دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: پيامبر (ص) بر اثر مرگ طبيعى از دنیا رفتند يا به شهادت رسيدند؟

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    مدیر کـــــــل ســــایت
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر - نرم افزار
    اکانت شخصی
    ندارد
    نوشته ها
    7,883
    ارسال تشکر
    9,788
    دریافت تشکر: 29,042
    قدرت امتیاز دهی
    13974
    Array
    Admin's: جدید39

    پیش فرض پيامبر (ص) بر اثر مرگ طبيعى از دنیا رفتند يا به شهادت رسيدند؟

    پيامبر (ص) بر اثر مرگ طبيعى
    از دنیا رفتند يا به شهادت رسيدند؟


    .: سوال:

    آيا پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر مرگ طبيعى از دنیا رفتند يا به شهادت رسيدند؟
    .: پاسخ:
    درباره اين موضوع و نيز درباره تاريخ شهادت نبى اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله، در ميان نويسندگان و مورخان، اختلاف است. بعضى از نويسندگان، فقط به بيان اين جمله اكتفا كرده‏اند كه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله مريض شد و از دنيا رفت.
    در كتاب‏هاى تاريخى نقل شده است كه يهوديان چندين مرتبه تصميم گرفتند كه پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله را به شهادت برسانند؛ ولى هر مرتبه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله توسط جبرئيل از اين توطئه آگاه مى‏شد و يهوديان به مقصود خود نمى‏رسيدند. در پايان جنگ خيبر نيز گروهى از بزرگان قوم يهود، زينب، دختر حارث را كه از اشراف يهود بود و پدر، برادر و شوهرش را از دست داده بود، تحريك كردند تا شايد به مقصود خود كه نابودى رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله و در نتيجه نابودى دين تازه تأسيس اسلام بود، نايل شوند؛ ولى اگر چه اين عمل نيز به شهادت فورى آن حضرت منجر نشد، ولى باعث مسموميت آن حضرت شد و سرانجام در درازمدت، به شهادت آن حضرت انجاميد.
    مورخ بزرگ، «محمد بن عمر واقدى» در كتاب مغازى، واقعه رحلت پيامبر را چنين نقل مى‏كند:
    «چون رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله خيبر را فتح كرد و آرام گرفت، زينب، دختر حارث، از افرادى سؤال كرد كه محمد كدام قسمت گوسفند را بيشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را. زينب، گوسفندى را كشت و سپس زهر كشنده تب‏آورى را كه با مشورت يهود فراهم آورده بود، به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آن را مسموم كرد. چون غروب شد و رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله به منزل آمد، زينب را ديد و از او پرسيد: كارى دارى؟ او گفت: اى ابوالقاسم! هديه‏اى برايت آورده‏ام. هر گاه چيزى را به پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله هديه مى‏كردند، وى از آن مى‏خورد و اگر صدقه بود، از آن نمى‏خورد؛ از اين رو، پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله دستور فرمود تا هديه او را گرفتند و در برابر آن حضرت نهادند. آن‏گاه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله فرمود: نزديك بياييد و شام بخوريد! ياران آن حضرت كه حاضر بودند، نشستند و شروع به خوردن كردند. همين كه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله از گوشت بازوى گوسفند خورد به ياران خود فرمود: از خوردن اين گوشت، دست برداريد كه اين بازو به من خبر مى‏دهد كه مسموم است. بشر بن براء گفت: اى رسول خدا! به خدا سوگند! من هم از همين يك لقمه فهميدم و علّت آن‏كه آن را از دهان بيرون نينداختم، اين بود كه خوراك شما را ناگوار نسازم و چون شما لقمه خود را خورديد، جان خودم را عزيزتر از جان شما نديدم و علاوه بر اين، اميدوار بودم كه اين لقمه، كشنده نباشد. بشر هنوز از جاى خود بلند نشده بود كه رنگش مانند عباى سياهى شد. او يك سال بيمار بود و نمى‏توانست حركت كند و بعد هم به همين علّت، درگذشت.
    رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله زينب را فرا خواند و پرسيد: شانه و بازوى گوسفند را مسموم كرده بودى؟ گفت: چه كسى به تو خبر داد؟ فرمود: خود گوشت. گفت: آرى. پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله فرمود: چه چيزى تو را به اين كار واداشت؟ گفت: پدر، عمو و همسرم را كشتى و بر قوم من رساندى، آن‏چه رساندى. با خود گفتم كه اگر پيامبر باشد كه خودِ گوشت به او خبر مى‏دهد كه چه كرده‏ام و اگر پادشاه باشد، از او خلاص مى‏شويم.
    در مورد سرنوشت زينب، مطالب مختلفى نقل شده است. برخى از راويان گفته‏اند: رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله دستور فرمود تا او را كشتند و به دار آويختند و برخى از راويان گفته‏اند: پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله او را عفو فرمود.
    گفته شده كه مادر بُشْر بن براء گفت: در مرضى كه منجر به مرگ پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله شد، به ديدنش رفتم. رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله كه تب شديدى داشت، فرمود: همان طور كه اجر و پاداش ما دو برابر است، بلا و سختى ما هم دو چندان است. مردم مى‏پندارند كه من گرفتار ذات الجنب شده‏ام و حال آن‏كه چنين نيست و خداوند آن بيمارى را بر من مسلط نكرده است و اين ريشخندى شيطانى است. اين، اثر لقمه‏اى است كه من و پسرت خورديم و از آن روز، بيمارى در من ريشه دوانده است؛ تاكنون كه پاره شدن رگ قلبم نزديك شده است. بنابراين، رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله از دنيا رفت؛ در حالى كه شهيد بود».1
    علاوه بر «واقدى»، «ابن هشام»2، «طبرى»3 و «ابن اثير»4 نيز اين واقعه را نقل كرده‏اند؛ ولى اين سه مورّخ بيان كرده‏اند كه رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله لقمه را بيرون انداخت و از آن گوشت، چيزى تناول نكرد؛ ولى آن زهر خطرناك، با آب دهان پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله مخلوط شد و همين، باعث شهادت آن حضرت شد. «يعقوبى»، مورّخ بزرگ جهان اسلام نيز اين جريان را در تاريخ خود ذكر كرده، ولى فقط به مسموميت آن حضرت اشاره كرده، از شهادت آن حضرت، سخن نگفته است.5
    مورّخان و محدّثان شيعه نيز بيشتر به اين سمت رفته‏اند كه علت مرگ رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله، همان گوشت مسمومى بوده است كه زينب، دختر حارث، به آن حضرت خورانيده بود. علامه مجلسى در كتاب «جلاء العيون» چنين نقل مى‏كند: «در احاديث معتبر، وارد شده است كه آن حضرت، با شهادت از دنيا رفت. چنان‏كه «صفار»، به سند معتبر، از حضرت صادق عليه‏السلام روايت كرده است».6 «ثقةالاسلام كلينى» نيز در «اصول كافى»، به اصل توطئه، از قول امام باقرعليه‏السلام اشاره كرده است.7
    در كتاب «فروغ ابديت» نيز بعد از نقل اين واقعه، در پاورقى، چنين آمده است:
    «معروف اين است كه پيامبر در كسالت خود فرمود: اين بيمارى، از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح براى من آورد؛ زيرا اگرچه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله اولين لقمه را بيرون انداخت، ولى آن زهر خطرناك، با آب دهان پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله مخلوط شد و روى دستگاه‏هاى بدن آن حضرت، اثر خود را گذاشت».8
    بنابراين، از مجموع آن‏چه بيان شد، مى‏توان نتيجه گرفت كه مرگ پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله طبيعى نبوده، آن حضرت، با شهادت از دنيا رحلت كرده است.

    -------------------------------
    پی نوشت :
    1. محمد بن عمر واقدى، مغازى، ترجمه دكتر مهدوى دامغانى، نشر دانشگاهى، جلد دوم، ص، 517-519.
    2. ابن هشام، السيرهَ النبويّه، دارالقلم بيروت، جلد 3، ص 352.
    3. محمد بن جرير طبرى، تاريخ الطبرى، دارالكتب العلميه، جلد 2، ص 138.
    4. ابن اثير، الكامل فى التاريخ، دارالاحياء التراث العربى، جلد 1، ص 598-599.
    5. تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، انتشارات علمى و فرهنگى، جلد اول، ص 416.
    6. محمد باقر مجلسى، جلاءُ العيون، ص 82-83.
    7. كلينى، اصول كافى؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 2.
    8. جعفر سبحانى، فروغ ابديت، دفتر تبليغات اسلامى، ج 2، ص 664.
    نخبه یعنی خودباوری انسان و پس از خود باوری کاری غیر ممکن نمی شود

  2. 2 کاربر از پست مفید Admin سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: شهادت طلبی ، زندگی خواهی
    توسط kamanabroo در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th February 2010, 11:30 PM
  2. زهد و ایثار و همدردی
    توسط moji5 در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th December 2009, 09:06 PM
  3. آثار و بازتابهای شهادت آیت‏الله حاج آقا سید مصطفی خمینی
    توسط kamanabroo در انجمن معصومین علیهم السلام
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th October 2009, 12:28 AM
  4. معرفی: آشنایی با امیرالمومنین (علیه السلام)
    توسط نابغه در انجمن معصومین علیهم السلام
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th September 2009, 02:02 PM
  5. ادله اثبات دعواى كيفرى در آيين يهود
    توسط kamanabroo در انجمن يهوديت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th July 2009, 12:46 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •