ایمان شیطان به خداوند چگونه بود ؟
با استناد به قرآن وتفاسیرمیتوان نتیجه گرفت که اوبه خداوند ایمان داشته است :
1- شیطان اصول دین را از نظر تئوری ونظری قبول داشت : رب... یوم یبعثون ... المخلصون ..(46)
2- شیطان از نوع جن بود وعملش اختیاری بود. فسجدوا الا ابلیس وکان من الجن. (47)
3- شیطان از ابتدا کافر خلق نشده بود.. بلکه با اختیار خود عمل کفر را انتخاب نمود..ابی واستکبر .... (48)
اگر مجبور بود دیگر نباید ابا و استکبار میکرد باید مثل ملائکه مجبورا سجده میکرد.
3- شیطان قبل از خلقت حضرت ادم کافر بود ... وکان من الکافرین ...(49)
بصیغه فعل ماضی معلوم...
4- شیطان کفرش را قبل از داستان سجده بر آدم بین ملائکه مخفی کرده بود. انی اعلم ما لا تعلمون... واعلم ماتبدون وما تکتمون... (50)
آنچه دربین ملائکه مکتوم ومخفی بود کفر شیطان بود ... واین قبل از خلقت ادم بود... لذا نفرمود کافر شد .بلکه فرمود کافر بود.(51)
5- هبوط شیطان وخروج او .. در آیه فاهبط منها ..و اخرج منها.. خروج از بودنش در صفوف ملائکه بود. (52)
والا خود هیچ مقامی نداشت.
6- شیطان در مقابل عبادات قبل از آدم... وعده زنده موندن تا روز قیامت را از خدا درخواست نمود وخدا هم فرمود. انک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم..(53)
تا روز ی که برای من معلوم است زنده خواهی بود وبدین ترتیب مزد عبادتش را هم داد. (عدل خدا)
7- سجده بر ادم در حقیقت سجده بر امر خدا بود. که همه فرشتگان و ابلیس مامور به سجده بر برترین مخلوق خدا به امر خدا شدند. (54)
بوسه و آب دهان شیطان :
شیطان به خاطر یک بوسه زدن بر یکى از پادشاهان جبار و ظالم هزاران انسان بى گناه را نابود کرد.
نقل شده که : وقتى ضحاک به پادشاهى رسید، شیطان به صورت انسانى در آمد و پیش او رفت . بعد از اداى احترام گفت : اى ضحاک! من آشپز ماهرى هستم . اگر پادشاه مایل باشند. دوست دارم مرا آشپز خود قرار دهند تا هر روز غذاى لذیذى برایشان تهیه کنم . ضحاک هم - چون یک پادشاه عیاش و خوش گذارن بود بدون آن که درباره آن ملعون تحقیقى بکند که از کجا آمده و چه کسى است ؟ به عنوان آشپز مخصوص خود استخدام نمود و هر چه لازم بود در اختیارش قرار داد.
شیطان شروع به کار کرد. هر روز غذاى خوش مزه اى براى ضحاک مى پخت و سر وقت براى او مى آورد. شاه هم از خوردن آن لذت مى برد. روزى غذاى بسیار خوش مزه اى آماده کرد و پیش ضحاک آورد. آن ظالم وقتى غذا را خورد بیش از پیش خوشش آمد و لذت برد. همان وقت او را خواست و گفت :
امروز غذاى گوارایى فراهم کرده بودى ، لازم مى دانم تو را تشویق کنم و هر چه بخواهى به تو جایزه بدهم . شیطان در جواب گفت :اى پادشاه ! من چیزى از شما نمى خواهم ، ولى اگر درباره من لطفى داشته باشى ، دوست دارم روى دو شانه اعلى حضرت را ببوسم ، خواهش من فقط همین است ضحاک هم پذیرفت و اجازه داد تا شانه هایش را ببوسد.
شیطان هم هر دو شانه او را بوسید و با آب دهن خود آلوده نمود. بعد از آن هم گریخت و پنهان شد. ناگهان از روى هر دو شانه او مارى بیرون آمد. بزرگ شدند و و همواره آزارش مى دادند؛ به طورى که خورد و خواب و استراحت را از او سلب کرده بودند. هر چه طبیبان آنها را مى کشتند باز بیرون مى آمدند و در خواب و بیدارى ناراحتش مى کردند.
بعد از مدتى باز شیطان در پوشش انسان دیگرى در کاخ ضحاک نمایان شد و گفت : من طبیب با تجربه اى هستم . شنیده ام که پادشاه را ناراحتى پیش آمده است که نه شب استراحت دارد و نه روز، شنیده ام که دو مار روى شانه او بیرون آمده و او را اذیت مى کنند. آمده ام اگر اجازه بفرمایید شما را معاینه کنم ، و اگر امکان داشته باشد معالجه نمایم . باز ضحاک بى آن که هیچ پرس و جویى کند و بپرسد از کجا آمده اى و تا حالا کجا بوده اى و چه کسانى را معالجه کرده اى ؟ کجا درس خوانده اى و اصلا نام تو چیست ؟ از کدام شهر و قبیله هستى ؟ خود را در اختیار او قرار داد. شیطان هم قدرى او را معاینه نمود و گفت : این مارها را نمى شود از بین برد، چون ریشه آنها در تمام بدن فرو رفته است و درمان پذیر نیست ؛ لکن مى شود کارى کرد که این مارها دیگر اذیت نکنند و در خواب و بیدارى احساس ناراحتى نکنید.
بعد گفت : غذاى این مارها مغز سر انسان است . هر روز باید مغز سر دو نفر انسان را بیرون آورید، و به این مارها دهید. همان وقت دستور داد دو نفر جوان را بکشند و مغز سرشان را بیاورند، ضحاک هم گفت : دو نفر جوان زندانى را کشته و مغز سرشان را پیش شیطان آوردند. آن ملعون مغز سر آن دو جوان را به مارها داد. مارها وقتى خوردند سیر شدند و دیگر ضحاک را اذیت نکردند ضحاک چون مدتى بود که به خواب نرفته بود چند شبانه روز خوابید. وقتى مارها گرسنه شدند باز به حرکت آمدند و او را بیدار کردند.
باز شیطان گفت : بروید مغز سر دو جوان دیگر را بیاورید. این کار ادامه پیدا کرد و تمام جوان هایى که در زندان بودند روزى دو نفرشان را مى کشتند. وقتى زندانیان تمام شدند هر روز دو جوان را از کوچه و بازار مى گرفتند و مغز سرشان را براى مارها مى آورند.
بعد از مدتى ، آشپزها با هم گفتند: چرا ما براى این سفاک روزى دو جوان بى گناه رابکشیم ؟ بلکه باید به جاى مغز سر یک انسا مغز گوسفندى را در آوریم و با هم مخلوط کنیم و به مارها بدهیم و به همین کار پرداختند. روزى یکى از جوانها را نگاه داشتند.
بعد از مدتى آن جوانها را با شمارى گوسفند که به آنها دادند، راهى شهر و دیار کردند و گفتند: در میا کوه و صحرا پنهان شوید تاضحاک نداند. و از شیر این این حیوانات استفاده نمایند. آنان هم در همان دشت و بیابان صاحب زندگى شدند و نسلشان زیاد شد. اینکه کردهاى اطراف ، از نسل همان جوان هایى هستند که در بیابان به سر مى بردند و از ترس ضحاک فرارى بودند.(55)
آرى ، در یک بوسه و آب دهان آن ملعون این همه اثر بود و با این وسیله انتقام خود را از اولاد انسان گرفت
مرکب شیطان:
همان طور که انسان در رفت و آمدها به مرکب سوارى نیاز دارد شیطان هم به مرکب احتیاج دارد که براى گشت و گذار سوار بر آن شود.
مرکب شیطان ،مرکب) انسان هم هست و هر دو شریک هستند و از آن استفاده مى کنند. مرکب شیطان آن گونه که در روایات آمده شتر است . یکى از عللى که باعث مى شود شتر را نکوهش کنند همین است که به شیطان سوارى مى دهد. در روایتى آمده که : شتر مرکب سوارى شیطان است و به همین عل مى گوید: گذشتن از میان قطار شتران ، کراهت دارد، و نیز گوید: هیچ قطار شترى نیست مگر آن که میان هر دو شتر شیطانى راه مى رود.
در جاى دیگر آمده : بر پشت و کوهان هر شتر شیطانى سوار است . هرگاه مى خواهید سوار شتر شوید بسم الله بگویید تا شیطان از آن پیاده شود. و گفته شده که : شتر از شیاطین و جن خلق شده است . شیطان هم به آن امر و نهى کرده و آن حیوان اطاعت مى کند.
از این رو که شیاطین با شتر هم نشین هستند و بر آنها سوار مى شوند، فقها و مراجع بزرگ درباره مکان نمازگزار مى فرمایند: از جاهایى که کراهت دارد نماز خوانده شود، جایى است که شتران را مى خوابانند؛ زیرا آن جا مکان شیاطین است .
از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده که آن حضرت فرموند: در خوابگاه و جایى که شتران را مى خوابانید، نماز نخوانید، زیرا آن جا پر از جن و شیطان است و نمى گذارند با توجه حضور قلب نماز بخوانید(56)
البته این طور نیست که هر شترى مرکب سوارى شیطان باشد، بعضى از آنها از بهترین شترها هستند که به نام شتر خدا خوانده شده اند مانند شتر صالح پیغمبر و ناقه پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم .
ادامه دارد......
منابع وپی نوشتها:
1- مقابیس اللغة ،مفردات راغب ،لغت بلس
2- روم آیه 12.
3- اعراف آیه 11
4- بقره آیه 34
5- حجرآیه 32
6- سبا آیه 20
7- شعراآیه 92
8- قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج1، ص 226 و 227.
9- الکاشف، 49
10- الناس. آیات 4 و 5
11- اعراف. آیه 19
12- طه. آیه 119
13- ق. آیه 16
14- مثنوی دفتر سوم ،589
15- واژه قرآن ،ص 70
16- مجله نور علم ،دوره پنجم ،شماره چهارم وپنجم ،ص 78
17- عیون الاخبارص ؟
18- اعراف آیه 12
19- اعراف آیه 17
20- ص آیه 74
21- نمل آیه 38
22- صافات آیه 6ونساء آیه 116
23- قصص النبیاء ،ابن کثیر ج1 ص 41 وکشف الاسرار ج 1 ص 145 و معانی الاخبار ص 138 و بحارالانوار ج 60 ص 195
24- ص آیه 77 و 78.
25- برای توضیح بیشتر به کتاب معارف قرآن استاد مصباح ص 295 مراجعه شود.
26- بحارص 210و211
27- بحار، ج 79، ص 174
28- بحارج 79 ص 175
29- سرمایه سخنوران ص 288 به بعد
30- میزان الحکمةج4 ص 592 ،سفینة البحار ج 1 ص 673
31- سفینة البحار ج 1 ص 674
32- میزان الحکمة ج 3 ص 42
33- بحار ج 63 ص 201 و 202
34- سفینة البحار ج 2 ص 98
35-سفینة البحار ج 1 ص 25
36- سفینة البحار ج1 ص 196
37- کتاب ابلیس ص 93
38- واژه های قرآن ص 122
39- یوسف آیه 16و 18
40- تاریخ امام رضا ص ؟
41- اقتباس از تفسیر برهان ج2 سوره حجر ذیل آیات مربوط به آدم
42- تفسیر برهان ج2 سوره حجر ذیل آیات مربوط به آدم
43- همان
44- بحار جلد 63 ص 121
45- حشر آیه 16
46- سوره حجر آیه 36- 40
47- سوره کهف آیه 50
48- سوره بقره آیه 34 / ت تفسیر مجمع البیان طبرسی ج1 ص 125
49- سوره بقره آیه 34
50- سوره بقره آیه 33
51- تفسیر المیزان علامه طباطبایی - ج1ص 187
52-تفسیر نمونه ج 6 ص 105
53- سوره ص آیه 80 -81
54- تفسیر نمونه ج 1 ص 125
55- جوامع الحکایات ص ؟
56- اقتباس از مجمع النورین ، ص 123 -131
@
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
سوسنگرد @
علاقه مندی ها (Bookmarks)