردم بنا به احتياجات فكري، رواني و اجتماعي خود با شاخ و برگ دادن به اتفاقات و شخصيت هاي زمان خود ساخته اند و نويسندگان و شاعران زمان اين تصورات را باز شاخ و برگ بيشتري داده به رشته تحرير در آورده اند. براي مثال ديونيوس يا باكوس تازه پس از دوران هومر (900 سال قبل از ميلاد مسيح) به ميان خدايان يونان مي آيد. او خداي فراواني و بخصوص خداي شراب بود. قدرت او همانقدر كه به نشاط مي انجامد به تهور بيجا، سرعت در اسب دواني و حتي ديوانگي مي انجامد.
    او با همراهان خود نيمفه ها (Nymphen – الهه هاي طبيعت كه در آبها و جنگل ها زندگي مي كردند) شياطين و ديگر منسوبين خدايان به سراسر جهان تا ليبي، مصر و هند مسافرت ميكرد تا نماز گزاري و پرورش درخت مو و ساختن شراب را ترويج دهد. پس از اينكه تمام جهان را به نماز گزاري خود جلب مي كند به المپ ميرود و در ميان دوازده خداي المپ به خدائي پذيرفته ميشود. الهه هستيا خواهر زئوس، حافظ آتش در اجاق خانه و دولت به نفع او در يك مجلس مهماني از سمت خود در المپ صرفنظر مي كند.

    روابط ميان خدايان

    قوانين هم در مورد خدايان و هم در مورد انسان ها صادقند. براي مثال هرا كه حافظ قوانين مقدس خانواده است هم بر كار انسان ها و هم بر كار خدايان نظاره دارد. اگر خدائي دچار خطا شود مجازات ميشود و اگر اين خطا بزرگ باشد خداي مزبور از خدائي خلع و به نيم خدا تبديل ميشود.
    زئوس علي رغم برتري اش بر ديگر خدايان قادر مطلق نيست. تعظيم و بله قربان گوئي در ميان خدايان وجود ندارد و در افسانه هاي يونان به چشم نمي خورد.
    در ميان خدايان يونان دموكراسي حاكم بود. دوازده خداي المپ جلسات بحث و مشاوره و تصميم گيري دارند. در اين جلسات هر خدا داراي يك راي است. اموري كه مربوط به همه خدايان است در مجلس خدايان طرح و
    پس از بحث و مشاوره در مورد آن قضاوت و تصميم گيري ميشود. تصميمات مربوط به مجازات هاي شديد خدايان به اين جلسات مربوط مي شد. در آئين يونانيان بر خلاف آئين هاي ديگر خوبي كامل در يكطرف و بدي كامل در طرف ديگر (خدا و شيطان – اهورامزدا و اهريمن) – دوآليسم تفكر وجود نداشت. خوبي وبدي هر دو باهم بروز مي كردند و يك شخص معمولا درستكار ميتوانست در موارد متعددي نيز دچار اشتباه گردد. اين مساله كه در زندگي انسان كشيدن مرز روشن ميان خوبي ها و بدي ها غالبا بسيار مشكل است در فلسفه اين افسانه ها كاملا منعكس است.
    انسان ها خود را با خدايان سر بسر مي دانستند و ''فاصله'' خدايان المپ با انسان ها به ''فاصله'' خدايان با مردم در اديان ديگر نبود. حتي يك خدا در جنگ مستقيما به نفع گروهي از انسان ها عليه ديگران شركت مي كرد. همچنين يك انسان ميتوانست با خدائي رابطه زناشوئي بر قرار سازد. از ازدواج يك خدا و يك انسان يك نيم خدا بدنيا مي آمد كه عمر جاودانه داشت.
    اساس افسانه هاي يونان يك تئوري خشك و بي روح نبود بلكه يك زندگي شيرين، جوشان و سرشار از عشق و تحرك را در بر داشت. گوستاو شواب (1) پيدايش افسانه هاي يونان را چنين توضيح مي دهد: ''يونان قديم جامعه برده داري بود. فرهنگ آن فرهنگي بود كه برده داران برآن حاكم كرده بودند. هنگامي كه از ميان توده مردم كه اكثرا دهقان وابسته به زمين و بردگان بودند توده جديدي به نام ''انسان هاي آزاد'' يا ''انسان هاي ممتاز'' تشكل يافت، در ميان اين انسان هاي آزاد اعتقاد به خدايان مرسوم شد و از ميان اين خدايان خدايان المپ موجوديت خاصي يافتند''. بدين ترتيب قابل توضيح ميشود كه اين انسان ها (آنطور كه انگلس در كتاب منشا خانواده مي نويسد) حاضر نبودند بعنوان پليس و ژاندارم (نه براي حفظ امنيت بلكه - نگارنده) به عنوان وسيله زور و اعمال قدرت طبقات حاكم عليه طبقات ديگر بكار گرفته شوند و از قبول اين قبيل شغل ها سر باز ميزدند.
    مدل فكري خدايان المپ متعلق به حدود سه هزار سال پيش است اما اين مدل هنوز نكات آموزنده بسياري دارد.
    نسبت به دوران خود يونان جامعه شكوفائي بود. فلاسفه اي چون سقراط، افلاطون و ارسطو كه از اولين پايه گذاران علوم بشري هستند از اين جامعه بودند. اشعار و نوشته هائي كه از شاعران و نويسندگان اين جامعه به جاي مانده است شاهد شكوفائي و رونق علم، دانش و فلسفه در جامعه يونان هستند. در اين دوران اولين قانون اساسي به رشته تحرير در آمد و به آزمايش و اجرا گذاشته شد. اولين كوشش ها براي تدوين قوانين مدني، تعريف حق و عدالت انجام گرفت. قوانين مدني نسبتا پيچيده اي تدوين گرديد و به صورت اجرا در آمد.
    بناها، نقاشي هاي روي ظروف و مجسمه هائي كه از اين دوران باقي هستند گواه رشد معماري و رونق علم و هنر در اين دورانند. جامعه يونان خود را جامعه اي بر مبناي دموكراسي مي دانست. اين دموكراسي چنان فرهنگي از خود براي بشر به جاي گذاشته است كه جوامع امروزي هنوز خود را متاثر از آن مي دانند. اين دموكراسي نبود كه بعد ها آتن را به نابودي كشانيد، بلكه برده داري كه كار شهروندان آزاد را تحقير مي كرد باعث نابودي آتن شد.
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  3. #3
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی :: دعای دل سوخته

    لوئيز رِدِن ، زني بود با لباسهاي كهنه و مندرس ، و نگاهي مغموم . وارد خواربار فروشي محله شد و با
    فروتني از صاحب مغازه خواست كمي خواروبار به او بدهد . به نرمي گفت شوهرش بيمار است و نمي‌تواند كار كند و شش بچه‌شان بي غذا مانده‌اند جان لانگ هاوس ،صاحب مغازه ، با بي‌اعتنايي محلش نگذاشت و با حالت بدي خواست او را بيرون كند .
    زن نيازمند در حالي كه اصرار مي‌كرد گفت : «آقا شما را به خدا به محض اينكه بتوانم پولتان را مي‌آورم .»
    جان گفت نسيه نمي‌دهد .مشتري ديگري كه كنار پيشخوان ايستاده بود و گفت و گوي آن دو را مي‌شنيد به مغازه دار گفت : «ببين اين خانم چه مي‌خواهد? خريد اين خانم با من .»
    خواربار فروش گفت :لازم نيست خودم مي‌دهم ليست خريدت كو ؟
    لوئيز گفت : اينجاست .
    - « ليست ‌ات را بگذار روي ترازو به اندازه ي وزنش هر چه خواستي ببر . » !!
    لوئيز با خجالت يك لحظه مكث كرد، از كيفش تكه كاغذي درآورد و چيزي رويش نوشت و آن را روي كفه ترازو گذاشت . همه با تعجب ديدند كفه ي ترازو پايين رفت .
    خواربارفروش باورش نمي‌شد .
    مشتري از سر رضايت خنديد .
    مغازه‌دار با ناباوري شروع به گذاشتن جنس در كفه ي ديگر ترازو كرد كفه ي ترازو برابر نشد ، آن قدر چيز گذاشت تا كفه‌ها برابر شدند .
    در اين وقت ، خواربار فروش با تعجب و دل‌خوري تكه كاغذ را برداشت ببيند روي آن چه نوشته است .

