دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    --
    نوشته ها
    396
    ارسال تشکر
    665
    دریافت تشکر: 918
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    پیش فرض اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    گفتند: چهل‌ شب‌ حياط‌ خانه‌ات‌ را آب‌ و جارو كن. شب‌ چهلمين، خضر خواهد آمد.

    چهل‌ سال‌ خانه‌ام‌ را رُفتم‌ و روييدم‌ و خضر نيامد.
    زيرا فراموش‌ كرده‌ بودم‌ حياط‌ خلوت‌ دلم‌ را جارو كنم.

    گفتند: چله‌نشيني‌ كن. چهل‌ شب‌ خودت‌ باش‌ و خدا و خلوت. شب‌ چهلمين‌ بر بام‌ آسمان‌ برخواهي‌ رفت و ...

    و من‌ چهل‌ سال‌ از چله‌ بزرگ‌ زمستان‌ تا چله‌ كوچك‌ تابستان‌ را به‌ چله‌ نشستم، اما هرگز بلندي‌ را بوي‌ نبردم. زيرا از ياد برده‌ بودم‌ كه‌ خودم‌ را به‌ چهلستون‌ دنيا زنجير كرده‌ام.

    گفتند: دلت‌ پرنيان‌ بهشتي‌ است. خدا عشق‌ را در آن‌ پيچيده‌ است. پرنيان‌ دلت‌ را واكن‌ تا بوي‌ بهشت‌ در زمين‌ پراكنده‌ شود.

    چنين‌ كردم، بوي‌ نفرت‌ عالم‌ را گرفت. و تازه‌ دانستم‌ بي‌آن‌ كه‌ باخبر باشم، شيطان‌ از دلم‌ چهل‌ تكه‌اي‌ براي‌ خودش‌ دوخته‌ است.

    به‌ اينجا كه‌ مي‌رسم، نااميد مي‌شوم، آن‌قدر كه‌ مي‌خواهم‌ همة‌ سرازيري‌ جهنم‌ را يكريز بدوم.
    اما فرشته‌اي‌ دستم‌ را مي‌گيرد و مي‌گويد: هنوز فرصت‌ هست، به‌ آسمان‌ نگاه‌ كن. خدا چلچراغي‌ از آسمان‌ آويخته‌ است‌ كه‌ هر چراغش‌ دلي‌ است. دلت‌ را روشن‌ كن. تا چلچراغ‌ خدا را بيفروزي.

    فرشته‌ شمعي‌ به‌ من‌ مي‌دهد و مي‌رود.

    راستي‌ امشب‌ به‌ آسمان‌ نگاه‌ كن، ببين‌ چقدر دل‌ در چلچراغ‌ خدا روشن است...

  2. 2 کاربر از پست مفید Helix سپاس کرده اند .


  3. #2
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    --
    نوشته ها
    396
    ارسال تشکر
    665
    دریافت تشکر: 918
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    پیش فرض پاسخ : اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    دعا كرد براي آنها كه دوستش ندارند

    دو روز مانده به پايان جهان‏،‏ تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است.
    تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقي بود.
    پريشان شد و آشفته و عصباني . نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد. داد زد و بد و بيراه گفت. خدا سكوت كرد. جيغ كشيد و جار و جنجال راه انداخت. خدا سكوت كرد. آسمان و زمين را به هم ريخت. خدا سكوت كرد. به پروپاي فرشته ها و انسان پيچيد‏،خدا سكوت كرد. كفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سكوت كرد.
    دلش گرفت و گريست و به سجاده افتاد. خدا سكوتش را شكست و گفت: عزيزم ‏ اما يك روز ديگر هم رفت. تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادي. تنها يك روز ديگر باقي است. بيا و لااقل اين يك روز را زندگي كن.

    لا به لاي هق هقش گفت: اما با يك روز … با يك روز چه كار مي توان كرد…
    خدا گفت : آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند‏، گويي كه هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمي يابد‏، هزار سال هم به كارش نمي آيد. و آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو و زندگي كن.

    ***
    او مات و مبهموت به زندگي نگاه كرد كه در گودي دستانش مي درخشيد. اما مي ترسيد حركت كند‏، مي ترسيد راه برود‏ ، مي ترسيد زندگي از لاي انگشتانش بريزد. قدري ايستاد … بعد با خودش گفت : وقتي فردايي ندارم‏ نگه داشتن اين زندگي چه فايده اي دارد. بگذار اين يك مشت زندگي را مصرف كنم.
    آن وقت شروع به دويدن كرد. زندگي را به سر و روي اش پاشيد. زندگي را نوشيد و زندگي را بوييد و چنان به وجد آمد كه ديد مي تواند تا ته دنيا بدود . مي تواند بال بزند. مي تواند پا روي خوشيد بگذارد. مي تواند …
    او در آن يك روز، آسمان خراشي بنا نكرد. زميني را مالك نشد. مقامي را به دست نياورد اما …
    اما در همان يك روز دست بر پوست درخت كشيد. روي چمن خوابيد. كفش دوزكي را تماشا كرد. سرش را بالا گرفت و ابر ها را ديد و به آنها كه او را نمي شناختند‏ سلام كرد و براي آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد.
    او در همان يك روز آشتي كرد و خنديد و سبك شد‏. لذت برد و سرشار شد و بخشيد‏ عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
    او همان يك روز زندگي كرد ، اما فرشته ها در تقويم خدا نوشتند ‏ امروز او درگذشت، كسي كه هزار سال زيسته بود!

  4. کاربرانی که از پست مفید Helix سپاس کرده اند.


  5. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    --
    نوشته ها
    396
    ارسال تشکر
    665
    دریافت تشکر: 918
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    پیش فرض پاسخ : اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    قطاری به مقصد خدا

    قطاری که به مقصد خدا می رفت ٬ لختی در ايستگاه دنيا توقف کرد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست ٬ کيست که با ما سفر کند ؟ کيست که رنج و عشق توامان بخواهد ؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهی است تنها برای گذشتن ؟


    قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند .
    از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود . در هر ايستگاه که قطار می ايستاد ٬ کسی کم می شد . قطار می گذشت و سبک می شد . زيرا سبکی قانون راه خداست .
    قطاری که به مقصد خدا می رفت ٬ به ايستگاه بهشت رسيد . پيامبر گفت :‌اينجا بهشت است . مسافران بهشتی پياده شوند . اما اينجا ايستگاه آخرين نيست .
    مسافرانی که پياده شدند ٬ بهشتی شدند . اما اندکی ٬ باز هم ماندند ٬ قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند .
    آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت : دورو بر شما ٬ راز من همين بود . آن که مرا می خواهد ٬ در ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد .
    و آن هنگام که قطار به ايستگاه آخر رسيد ٬ ديگر نه قطاری بود و نه مسافری


  6. کاربرانی که از پست مفید Helix سپاس کرده اند.


  7. #4
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض پاسخ : اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    دوست جدید جون

    این تاپیک شبیه این تاپیک نیست یکم

  8. #5
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    --
    نوشته ها
    396
    ارسال تشکر
    665
    دریافت تشکر: 918
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    پیش فرض پاسخ : اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    سلام
    آره...
    ببخشيد...
    حالا بايد چيكار كنم؟!
    ویرایش توسط Helix : 22nd June 2010 در ساعت 03:30 PM

  9. #6
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    --
    نوشته ها
    396
    ارسال تشکر
    665
    دریافت تشکر: 918
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    پیش فرض پاسخ : اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    خورشید، دختر یلداست

    یلدا نام فرشته ای است بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره. یلدا نرم نرمک با مهرآمده بود. با اولین شب پاییز و هر شب ردای سیاهش را قدری بیش تر بر سر آسمان می کشید تا آدم ها زیر گنبد کبود آرام بخوابند.


    یلدا هرشب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت ولابه لای خواب های زمین، لالایی اش را زمزمه می کرد. گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد.
    ***
    یلدا، شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت. آتش که می دانی، همان عشق است. یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد. آتش در یلدا بارور شد.

    فرشته ها به هم گفتند: " یلدا، آبستن است، آبستن خورشید. و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد و شبی که آخرین قطره را ببخشد، دیگر زنده نخواهد ماند".
    فرشته ها گفتند: " فردا که خورشید به دنیا بیاید، یلدا خواهد مرد".
    ***
    یلدا همیشه همین کار را می کند، می میرد و به دنیا می آورد. یلدا آفرینش را تکرار می کند.
    راستی، فردا که خورشید را دیدی به یاد بیاور که او دختر یلداست و یلدا نام همان فرشته ای است که روزی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت.



    عرفان نظرآهاری

  10. #7
    دوست جدید
    نوشته ها
    168
    ارسال تشکر
    130
    دریافت تشکر: 518
    قدرت امتیاز دهی
    28
    Array

    پیش فرض پاسخ : اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    اگه روزی قطار دنيا نگه داشت
    خبــــــــــــــــــرم کنيد
    چون من عاجزانه خواهان پياده شدنــــــــــــــــم

    یک غم به تنهایی برای نابودی هزاران نشاط کافی است ( ژول ورن

    سکوت گاه هزاران معنا در بر دارد که از گفتن به دست نمی آید ( منتسکیو )

    ممکن است از شکست نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید فنا خواهید شد ( بورلی سنیز )

    دنیا گلی است که گلبرگ هایش خیالی و خار هایش حقیقی است ( کارمن سیلوا )

    کار هایی که در گذشته کرده ایم ٬ ما را مانند سایه تعقیب می کنند و نسبت به نوع آنها ما را به سوی بدی یا خوشی می کشانند ( توماس کارلایل

    همیشه به یاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت میکند ٬ اما ٬ هرگز فراموش نکن که به یاد داشته باشی آنچه را که خوشحالت میکند

    بدترین مردم کسی است که خود را بهترین مردم ببیند
    حضرت محمد (ص)

    از معاشرت با کسی که قادر به حفظ اسرار و رموز زندگی خود نیست پرهیز کن

    افلاطون

    قانون طبیعت است که هیچ کس به تنهایی نمی تواند خوشبخت باشد ٬ بلکه خوشبختی و سعادت را باید در سعادت و خوشبختی دیگران جستجو کند

    ویلیام شکسپیر

    هزچه را دوست بداری ٬ زیباست
    جین آنوئیل

  11. #8
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ریاضی و فیزیک
    نوشته ها
    2
    ارسال تشکر
    2
    دریافت تشکر: 4
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    بسیار زیباست!!!!!!!!!!!!! ممنون

  12. کاربرانی که از پست مفید Shooka سپاس کرده اند.


  13. #9
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    --
    نوشته ها
    396
    ارسال تشکر
    665
    دریافت تشکر: 918
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    Smile پاسخ : اشعار و متن هاي ادبي از عرفان نظرآهاري

    نقل قول نوشته اصلی توسط Shooka نمایش پست ها
    بسیار زیباست!!!!!!!!!!!!! ممنون
    خواهش مي كنم دوست عزيز

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th June 2010, 09:41 PM
  2. مقاله: نقد و بررسي ادبي
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 31st May 2010, 02:16 AM
  3. تجلی عرفان در ادب فارسی
    توسط MR_Jentelman در انجمن عارفانه و عاشقانه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th March 2010, 03:40 PM
  4. عرفان يهودى و مكتب گنوسى
    توسط Victor007 در انجمن يهوديت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th December 2009, 03:56 PM
  5. توبه و جایگاه بلند آن در عرفان
    توسط moji5 در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 15th December 2009, 08:27 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •