دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
دیگه مارو ببخشید چیز دیگه ای بلد نبودیم
روی سنگ قبر شخصی نوشته شده بود:
در کودکی دوست داشتم دنیا را تغییر دهم
وقتی به جوانی رسیدم تصمیم گرفتم کشورم را تغییر دهم
وقتی به میانسالی رسیدم تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم
وقتی به پیری رسیدم تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر دهم
و حالا که نزدیک به مرگم فهمیدم که اگر از همان اول خودم را تغییر میدادم دنیا را هم میتوانستم تغییر دهم
تا تواني دلي به دست آور
دل شكستن هنر نميباشد
دوست من بيشتر بيا اينجا بخشيدن هم واسه اشتباهه نه واسه تويي كه لطف كردي و پست دادي
داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد
البته...
این فقط می تواند یک قصه باشد
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست
آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست
تازه بهارا ورقت زرد شد
ديگ منه كآتش ما سرد شد
درد عشقي كشيده ام كه مپرس / زهر هجري چشيده ام كه مپرس
گشته ام در جهان و آخر كار / دلبري برگزيده ام كه مپرس
سخني در نهان نبايد گفت
كه بر انجمن نشايد گفت
تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم
من از دست تو در عالم نهم روي
وليكن چون تو در عالم نباشد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)