    كاغذ ليست خريد نبود ، دعاي زن بود كه نوشته بود

    « اي خداي عزيزم تو از نياز من با خبري ، خودت آن را برآورده كن »
    ************************
    فقط اوست كه مي‌داند وزن دعاي پاك و خالص چقدر است .

    « بر گرفته از كتاب لبخند خدا »
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  4. #4
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی :: بهشت و دوزخ

    حكايتي از زبان مسيح نقل مي كنند كه بسيار شنيدني است . مي گويند او اين حكايت را بسيار دوست داشت و در موقعيت هاي مختلف آن را بيان ميكرد . حكايت اين است :

    مردي بود بسيار متمكن و پولدار روزي به كارگراني براي كار در باغش نياز داشت . بنابراين ، پيشكارش را به ميدان شهر فرستاد تا كارگراني را براي كار اجير كند . پيشكار رفت و همه كارگران موجود در ميدان شهر را اجير كرد و آورد و آن ها در باغ به كار مشغول شدند . كارگراني كه آن روز در ميدان نبودند ، اين موضوع را شنيدند و آنها نيز آمدند . روز بعد و روزهاي بعد نيز تعدادي ديگر به جمع كارگران اضافه شدند .

    گر چه اين كارگران تازه ، غروب بود كه رسيدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نيز استخدام كرد . شبانگاه ، هنگامي كه خورشيد فرو نشسته بود ، او همه ي كارگران را گردآورد و به همه ي آنها دستمزدي يكسان داد . بديهي ست آناني كه از صبح به كار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند : اين بي انصافي است . چه مي كنيد ، آقا ؟ ما از صبح كار كرده ايم و اينان غروب رسيدند و بيش از دو ساعت نيست كه كار كرده اند . بعضي ها هم كه چند دقيقه پيش به ما ملحق شدند . آن ها كه اصلاً كاري نكرده اند .
    مرد ثروتمند خنديد و گفت : به ديگران كاري نداشته باشيد . آيا آنچه كه به خود شما داده ام كم بوده است ؟
    كارگران يكصدا گفتند : نه ، آنچه كه شما به ما پرداخته ايد ، بيش تر از دستمزد معمولي ما نيز بوده است . با وجود اين ، انصاف نيست كه ايناني كه دير رسيدند و كاري نكردند ، همان دستمزدي را بگيرند كه ما گرفته ايم .
    مرد دارا گفت : من به آنها داده ام زيرا بسيار دارم . من اگر چند برابر اين نيز بپردازم ، چيزي از دارائي من كم نميشود . من از استغناي خويش مي بخشم . شما نگران اين موضوع نباشيد . شما بيش از توقع تان مزد گرفته ايد پس مقايسه نكنيد . من در ازاي كارشان نيست كه به آنها دستمزد مي دهم ، بلكه مي دهم چون براي دادن و بخشيدن ، بسيار دارم . من از سر بي نيازي ست كه مي بخشم .
    مسيح گفت : بعضي ها براي رسيدن به خدا سخت مي كوشند . بعضي ها درست دم غروب از راه مي رسند . بعضي ها هم وقتي كار تمام شده است ، پيدايشان مي شود . اما همه به يكسان زير چتر لطف و مرحمت الهي قرار مي گيرند .
    شما نميدانيد كه خدا استحقاق بنده را نمي نگرد ، بلكه دارائي خويش را مي نگرد . او به غناي خود نگاه مي كند ، نه به كار ما . از غناي ذات الهي ، جز بهشت نمي شكفد .
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  5. #5
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی :: مسافر زندگی

    مردي جهانگردي شنيد روحاني مقدسي در سرزمين خاور زندگي مي كند. وسايلش را جمع كرد تا برود و شكوه و عظمت او را ببيند. وقتي به خانه روحاني رسيد او را در كلبه محقري تنها يافت در حالي كه در آن خانه جز يك قفسه كتاب و ميز و صندلي چيزي وجود نداشت.
    مرد جهانگرد از روحاني پرسيد: « پس وسايل خانه شما كجاست؟»
    روحاني پرسيد: « وسايل تو كجاست؟»
    مرد جهانگرد پاسخ داد: « من وسيله اي ندارم. اينجا مسافرم.»
    روحاني نيز پاسخ داد: « من هم وسيله اي ندارم. اينجا مسافرم ...»
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  6. #6
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی :: حیرت عزرائیل

    دریس از پیامبران مقرب درگاه الهی بود.روزی واسطه شد تا خداوند از عذاب یکی از ملایک چشو بپوشد.آن ملک پس از بخشش از جانب خدا به ادریس گفت:حال به بپاس ای خدمتی که به من کردی بگو تا کاری برایت انجام دهم.
    لدریس گفت:دوست دارم طبقات آسمان را ببینم.ملک ادریس را با خود به آسمان برد.بین آسمان چهارم و پنجم شخصی بود که با دیدن ادریس سخت شگفت زده شد. ادریس پرسید:تو کیستی و چرا از دیدن من تا این حد حیرت کردی؟
    آن شخص گفت:من عزراییل هستم .خداوند به من امر فرموده بود که هم اکنون جان ادریس پیامبر را بین آسمان چهارم و پنجم بگیر من با خود فکر می کردم چگونه؟ که ناگهان تو را اینجا دیدم.بدین ترتیب ادریس پیامبر بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح شد.
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  7. #7
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی :: من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست

    .در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مردی از کوچه ای می گذشت که غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است .
    به او گفت چه طور در چنین وضعی میخندی و شادی می کنی ؟
    جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار میکنم در هر حالی روزی مرا میدهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم ؟
    از آنجا که آن مرد از عرفای بزرگ ایران بود و چشمها یش را شسته بود و جور دیگرمیدید گفت از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی هستم !!!!!!!!!!!
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  8. #8
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی ::ایمان بخدا

    مرد جواني که مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيک بود، به خدا اعتقادي نداشت.
    او چيز هايي را که درباره خداوند و مذهب مي شنيد مسخره مي کرد.
    شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه روشن و همين براي شنا کافي بود.
    مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شيرجه برود.
    ناگهان سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده کرد.
    احساس عجيبي تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پائين آمد و به سمت کليد برق رفت و چراغ ها را روشن کرد.
    آب استخر براي تعمير خالي شده بود!
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  9. #9
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی ::به ياد داشته باش كه من هرگز تو را رها نخواهم كرد.

    روزي تصميم گرفتم كه ديگر همه چيز را رها كنم. شغلم را دوستانم را ، مذهبم را زندگي ام را ! به جنگلي رفتم تا براي آخرين بار با خدا صحبت كنم.به خدا گفتم : آيا ميتواني دليلي براي ادامه زندگي برايم بياوري؟ و جواب او مرا شگفت زده كرد.او گفت :آيا سرخس و بامبو را ميبيني؟پاسخ دادم :بلي . فرمود : هنگامي كه درخت بامبو و سرخس راآفريدم ، به خوبي ازآنها مراقبت نمودم .به آنها نور و غذاي كافي دادم.دير زماني نپاييد كه سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمين را فرا گرفت اما از بامبو خبري نبود.من از او قطع اميد نكردم. در دومين سال سرخسها بيشتر رشد كردند وزيبايي خيره كنندهاي به زمين بخشيدند اما همچنان از بامبوها خبري نبود. من بامبوها را رها نكردم . در سالهاي سوم و چهارم نيز بامبوها رشد نكردند.اما من باز از آنها قطع اميد نكردم . در سال پنجم جوانه كوچكي از بامبو نمايان شد. در مقايسه با سرخس كوچك و كوتاه بود اما با گذشت



    خداوند در ادامه فرمود: آيا ميداني در تمامي اين سالها كه تو درگير مبارزه با سختيها و مشكلات بودي در حقيقت ريشه هايت را مستحكم ميساختي . من در تمامي اين مدت تو را رها نكردم همانگونه كه بامبو ها را رها نكردم.



    هرگز خودت را با ديگران مقايسه نكن و بامبو و سرخس دو گياه متفاوتند اما هر دو به زيبايي جنگل كمك ميكنند. زمان تو نيز فرا خواهد رسيد تو نيز رشد ميكني و قد ميكشي!



    از او پرسيدم : من چقدر قد ميكشم.



    در پاسخ از من پرسيد : بامبو چقدر رشد ميكند؟



    جواب دادم : هر چقدر كه بتواند.



    گفت : تو نيز بايد رشد كني و قد بكشي ، هر اندازه كه بتواني.



    به ياد داشته باش كه من هرگز تو را رها نخواهم كرد.
    6 ماه ارتفاع آن به بيش از 100 فوت رسيد. 5 سال طول كشيده بود تا ريشه هاي بامبو به اندازه كافي قوي شوند. ريشه هايي كه بامبو را قوي ميساختند و آنچه را براي زندگي به آن نياز داشت را فراهم ميكردند.
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  10. #10
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : :: حکایت های مذهبی ::بارالها چه عملي از بندگانت تو رابه تعجب وا ميدارد ؟

    پرسيدم : بارالها ، چه عملي از بندگانت تو رابه تعجب وا ميدارد ؟


    پاسخ آمد :

    اينكه تمام كودكي خود را در آرزوي بزرگ شدن به سر مي بريد و دوران پس از آن را در حسرت بازگشت به كودكي مي گذرانيد....


    اينكه سلامتي خود را فداي مال اندوزي مي كنيد و سپس تمام دارائي خود را صرف بازيابي سلامتي مي نمائيد.....


    اينكه شما به قدري نگران آينده ايد كه حال را فراموش مي كنيد ، در حالي كه نه حال را داريد و نه آينده را .. !!


    اينكه شما طوري زندگي مي كنيد كه گوئي هرگز نخواهيد مرد و چنان گورهاي شما را گرد و غبار فراموشي در بر ميگيرد كه گوئي هرگز زنده نبوده ايد....


    پرسيدم : چه بياموزيم ؟
    پاسخ آمد :


    بياموزيد كه مجروح كردن قلب ديگران بيش از دقايقي طول نمي كشد ، ولي التيام بخشيدن آن به سالها وقت نياز دارد...


    بياموزيد كه هرگز نمي توانيد كسي را مجبور به دوست داشتن خود بكنيد ، زيرا عشق و علاقه ديگران نسبت به شما آينه اي از كردار و اخلاق خود شماست !!


    بياموزيد كه هرگز خود را با ديگران مقايسه نكنيد از آنجا كه هر يك از شما به تنهائي و بر حسب شايستگي هاي خود مورد قضاوت و داوري ما قرار ميگيريد...


    بياموزيد كه دوستان واقعي شما كساني هستند كه با ضعفها و نقصان هاي شما آشنايند و ليك شما را همان گونه كه هستيد دوست دارند...


    بياموزيد كه داشتن چيزهاي قيمتي و نفيس به زندگي شما بها نمي دهد ، بلكه آنچه با ارزش است بودن افراد بيشتر در زندگي شماست...


    بياموزيد كه ديگران را در برابر خطا و بي مهري كه نسبت به شما روا مي دارند مورد بخشش خود قرار دهيد و اين عمل پسنديده را با ممارست بيشتر در خود تقويت نمائيد...


    بياموزيد كه دو نفر مي توانند به يك چيز يكسان نگاه كنند ولي برداشت آن دو از آن ، هيچگاه يكسان نخواهد بود...




    بياموزيد كه توانگر كسي نيست كه بيشتر دارد بلكه آن است كه خواسته هاي كمتري دارد...
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  11. کاربرانی که از پست مفید آبجی سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. معرفی: SonyEricsson C903 در ستایش زیبائی
    توسط Asghar2000 در انجمن Sony Ericsson
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 13th June 2012, 07:45 PM
  2. اخبار تلفن همراه و شرکت های آنها
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار تلفن همراه
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: 15th August 2010, 10:22 PM
  3. مقاله: نقد و بررسی کارت های کوادرو 5000 و 6000
    توسط آبجی در انجمن بخش مقالات سخت افزار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th August 2010, 11:14 PM
  4. گوجه فرنگی سبزی باغی
    توسط nafise sadeghi در انجمن سبزی کاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 18th May 2009, 12:36 AM
  5. آموزشی: اولویت های علمی- پژوهشی در صنعت هسته ای كشور(1)
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار علمی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th May 2009, 08:21 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •