دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: خاطرات ادم وحوا

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض خاطرات ادم وحوا

    حوا
    كي ام؟چي ام؟ كجام؟
    شنبه:
    ديگه يه روزم شده انگار ديروز بود كه اومدم چون اگه پريروزي ام وجود داشته من اين جا نبودم يا اگه بودم يادم نميادشايد هم من متوجه ش نشدم.....
    ديروز طرفاي بعداز ظهر اون يكي تجربه رو دنبال كردم تا ببينم به چه دردي ميخوره! اما نفهميدم.فكر ميكنم يه مرد باشه من تا حالا هيچ مردي رو نديدم اما اون شبيه يه مرده و مطمئنم همين طوره .
    درمورد اون بيشتر از حيوونهاي ديگه كنجكاوي ميكنم اولش ازش مي ترسيدم و هر وقت پيداش ميشد شروع به دويدن ميكردم چون فكر ميكردم مي خواد دنبالم كنه .اما يواش يواش فهميدم اونه كه ميخواد از دستم فرار كنه .....راه افتادم هرجا مي رفت نزديكش حركت ميكردم.
    اين كار اون عصبي و ناراحت كرده بودآخرش اون قدر ترسيده بود كه از يه درخت رفت بالا....
    ادامه دارد

    برگرفته از كتاب خاطرات ادم وحوا
    به روايت مارك تواين
    برگردان:حسن عليشيري
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  2. کاربرانی که از پست مفید آبجی سپاس کرده اند.


  3. #2
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات ادم وحوا

    آدم
    دوشنبه:
    اين موجود جديدو مو بلند خيلي داره مزاحم ميشه! هميشه داره ول ميگرده
    و هرجا مي رم دنبالم مياد!از اين كارش خوشم نمياد!
    به اين كه كسي همرام باشه عادت ندارم اي كاش بره پيش بقيه حيوونا....
    حوا
    پنج شنبه:
    اولين اندوه من!ديروز باهام قهر كرد انگار ديگه دوست نداره باهاش
    حرف بزنم.نمي تونستم باور كنم حتما اشتباهي شده چون من دوست دارم
    پيشش باشم حرفاش بشنوم.پس چطوري ميتونه باهام نامهربون باشه
    وقتي هيچ كاري نكردم؟....
    وقتي شب شد نتونستم تنهايي رو تحمل كنم رفتم
    سر پناه جديدي كه ساخته بود تا ازش بپرسم چه اشتباهي كردم
    چطوري ميتونم اشتباهم جبران كنم تا باهام مهربون بشه
    اما اون توي بارون منو از اونجا بيرون كرد اولين اندوه من بود

    آدم
    پنج شنبه:
    واسه اين كه زير بارون نمونم يه سرپناه ساختم
    اما اونجا هم نتونستم ارامش داشته باشم اون موجود جديد مزاحم شد
    وقتي سعي كردم بيرونش كنم از سوراخهايي كه باهاش ميبينه
    آب بيرون مي اومد بعد اون با پشت پنجه هاش پاكشون كرد...
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  4. کاربرانی که از پست مفید آبجی سپاس کرده اند.


  5. #3
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات ادم وحوا

    آدم
    دوشنبه:
    موجود جديد گفت كه اسمش حواست.مشكلي نيست اعتراضي ندارم ....
    مي گه نبايد بهش بگم آن و بايد از ضمير او براش استفاده كنم هنوز به اين موضوع شك دارم.....
    حوا
    دوشنبه:
    اگه اون اسمش رو به من مي گفت حتما برام خيلي اهميت داشت
    به گمونم از هر اسم ديگه اي واسم قشنك تر بود....
    ارزش واقعي تو قلب انسانه اميدوارم اينوبهش بفهمونم
    كه يه قلب مهربون عاشق واسه انسان بزر گترين ثروته و بدونه اون حتا باداشتن هوش زياد انسان فقيره!
    سه شنبه:
    تمام صبح مشغول كاركدن بودم تا سرو سا موني به خونه زندگي بدم
    به عمد ازش دوري مي كردم به اين اميد كه شايد تنها بشه
    وبياد پيشم .اما نيومد
    ظهر كه شد كار تعطيل كردم واسه تفريح رفتم دنبال با دويدن زنبورها وپروانه وگشتن بين گلا
    موجودات قشنگي كه لبخند خدا رو از آسمون گرفتن وهمراه خودشون نگه ميدارن
    جمعه:
    دوشنبه ي پيش دم غروب يه لحظه دوباره اون ديدم اما فقط يه لحظه
    اميدوار بودم به خاطر اين كه سعي كردم اوضاع خونه رو سرو سامون بدم
    ازم تشكر كنه اما اون اينكارو نكرد رو برگردوند واز پيشم رفت
    به خاطر يه چيز ديگه هم ناراحت شد دوباره سعي كردم مجبورش كنم
    ديكه بالاي آبشار نره ....
    آدم
    جمعه:
    به اتماس افتاده كه بالاي آبشار نرم!مگه اين كار چه ضرري واسه اون داره ؟
    ميگه باعث ميشه از ترس به خودش بلرزه نمي دونم چرا؟... ادامه دارد
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  6. کاربرانی که از پست مفید آبجی سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. : یافته‌های تازه درباره ثبت خاطرات در مغز
    توسط صدای باران در انجمن تازه های تکنولوژی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th March 2010, 07:49 AM
  2. فراموشي و دوري از خاطرات
    توسط سلوى در انجمن روانشناسی اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd December 2009, 07:28 PM
  3. کشف یک اتاق جدید برای ذخیره خاطرات قدیمی در مغز
    توسط moji5 در انجمن خبرهای پزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th November 2009, 01:41 AM
  4. خبر: داروي پاک کننده خاطرات ناخوشايند در راه است
    توسط Mina_Mehr در انجمن داروسازی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th September 2009, 03:18 PM
  5. معرفی: خاطرات آیت الله علم الهدی منتشر شد
    توسط diamonds55 در انجمن زندگی نامه ی شخصیت های مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th December 2008, 04:56 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •