سید مهدى گمان کرد که وى از عوام سادات بوده و این قول را از یکى از علما شنیده است و با خود گفت : او کجا و اطلاع از کتب رجال و حدیث کجا؟! و از اینروى به وى توجه چندانى نکرد و براى آگاهى از طلوع فجر به تفحص پرداخت . آن مرد علوى هم از نزدش خارج شد و سید به اداى فرضیه و تعقیبات پرداخت تا اینکه فروغ زرین اشعه خورشید بر قریه پرتو افکند.
سپس سید مهدى خود به کتب رجالى یى که به همراه داشت ، مراجعه نمود و مشاهده کرد که گفته آن علوى با حقیقت منطبق است . بعدا بتدریج اهل قریه به اقامتگاه او آمده و نزد وى حضور یافتند. در آن میان سید، آن مرد علوى را هم مشاهده نمود. سید از او پرسید که آن سخن پیرامون سید حمزه را که قبل از طلوع فجر به وى گفته بود از کجا آورده است ؟ علوى به خداوند متعال قسم خورد که قبل از طلوع فجر نزد سید نیامده و اصولا شب را در خارج از قریه به سر برده است ! و چون از مردم شنیده است که ایشان بدانجا مشرف شده و براى زیارت وى نزدش شتافته ، و قبل از آن ایشان را ندیده است .
سید مهدى با شنیدن این سخن فورا از جا بر خاست و سوار بر مرکب شد و عازم زیارت مرقد مطهر سید حمزه گشت ، در حالیکه مى گفت : هم اکنون بر من واجب شد که به زیارت وى بشتابم و من شک ندارم آن فرد علوى ، حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - بوده است .
از آن روز مرقد شریف سید حمزه ، اعتبار و رونقى چشمگیر یافت و شیعیان براى زیارت و تبرک و شفاعت جویى از وى به درگاه پروردگار، نزد وى مشرف مى شوند.
بعد از آن نیز سید مهدى در فلک النجاه و به تبع او دیگران نیز در کتب خود (همچون علامه نورى در تحیه الزائر علامه ما مقانى در تنقیح المقال ، و محدث قمى در الکنى الاءلقاب ) به صحت انتساب آن مدفن به حمزه بن قاسم ، از نوادگان ابوالفضل العباس علیه السلام تصریح نمودند۵



--------------------------------------------------

۱-اختران تابناک : جلد ۲ صفحه ۱۶۹.
۲-اختران تابناک : شیخ ذبیح الله محلاتى جلد ۲ صفحه ۱۶۹، انتشارات کتابفروشى اسلامیه تهران .
۳-ر.ک ، رجال شیخ طوسى ، فهرست نجاشى و امالى و کمال الدین شیخ صدوق .
۴-فهرست نجاشى : صفحه ۱۴۵. اما در کمال الدین صدوق آمده است که مادر امام سلام الله علیه ، در زمان حضرت عسگرى علیه السلام در گذشت .
۵-سردار کربلا: ترجمه العباس مقرم ، صفحه ۵۱؛ نقل از، جنه الماءوى : محدث نورى (که همراه با جلد ۵۳ بحار الانوار چاپ شده است ).
---------------------------------------------------
نقل از: کتاب چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام