25 اردیبهشت ، به نام فردوسی شاعر پرآوازه ی ایران نامگذاری شده است .
گفته ها و نوشته های بی شمار درباره ی اهمیت شاهنامه در حفظ میراث فرهنگی و تاریخی ایرانیان ، ما را از هر گونه تکراری بی نیاز می سازد .
شاهنامه بر خلاف عنوانش ، نه متنی در ستایش شاهان و تسلیم شدن در برابر استبداد ، بل حکایت شوریدن در برابر خودکامگان است .
آنگونه که در روایت ضحاک ماردوش و کاوه آهنگر به اوج خود می رسد .
البته این بدین منزله نیست که نشود بر سر مضامین و جنبه های روایی شاهنامه به نقد و بحث نشست ، با این حال نفی اهمیت نمادین شاهنامه ، تنها به نفی مضاعف انکار کنندگان آن خواهد انجامید .

با پیروزی انقلاب اسلامی ، از یکی از تندروترین روحانیون نزدیک به نواب صفوی پرده برداری شد .
آخوند پر جنب و جوشی که در روزهای نخست انقلاب در کنار آیت الله خمینی بارها دیده شده بود ، اندک اندک به کابوس مرگ در باور ایرانیان بدل شد .
کابوس خلخالی ، تنها به اعدامها و خشونت ورزی های بی پایان او ختم نمی شد ، بل گاه و بیگاه که از کشتن مخالفان فارغ می شد ، به کسوت اندیشمندی کلبی مسلک درمی آمد ، و درباره ی تاریخ و فرهنگ ایران به سخنرانی می پرداخت .

ماجرای مسافرت خلخالی به امیر نشین دوبی و سخن گفتن از ضرورت تغییر نام خلیج فارس به « خلیج اسلامی » به کرات نقل شده است .
با این حال شاید کمتر جایی به اظهارات خلخالی درباره ی فردوسی و آفریده ی سترگ او شاهنامه پرداخته شده باشد .







خلخالی که در روزهای پایانی دیماه 1358 و در پرتپش تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری وارد مشهد شده بود ، در محوطه ی چمن دانشکده دکتر علی شریعتی دانشگاه مشهد ، برای مردم این شهر سخنرانی نمود .
روزنامه ی اطلاعات در خبر کوتاهی ، به انعکاس دیدگاههای مشعشع خلخالی پرداخت ( این در حالی است که دیگر روزنامه ها از پرداختن به این موضوع خودداری کردند ! ) :
آیت الله خلخالی در این سخنرانی گفت : تاکنون چند بار تصمیم داشتم از کاندیداتوری ریاست جمهوری کناره گیری کنم ، اما بعضی از احزاب و سازمانها و دوستان از من خواستند تا همچنان به عنوان کاندیدا کار خود را ادامه دهم .
وی سپس فردوسی را به باد حمله گرفت و گفت : فردوسی از رستم خیالی و پادشاهان تعریف کرده ، در حالیکه در کتاب خود یک کلمه هم از انسان و انسانیت یا خراسانی رنج دیده نامی نبرده است .
آیت الله خلخالی افزود : شاهنامه فردوسی ، شاهنامه نیرنگ و دروغ ، و سرگرم کننده ی مردم بدبخت ماست .





قریب یک هفته بعد ، و در روزهایی که گویی برای کسی چندان مهم نبود میراث فرهنگی ایرانیان عرصه ی تاخ و تاز بنیادگرایانی چون خلخالی قرار گرفته است ، استاد محمد محیط طباطبایی در روزنامه ی اطلاعات ، پاسخ مستدلی به ادعاهای خلخالی داد .

در این نوشته ( که متن کاملش را ملاحظه می کنید ) ، محیط طباطبایی با بررسی باورهای مذهبی فردوسی و زمانه اش ، درس دین شناسی به مردی می دهد که خود را فقیهی دینی می پنداشت .

با این حال فراز پایانی پاسخ محیط به خلخالی تامل برانگیز است :

در سراسر شاهنامه جز آن مقدمه ایی کوتاه که بدان اشاره ای اجمالی شد ، دیگر چیزی دیده نمی شود که فردوسی را از مقام امانت در حد یک مترجم متنی به زبان شعر شیوا فرود آورد .آقایان عزیز ، در وقتی که مخدومقلی ترکمن معاصر و صابر شروانی و فضولی بغدادی و عظیم شروانی و کلنل فتحعلی آخوندف قفقازی هر روزه در مطبوعات و محافل سیاسی و مجامع ادبی و خیابانهای شهرهای ایران از طرف اجتماعات گوناگون در زیر سایه ی حمایت جمهوری اسلامی تجلیل و تعریف می شوند ، که بنیانگزار ادبیات زبان ترکمنی و ترکی آذربایجانی بوده اند .

آیا سزاوار است آقای خلخالی ، فردوسی و بنیانگزار و شعر و ادبیات عالی زبان فارسی دری و بزرگترین مورخ منصف و امین تاریخ سنتی ایران پیش از اسلام را از نظر عنایت خود بدور بدارندو با چنان لحن و تعبیر ناسزایی در سخنرانی دانشگاهی که به نام فردوسی افتخار می کند ، از بزرگترین شاعر شیعه ی فارسیگوی ایران یاد کنند ؟
فردوسی خیلی بزرگ است و این بزرگی مورد اعتراف جهانیان قرار دارد . شورویها بهترین چاپ شاهنامه ی او را با همکاری دهها خاورشناس و ادیب سوسیالیست در سالهای اخیر انتشار داده اند و هرگز متعرض مطلبی نشده اند که نقطه ی قابل ایراد گفتار شما بوده است . امیدواریم به جبران این بی محبتی در سخنرانی دیگری ، لااقل فردوسی را در حد مخدومقلی و صابر شروانی جای بدهند !




************************************************** ***************************
البته جای خوشوقتی است که فردوسی سالها پیش درگذشته بود ، مگر نه بایستی انتظار می داشت تا رحمت و عطوفت عدل اسلامی خلخالی ، شامل حال او نیز گردد .
با این حال باید موضوع را فراتر از خلخالی ها دید . همین روزها در خبرهای مرتبط با نمایشگاه بین المللی کتاب آمده بود که از عرضه ی آثار فروغ فرخزاد ، صادق هدایت و محمود دولت آبادی جلوگیری شده است . آن هم در حالی که در پس سیاست یک بام و دو هوا ، سیل کتابهای مبتذل و رمانهای نازل عامه پسند به بازار عرضه می شود . این شاید همان اشاره ی بجایی باشد که محیط طباطبایی در پاسخش بر اظهارات خلخالی مورد توجه قرار داد . اینکه فردوسی ها به خصم حاکمیت گرفتار شوند و هنر و فرهنگ نازل تبلیغ و نشر شود !



منبع