بهار دلکش ( علیرضا قربانی )
بهار دلکش رسید ودل بهجا نباشد ************ از آن که دلبر دمی به فکر ما نباشد
دراین بهار ای صنم بیا وآشتی کن ************ که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل ، بردرخت گل ، خدا ، به خنده میگفت *************** نازنینان را ، مه جبینان را ، خدا ، وفا نباشد
اگر که با این دل حزین توعهد و بستی ******************* حبیب من با رقیب من ، چرا نشستی؟
چرا دلم را عزیزمن از کینه خستی؟
اگر که با این دل حزین توعهد و بستی************** حبیب من با رقیب من ، چرا نشستی؟
چرا دلم را عزیز من از کینه خستی؟
بیا در برم از وفا یک شب ، ای مه نخشب ، تازه کن عهدی ، جانم
که برشکستی
که برشکستی
علاقه مندی ها (Bookmarks)