شاهنامه قلب زبان و ادبیات فارسی
از نظراستادان و صاحبنظران ادبیات، شاهنامه قلب زبان و ادبیات فارسی است .
عشق به ملیت، سرزمین، مردم و بشریت، حوادث شاهنامه را می آفریند دكتر محمدجعفر یاحقی گفت:در حالی كه در حماسه های یونان، عشق میان دو طرف، حوادث را شكل می دهد، در شاهنامه عشق به ملیت، سرزمین، مردم و درنهایت، بشریت، حوادث را می آفریند.استاد دانشگاه فردوسی مشهد افزود:به همین جهت است كه بسیاری از محققان، شاهنامه را بر حماسه های یونان ترجیح داده اند؛ چراكه در شاهنامه، پیام بزرگ تر و انسانی تری مندرج است.وی با اشاره به گستره وسیع شاهنامه گفت:شاهنامه همه مسائل فرهنگی ایران را از آغاز حیات انسان تا روزگار شاعر، پوشش می دهد و همه اقوام، طوایف و قبایل و زیرمجموعه های فرهنگ آریایی در آن سهیم هستند و از آن لذت می برند. یاحقی افزود:در شاهنامه مهمترین و بزرگترین مسائل فرهنگی و تاریخی ما مطرح شده است.
وی گفت:در شاهنامه صرف نظر از محدودیتهای عقیدتی، فكری، سیاسی و حتی جغرافیایی، مسائل و اندیشه های جهانی بیان شده است. ارزشها و اندیشه هایی كه فردوسی در شاهنامه به آنها پرداخته است، اندیشه هایی است كه نه تنها در زمان شاعر، كه حتی امروز و برای ما هم مطرح است.استاد دانشگاه فردوسی ادامه داد:موضوع، چشم انداز و قلمرو فكری، فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی و انسانی شاهنامه، بسیار وسیع است و در آن اندیشه های بشری بیان شده، به همین دلیل شاهنامه اثری بزرگ است. دكتر یاحقی با اشاره به صلابت زبان فردوسی گفت:بیان فردوسی در یك كلام، بیان حماسی استوار و محكم است و صرف نظر از مشكلات اندكی كه در نسخ شاهنامه راه یافته است، شاهنامه زبانی بسیار فاخر، منسجم، دلپذیر و كوبنده دارد.
وی ادامه داد:بیان فردوسی هر ایرانی را به تأمل وا داشته و سبب غرور و افتخار او می شود و كسانی كه به استقلال و اندیشه ی آزاد تكیه می كنند، از این بیان لذت می برند.این استاد دانشگاه گفت:شاهنامه از نظر زبانی و دایره واژگان غیرتكراری، دارای جامعیت است.استاد دانشگاه فردوسی با اشاره به مشتركات شاهنامه و سایر آثار حماسی ادبیات جهان گفت:شاهنامه و سایر آثار حماسی جهانی از جهات مختلف قابل قیاس هستند. زمینه های پیدایش شاهنامه و سایر آثار حماسی مشابهت دارد. در یونان، روم و هند حماسه های بزرگی در شرایط مشابه حماسه های ایرانی پدید آمدند و به همین جهت شخصیتها، صحنه ها و آرمانهایی كه در این آثار منعكس شده، مشترك و مشابه است؛ مثلاً در حماسه های ایران و یونان، شخصیت اسفندیار با "آشیل" و شخصیت سودابه با "فدر" قابل قیاس است.
شاهنامه بزرگترین شاهكار پهلوانی در ادب جهان است استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت:بی گمان، اگر شاهنامه را هر سخنور دیگری جز فردوسی می سرود، این شاهكار شگرف پدید نمی آمد.دكتر میرجلال الدین كزازی با اشاره به این كه شاهنامه بزرگترین اثر حماسی ماست، به ایسنا، گفت:این موضوع را از دو روی می توان دید؛ یك دید به هنر شگرف فردوسی در آفرینش شاهنامه برمی گردد. فردوسی در این نامه نامبردار به زبانی بسیار شورانگیز، تپنده و دلاویز، داستان ایران را سروده است و دید دیگر برمی گردد به آن بخش از شاهنامه كه آفریده فردوسی نیست و بازتاب فرهنگ، پیشینه و تاریخ ایران است. وی افزود:به سخن دیگر، همه آن شكوه، گرانمایگی و والایی كه در فرهنگ و تاریخ ایران سراغ می كنیم، در شاهنامه به نمود آمده است.
براین پایه، اگر فردوسی هر اثری دیگر جز شاهنامه را می سرود، این گونه نمی شد؛ چون فردوسی و شاهنامه پیوندی تنگ و ساختاری با یكدیگر دارند و به دو روی سكه می مانند كه یكی بی دیگری، بهانه بودش، یعنی علت وجودی خود را از دست خواهد داد.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد:براین پایه است كه شاهنامه بزرگترین شاهكار پهلوانی و حماسی نه تنها در ایران، بلكه در ادب جهان است. وی گفت:بخت بلند ما ایرانیان آن بوده كه در سپیده دم ادب پارسی مردی به سترگی فردوسی سربرآورده است و فرهنگ و تاریخ ایران زمین را با همه دیرینگی و گرانمایگی آن جاودانه كرده است. وی درباره منابع و ماخذ شاهنامه گفت:آنچه بی چند و چون است، این كه شاهنامه ابومنصوری بزرگترین و بنیادی ترین آبشخور فردوسی بوده است. اما برپایه نشانه هایی می توان بر آن بود كه استاد از آبشخورهایی دیگر نیز بهره برده است. این استاد دانشگاه افزود:گمان بر آن است كه شاهنامه ثعالبی هم برپایه شاهنامه ابومنصوری نوشته شده است. در میانه شاهنامه فردوسی با شاهنامه ثعالبی جداییها و ناسازیهایی دیده می شود كه می توان گفت این جداییها به آن آبشخورهای دیگر برمی گردد. برای نمونه، پاره ای از داستانهای شاهنامه در شاهنامه ثعالبی آورده نشده است.
وی ادامه داد:از سوی دیگر، ما نامی از كتابی در دست داریم كه خود آن كتاب از میان رفته است.اگر این كتاب در دست می بود، می توانستیم نشان بدهیم كه كدامین بخشهای شاهنامه برگرفته از این كتاب است.
كزازی گفت:از سوی دیگر چون رستم كه پهلوان بزرگ شاهنامه است، در اوستا هیچ نشانی ندارد و در این نامه مینوی یادی از او نرفته است و در نوشته ها و سروده های پهلوی هم چندان شناخته نیست، گاهی تنها نامی از او رفته است؛ بدان سان كه برای نمونه در سروده ی بلند "درخت آسوریك" چنان است، می توان بر آن بود كه شاید داستانهای رستم در شاهنامه بومنصوری نیز بازتابی گسترده نداشته است و استاد این داستانها را از آبشخوری دیگر كه می تواند همین "سكسیران" باشد ستانده است. به هر روی، این زمینه ای است كه چند و چون در آن بسیار است.وی با اشاره به سیر حماسه سرایی در ایران گفت:یكی از روندهای فرهنگی كه با شاهنامه آغاز می گیرد، حماسه سرایی است. پس از فردوسی سخنورانی بسیار كه پاره ای از آنان در شمار استادان ادب پارسی هستند، به سرودن حماسه روی آوردند و این خیزش حماسه سرایی حتی به گونه ای، تا روزگار ما نیز پاییده است. دكتر كزازی درباره ی معتبرترین نسخه شاهنامه در حال حاضر گفت:نمی توان هیچ برنوشته ای را نژاده ترین و معتبرترین برنوشته شاهنامه دانست. شاهنامه چون همواره نزد ایرانیان گرامی بوده است، در هر زمان برنوشته هایی از آن تهیه می شده، از این روی دگرگونی در این نامه نامدار فراوان راه جسته است. حتی دیرینگی این برنوشته ها هم به تنهایی نمی تواند نشانی از نژادگی و پایوری آنها باشند.
شاهنامه زبان فارسی را بیمه كرده است دكتر منصور رستگار فسایی گفت:راز ماندگاری شاهنامه این است كه زبان فارسی را بیمه كرده و مردم ایران هم با زبان شاهنامه كشورشان را بیمه كردند.استاد دانشگاه شیراز گفت:امروز نام زبان فارسی را باید زبان فردوسی بگذاریم. این زبان می تواند عامل تفاهم داخلی، وحدت ملی، هم اندیشی و همسویی جهانی ما باشد؛ چون زبان فردوسی زبان یك فرهنگ است.وی افزود:زبان فردوسی زبان معیار ماست و هزاران سال است كه نسلهای گوناگون فارسی گویی را با زبان فردوسی سنجیده اند. كلام او آسان، راحت و طبیعی است؛ به گونه ای كه ما امروز پس از بیش از هزار سال نمی دانیم كه زبان ما زبان فردوسی است یا زبان فردوسی زبان ماست. او ادامه داد:زبان فردوسی صرف نظر از چند واژه و ویژگی خاص آن دوره، بسیار به ما نزدیك است. این زبان، زبان قلب، احساس و نزدیكترین زبان به زبان امروز است. فردوسی در شاهنامه سعی كرده است به زبان خودش حرف بزند؛ چون اگر با زبانی متفاوت از زبان مردم خودش صحبت می كرد، مطمئناً مردم آن زبان را نمی فهمیدند، شاهنامه را درك نمی كردند و پس از مدتی آن را فراموش می كردند.
این محقق كه آثاری چون فرهنگ دوجلدی نامهای شاهنامه، تصویرآفرینی در شاهنامه، 21 گفتار درباره شاهنامه، فردوسی و هویت شناسی ایرانی، فردوسی و شاعران دیگر و... را تألیف كرده است، گفت:شاهنامه هیچ كم و كاستی نسبت به بزرگترین حماسه های جهان ندارد و از نظر هدف، جامعیت، رغبت مردم در طول قرون و پیامها، شاید برترین حماسه جهان باشد. شاید در زبانهای دیگر هم آثار حكمی و اندرزی باشند كه شاعرانشان مانند سخن سرایان ما سخن گفته باشند، اما بی تردید، در جهان، شاهنامه تنها حماسه ملی است كه مردم هنوز هم می توانند به آن ببالند.
استاد دانشگاه شیراز با اشاره به راز ماندگاری شاهنامه گفت:فردوسی از زمانی كه شاهنامه را منظوم می كرد، راز پویایی و ماندگاری خود را می دانست: بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب پی افكندم از نظم كاخی بلند كه از باد و باران نیابد گزند دكتر رستگار گفت:فردوسی ایران كهن را كه زیربنای زندگی عصر خود بود، شناخت، پس بر آن شد تا داستان فراز و نشیبهای زندگی مردم ایران و دشواریهای ماندن و سربلند ماندن آنان را به نظم كشد.
این استاد دانشگاه افزود:مردم ایران در شاهنامه، گذشته، اخلاق و ارزشهای خود را یافتند و آموختند كه چگونه از ایران حراست كنند. پس كلمه به كلمه شاهنامه برآمده از خون، روح و وجود مردم ایران است و چه افسانه باشد و چه واقعیت، درآن آرمانهای ایرانی هست. این محقق گفت:فردوسی هزار سال است كه سرود عشق، پایداری، زیبایی و ارزشهای معنوی را در گوش هر ایرانی زمزمه می كند و به همین دلیل هم هست كه حتی اگر ما به جای یك روز 365 روز را برای بزرگداشت فردوسی اختصاص دهیم، كاری بزرگ و شایسته كرده ایم.
فردوسی قلب ایران است و یادگار همه ی آن چیزهایی است كه هر ایرانی باید بداند تا كشورش را حفظ كند و به آن عشق و علاقه داشته باشد.
شاهنامه شاه بیت شعر فارسی است دكتر حسن ذوالفقاری گفت:شاهنامه شاه بیت شعر فارسی و از آثار ماندگار ادب فارسی است كه هم جنبه های زبانی و هم روح ملیت و هویت ملی را به خوبی تقویت كرده است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به ویژگیهایی كه شاهنامه را به یك شاهكار تبدیل كرده است، گفت:شاید مهمترین امتیاز شاهنامه همان مسأله زنده كردن زبان فارسی باشد؛ چراكه زمان سرودن شاهنامه عصری است كه قیامهای ملی برای آزادی زبان فارسی و استقلال هویت ملی صورت می گیرد و یكی از عرصه هایی كه این تلاشها در آنجا به ثمر می رسد، شاهنامه فردوسی است.
دكتر ذوالفقاری با اشاره به اهمیت شاهنامه به لحاظ تاریخی گفت:شاهنامه به نوعی تاریخ ملی ایران است، بخش نخست شاهنامه بخش اساطیری است كه از آغاز تمدن بشری تا تولد رستم را دربر می گیرد. با تولد رستم، شاهنامه جان تازه ای می گیرد و با مرگ او شاهنامه هم از آن رونق خود می افتد. این پژوهشگر ادامه داد:دوره پس از مرگ رستم دوران تاریخی است كه با روی كار آمدن بهمن كه در تاریخ، "اردشیر" خوانده شده است، آغاز می شود. ذوالفقاری گفت:از آنجا كه فردوسی روایات پیش از خود را در قالب یك اثر عظیم و با زبانی فخیم بازسازی و بازآفرینی كرده است، شاهنامه تاریخ ملی ما نیز محسوب می شود.
وی با اشاره به ابعاد زیبایی شناسانه، حكایات و داستانهای شاهنامه به عنوان دیگر وجوه امتیاز این اثر بزرگ، گفت:دیگر امتیاز شاهنامه، بعد حماسی آن است. شاهنامه بزرگترین اثر حماسی فارسی است و ما حماسه را با شاهنامه می شناسیم. پس از شاهنامه آثار حماسی دیگری هم متولد شد، اما هیچ یك به پای شاهنامه نرسیدند؛ زیرا شاهنامه اثری است كه تاریخ مصرف ندارد.
استاد دانشگاه تربیت مدرس افزود:بسیاری از شاهنامه هایی كه بعدها پدید آمد، تاریخ مصرف داشتند؛ مثل شاهنامه نادری كه تاریخ بخشی از دوران نادر است و بعد، از این شاهنامه هیچ نامی به میان نیامد، در حالی كه شاهنامه فردوسی نه برای گذشته و نه برای امروز كه اثری ماندگار برای نسلها و آیندگان خواهد بود. شاهنامه یك شاهكار انسانی و ابدی است.
عضو مركز تحقیقات زبان و ادبیات فارسی در ادامه گفت:از آنجا كه شاهنامه تاریخ ملتی را زنده می كند، سالیان سال مورد توجه شاعران، نویسندگان و عامه مردم بوده است و همین نفوذ در میان طبقات مختلف مردم آن را به یك اثر جهانی تبدیل كرده است كه می تواند با آثار هم طراز خود در ادبیات جهان قابل مقایسه باشد.
وی ادامه داد:حتی می توان گفت كه شاهنامه به دلیل ویژگیهای خاصش نسبت به آثار جهانی هم ردیف خود، مزایا و برتریهایی نیز دارد.
این پژوهشگر در ادامه گفت:نكته قابل توجه درباره داستانهای عشقی شاهنامه این است كه عرایس و عشاق شاهنامه با عرایس و عشاق دیگر آثار متفاوتند؛ مثلاً زال یك قهرمان است و عاشق، اما حالاتی را كه برای نمونه در مجنون می بینیم، مانند آن صحراگزینیها و ناله و زاریها، در او نیست.
وی افزود:به علاوه، اغلب داستانهای شاهنامه به وصال ختم می شوند و به سخن دیگر، این داستانها تراژدی نیستند.


روزنامه قدس