دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: @@خاطرات ایدزي ها @@

  1. #1
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض @@خاطرات ایدزي ها @@


    شوهر من بعلت مشكلات جسماني شديد به توصيه دوستانش به مواد مخدر روي آورد و متأسفانه نه تنها مشكلات جسماني او برطرف نشد بلكه اعتياد مشكل بزرگتري براي او شد و ديري نگذشت كه مشخص شد كه مبتلا به HIV است و بعلت مشكلات جسماني قبلي بسرعت وارد مرحله ايدز شد. ميل ندارم با ذكر جزئيات و طرح مشكلات خودمان وقت عزيز شما را بگيرم.

    فقط مي خواهم بدانيد كه همسر من انساني خوب، همسري وفادار و پدری مهربان بوده و هميشه براي همه ما عزيز و محترم بوده و خواهد بود. با راهنمائي هايي كه پزشك همسرم به ما نمود، راههاي انتقال را بخوبي مي دانستيم و واهمه اي از مراقبت از ايشان نداشتيم و حالا هم كه در بين ما نيست همواره به ياد خاطره هاي خوش ايشان هستيم.

    اما متأسفانه بعلت برخورد ديگران كه حتماً بعلت عدم آگاهي آنان است، نتوانستيم حقيقت را در مورد بيماري ايشان بازگو كنيم.

    اميدوارم روزي برسد كه مردم اين عينك بدبيني را نسبت به اين بيماران از چشم خودشان بردارند و اجازه بدهند اين بيماران نيز همانند هر فرد آسيب ديده ديگر از نگاه گرم و پرمحبت آنان نيرو بگيرند.

    http://www.iranhiv.com

    ================

  2. 3 کاربر از پست مفید AvAstiN سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض پاسخ : @@خاطرات ایدزي ها @@



    همسرم مدت زيادي بيمار بود و هيچ پزشكي تشخيص درستي از بيماري او نداده بود. در نهايت تشخيص دادند همسرم مبتلا به ايدز است و من و يكي از فرزندانم نيز مبتلا شده ايم.
    براي مراسم چهلم همسرم به مدرسه بچه ها رفتم و اولياء مدرسه را دعوت كردم. وقتي فهميدند فرزندم هم HIV مثبت است او را از مدرسه اخراج كردند و او هم قرباني پدر و مادر خود شد. مدير مدرسه از من خواست كه او را به خانه برده به او آموزش بدهم و فقط براي امتحان او را به مدرسه بياورم.

    وقتي شرح ماجرا را به عمويش گفتم با عكس العمل نه چندان شايسته او و گفته هايش مبني بر اينكه من خودم مي توانم به او درس بدهم و اين كار به نفع خود اوست روبرو شدم.

    آدمهايي كه اطلاعاتي در اين زمينه دارند و راههاي انتقال را مي شناسند با نگاهي ترحم آميز به من نگاه مي كنند و كساني هم كه اطلاعات ندارند و اين بيماري را نمي شناسند از من دوري مي كنند. من اگر مي دانستم كه اين بيماري را دارم هرگز بچه دار نمي شدم. تمام نگرانيم فرزندم و آينده او بعد از مرگم است.

    حدود 5 سال پيش تشخيص داده شد که من مبتلا شده ام. مشاوره من توسط يك روان پزشك انجام نشد، بلكه اين كار به وسيله پزشك معالجم صورت گرفت. او در آن زمان اطلاعات خوبي به من داد كه در جاي ديگر امكان به دست آوردن آن وجود نداشت. حالا كه من با اين بيماري كنار آمده ام از طرف جامعه و خانواده ها به بهانه هاي مختلف سنگ جلوي پايم مي اندازند.

    تا آنجا كه من اطلاع دارم هيچ تشكلي براي زنان مبتلا نيست، زيرا بسياري از آنان نمي خواهند شناخته شوند و به دليل آنكه جامعه از آلودگی آنها مطلع نشود به گوشه اي از خانه پناه مي برند.

    ما در نظر داريم كه با كمك تعدادي از پزشكان، تشكل زنان HIV مثبت را براي اطلاع رساني و حمايت از اين گروه تشكيل دهيم
    http://www.iranhiv.com

  4. 2 کاربر از پست مفید AvAstiN سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •