دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 258 نخستنخست 1234567891011121353103 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 2574

موضوع: شعرهای تنهایی

  1. #21
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض

    بازار در بوهاي سرگردان شناور بود
    در بوي تند قهوه و ماهي
    بازار در زير قدمها پهن ميشد ، کش مي آمد ، با تمام
    لحظه هاي راه مي آميخت
    و چرخ مي زد ، در ته چشم عروسکها
    بازار مادر بود که ميرفت با سرعت به سوي حجم
    هاي رنگي سيال
    و باز مي آمد
    با بسته هاي هديه با زنبيل هاي پر
    بازار باران بود که ميريخت ، که ميريخت ،
    که مي ريخت

  2. #22
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض از خدا خواستم

    من از خدا خواستم،
    نغمه هاي عشق مرا به گوشت
    برساند تا لبخند مرا
    هرگز فراموش نكني و
    ببيني كه سايه ام به
    دنبالت است تا هرگز
    نپنداري تنهايي.
    ولي اكنون تو رفته اي ،
    من هم خواهم رفت
    فرق رفتن تو با من اين
    است كه من شاهد رفتن تو هستم

  3. #23
    کارشناس تالار معماری
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    937
    ارسال تشکر
    4,652
    دریافت تشکر: 2,773
    قدرت امتیاز دهی
    269
    Array

    Wink شعر های تنهایی

    ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را

    اینگونه به خاک ره میفکن ما را

    ما در تو به چشم دوستی می بینیم

    ای دوست مبین به چشم دشمن ما را

    *****

    گر چه با یادش، همه شب، تا سحر گاهان نیلی فام،

    بیدارم؛

    گاهگاهی نیز،

    وقتی چشم بر هم می گذارم،

    خواب های روشنی دارم،

    عین هشیاری !

    آنچنان روشن که من در خواب،

    دم به دم با خویش می گویم که :

    بیداری ست ، بیداری ست، بیداری !

    ***

    اینک، اما در سحر گاهی، چنین از روشنی سرشار،

    پیش چشم این همه بیدار،

    آیا خواب می بینم ؟

    این منم، همراه او ؟

    بازو به بازو،

    مست مست از عشق، از امید ؟

    روی راهی تار و پودش نور،

    از این سوی دریا، رفته تا دروازه خورشید ؟

    ***

    ای زمان، ای آسمان، ای کوه، ای دریا !

    خواب یا بیدار،

    جاودانی باد این رؤیای رنگینم !

    *****

    خروش و خشم توفان است و، دریا،

    به هم می کوبد امواج رها را .

    دلی از سنگ می خواهد، نشستن،

    تماشای هلاک موج ها را!

  4. #24
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    466
    ارسال تشکر
    524
    دریافت تشکر: 1,057
    قدرت امتیاز دهی
    501
    Array

    Smile سعرهای تنهایی

    شمعدان شیشه‌ای

    با منگوله‌هایش،

    تاقچه‌ غبارگرفته

    با اسبی زنگ‌زده كه بر دو پای خویش ایستاده است.

    و شعله‌ چشم‌های میشی‌رنگ.


    اینك كبوتران خیس

    روی لبانِ بودا عشق‌بازی می‌كنند،

    باران شاید ببارد

    شاید هم نه.

    و من

    حتی اگر به روح منجمد حیات تو دست‌یابم

    نخواهمت یافت.

    تو در تمام شمعدان‌های شیشه‌ای

    پراكنده شده‌ای.


    و آسمان

    نه می‌بارد

    و نه نمی‌بارد.

    شاعر:مهدی

  5. #25
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    466
    ارسال تشکر
    524
    دریافت تشکر: 1,057
    قدرت امتیاز دهی
    501
    Array

    پیش فرض

    آتش

    تو را فرا می‌گیرد،

    خاك

    افسانه‌هایش را زمزمه می‌كند،

    راهب

    ردای زعفرانی‌اش را

    بر دوش می‌اندازد

    هنگامی‌كه حیات از تو دریغ می‌شود.


    اینجا

    درختی به تقدیر سوختن

    تن می‌دهد،

    راهب

    اشكش را با گوشه‌ی ردا پاك می‌كند،

    كرمی در خاك فرومی‌رود،

    كركسی در آسمان

    نیمدایره‌ای رسم می‌كند

    و فرودمی‌آید،

    و من در شعله‌های آتش

    تو را دوست می‌داشتم،

    در خاك

    در درخت

    تو را دوست می‌داشتم،

    در منقار كركس

    در دهان كرم

    تو را دوست می‌داشتم.

    شاعر:مهدی

  6. کاربرانی که از پست مفید ashkan سپاس کرده اند.


  7. #26
    کارشناس تالار معماری
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    937
    ارسال تشکر
    4,652
    دریافت تشکر: 2,773
    قدرت امتیاز دهی
    269
    Array

    Wink شعر های تنهایی

    از همون لحظه که گفتی میرم اما برمی گردم
    می دونستم که یه عمری باید دنبالت بگردم


    چه خیال باطلی بود دل به عشق تو سپردن
    شبا با یاد و خیالت تا به هر سپیده مردن


    می دونستم رفتن تو دیگه برگشتی نداره
    شب بی تو بودن من دیگه فردایی نداره


    تو رو تو قصه نوشتن تو رو تو غزل سرودن
    از تو گفتن از تو خوندن با تو بودن از تو سرودن


    با تو از همه بریدن با تو به فردا رسیدن
    از لبات عشقو شنیدن با تو لحظه ها رو دیدن


    ... GODISNOWHERE

    "This can be read as "GOD IS NO WHERE

    OR

    "As " GOD IS NOW HERE

    Every thing in life depends on
    How you look at them
    ... always think positive

  8. #27
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض

    رفتنی ها باید بروند

    تنها من و تو ای همزاد

    خواهیم ماند.

    تو به صداقت شبنم

    قسم داده بودی مرا

    که بمانم.

    و خود نماندی و فکر نکردی

    مغلوب سایه وهم تو خواهم شد.

    حال من چگونه بمانم؟

    چگونه بروم؟

    چگونه بمیرم؟

    من با این پیراهن بی صاحب چه کنم؟

    ای که دستت تسکین

    دردهای تقدیر من است

    تا تصویرت زنده است

    بازگرد.

  9. #28
    کارشناس تالار معماری
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    937
    ارسال تشکر
    4,652
    دریافت تشکر: 2,773
    قدرت امتیاز دهی
    269
    Array

    Wink شعر های تنهایی

    گاهي مسير جاده به بن بست ميرود
    گاهي تمام حادثه از دست ميرود
    گاهي همان کسي که دم از عقل ميزند
    در راه هوشياري خود مست مي رود
    گاهي غريبه اي که به سختي به دل نشست
    وقتي که قلب خون شده بشکست مي رود
    اول اگرچه با سخن از عشق آمده
    آخر خلاف آنچه که گفته است مي رود
    واي از غرور تازه به دوران رسيده اي
    وقتي ميان طايفه اي پست مي رود
    هر چندمضحک است و پر از خنده هاي تلخ
    بر ما هر آنچه لايقمان هست مي رود
    گاهي کسي نشسته که غوغا به پا کند
    وقتي غبار معرکه بنشست مي رود
    اينجا يکي براي خودش حکم مي دهد
    آن ديگري هميشه به پيوست مي رود
    اين لحظه ها که قيمت قد کمان ماست
    تيريست بي نشانه که از شست مي رود
    بي راهه ها به مقصد خود ساده مي رسند
    اما مسير جاده به بن بست مي رود

    ... GODISNOWHERE

    "This can be read as "GOD IS NO WHERE

    OR

    "As " GOD IS NOW HERE

    Every thing in life depends on
    How you look at them
    ... always think positive

  10. #29
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض تنهایم

    تنهایم

    کنار پنجره می آیم

    نسیم تبسم تو جاریست

    قاصدکها آمده اند

    در رقص باد و یاد

    سبز

    سپید

    سرخ...

    و این آخرین قاصدک

    چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست!

    ****

    می خوانمت

    با هفت زبان

    در اوج عشق و عاطفه ایستاده ای

    سرشار از تکلم درخت و آفتاب

    سرشار از تنفس آینه و عود

    سرشار از بلوغ آسمان

    و من هر چه می آیم

    به انتهای خطوط دستان تو نمی رسم

    می خواهم در بیرنگی گم شوم

    ****

    نمی دانم

    شابد به نسیمی که صبح گاه

    در سایه روشن حسرت و لبخند

    از کنار دستهایت عبور کرد

    می اندیشی

    و من به آن بادبادکی فکر می کنم

    که در سپیده دم ستاره و اسپند

    در نگاه زلال تو تخم گذاشت

    و تو نم نم

    در تنهایی و ماه

    ناپدید شدی

    و تنها رد پایت

    در امتداد مسیرهای خیس بی پایان

    جا ماند

    ****

    جای تامل نیست

    قاصدکها آمده اند

    و تو در سرود خلسه و خاکستر

    ناپیدا شده ای

    و من به معراج نیلوفرانه تو می اندیشم

    و به انتظار شب بوها

    که در بهاری زرد

    به شکوفه نشست

    ****
    نمی دانم کدام پرنده

    در نبض مدادهایت جاری بود

    که هیچ کاغذی

    در وسعت حجم آن نگنجید

    راستی نگفتی کدام باد

    بادبادکهایت را با خود برد

    ****
    پنجره را می بندم

    خانه در موسیقی لبخند تو گم می شود

    و آفتابگردان نگاه تو

    در آسمان هشتم

    ناتمام ادامه دارد

    و من

    به یاد آن پرنده ای می افتم

    که صبح

    در متن بلوغ و آفتاب

    ناپیدا گم شد

    ناپیدا گم شد.

  11. #30
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض

    اين کـه خاک سـيـهش بالـين اسـت
    اخـتر چـرخ ادب پـرويـن اسـت
    گرچه جـز تلـخی از ايـام نـديـد
    هرچه خواهی سخنش شيرين است
    صاحب آن همه گفتار امروز
    سائل فاتحه و ياسين است
    دوستان به که ز وی ياد کنند
    دل بی دوست دلی غمگين است
    خاک در ديده بسی جان فرساست
    سنگ بر سينه بسی سنگين است
    بيند اين بستر و عبرت گيرد
    هر که را چشم حقيقت بين است
    هر که باشی و به هر جا برسی
    آخرين منزل هستی اين است
    آدمی هر چه توانگر باشد
    چون بدين نقطه رسد مسکين است
    اندر آنجا که قضا حمله کند
    چاره تسليم و ادب ٬ تمکين است
    زادن و کشتن و پنهان کردن
    دهر را رسم و راه ديرين است
    خـرم آن کس کـه در ايـن محـنت گـاه
    خـاطری را سـبب تسکـين اسـت

صفحه 3 از 258 نخستنخست 1234567891011121353103 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •