نباید بستن اندر چیز وکس دل/که دل برداشتن کاریست مشکل
لازم است گاهی در زندگی بعضی آدمها را گم کنید تا خودتان را پیدا کنید.
لذت اندر ترک لذت بود ای آزادگان / ما گداییم و این لذت نمی دانستیم
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
می روی و گریه می آید مرا/ساعتی بنشین که باران بگذرد
لازم است گاهی در زندگی بعضی آدمها را گم کنید تا خودتان را پیدا کنید.
دست در دامن مولا زد در / که علی بگذر و از ما مگذر
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو ان است که آهسته و پیوسته رود
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
ببخشید اشتباه شد!دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟/طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
لازم است گاهی در زندگی بعضی آدمها را گم کنید تا خودتان را پیدا کنید.
یک سال دگر آمد و دنیا عوض نشد / چیزی به غیر پیراهن ما عوض نشد
- - - به روز رسانی شده - - -
یک سال دگر آمد و دنیا عوض نشد / چیزی به غیر پیراهن ما عوض نشد
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)