امیر سرتیپ دوم بازنشسته رحیم رحمانی، فرمانده تیپ ذوالفقار در دوران دفاع مقدسبا یادآوری خاطرات دوران دفاع مقدس چنین نقل می کند: زمانی که جنگ به ما تحمیل شد من هم مانند دیگر کسانی که در ارتش مشغول خدمت بودند به عنوان یک سرباز مملکت که خواهان انقلاب اسلامی بودم از ابتدای جنگ به صورت داوطلب با اولین واحد اعزامی گردان 144 لشکر 21 حمزه از تهران حرکت کردم و به مقابله با دشمن رفتیم.

امیر رحمانی ادامه می دهد: جنگ به ما تحمیل شد و این مساله را همگان می‌دانند. بعد از انقلاب به خاطر مسائلی که در هر انقلاب پیش می‌آید اشخاصی جابه‌جا می‌شوند و سازمان‌هایی تغییر شکل پیدا می‌کنند، درگیر‌ی‌هایی که پیش می‌آید موافق و مخالفانی دارد که در قالب همکاری یا عدم همکاری و حتی به صورت کودتا برای به راه انداختن یک انقلاب شکل می‌گیرد و چون انقلاب ما یک انقلاب اسلامی بود و اکثریت مردم همگام با انقلاب بودند و آسیب‌های داخلی نتوانست آن را از پا بیندازد و چون مرام و عقیده‌ای که در این کشور حاکم شده بود موافق خواست پاره‌ای ابرقدرت‌های جهان نبود؛ بنابراین ابرقدرت‌ها پس از این که تدابیر شان برای انجام کودتا برای براندازی نظام حاکم با شکست مواجه شد به کشور مجاورمان به دیکتاتوری صدام وعده‌هایی دادند و ارتش آن کشور را برای تجاوز به کشور ما ترغیب کردند و تجاوز به خاک ما صورت گرفت. در این شرایط طبیعی بود که مردم انقلابی ایران هم به مقابله بر می‌خیزند و ارتش هم با توان و شرایطی که آن زمان همزمان با درگیری‌های داخلی کشور داشت بلافاصله به مقابله با این تهاجم پرداخت. ابتدا دشمن راه دشمن را سد کرد و در راه رسیدن اهداف دشمن ابتدا مانع ایجاد کرد و بعد مواضع را تثبیت کرد و دشمن را زمین‌گیر کرد و مانع ادامه پیشروی‌های دشمن در خاک ایران شد. بعد از زمین‌گیر شدن دشمن طبیعی بود که مردم نیز به کمک ارتش آمدند و سپاه شکل گرفت و ارتش و سپاه با هم به مقابله با تجاوز دشمن پرداختند، ناگفته نماند که در سد کردن دشمن و تثبیت مواضع دشمن کلیه نیروهای نظامی از قبیل نیروهای زمینی دلاور، دریایی جان بر کف و هوایی الهی هر کدام در جایگاه خود نقش داشتند و نیروها پس از آن نیروهای مردمی نیز به شکل‌های مختلف ابتدا کمک خدماتی و بعد کمک‌های فنی و سپس با سازماندهی‌های خوبی که شد همگام با ارتش در صحنه‌های نبرد توانستند حماسه‌هایی از قبیل عملیات‌های فتح المبین در بیت‌المقدس و عملیات‌های دیگری که ممکن است زیاد ممکن است معروف عام و خاص نباشد از قبیل عملیات شیاه کوه در قالب مطلع الفجر که قبل از عملیات فتح‌المبین انجام شد. وی ادامه داد: در عملیات شیا کوه بخشی از عملیات مطلع الفجر بود که توانست به ضعمای ارتش و مدیران جنگ ثابت کند که می‌توان نیروهای مردمی با نیروهای نظامی ادغام شوند و ترکیب مقدس و خوبی را ایجاد کنند.
در عملیات مطلع الفجر شاخه شیاکوه موفق شد ارتفاعات شیاکوه را به طول 12 کیلومتر و عرض 4 کیلومتر تا مرز خانقین از دشمن پس بگیرد و این عملیات بسیار مهم بود که از آن بسیار کم سخن گفته شده است.وی افزود: این عملیات مختص تیپ تکاور ذوالفقار بود که ادغامی‌های از نیروهای مردمی و سپاه پاسداران نیز در آن حضور داشتند و در پایان این عملیات ضربه مهمی به دشمن زده شد.



وی در خصوص عملیات‌های تیپ تکاور لشکر ذوالفقار نیز گفت: تیپ تکاور ذوالفقار با شروع جنگ تشکیل شد و این تیپ قبل از جنگ وجود نداشت و بنا به نیاز جنگ تشکیل شد. این یگان از تجهیزت سبک بهره می‌گرفت ولی نیروهای آن از افرادی زبده تشکیل شده بود که از طرف ستاد ارتش مشخص شده بودند که با دادن اختیاراتی به فرمانده این تیپ شهید یعقوب علیاری ماموریت داده شد تا این واحد را در لشکر ذوالفقار راه‌اندازی کند و من هم افتخار داشتم در اولین گردان این تیپ حاضر باشم و پس از شهید یعقوب علیاری فرمانده تیپ به عهده من واگذار شد.

وی گفت: این تیپ از افراد داوطلب یگان‌های دیگر و هم چنین درجه داران و سربازان وظیفه داوطلب که خودشان برای حضور در این یگان حضور پیدا کنند تشکیل شد و بلافاصله آموزش‌های لازمه به افراد داده شد و اولین عملیات هم که وارد شدند عملیات مطلع الفجر شاخه شیاکوه بود که با پیروزی انجام گرفت و آوازه تیپ ربه گوش همگان رساند و این تیپ مورد تقدیر قرار گرفت در عملیات فتح‌المبین نیز که نزدیک به 100 روز از عملیات شیاکوه گذشته بود به ما ماموریت داده شد تا از سمت غرب به واحد‌هایی که قصد عملیات داشتند پیوستیم. در این عملیات نیز ما به مامور لشکر 21 حمزه مامور شدیم و در لشکر 21 حمزه نوک حمله عملیات فتح‌المبین به این واحد واگذار کردند و بنده هم افتخار تک اصلی این تیپ تکاور ذوالفقار را داشتم.
این تکاور دلاور دوران دفاع مقدس ادامه میدهد: عملیات شاوریه را انجام دادم. شاوریه از مناطقی بود که همیشه در هر جا که صحبتی از فتح‌المبین می‌شود نام شاوریه هم به دلیل اهمیتش بازگو می‌شود. ما در این منطقه که در دامنه کویر کوه قرار دارد عملیات انجام دادیم که موفق به فتح این منطقه هم شدیم.
وی ادامه داد: در دوران جنگ ما تا جایی که توان داشتیم آمادگی خود را در مقابله با دشمن حفظ می‌کردیم و در عملیات‌ها شرکت می‌کردیم. بعد از عملیات فتح‌المبین در مرحله دوم و سوم پای چپم تیر خورد و ناچاراٌ من را از منطقه خارج کردند و بعد از 20 روز در حالی که دوران نقاهت را می‌گذراندم فرمانده پیشنهاد شرکت در عملیات بیت‌المقدس را دادند که از استراحت و درمان صرفنظر کردم و برای انجام عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر به نیرو‌ها پیوستم.
وی ادامه داد: منطقه بیت‌المقدس در زمینی در جنوب غربی کشورمان قرار گرفته است که حدود 5400 کیلومتر مربع در اشغال ارتش عراق بود که در این منطقه وسیع که به اشغال دشمن درآمده بود نیروهای ایران با دشمن 172 کیلومتر جبهه داشتند و رو در روی هم سنگر‌بندی کرده بودند. البته بسته به شرایط منطقه مانند شمال منطقه و یا اطراف خرمشهر، حوالی آبادان استقرار نیروهای عراق شدت بیشتری داشت. در مجموع سه لشکر تقویت شده در حالت پدافندی این منطقه را حفاظت می‌کرد که دشمن یک لشکر را به شمال این منطقه یعنی جنوب کرخه کور مستقر کرده بود و یک لشکر را نیز در اطراف خرمشهر و آبادان و یک لشکر نیز در مرکز این منطقه مستقر کرده بود و نزدیک به 15 تیپ مستقل از قبیل تکاوری، نیروهای ویژه و دیگر نیروها در اختیار این سه لشکر قرار گرفته بود و این منطقه وسیع که نزدیک به 6000 کیلومتر مربع می‌شد را حفاظت می‌کردند.
تیپ تکاور لشکر ذوالفقار به این دلیل که قبل از فتح‌المبین با استعدادی بسیار کم عملیات بسیار مهم شیاکوه را با موفقیت انجام داد در عملیات بیت‌المقدس نیز مسوولیت مهمی به این تیپ داده شد و زمانی که واحد‌های عمده قرار بود از شرق کارون به غرب کارون عبور کنند، طرف غرب کارون بنا به بررسی‌هایی که شده بود تنها یک پوشش ضعیفی از نیروی دشمن حضور داشت و ارتش ایران از این غفلت دشمن خوب بهره‌برداری کرد، علاوه بر این عبور از کارون که در نوع خودش شاهکاری بود برنامه به اینگونه تنظیم شد که در شمال که واحد تا دندان مسلح دشمن رده به رده موضع پدافندی گرفته بود و ماٌموریت نفوذ به مواضع مستحکم را به واحدی چون تیپ تکاور ذوالفقار و واحد‌های ادغامی ثارالله کرمان دادند. در اینجا بود که تیپ تکاور ذوالفقار توانایی‌های ویژه خود را ارایه داد.
این امیر بزگوار می افزاید: البته همه نیروها در بخشهای دیگر فداکاری‌های فراوانی کردند، اما چون در این عملیات من در تیپ تکاور بودم و از نزدیک شاهد رشادت تعدادی از نیروهایم که در این عملیات به شهادت رسیدند، بوده‌ام دوست دارم این تلاش‌های شهدای تیپ تکاور ذوالفقار را یادآوری کنم. تیپ تکاور با واحد‌های ادغامی توانست از این مواضع کاملا مستحکم و تادندان مسلح دشمن که رده به رده میادین مین کار گذاشته بود و از دفاع در عمق بسیار وسیعی برخوردار بود عبور کرد و در حدود دو کیلومتر از چپ و راست پیشروی کرد و با دشمن جنگ بسیار سنگین و خونینی کرد. توامان واحد‌ها در حال عبور از کارون بودند؛ یعنی در اینجا یک لشکر عراقی درگیر تیپ تکاور ادغامی با سپاه شد و با کمک خداوند توانستند آرامش بیشتری در اجرای ماموریتشان داشته باشند و این تیپ تکاور با واحد‌های ادغامی 48 ساعت در یک جنگ بسیار نابرابر دشمن را در این محل نگه داشت.
ایشان ادامه دادند: برای پی بردن به این پیشروی و دفاع و نگه داشتن دشمن در موضع از یک گردان که افتخار فرماندهی آن را داشتم دو فرمانده گروهان هجومی از سه فرمانده گروهان شهید شدند و سومی نیز فرق سرش با گلوله شکافته شد. این نسبت در دیگر نیرو‌ها قابل تعمیم است. یعنی این نیرو‌ها آنچنان می‌جنگیدند که دشمن در این منطقه بماند و به سمت تک اصلی نیروها حرکت نکند و خوشبختانه دشمن نیز زمانی متوجه این قضیه شد که عمده نیروها از رودخانه عبور کرده بودند و سرپل خود را تا جاده اهواز خرمشهر ادامه داده بودند؛ یعنی قصد عبور از جاده به سمت مرز داشتند. دشمن نیز که از طرف ما تحت فشار بود و راهش از پشت نیز داشت بسته می‌شد تصمیم گرفت از این محل فرار کند. فرار دشمن نیز دو علت داشت؛ یکی اینکه هدف قرار گرفتن از طرف نیروهای ما و از پایین نیز از سمت نیروهای ایرانی که به سمت مرز در حال پیشروی بودند. آن‌ها می‌خواستند در این شرایط اسارت بزرگی برایشان رخ ندهد. دوم این که نیروهای خود را سریعا به کمک نیروهای مدافع خرمشهر برساند تا نیروهای مدافع خرمشهر تقویت شود و این شهر همچنان در مقابل نیروهای ایرانی حفظ شود.
سرتیپ رحمانی می افزاید: بعد از این تحرکات دشمن را تا منطقه جفیر تعقیب کردیم و از آن منطقه دو درگیری عمده با نیروهای دشمن داشتیم که ماموریت تیپ تکاور در عملیات بیت‌المقدس خاتمه یافت؛ یکی اینکه حوالی 25 اردیبهشت بود و در منطقه حسینیه جاده‌ای که از طرف جاده اهوار خرمشهر می‌آمد، در آنجا با حرکت‌ نیروهای عظیم دشمن مواجه شدیم. در آن زمان خرمشهر توسط نیروهای ایرانی هنوز آزاد نشده بود. درگیری‌ شدید و خونینی در آنجا ادامه داشت. دشمن قصد داشت با بستن پشت سر نیروهای ایرانی را متوقف و جاده اهواز به خرمشهر را قطع کنند. در اینجا هم تیپ تکاور با این نیرو‌ درگیر شد. در این درگیری نیروهای ما در یک حالت قائم و از دو جهت با دشمن رو به رو شد؛ یک در گیری به موازات جاده اهواز خرمشهر و دیگری عمود بر جاده رخ داد، که طی چندین ساعت جنگ توانستیم ستون دشمن را که چنین قصدی داشت را شکست دهیم و به عقب نشینی وادار کنیم. این قضیه نیز در تاریخ جنگ آمده است.
وی ادامه می دهد: دیگر این که در عملیات انتهایی دو روز قبل از سقوط خرمشهر گردان ما حوالی دژ 20 مرزی مستقر شده بود. بنده در این منطقه با ستونی از نیروهای زرهی از دشمن که از طرف منطقه هور به طرف خرمشهر و به موازات خط مرزی مواجه شدم که به صورتی غافلگیرانه و در جهت خرمشهر پدیدار شدند. تقریبا نزدیک غروب بود که ما با این ستون زرهی که مجهز به تجهیزات زرهی و تانک بود مواجه شدیم که بلافاصله به شهید یعقوب علیاری که آن زمان فرمانده تیپ تکاور بود اطلاع دادم و شهید علیاری نیز با هماهنگی‌هایی که با فرمانده‌های رده‌های بالا انجام دادند به من ماموریت دادند تا به این ستون دشمن تک کنم.
این جانباز دوران دفاع مقدس اضافه می کند: کاملا مشخص بود که این ستون زرهی دشمن تلاش می‌کرد تا از بالا به پشت نیروهای درگیر با خرمشهر حرکت کند. در این شرایط به این دلیل که فرصت کافی برای هماهنگی با دیگر نیروها حتی دیگر گردان‌های تیپ تکاور نبود از شهید علیاری درخواست کردم تا اجازه دهد گردان ما به صورت مستقل بر نیروهای دشمن تک کند ،چون باید با واحدی عمل می‌کردم که کاملا از ماه‌ها و سال‌ها قبل هماهنگی سازمانی ان را می شناختم . بنابراین با دستور فرمانده تیپ این ماموریت انجام شد و آن هم به این گونه که تقریبا ما با دشمن در دو خط موازی به فاصله سه کیلومتر از یکدیگر قرار گرفته بودیم. واحد دشمن به سمت خرمشهر موضع گرفته بود؛ گویا قرار بود که فردای آن روز به سمت خرمشهر حرکت کند؛ ما هم به موازات دشمن در مرز قرار گرفته بودیم. در این جا علاوه بر پیش بینی‌های لازم که در هر جنگ باید صورت گیرد ابتکار به خرج دادیم و با یک تدبیر روانی شروع به پرتاب منور بر روی نیروهای دشمن کردیم چرا که وقتی در منطقه جنگی دو واحد در مقابل هم قرار می‌گیرند از نظر روانی رسم بر این است که اگر شبی دشمن بر روی ما مانور می‌زد؛ یعنی این که دشمن نگران حمله ما است و اگر ما بر روی دشمن مانور می‌زدیم در دشمن این احساس به وجود می‌آمد که ما از حمله دشمن نگرانیم وبنا نداریم که به آنها حمله کنیم. معمولا هم در همه عملیات‌ها این گونه بود، بااین تدبیردشمن که فکر کرده بود ما از حمله احتمالی آنها در هراس هستیم نیروهای خود را از حالت آماده باش کامل خارج کرد. اما در این شرایط ما با استفاده از توپخانه‌ای که از رده‌های بالا در اختیار گردان قرار داده شده بود به نیروهای دشمن تک کردیم و با یک حمله سنگین وغافلگیرانه به دشمن حمله کردیم دشمن هم که کاملا غافلگیر شده بود در زیر حجم سنگین آتش نیروهای ما نتوانست عکس العمل سریعی انجام دهد و پس از مدتی در حالی که تعدادی از نیروهایش به اسارت نیروهای ما در آمده بود پا به فرار گذاشت،و نیروهای ما که تنها با یک گردان وارد عمل شده بودند توانستند با انهدام تعداد زیادی از ادوات زرهی وتانک های دشمن بدون دادن تلفات نیروهای عراقی را که به انواع ادوات مختلف جنگی مجهز بود شکست دهد و مجبور به عقب نشینی کند.
درود بر دلاورانی همچون امیر رحمانی که باعث سرافرازی ارتش اسلام می باشند. ارتشی که مثل او بسیار دارد هر چند که خیلی از آنها در تاریخ جنگ هشت ساله گمنام هستند ولی می بایست آنها را پیدا کرد و خاطراتشان را برای نسل جوان بازگو نمود تا تاریخ 8 سال دفاع مقدس با ارزشهای خود حفظ گردد

http://www.aja.ir/portal/Home/ShowPa...0-3e24a20ddc3e