دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 28 از 258 نخستنخست ... 18192021222324252627282930313233343536373878128 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 271 تا 280 , از مجموع 2574

موضوع: شعرهای تنهایی

  1. #271
    یار همراه
    نوشته ها
    2,325
    ارسال تشکر
    1,123
    دریافت تشکر: 4,306
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    ديشب از بام جنون ديوانه اي افتاد و مرد
    پيش چشم شمع ها پروانه اي افتاد و مرد

    از لطافت ياد تو چون صبح گل ها خيس بود
    شبنمي از پشت بام خانه اي افتاد و مرد

    موي شبگوني كه چنگش ميزدي شب تا سحر
    از سپيدي لا به لاي شانه اي افتاد و مرد

    ازدياد پنجره جان قناري را گرفت
    در قفس از نغمه ي مستانه اي افتاد و مرد

    اين كلاغ قصه را هرگز تو هم نشنيده اي
    تا خودش هم قصه شد افسانه اي افتاد و مرد
    هر ستاره ای یه روز به زادگاهش برمیگرده...

  2. #272
    یار همراه
    نوشته ها
    2,325
    ارسال تشکر
    1,123
    دریافت تشکر: 4,306
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    دیگه دنیا واسه من تاریکه
    زندگی کوره رهی تاریکه
    آخر قصه من نزدیکه

    این منم از همه جا وا ماانده
    از همه مردم دنیا رانده
    رانده و خسته و تنها مانده

    عشق بی غم توی خونه
    خنده های بچه گونه
    بدلم شد آرزو

    بازی عشقمو باختم
    کاخ امیدی که ساختم
    عاقبت شد زیر و رو
    هر ستاره ای یه روز به زادگاهش برمیگرده...

  3. کاربرانی که از پست مفید ØÑтRдŁ§ سپاس کرده اند.


  4. #273
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    7
    ارسال تشکر
    4
    دریافت تشکر: 15
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    من گمان می کردم دوست داشتن چهار فصلش همه آراستگیست
    من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست
    من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی
    سبزه یخ می زند از سردی دی
    من چه می دانستم دل هر کس دل نیست
    قلبها آهن و سنگ قلبها بی خبر از عاطفه اند
    من چه می دانستم....

  5. 2 کاربر از پست مفید فریده سپاس کرده اند .


  6. #274
    دوست آشنا
    نوشته ها
    535
    ارسال تشکر
    252
    دریافت تشکر: 1,122
    قدرت امتیاز دهی
    37
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    جدایی ما سالها گذشت
    یادت از من جدا نگشت
    معنای زندگی در پهنه ی عشق تو بود
    افسوس سرنوشت تو را از من ربود
    حالا بی تو سرده روزگار
    از تو تنها خاطراتی به یادگار
    شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
    روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
    گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
    بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت

  7. کاربرانی که از پست مفید SK8ER_GIRL سپاس کرده اند.


  8. #275
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    38
    ارسال تشکر
    6
    دریافت تشکر: 208
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    ((چراغ هاي رابطه تاريكند))
    و من افسرده از ناتواني اين روح
    افسرده از شنيدن آواي خوشبختي ماهيان ساده دل
    كه سوار بر رود پوچي اند
    من از نگاه حزن آلود خويش افسرده ام
    و از شنيدن اين كه
    چراغ هاي رابطه تاريكند
    من از ناتواني اين روح افسرده ام.
    در سکوتم ازدحام صداست و در تنهاییم هجوم قبیله های کینه توز
    من اسیر شکنجه گاه سکوت توام
    با من حرف بزن

  9. 2 کاربر از پست مفید htc سپاس کرده اند .


  10. #276
    یار همراه
    نوشته ها
    2,325
    ارسال تشکر
    1,123
    دریافت تشکر: 4,306
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    روبروی آینه ایستادی و نظاره می کنی
    تصویر سرد و مبهم توی اون رو
    پلک می زنی و خیره می شی
    چرا این چهره سرد و خاکستری برات آشنا نیست
    چشای بی رمق و لبای بی رنگ
    چهره ای شبیه درد
    رنگباخته و زرد
    یادت میاد ؟
    آشنا بود؟
    می خوای دست ببری و اشکشو پاک کنی
    اما اون عقب میره
    دلش شکسته
    تنهای تنها از تو دور میشه
    و لباس حریر سپیدش گیر می کنه
    به گوشه آینه و پاره میشه
    نگاه می کنی
    زیر لباس پر از خونه
    سینه اون شکافته شده
    و درد امونش رو بریده
    دستاشو بالا می بره و دعا می کنه
    طنین ملکوتی یاسین تو فضا می پیچه
    وعطر خوش قرآن تنها چیزیه که مرحم دردش میشه
    سر به سجده می ذاره و روی خاک و خون می نشینه
    ستاره ای از آسمون می افته
    اشک روی گونه تو هم جاریه
    و دستت رو رو سینت می ذاری
    خون ، دست تو هم پر خونه
    باز هم به آینه نگاه می کنی
    غبار کنار رفته
    و دلت رو می بینی
    دلی که ................
    هر ستاره ای یه روز به زادگاهش برمیگرده...

  11. #277
    یار همراه
    نوشته ها
    2,325
    ارسال تشکر
    1,123
    دریافت تشکر: 4,306
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    و تویی همان همیشه مسافر
    بی گلایه و خسته از رفتن
    تنها به دنبال یه مامن
    می ترسی از این دل سپردن
    پای خسته
    چشم گریون
    باز هم بی سر و سامون
    وحتی آسمون هم یه ستاره بهت نمیده
    ولی تو بازم ساکتی بی گلایه
    و باز هم
    تویی همان همیشه مسافر
    هر ستاره ای یه روز به زادگاهش برمیگرده...

  12. #278
    یار همراه
    نوشته ها
    2,325
    ارسال تشکر
    1,123
    دریافت تشکر: 4,306
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    در كوچه هاي شن بي ديوار
    با نام كوچه هاي بسيار
    بسيار مي دويدم
    فريادم از تأني تا مي شد
    در تاي مهربان دفتر ها
    و راهم از عروسك هاي نور
    جشن درختكاري بود
    كز شعله هاي گردن هاشان
    از گردن هاي شعله اي
    دست و پرنده جاري بود
    همواره بود راهم اما من
    همواره شيب مي جستم
    با ما پرنده هاي پر از پژواک
    با ما پرنده هاي پريدن در خاك
    مثل كبوتر شخم
    وقت عبور بركت از خاك
    وقتي كه گام گل ميعان مي گيرد
    اينك كه دست هاي ما را به روي فرياد
    بسته اند
    در لحظه ي ميان گودال
    بساير مانده ايم و صدايي
    حتي صداي پر
    ديگر
    نمي كنيم
    هر ستاره ای یه روز به زادگاهش برمیگرده...

  13. #279
    یار همراه
    نوشته ها
    2,325
    ارسال تشکر
    1,123
    دریافت تشکر: 4,306
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم سهم كمي نيست
    گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست
    غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها را
    بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
    بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
    حواي من بر من مگير اين خودستاني را كه بي شكتنهاتر از من در زمين و آسمانت آدمي نيست
    آيينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم
    تا روشنم شد : در ميان مردگانم همدمي نيست
    همواره چون من نه : فقط يك لحظه خوب من بينديش
    لبريزي از گفتن ولي در هيچ سويت محرمي نيست
    من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
    شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
    شايد به زخم من كه مي پوشم ز چشم شهر آن را
    دردست هاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
    شايد و يا شايد هزاران شايد ديگر اگرچه
    اينك به گوش انتظارم جز صداي مبهمي نيست
    هر ستاره ای یه روز به زادگاهش برمیگرده...

  14. #280
    یار همراه
    نوشته ها
    2,325
    ارسال تشکر
    1,123
    دریافت تشکر: 4,306
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : شعرهای تنهایی

    مي پرسد از من كسيتي؟ مي گويمش، اما نمي داند
    اين چهره ي گم گشته در آيينه ی خود را نمي داند
    مي خواهد از من فاش سازم خويش را باور نمي دارد
    آيينه در تكرار پاسخ هاي خود حاشا نمي داند
    مي گويمش گم گشته اي هستم كه در اين دور بي مقصد
    كاري بجز شب كردن امروز يا فردا نمي داند
    مي گويمش آنقدر تنهايم كه بي ترديد ميدانم
    حال مرا جز شاعري مانندمن تنها نمي داند
    مي گويمش مي گويمش چيزي از اين ويران نخواهي يافت
    كاين در غبار خويشتن چيزي از اين دنيا نمي داند
    مي گويمش آنقدر تنهايم كه بي ترديد مي دانم
    حال مرا جز شاعري مانند من تنها نمي داند
    مي گويم و مي بينمش او نيز با آن ظاهر غمگين
    آن گونه مي خندد كه گويي هيچ از اين غم ها نمي داند
    هر ستاره ای یه روز به زادگاهش برمیگرده...

  15. کاربرانی که از پست مفید ØÑтRдŁ§ سپاس کرده اند.


صفحه 28 از 258 نخستنخست ... 18192021222324252627282930313233343536373878128 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •