- - - به روز رسانی شده - - -
دروغ کلید همه بدی هاست.
فکر می کنیم بدون دروغ کارمان راه نمی افتد. و به این فکر نمی کنیم دروغگویی چه آثار مخربی بر آینده مان اعم از دنیوی و اخروی دارد.
دروغ از منظر قرآن و روايات
دروغ از بدترين معايب، زشت ترين گناهان و منشأ بسياري از مفاسد است و بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاقي و از گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در ميان نباشد ، دروغ گفتن جايز نمي باشد.
دروغ در دنيا و آخرت انسان را از رحمت الهي محروم مي کند و در ميان مردم بي اعتبار مي نمايد و اعتماد عمومي را سلب و جامعه را به بيماري نفاق دچار مي سازد و از آفات زبان و خراب کننده ايمان است.
علت اصلي دروغ ، عقده حقارت و خود کم بيني انسان دروغگو است و اين يکي از نکات رواني است که به عنوان روانشناسي اخلاقي در کلمات معصومين به آن اشاره شده است.
سرچشمه دروغ نيز گاهي به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام و زماني نيز به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و ...است که شخص از اين وسيله نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد.
ابزار بسياري از گناهان دروغ است اينکه افراد دروغگو بدبيني و سوء ظن خاصي نسبت به همه کس و همه چيز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه مي دهند، با دروغ هزار گونه تملق مي گويند و يکي از راههاي درمان دروغ اين مي باشد که قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي آن متوجه ساخت و نيز بايد بايد متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره اي از موارد نفع شخصي دارد ولي نفعش بسيار آني و زودگذر است و يکي ديگر از موثرترين راههاي درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد و کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان در دل آنان است و بايد محيط هاي تربيتي و معاشرتي مبتلايان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدريجا طبق اصل محاکات و تاثيرپذيري محيط وجود آنها از اين رذيله پاک گردد.
در سراسر جهان هستي قانون صداقت و صراحت و حقيقت جاري است . هر چند به حسب ظاهر در عالم هستي تضادها و تعارض هايي ديده مي شود ولي دروغ و خيانت در طبيعت اصلا وجود ندارد. اصولا حقايق ناب را در طبيعت و هستي بايد جستجو کرد و از زبان آفرينش بايد شنيد. مگر جز اين است که تمام قوانين علمي و فلسفي برداشتي است نسبي از جهان هستي و قوانين حاکم بر آن و طالبان حقيقت همه و همه در اسرار هستي مي انديشند و از آن الهام مي گيرند و جز با هستي و قوانين حاکم بر آن سروکاري ندارند؟
خلاصه کلام آنکه بناي خلقت و طبيعت بر حقيقت و راستي استوار است ، لکن اين انسان ظالم و ستمکار است که حق را با باطل به هم آميخته و آن را وارونه جلوه مي دهد، زيرا باطل محض را نمي شود به مردم ارائه داد که طبع حقيقت جوي مردم خود به خود آن را دفع مي کند.
خداوند سبحان چه با زبان تکوين و چه با زبان تشريع با صداقت و راستي با بندگانش سخن مي گويد و مي فرمايد که صداقت براي شما بهتر است. علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند« ولکن يُوخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و من هذا ضغث فَيُمزجان ...»(1) مردم قسمتي از حق و قسمتي از باطل را گرفته و در هم مي آميزند و از اين راه ، باطل را به خورد مردم مي دهند.
يکي از محرمات و آفت هاي خطرناک زبان، دروغ گفتن است و دروغ از گناهان کبيره مي باشد.(2)
معناي دروغ
کذب بر وزن وِزر و کَتِف به معني دروغ گفتن مي باشد. صحاح و قاموس و اقرب و ... هر دو وزن را مصدر گفته اند ولي استعمال قرآن نشان ميدهد که کذب بر وزن وزر مصدر است.(3)
کذب بر وزن کَتِف اسم مصدر است به معني دروغ مثل « يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِب» (4) چون کذب مفعول به يفترون است لذا اسم است نه مصدر يعني بر خدا دروغ مي بندند.
تکذيب آن است که ديگري را به دروغ نسبت دهي و بگويي دروغ مي گويد.
کذّاب مبالغه است يعني بسيار دروغگو« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(5)» .
کاذبه مصدر است مثل عاقبه ، عافيه و باقيه« إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ - لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة»(6)
کذب در لغت به معناي عدم مطابقت است و همانگونه که سخن به دروغ متّصف مي شود اعتقاد و عمل هم به آن متّصف مي گردد. گمان و اعتقاد مخالف با واقع دروغ است ، همانگونه که عمل مخالف با سخن و وعده نيز دروغ است.(7)
دروغ از منظر آيات و روايات:
آيات و روايات بسياري در زمينه زشتي دروغ سخن مي گويند و آيات تکان دهنده اي حتي دروغگ را در رديف کافران و منکران آيات الهي مي شمارند.
« إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُون»(8) گرچه در اين آيه دروغ و افترا بر خدا و پيامبر است ولي به هر حال زشتي دروغ اجمالا در اين آيه مجسم شده است و در تعليمات اسلام به مساله راستگويي و مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده اهميت داده شده است که نمونه هاي آن را در زير مي آوريم.
دروغ سرچشمه همه گناهان
در روايات اسلامي دروغ به عنوان " كليد گناهان" شمرده شده است، على (ع) مىفرمايد: « الصدق يهدى الى البر، و البر يهدى الى الجنة»(9) " راستگويى دعوت به نيكوكارى مىكند، و نيكوكارى دعوت به بهشت".
در حديثى از امام باقر( ع) مىخوانيم:« ان اللَّه عز و جل جعل للشر اقفالا، و جعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب، و الكذب شر من الشراب» "(10) خداوند متعال براى شر و بدى، قفلهايى قرار داده و كليد آن قفلها شراب است (چرا كه مانع اصلى زشتيها و بديها عقل است و مشروبات الكلى عقل را از كار مىاندازد) سپس اضافه فرمود: دروغ از شراب هم بدتر است" .
امام حسن عسكرى (ع) مىفرمايد: «جعلت الخبائث كلها فى بيت و جعل مفتاحها الكذب»(11)" تمام پليديها در اطاقى قرار داده شده، و كليد آن دروغ است" .
رابطه دروغ و گناهان ديگر از اين نظر است كه انسان گناهكار هرگز نمىتواند، راستگو باشد، چرا كه راستگويى موجب رسوايى او است، و براى پوشاندن آثار گناه معمولا بايد متوسل به دروغ شود. و به عبارت ديگر، دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد مىكند، و راستگويى محدود.
اتفاقا اين حقيقت در حديثى كه از پيامبر (ص) نقل شده ،كاملا تجسم يافته، حديث چنين است:
شخصى به حضور پيامبر( ص) رسيد، عرض كرد نماز مىخوانم و عمل منافى عفت انجام مىدهم، دروغ هم مىگويم! كدام را اول ترك گويم؟! پيامبر( ص) فرمود: دروغ، او در محضر پيامبر( ص) تعهد كرد كه هرگز دروغ نگويد: هنگامى كه خارج شد، وسوسههاى شيطانى براى عمل منافى عفت در دل او پيدا شد، اما بلافاصله در اين فكر فرو رفت، كه اگر فردا پيامبر( ص) از او در اين باره سؤال كند چه بگويد، بگويد چنين عملى را مرتكب نشده است، اينكه دروغ است و اگر راست بگويد حد بر او جارى مىشود، و همين گونه در رابطه با ساير كارهاى خلاف اين طرز فكر و سپس خود دارى و اجتناب براى او پيدا شد و به اين ترتيب ترك دروغ سرچشمه ترك همه گناهان او گرديد.
دروغ سرچشمه نفاق است
چرا كه راستگويى يعنى هماهنگى زبان و دل، و بنا بر اين دروغ ناهماهنگى اين دو است، و نفاق نيز چيزى جز تفاوت ظاهر و باطن نيست.
در آيه 77 سوره توبه مىخوانيم: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ:"(12)اعمال آنها نفاقى در دلهايشان تا روز قيامت ايجاد كرد، به خاطر اينكه عهد خدا را شكستند و به خاطر اينكه دروغ مىگفتند".
دروغ با ايمان سازگار نيست
اين واقعيت نه تنها در قرآن بلکه در احاديث نيز ثابت مي شود: در حديثى چنين مىخوانيم: سئل رسول اللَّه (ص) يكون المؤمن جبانا؟ قال نعم، قيل و يكون بخيلا؟ قال نعم، قيل يكون كذابا؟ قال لا!" (13) از پيامبر پرسيدند آيا انسان با ايمان ممكن است (گاهى) ترسو باشد فرمود: آرى، باز پرسيدند آيا ممكن است (احيانا) بخيل باشد فرمود: آرى، پرسيدند آيا ممكن است كذاب و دروغگو باشد؟ فرمود نه"!
چرا كه دروغ از نشانههاى نفاق است و نفاق با ايمان سازگار نيست.
و نيز به همين دليل اين سخن از امير مؤمنان (ع)نقل شده است:
«لا يجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده»(14)
" بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي" .
دروغ نابود كننده سرمايه اطمينان است
مىدانيم مهمترين سرمايه يك جامعه اعتماد متقابل و اطمينان عمومى است، و مهمترين چيزى كه اين سرمايه را به نابودى مىكشاند دروغ و خيانت و تقلب است، و يك دليل عمده بر اهميت فوق العاده راستگويى و ترك دروغ در تعليمات اسلامى همين موضوع است.
در احاديث اسلامى مىخوانيم كه پيشوايان دين از دوستى با چند طايفه از جمله دروغگويان شديدا نهى كردند، چرا كه آنها قابل اطمينان نيستند.
على( ع ) در كلمات قصارش مىفرمايد:
«اياك و مصادقة الكذاب فانه كالسراب، يقرب عليك البعيد، و يبعد عليك القريب»(15)
" از دوستى با دروغگو بپرهيز كه او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور مىسازد" .
خدا نکند کسي معروف شود به دروغگويي که هيچ چيز شايد بيشتر از اين به حيثيت انسان لطمه نمي زند.(16)
البته سخن در باره زشتيهاى دروغ و فلسفه آن و همچنين علل پيدايش دروغگويى از نظر روانى و طرق مبارزه آن بسيار زياد است كه بايد آن را در كتب اخلاق جستجو كرد.
سوگند دروغ
يکي از موارد رواج دروغ ، سوگند دروغ است. اين عمل از زشت ترين گناهان و فاحش ترين عيوب است.
پيامبر اکرم(ص) فرمودند:« هر کس سوگندي به خدا ياد کند که به اندازه بال پشه اي دروغ در آن باشد نقطه اي سياه در قلبش پديد مي آيد و تا روز قيامت باقي مي ماند»
حضرت رسول(ص) فرمودند:« چه خيانت بزرگي است که به برادرت چيزي بگويي که تو را تصديق کند و تو به او دروغ گفته باشي»
پيامبر(ص)فرمودند:« سه گروهند که فرداي قيامت خدا با آنها سخن نمي گويد و به آنها توجه نمي کند و آنها را از گناهانشان تزکيه نمي کند اول کساني که چون چيزي ببخشند منت مي گذارند دوم کساني که کالاي خود را با سوگند دروغ به فروش مي رسانند و سوم انسانهاي متکبر.»
دروغ در رديف شرک به خدا
رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « آيا شما را از بزرگترين گناهان خبر ندهم ؟بزرگترين گناه شرک به خدا و درفتاري نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است»(17)
دروغ از پستى انسان است
پيامبر(ص) مي فرمايند:« دروغ گو دروغ نمي گويد مگر به سبب پستي نفسش» (18)
دروغ هم گناه است و هم مقدمه فتنهها
علي(ع):« دروغ انسان را به سوي بديها هدايت مي کند و بديها نيز به سوي آتش جهنم»(19)
تمام انبياء دروغ را تحريم كردند
امام صادق(ع) فرموده اند:« خداي عزوجل انبياء را مبعوث نکرد مگر به راستي سخن و اداء امانت به نيک و فاجر» (20)
دروغ سبب خرابي ايمان مي شود
امام باقر(ع) مي فرمايد« دروغ ويران کننده ايمان است».
دروغ بدترين بيماري
حضرت علي (ع) مي فرمايد« بيماري دروغ ، زشت ترين بيماري است» (21)
روزي انسان در ارتباط با خدا
رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « دروغ روزي انسان را کم مي کند»
دروغ بدترين رباها
رسول خدا(ص) فرمودند:« بدترين و بالاترين رباها دروغ است» (زيرا در رباي اقتصادي سرمايه افراد از ميان مي رود لکن در دروغ اصل ايمان خدشه دار مي شودو ربا خوار مالى دارد و آن را زياد مىكند و دروغ گو از هيچ، چيزى درست مىكند). أَرْبَى الرِّبَا الْكذِبُ(22)
دروغ فراموشي مي آورد
امام صادق(ع) فرمودند:« خداوند فراموشي را بر دروغ پردازان مسلط مي سازد که انسان علاوه بر اينکه لازم است خود از دروغ گفتن بپرهيزد بايستي از همنشيني و دوستي با افراد دروغگو خودداري کند». قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكذَّابِينَ النِّسْيانَ (23)
از امام صادق(ع) نقل شده که اميرالمومنين علي(ع) مکرر بالاي منبر مي فرمود« سزاوار است انسان مسلمان از دوستي با سه کس دوري کند: پر روي بي باک و تبه کار – احمق و دروغگو سپس درباره دروغگو فرمود زندگي کردن با دروغگو براي تو سزاوار نيست چون سخنان تو را براي ديگران و سخنان ديگران را براي تو بازگو مي کند و هرگاه داستاني را به پايان رساند ، داستان ديگري به آن مي افزايد تا آنجا که اگر راست گويد کسي باور نکند».
اميرالمومنين علي(ع) در ضمن حديثي به امام حسن مجتبي(ع) فرمود« از دوستي با دروغگو برحذر باش زيرا او مانند سراب است که در نظرت دور را نزديک و نزديک را دور مي سازد»
امام باقر(ع) مي فرمايد:« خداي تعالي بر بدي ها قفل هاي فراواني زده و شراب را کليد آن قرار داده است اما دروغ از شراب بدتر است».
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمودند:« خيانت بزرگي است که با برادرت سخني بگويي که او تو را تصديق کند و تو به او دروغ گفته باشي (24) و نيز مي فرمايد: دروغ روزي را کم مي کند و ممکن است مومن هر خصلتي پيدا کند و حتي با همان خصلت بميرد اما به خيانت و دروغ آلوده نمي شود».
اميرالمومنين(ع) فرمودند:« بزرگترين کژي ها و لغزشها نزد خدا زبان دروغ پرداز است«.
امام باقر(ع) مي فرمايند:« دروغ مايه ويراني ايمان است».
مواردي که دروغ گفتن جايز است
چنانچه گفته شد دروغ بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاق و گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در کار نباشد گفتن دروغ جايز نيست.
مقام ضرورت و ناچاري
قرآن کريم تقيه را در مقام اکراه و اضطرار جايز دانسته و بديهي است که تقيه از مصاديق دروغ و خلاف واقع است و انسان در مقام اضطرار مي تواند عقيده خود را پنهان کند و بر خلاف عقيده و ايمانش گواهي دهد.
از رسول خدا(ص) نقل شده است که:« ما من شيء إلا و قد أحله الله لمن إضطر أليه»(25) هيچ کاري نيست جز آنکه خداوند آنرا براي کسيکه ناچار شده باشد حلال کرده است.
در باب رفع ضرر احاديثي به تواتر رسيده که انسان به خاطر جلوگيري از ضرر مالي و جاني و عرضي و... مي تواند سوگند دروغ ياد کند.
اصلاح ميان مردم
يعني در صورتي که انسان براي ايجاد الفت و محبت و رفع کينه و کدورت دروغ بگويد و بدين وسيله ميان آنها صلح و صفا و صميميت برقرار کند که در اين موارد دروغ حرام نيست.
در وصيت پيانبر(ص) به علي (ع)آمده است که اي علي خداوند دروغ مصلحت آميز را دوست دارد و از راست فتنه انگيز بيزار است»(26)
خدعه و نيرنگ
شک نيست که جنگ يک ضرورت ديني و اجتماعي است که به دلايل مختلف عقيدتي، سياسي و اقتصادي و... بر ملتها و جوامع بشري الزام يا تحميل مي گردد و معمولا براي خروج از اين تحميل و رهايي از اين مخمصه و سرعت بخشيدن به شکست دشمن از وسايلي استفاده مي شود که در مواقع عادي جايز نيست. يکي از اين موارد مهم غافلگيري دشمن است که در اين راستا عنصر خدعه و نيرنگ مي تواند وسيله خوبي باشد. در وصاياي رسول(ص)به علي(ع)آمده است:« اي علي سه چيز است که دروغ بر آنها نيکوست: خدعه و نيرنگ در جنگ – وعده به همسر و اصلاح ميان مردم»(27)
وعده به خانواده و همسر
در دين مقدس اسلام نفقه(هزينه زندگي)زن و فرزند به عهده مرد است . البته نفقه به تناسب امکانات و در حدّ ميانه روي است و بيش از آن لزومي ندارد ولي چون بسياري از اوقات در اثر زياده طلبي و چشم و هم چشمي تقاضاي خانواده فراتر از امکانات مرد و بيش از حد کفايت است در چنين وضعي مرد بر سر دوراهي قرار مي گيرد که يا بايد با برخورد منفي و ردّ صريح در برابر خواسته هاي آنان موضع گيري کند و يا با برخورد اميدوار کننده و وعده هاي مصلحتي تا حدودي آنها را راضي و قانع نمايد. اما بايد در نظر داشت که اگر سرپرست خانواده بخواهد هر روز به بهانه هاي پوچ و بي اساس به خانواده اش دروغ بگويد علاوه بر آنکه از نظر تربيتي آثار بدي در پي دارد حسّ اعتماد و اطمينان را در اعضاي خانواده از بين مي برد و جايگاه رفيع پدر و سرپرست خانواده را متزلزل ساخته و آنرا در معرض سقوط قرار مي دهد و در نتيجه اساس خانواده از بين مي رود.
منبع: خبرگزاری ایسنا http://bashomanews.ir/shownews.aspx?no=695
http://www.askdin.com/thread50420-28.html
ادامه متن بالا
آثار دروغ
دروغ به جز آثار سوء اخلاقي که در شاکله خود انسان دارد بنيان و شالوده جامعه را ويران مي کند مثل موشهايي که سد سبا را با آن استحکام ويران کردند. دروغ در خانه ، دروغ در مدرسه ، دروغ در بازار و محله و اداره و ... نظام خانواده و مدرسه و بازار و اداره و... را از هم مي پاشد. دروغ آثار زيانباري از جهت فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي و اجتماعي به دنبال دارد .
بي آبرويي
امام علي(ع):«الکذب يزري بالانسان» (28)
رسوايي
« والله مخرج ما کنتم تکتمون»(29)
به قول علامه طباطبايي هر جزء نظام هستي با اجزاء ديگر و لوازمش مرتبط است . دروغگو اگر چيزي را پنهان کند لوازمش را چه کند لذا زود رسوا مي شود. بر فرض گرگ يوسف را دريد پيراهنش چرا سالم است؟ گندم کاشتي پس چرا جو سبز شد همين است که قرآن مي فرمايد:
« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»(30)
« ْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»(31)
دروغ گو در اضطرار است
پيامبر(ص):« راستي آرامش است ولي دروغ هراس است»(32) دروغگو در هيجان است که مبادا حرف امروزش با فردا تضاد داشته باشد
سرچشمه دروغ
همانطور که در سابق هم اشاره شد دروغ معمولا از يکي از نقاط ضعف روحي سرچشمه مي گيرد.
گاهي از ضعف ايمان که انسان خدا را شاهد نمي دانديا به خاطر تبرئه خوديا به قصد تفريح و شوخي: علي(ع):« بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي»(33)
گاهي انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام دروغ مي گويد . زماني به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و شهرت ديگري زبان به دروغ مي گشايد و از اين وظيفه نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد. گاهي تعصب هاي شديد و حبّ و بغض هاي افراطي سبب مي شود که انسان به نفع کسي که مورد علاقه اوست يا به زيان کسي که مورد نفرت و کينه او مي باشد بر خلاف واقع سخن بگويد. زماني براي آنکه خود را بيش از آنچه که هست بنماياند و اظهار علم کند دروغ مي گويد. ولي در تمام اين صفات رذيله که ريشه صفت دروغ را تشکيل مي دهد بايد از کمبود شخصيت و ضعف ايمان نام برد.
يکي ديگر از عوامل مهم دروغگويي ، احساس کمبود شخصيت و عقده حقارت است کساني که گرفتار چنين عقيده اي هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتي را که در خود احساس مي کنند جبران مي کنند . و گاهي نيز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهميت راستگويي يا آلودگي محيط خانوادگي يا محيط اجتماع و معاشرين اين رذيله در انسان ريشه مي دواند.
تلقين - احساس کمبود- نجات يافتن- خجالت نابجا- دشمني و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چيزو پيش گويي ها از ديگر عوامل دروغگويي به شمار مي آيند.
عذاب ويژه دروغگويان
دروغگو از نماز شب محروم است در نتيجه از برکاتي که اين عبادت بزرگ دارد محروم مي ماند که از آن جمله سعه رزق است.عيسي بن مريم(ع) فرمود: « کسي که دروغگوئيش زياد شود حسن و جمال و وقارش نزد خدا و خلق از بين مي رود به طوريکه مردم از او متنفر و منزجر مي شوند»(34)
خداوند او را هدايت نمي کند و راه حق را نشان او نمي دهد:«إن الله لا يهدي من هو مسرف کذاب»(35)
دروغگو قابل رفاقت و برادري نيست .حضرت علي(ع):« مسلمان بايد از دوستي و برادري دروغگو بپرهيزد زيرا به سبب دروغ گفتن اگر راست هم بگويد باور نمي شود»(36)
گوش دادن به دروغ
بايد دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است نقل ديگري هم حرام و همچنين ثبت کردن و نوشتن يا خواندن و گوش دادنش هم حرام مي شود
«سمّاعون للکذب» (37)در مذمت گوش فرادادن به دروغ و با علم به اينكه دروغ است آن را مىپذيرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنيدن دروغ صفت مذموم شمرده نمىشود
انواع دروغ
انواع و نمونهاي متعددي را مي توان نام برد اما به عنوان مثال چند نمونه را ذکر مي کنيم
دروغهاي نامرئي مانند نفاق و ژشتهاي خلاف واقع مثل اينکه کسي کتابخانه بزرگي دارد ولي فقط براي زيبائيش تهيه شده است.
دروغهاي عملي مانند ريا و تکذيب حرف راست که اين هم دروغ عملي است . نوشتن دروغ و اشاره دروغ و تدليس يعني زيبا جلوه دادن جنس هم از مصاديق اين گروه اند.
دروغهاي عادي و رايج مانند تعارفات معمولي و تعريف خواب با کم و زياد کردن.
دروغهاي مکتبي مانند : تحريف و کج فهمي و کتمان.
توريه چيست؟
توريه بر وزن توصيه به سخني گفته مي شود که از ظاهر آن چيزي فهميده مي شود درحاليکه منظور گوينده چيز ديگري است. در معني توريه چنين گفته اند: توريه عبارت از اين است که انسان کلامي بگويد و از آن معني مطابق واقع اراده نموده ولي آن کلام طوريست که شنونده معني ديگري از آن مي فهمد و منظور گوينده نيز همين است که در عين اراده معني صحيح ، مخاطب چيز ديگري بفهمد .
مشهور در ميان فقهاي ما اين است که در مواردي که دروغ به خاطر ضرورتي تجويز مي شود از توريه بايد استفاده کرد و تا توريه ممکن است نبايد دروغ صريح گفت.
آيا توريه جزء دروغ نيست ؟
آنچه در اينجا کاملا حايز اهميت است اين است که روشن شود آيا توريه داخل در ادله کذب مي باشد به طور کلي سه قول ديده مي شود : گروهي معتقدند توريه اصلا دروغ نيست و لذا گفته اند بايد در موارد ضرورت چنان سخن بگويد که از دروغ خارج گردد. گروه دوم توريه را داخل در کذب مي دانند و گروه سوم مي گويند توريه مصداق کذب است ولي ميزان قبح و فساد آن از کذب معمولي کمتر است.
راه درمان دروغ
با توجه به عواملي که در ايجاد اين صفت و ريشه دارساختن آن موثر است راه درمان آن نسبتا روشن خواهد بود و به طور کلي براي درمان اين انحراف اخلاقي بايد از طريق زير اقدام نمود:
قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي ، فردي و اجتماعي اين رذيله زشت متوجه ساخت و با تدبير و تفکر در آيات قرآن کريم و سخنان پيشوايان بزرگ دين و تجزيه و تحليل گذشته و گفتار بزرگان به اين نکته برسيد که دروغ در پاره اي از موارد هر چند نفع شخصي نيز داشته باشد نفعي آني و زود گذر است.و هيچ سرمايه اي براي يک انسان در اجتماع بالاتر از سرمايه اعتماد و اطمينان مردم نسبت به وي نيست که بزرگترين دشمن آن همين دروغ است.
ايجاد شخصيت: يکي ديگر از موثرترين طرق درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد است زيرا همانطور که دانستيم يکي از عوامل مهم رواني دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصيت است و در حقيقت دروغ گفتن يک نوع عکس العمل براي جبران اين موضوع است.اگر مبتلايان به دروغ احساس کنند صاحب نيروها و استعدادهايي در درون خود هستند که با پرورش آنها مي توانند ارزش و شخصيت خود را بالا ببرند نيازي به توسل جستن به دروغ براي ايجاد شخصيت قلابي در خود نمي بينند به علاوه بايد اينگونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعي يک انسان راستگو بالاتر است ازهر سرمايه مادي و چيزي با آن برابري نمي کند.
کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان به خدا در دل مبتلايان و توجه دادن آنها به اين حقيقت که قدرت خدا مافوق تمام قدرتهاست و قادر برحل تمام مشکلاتي است که افراد ضعيف الايمان به خاطر آن به دروغ پناه مي برند . راستگويان در برابر حوادث گوناگون بر خدا تکيه دارند ولي دروغگوها در اين گونه موارد تنهايند.
و براي درمان دروغ راههاي بسياري وجود دارد که بويژه در کلام ائمه معصومين به آنها طي احاديثي اشاره شده است.
[1] نهج البلاغه صبحي صالح خطبه 50
[2] آيت الله محمد رضا مهدوي کني نقطه هايي آغاز در اخلاق عملي
[3] سيد علي اکبر قرشي قاموس قرآن ج7
[4] سوره نساء آيه 50 و مائده 103 و يونس60 و 69 و نحل 116
[5] سوره غافر آيسه 28
[6] سوره واقعه آيات 1 و2
[7] ميرزا علي – آيست الله مشکيني ، درسهايي از اخلاق ص 282
[8] سوره نحل آيه 105
[9] مشكاة الانوار طبرسى صفحه 157
[10] اصول كافى جلد 2 صفحه 254
[11] جامع السعادات جلد 2 صفحه 233
[12] سوره بقره آيه77
[13] جامع السعادات جلد 2 صفحه 322
[14] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
[15] نهج البلاغه كلمات قصار كلمه 37.
[16] روح الله الخميني چهل حديث ص 471
[17] ارشادالقلوب ج1 ص185
[18] اختصاص مفيد ص 232
[19] أمالي صدوق ص419
[20] کافي ج2 ص 104
[21] غرر الحكم، ص220
[22] من لا يحضره الفقيه، ج4، ص377
[23] كافى، ج2، ص341
[24] عبدالله شبر، اخلاق عبادي ص232
[25] مکاسب محرمه شيخ انصاري ص265
[26] من لا يحضره الفقيه ج4 ص352 و وسائل الشيعه ج8ص265
[27] بحارالانوار ج74ص51
[28] غررالحکم ص229
[29] سوره بقره آيه 72
[30]سوره زمر آيه3
[31] سوره غافر آيه 28
[32] کشف الغمه ج1ص535
[33] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
[34] سيد محمد هاشم دستغيب گناهان کبيره ص295
[35] سوره غافر آيه 28
[36] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 293
[37] سوره مائده آيه 41
عليرضا احمدي/ كارشناس قرآني اداره تبليغات اسلامي شهرستان خدابنده
دروغ از منظر قرآن کریم:
دروغ از جمله گناهان کبیره بلکه قبیحترین گناهان و زشتترین آنها میباشد که آدمی با این صفت در دیدهها خوار و در نظرها بی ارزش و بی اعتبار میشود.
در قرآن کریم آیات متعددی در زمینه دروغ وجود دارد که در اینجا به چند نمونه اشاره میشود:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید و نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.»[9]
با توجه به این آیه معلوم میشود که دروغ در نزد خدای متعال ناپسند شمرده شده است و موجب دوری انسان از خدا میشود که این خود عذاب روحی بس بزرگی است و در کنارش عذاب دوزخ را نیز در برخواهد داشت.
در جایی دیگر از قرآن کریم خداوند متعال ميفرماید:
«تنها کسانی دروغ پردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغگویانند.»[10]
با توجه به این آیه، فرد دروغگو به قدری از سوی خداوند مورد مذمت قرار گرفته که او را بی ایمان معرفی کرده و هیچ فرد بی ایمان مؤمن تلقی نمیگردد.
در آیهای دیگر میفرماید: در حقیقت خداوند آن کسی را که دروغ پرداز ناسپاس است هدایت نمیکند.[11]
و یا در آیات دیگر می فرماید: دروغگو مستحق لعنت و سزاوار خشم پروردگار عالم است.[12]
دروغ در روایات:
اخبار وارده در بزرگی گناه دروغ و شدت عقوبت و مفاسد مترتب بر آن زیاد میباشد که در این قسمت به برخی از روایات اشاره میشود.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«مؤمن هرگاه بدون عذر دروغی بگوید هفتاد هزار ملک او را لعنت میکنند و بوی بدی از قلبش بیرون میآید که تا به عرش میرسد و خداوند به سبب این دروغ، گناه هفتاد زنا که کمترین آن زنای با مادر است را برای او مینویسد.»[13]
و یا در جایی دیگر میفرماید:
«از دروغ بپرهیز که روی دروغگو را سیاه میکند.»[14] [15]
مردی از رسول خدا(ص) پرسید: «چه عملی سبب دخول در آتش است؟ حضرت فرمود: دروغ. زیرا دروغ سبب فجور و فجور سبب کفر و کفر سبب دخول در آتش است.»[16]
دروغ سبب گرفتن صورت انسانی از دروغگو است؛ یعنی صورت برزخیاش انسان نیست. رسول خدا(ص) به حضرت زهرا(س) فرمود: در شب معراج زنی را دیدم که سرش مانند خوک و بدنش مانند بدن الاغ بود و سبب آن فتنه انگیزی و دروغ بود.[17]
در روایتی دیگر پیامبر اکرم(ص) ریشه دروغ را در کمبودها و پستیهای انسان چه از لحاظ روحی و یا جسمی بیان فرموده است: دروغگویی از پستی روح ریشه میگیرد.[18]
در روایتی دیگر حضرت امیرالمومنین(ع) میفرماید: بزرگترین گناهان نزد خدا، زبان دروغگو است.[19]
علل دروغگویی:
علل متعددی را می توان برای دروغگویی مطرح کرد:
1- حسد: برادران یوسف به خاطر حسادتی که به او داشتند از پدرشان خواستند که فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذای کافی بخورد و تفریح کند و ما نگهبان او هستیم.[20]
2- شیطان: از مصادیق بارز دروغگویان در فرهنگ قرآن، شیاطین هستند. آنجا که خداوند میفرماید: «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟ آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل میشوند.»[21]
3- گناه: از دیگر عواملی که سبب دروغگویی میشود، گناه و معصیت است. در قرآن کریم میخوانیم: «اینها آیات خداوند است که ما آن را به حق به تو تلاوت ميکنیم اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند،به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان میآورند، وای بر هر دروغگوی گنهکار.»[22]
4- مکر زنانه: از دیگر مصادیق علل دروغگویی، مکر زنانه است که در سورة یوسف از زلیخا سخن به میان آمده است: «و هر دو به سوی در، دویدند و پیراهن او(یوسف) را از پشت پاره کرد و در این هنگام، شوهر آن زن را کنار در یافتند و آن زن گفت: کیفر کسی که بخواهد به اهل تو خیانت کند جز زندان و یا عذاب دردناک چه خواهد بود؟ یوسف گفت: او را به اصرار به سوی خود دعوت کرد و در این هنگام شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد که اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن راست ميگوید و او از دروغگویان است.»[23]
5- حفظ موقعیت اجتماعی: گاهی انسان از یک مقام خاص اجتماعی برخوردار است و گاهی در اجراء و اداره امور محوله و مسئولیتی که به عهده گرفته کوتاهی ميکند و به عللی از جمله ضعف و یا سوء مدیریت توفیق حاصل نمیشود لذا وقتی از طرف مقام بالاتر مورد سؤال قرار میگیرد برای حفظ منصب و عنوان اجتماعی و پوشاندن عیوب و لغزشهای خود متوسل به دروغ میشود و حفظ موقعیت خود را در گفتن مطالب خلاف واقع ميداند.
6- جلب منافع و دفع مضرات: گاهی انسان مشاهده میکند که ضرری متوجه او و منفعتی متوجه دیگری شده است. برای اینکه این زیان را از خود دور و متوجه دیگری سازد و یا منفعتی را که متوجه دیگری شده به سوی خود جلب نماید و به لحاظ اینکه اقتضاء طبع انسان جلب منفعت و دفع ضرر خویش است، این حالت انگیزهای بسیار قوی در جهت گفتن دروغ به شمار میرود.[24]
آثار دروغ:
دروغگویی مانند سایر بیماریهای روانی و عاطفی، ابتدا از یک مسأله کوچک و ساده آغاز میشود. چنانچه به موقع درمان نشود به یک بیماری روحی تبدیل میشود که مشکلات بسیاری را برای فرد مبتلا و دیگران فراهم میسازد. از نظر روانی، دروغگویی، برقرار کردن نوعی رابطه بیمارگونه با دیگران است که علاوه بر شخص، دیگران را نیز دچار ناراحتی و مشکل ميکند. دروغگویی عامل اصلی فسادهای دیگر است، بطوریکه شابد بتوان گفت کلید ورود به سایر فسادها است. برخی از عوارض و پیامدهای دروغگویی عبارتند از:
1- بی اعتباری دروغگو: زندگی در اجتماع بر اساس نوعی اعتماد نسبی دو جانبه استوار است. دروغ به این اعتماد لطمه میزند و موجب اختلال در روابط بین افراد شده و بدبینی را بین آنان پدید میآورد. همچنین فاش شدن دروغ شخص مبتلا باعث میشود تا آبروی او را بریزد و ارزش و اعتبار خود را از دست دهد. حضرت علی(ع) میفرماید:سزاوار است که مسلمانان از دوستی و برادری با دروغگو اجتناب کنند؛ زیرا او آنقدر دروغ میگوید که راستش را هم باور نمیکنند.[25]
2- از بین رفتن ایمان درغگو: کسانیکه به گفتههای یک دروغگو اعتماد ميکنند و آن را میپذیرند به گمراهی کشیده خواهند شد. این امر در مسائل فکری و اعتقادی موجب تباهی ایمان و عقیده افراد میگردد. همچنین دروغگو برای رسیدن به هدف و مطلوب خویش، دروغ را ابراز مؤثر در نتیجه کار میداند و این همان شرک خفی است و نشانگر ضعف ایمان دروغگو نسبت به تأثیر خداوند متعال بر امور است. امام محمد باقر(ع) میفرماید: »دروغ خانه ایمان را ویران میسازد.»[26]
3- بی آبرویی: از دیگر زیانهای اجتماعی دروغ، بی آبرویی است. دروغهای زیادی که از دروغگو کشف شد، رسوایی او که مکرر گردید، بی آبرویی نصیبش میشود. رسوایی دروغگو، کشف دروغ اوست و بی آبرویی دروغگو، بیحیثیت و بیارج شدن اوست. عقلا و خردمندان، همیشه بدنبال حیثیت و آبرو میروند. ثروتمند، ثروت خود را برای خریدن حیثیت و آبرو صرف میکند. قدرتمند، قدرت خود را برای رسیدن به این موقعیت به کار میاندازد. دانشمند، از دانش خود، برای جلب افکار عمومی، بهره برداری میکند. محبوبترین چیزها نزد عقلاء حیثیت و آبرومندی میباشد و آخرین هدف آنها همین خواهد بود؛ چون تمام دارایی خود را فدای آن میکنند، ولی دروغگو، با دست خود این موقعیت را از بین ميبرد.[27]
رسول خدا(ص) فرمود: کم آبروترین مردم کسی است که دروغ ميگوید.[28]
4- بدبینی مردم: دروغگو مورد سوء ظن و بدبینی مردم است و گاهی کار او از این هم بالاتر میرود و بر اثر دروغ مورد تنفر قرار خواهد گرفت.[29]
5- فقر: راستی و درستی، ثروت را میافزاید؛ چون دارنده آن ایجاد اعتبار میکند. دروغگویی سرمایه را راکد نگاه میدارد، زیرا نه تنها جلوگیری از پیدایش اعتبار میکند، بلکه اعتبار موجود را نیز میبرد و کسی به وعده با او معامله نمیکند، چون اعتبار ندارد. به وعده دروغگو اعتماد نمیشود چون اعتماد کردن به او بر خلاف عقل است. امیرالمومنین علی(ع) میفرماید: عادت به دروغ، فقر میآورد.[30]
6- فراموشی: یکی از بیماریهای روانی که دروغگو بدان گرفتار میشود، فراموشی است. امام صادق(ع) میفرماید: از چیزهایی که خدا به زیان دروغگویان کمک کرده، فراموشی است.[31]
7- پرده دری و بی شرمی: اگر کشف دروغ، روحیه دروغگو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغگویی ادامه دهد، کشفهای پی در پی، شرم را از او میبرد و وی را دروغگوی حرفهای میسازد و دیگر، از آنکه عیبش آشکار شود، ابایی ندارد. با خود میگوید: مردم همه مرا شناختهاند. پنهان ساختن دیگر چه سودی دارد و دیگر نه از ارتکاب گناه ابایی دارد و نه از فاش شدن آن. امام معصوم(ع) فرمود: از دروغ بپرهیزید، سرانجام دروغ، پرده دری است و سرانجام پردهدری آتش دوزخ است.[32]
بقیه در ذیل این پست
- - - به روز رسانی شده - - -
ادامه متن بالا
آثار دروغ
دروغ به جز آثار سوء اخلاقي که در شاکله خود انسان دارد بنيان و شالوده جامعه را ويران مي کند مثل موشهايي که سد سبا را با آن استحکام ويران کردند. دروغ در خانه ، دروغ در مدرسه ، دروغ در بازار و محله و اداره و ... نظام خانواده و مدرسه و بازار و اداره و... را از هم مي پاشد. دروغ آثار زيانباري از جهت فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي و اجتماعي به دنبال دارد .
بي آبرويي
امام علي(ع):«الکذب يزري بالانسان» (28)
رسوايي
« والله مخرج ما کنتم تکتمون»(29)
به قول علامه طباطبايي هر جزء نظام هستي با اجزاء ديگر و لوازمش مرتبط است . دروغگو اگر چيزي را پنهان کند لوازمش را چه کند لذا زود رسوا مي شود. بر فرض گرگ يوسف را دريد پيراهنش چرا سالم است؟ گندم کاشتي پس چرا جو سبز شد همين است که قرآن مي فرمايد:
« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»(30)
« ْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»(31)
دروغ گو در اضطرار است
پيامبر(ص):« راستي آرامش است ولي دروغ هراس است»(32) دروغگو در هيجان است که مبادا حرف امروزش با فردا تضاد داشته باشد
سرچشمه دروغ
همانطور که در سابق هم اشاره شد دروغ معمولا از يکي از نقاط ضعف روحي سرچشمه مي گيرد.
گاهي از ضعف ايمان که انسان خدا را شاهد نمي دانديا به خاطر تبرئه خوديا به قصد تفريح و شوخي: علي(ع):« بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي»(33)
گاهي انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام دروغ مي گويد . زماني به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و شهرت ديگري زبان به دروغ مي گشايد و از اين وظيفه نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد. گاهي تعصب هاي شديد و حبّ و بغض هاي افراطي سبب مي شود که انسان به نفع کسي که مورد علاقه اوست يا به زيان کسي که مورد نفرت و کينه او مي باشد بر خلاف واقع سخن بگويد. زماني براي آنکه خود را بيش از آنچه که هست بنماياند و اظهار علم کند دروغ مي گويد. ولي در تمام اين صفات رذيله که ريشه صفت دروغ را تشکيل مي دهد بايد از کمبود شخصيت و ضعف ايمان نام برد.
يکي ديگر از عوامل مهم دروغگويي ، احساس کمبود شخصيت و عقده حقارت است کساني که گرفتار چنين عقيده اي هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتي را که در خود احساس مي کنند جبران مي کنند . و گاهي نيز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهميت راستگويي يا آلودگي محيط خانوادگي يا محيط اجتماع و معاشرين اين رذيله در انسان ريشه مي دواند.
تلقين - احساس کمبود- نجات يافتن- خجالت نابجا- دشمني و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چيزو پيش گويي ها از ديگر عوامل دروغگويي به شمار مي آيند.
عذاب ويژه دروغگويان
دروغگو از نماز شب محروم است در نتيجه از برکاتي که اين عبادت بزرگ دارد محروم مي ماند که از آن جمله سعه رزق است.عيسي بن مريم(ع) فرمود: « کسي که دروغگوئيش زياد شود حسن و جمال و وقارش نزد خدا و خلق از بين مي رود به طوريکه مردم از او متنفر و منزجر مي شوند»(34)
خداوند او را هدايت نمي کند و راه حق را نشان او نمي دهد:«إن الله لا يهدي من هو مسرف کذاب»(35)
دروغگو قابل رفاقت و برادري نيست .حضرت علي(ع):« مسلمان بايد از دوستي و برادري دروغگو بپرهيزد زيرا به سبب دروغ گفتن اگر راست هم بگويد باور نمي شود»(36)
گوش دادن به دروغ
بايد دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است نقل ديگري هم حرام و همچنين ثبت کردن و نوشتن يا خواندن و گوش دادنش هم حرام مي شود
«سمّاعون للکذب» (37)در مذمت گوش فرادادن به دروغ و با علم به اينكه دروغ است آن را مىپذيرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنيدن دروغ صفت مذموم شمرده نمىشود
انواع دروغ
انواع و نمونهاي متعددي را مي توان نام برد اما به عنوان مثال چند نمونه را ذکر مي کنيم
دروغهاي نامرئي مانند نفاق و ژشتهاي خلاف واقع مثل اينکه کسي کتابخانه بزرگي دارد ولي فقط براي زيبائيش تهيه شده است.
دروغهاي عملي مانند ريا و تکذيب حرف راست که اين هم دروغ عملي است . نوشتن دروغ و اشاره دروغ و تدليس يعني زيبا جلوه دادن جنس هم از مصاديق اين گروه اند.
دروغهاي عادي و رايج مانند تعارفات معمولي و تعريف خواب با کم و زياد کردن.
دروغهاي مکتبي مانند : تحريف و کج فهمي و کتمان.
توريه چيست؟
توريه بر وزن توصيه به سخني گفته مي شود که از ظاهر آن چيزي فهميده مي شود درحاليکه منظور گوينده چيز ديگري است. در معني توريه چنين گفته اند: توريه عبارت از اين است که انسان کلامي بگويد و از آن معني مطابق واقع اراده نموده ولي آن کلام طوريست که شنونده معني ديگري از آن مي فهمد و منظور گوينده نيز همين است که در عين اراده معني صحيح ، مخاطب چيز ديگري بفهمد .
مشهور در ميان فقهاي ما اين است که در مواردي که دروغ به خاطر ضرورتي تجويز مي شود از توريه بايد استفاده کرد و تا توريه ممکن است نبايد دروغ صريح گفت.
آيا توريه جزء دروغ نيست ؟
آنچه در اينجا کاملا حايز اهميت است اين است که روشن شود آيا توريه داخل در ادله کذب مي باشد به طور کلي سه قول ديده مي شود : گروهي معتقدند توريه اصلا دروغ نيست و لذا گفته اند بايد در موارد ضرورت چنان سخن بگويد که از دروغ خارج گردد. گروه دوم توريه را داخل در کذب مي دانند و گروه سوم مي گويند توريه مصداق کذب است ولي ميزان قبح و فساد آن از کذب معمولي کمتر است.
راه درمان دروغ
با توجه به عواملي که در ايجاد اين صفت و ريشه دارساختن آن موثر است راه درمان آن نسبتا روشن خواهد بود و به طور کلي براي درمان اين انحراف اخلاقي بايد از طريق زير اقدام نمود:
قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي ، فردي و اجتماعي اين رذيله زشت متوجه ساخت و با تدبير و تفکر در آيات قرآن کريم و سخنان پيشوايان بزرگ دين و تجزيه و تحليل گذشته و گفتار بزرگان به اين نکته برسيد که دروغ در پاره اي از موارد هر چند نفع شخصي نيز داشته باشد نفعي آني و زود گذر است.و هيچ سرمايه اي براي يک انسان در اجتماع بالاتر از سرمايه اعتماد و اطمينان مردم نسبت به وي نيست که بزرگترين دشمن آن همين دروغ است.
ايجاد شخصيت: يکي ديگر از موثرترين طرق درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد است زيرا همانطور که دانستيم يکي از عوامل مهم رواني دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصيت است و در حقيقت دروغ گفتن يک نوع عکس العمل براي جبران اين موضوع است.اگر مبتلايان به دروغ احساس کنند صاحب نيروها و استعدادهايي در درون خود هستند که با پرورش آنها مي توانند ارزش و شخصيت خود را بالا ببرند نيازي به توسل جستن به دروغ براي ايجاد شخصيت قلابي در خود نمي بينند به علاوه بايد اينگونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعي يک انسان راستگو بالاتر است ازهر سرمايه مادي و چيزي با آن برابري نمي کند.
کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان به خدا در دل مبتلايان و توجه دادن آنها به اين حقيقت که قدرت خدا مافوق تمام قدرتهاست و قادر برحل تمام مشکلاتي است که افراد ضعيف الايمان به خاطر آن به دروغ پناه مي برند . راستگويان در برابر حوادث گوناگون بر خدا تکيه دارند ولي دروغگوها در اين گونه موارد تنهايند.
و براي درمان دروغ راههاي بسياري وجود دارد که بويژه در کلام ائمه معصومين به آنها طي احاديثي اشاره شده است.
[1] نهج البلاغه صبحي صالح خطبه 50
[2] آيت الله محمد رضا مهدوي کني نقطه هايي آغاز در اخلاق عملي
[3] سيد علي اکبر قرشي قاموس قرآن ج7
[4] سوره نساء آيه 50 و مائده 103 و يونس60 و 69 و نحل 116
[5] سوره غافر آيسه 28
[6] سوره واقعه آيات 1 و2
[7] ميرزا علي – آيست الله مشکيني ، درسهايي از اخلاق ص 282
[8] سوره نحل آيه 105
[9] مشكاة الانوار طبرسى صفحه 157
[10] اصول كافى جلد 2 صفحه 254
[11] جامع السعادات جلد 2 صفحه 233
[12] سوره بقره آيه77
[13] جامع السعادات جلد 2 صفحه 322
[14] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
[15] نهج البلاغه كلمات قصار كلمه 37.
[16] روح الله الخميني چهل حديث ص 471
[17] ارشادالقلوب ج1 ص185
[18] اختصاص مفيد ص 232
[19] أمالي صدوق ص419
[20] کافي ج2 ص 104
[21] غرر الحكم، ص220
[22] من لا يحضره الفقيه، ج4، ص377
[23] كافى، ج2، ص341
[24] عبدالله شبر، اخلاق عبادي ص232
[25] مکاسب محرمه شيخ انصاري ص265
[26] من لا يحضره الفقيه ج4 ص352 و وسائل الشيعه ج8ص265
[27] بحارالانوار ج74ص51
[28] غررالحکم ص229
[29] سوره بقره آيه 72
[30]سوره زمر آيه3
[31] سوره غافر آيه 28
[32] کشف الغمه ج1ص535
[33] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
[34] سيد محمد هاشم دستغيب گناهان کبيره ص295
[35] سوره غافر آيه 28
[36] اصول کافي باب دروغ ج5 ص 293
[37] سوره مائده آيه 41
عليرضا احمدي/ كارشناس قرآني اداره تبليغات اسلامي شهرستان خدابنده
دروغ از منظر قرآن کریم:
دروغ از جمله گناهان کبیره بلکه قبیحترین گناهان و زشتترین آنها میباشد که آدمی با این صفت در دیدهها خوار و در نظرها بی ارزش و بی اعتبار میشود.
در قرآن کریم آیات متعددی در زمینه دروغ وجود دارد که در اینجا به چند نمونه اشاره میشود:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید و نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.»[9]
با توجه به این آیه معلوم میشود که دروغ در نزد خدای متعال ناپسند شمرده شده است و موجب دوری انسان از خدا میشود که این خود عذاب روحی بس بزرگی است و در کنارش عذاب دوزخ را نیز در برخواهد داشت.
در جایی دیگر از قرآن کریم خداوند متعال ميفرماید:
«تنها کسانی دروغ پردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغگویانند.»[10]
با توجه به این آیه، فرد دروغگو به قدری از سوی خداوند مورد مذمت قرار گرفته که او را بی ایمان معرفی کرده و هیچ فرد بی ایمان مؤمن تلقی نمیگردد.
در آیهای دیگر میفرماید: در حقیقت خداوند آن کسی را که دروغ پرداز ناسپاس است هدایت نمیکند.[11]
و یا در آیات دیگر می فرماید: دروغگو مستحق لعنت و سزاوار خشم پروردگار عالم است.[12]
دروغ در روایات:
اخبار وارده در بزرگی گناه دروغ و شدت عقوبت و مفاسد مترتب بر آن زیاد میباشد که در این قسمت به برخی از روایات اشاره میشود.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«مؤمن هرگاه بدون عذر دروغی بگوید هفتاد هزار ملک او را لعنت میکنند و بوی بدی از قلبش بیرون میآید که تا به عرش میرسد و خداوند به سبب این دروغ، گناه هفتاد زنا که کمترین آن زنای با مادر است را برای او مینویسد.»[13]
و یا در جایی دیگر میفرماید:
«از دروغ بپرهیز که روی دروغگو را سیاه میکند.»[14] [15]
مردی از رسول خدا(ص) پرسید: «چه عملی سبب دخول در آتش است؟ حضرت فرمود: دروغ. زیرا دروغ سبب فجور و فجور سبب کفر و کفر سبب دخول در آتش است.»[16]
دروغ سبب گرفتن صورت انسانی از دروغگو است؛ یعنی صورت برزخیاش انسان نیست. رسول خدا(ص) به حضرت زهرا(س) فرمود: در شب معراج زنی را دیدم که سرش مانند خوک و بدنش مانند بدن الاغ بود و سبب آن فتنه انگیزی و دروغ بود.[17]
در روایتی دیگر پیامبر اکرم(ص) ریشه دروغ را در کمبودها و پستیهای انسان چه از لحاظ روحی و یا جسمی بیان فرموده است: دروغگویی از پستی روح ریشه میگیرد.[18]
در روایتی دیگر حضرت امیرالمومنین(ع) میفرماید: بزرگترین گناهان نزد خدا، زبان دروغگو است.[19]
علل دروغگویی:
علل متعددی را می توان برای دروغگویی مطرح کرد:
1- حسد: برادران یوسف به خاطر حسادتی که به او داشتند از پدرشان خواستند که فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذای کافی بخورد و تفریح کند و ما نگهبان او هستیم.[20]
2- شیطان: از مصادیق بارز دروغگویان در فرهنگ قرآن، شیاطین هستند. آنجا که خداوند میفرماید: «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟ آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل میشوند.»[21]
3- گناه: از دیگر عواملی که سبب دروغگویی میشود، گناه و معصیت است. در قرآن کریم میخوانیم: «اینها آیات خداوند است که ما آن را به حق به تو تلاوت ميکنیم اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند،به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان میآورند، وای بر هر دروغگوی گنهکار.»[22]
4- مکر زنانه: از دیگر مصادیق علل دروغگویی، مکر زنانه است که در سورة یوسف از زلیخا سخن به میان آمده است: «و هر دو به سوی در، دویدند و پیراهن او(یوسف) را از پشت پاره کرد و در این هنگام، شوهر آن زن را کنار در یافتند و آن زن گفت: کیفر کسی که بخواهد به اهل تو خیانت کند جز زندان و یا عذاب دردناک چه خواهد بود؟ یوسف گفت: او را به اصرار به سوی خود دعوت کرد و در این هنگام شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد که اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن راست ميگوید و او از دروغگویان است.»[23]
5- حفظ موقعیت اجتماعی: گاهی انسان از یک مقام خاص اجتماعی برخوردار است و گاهی در اجراء و اداره امور محوله و مسئولیتی که به عهده گرفته کوتاهی ميکند و به عللی از جمله ضعف و یا سوء مدیریت توفیق حاصل نمیشود لذا وقتی از طرف مقام بالاتر مورد سؤال قرار میگیرد برای حفظ منصب و عنوان اجتماعی و پوشاندن عیوب و لغزشهای خود متوسل به دروغ میشود و حفظ موقعیت خود را در گفتن مطالب خلاف واقع ميداند.
6- جلب منافع و دفع مضرات: گاهی انسان مشاهده میکند که ضرری متوجه او و منفعتی متوجه دیگری شده است. برای اینکه این زیان را از خود دور و متوجه دیگری سازد و یا منفعتی را که متوجه دیگری شده به سوی خود جلب نماید و به لحاظ اینکه اقتضاء طبع انسان جلب منفعت و دفع ضرر خویش است، این حالت انگیزهای بسیار قوی در جهت گفتن دروغ به شمار میرود.[24]
آثار دروغ:
دروغگویی مانند سایر بیماریهای روانی و عاطفی، ابتدا از یک مسأله کوچک و ساده آغاز میشود. چنانچه به موقع درمان نشود به یک بیماری روحی تبدیل میشود که مشکلات بسیاری را برای فرد مبتلا و دیگران فراهم میسازد. از نظر روانی، دروغگویی، برقرار کردن نوعی رابطه بیمارگونه با دیگران است که علاوه بر شخص، دیگران را نیز دچار ناراحتی و مشکل ميکند. دروغگویی عامل اصلی فسادهای دیگر است، بطوریکه شابد بتوان گفت کلید ورود به سایر فسادها است. برخی از عوارض و پیامدهای دروغگویی عبارتند از:
1- بی اعتباری دروغگو: زندگی در اجتماع بر اساس نوعی اعتماد نسبی دو جانبه استوار است. دروغ به این اعتماد لطمه میزند و موجب اختلال در روابط بین افراد شده و بدبینی را بین آنان پدید میآورد. همچنین فاش شدن دروغ شخص مبتلا باعث میشود تا آبروی او را بریزد و ارزش و اعتبار خود را از دست دهد. حضرت علی(ع) میفرماید:سزاوار است که مسلمانان از دوستی و برادری با دروغگو اجتناب کنند؛ زیرا او آنقدر دروغ میگوید که راستش را هم باور نمیکنند.[25]
2- از بین رفتن ایمان درغگو: کسانیکه به گفتههای یک دروغگو اعتماد ميکنند و آن را میپذیرند به گمراهی کشیده خواهند شد. این امر در مسائل فکری و اعتقادی موجب تباهی ایمان و عقیده افراد میگردد. همچنین دروغگو برای رسیدن به هدف و مطلوب خویش، دروغ را ابراز مؤثر در نتیجه کار میداند و این همان شرک خفی است و نشانگر ضعف ایمان دروغگو نسبت به تأثیر خداوند متعال بر امور است. امام محمد باقر(ع) میفرماید: »دروغ خانه ایمان را ویران میسازد.»[26]
3- بی آبرویی: از دیگر زیانهای اجتماعی دروغ، بی آبرویی است. دروغهای زیادی که از دروغگو کشف شد، رسوایی او که مکرر گردید، بی آبرویی نصیبش میشود. رسوایی دروغگو، کشف دروغ اوست و بی آبرویی دروغگو، بیحیثیت و بیارج شدن اوست. عقلا و خردمندان، همیشه بدنبال حیثیت و آبرو میروند. ثروتمند، ثروت خود را برای خریدن حیثیت و آبرو صرف میکند. قدرتمند، قدرت خود را برای رسیدن به این موقعیت به کار میاندازد. دانشمند، از دانش خود، برای جلب افکار عمومی، بهره برداری میکند. محبوبترین چیزها نزد عقلاء حیثیت و آبرومندی میباشد و آخرین هدف آنها همین خواهد بود؛ چون تمام دارایی خود را فدای آن میکنند، ولی دروغگو، با دست خود این موقعیت را از بین ميبرد.[27]
رسول خدا(ص) فرمود: کم آبروترین مردم کسی است که دروغ ميگوید.[28]
4- بدبینی مردم: دروغگو مورد سوء ظن و بدبینی مردم است و گاهی کار او از این هم بالاتر میرود و بر اثر دروغ مورد تنفر قرار خواهد گرفت.[29]
5- فقر: راستی و درستی، ثروت را میافزاید؛ چون دارنده آن ایجاد اعتبار میکند. دروغگویی سرمایه را راکد نگاه میدارد، زیرا نه تنها جلوگیری از پیدایش اعتبار میکند، بلکه اعتبار موجود را نیز میبرد و کسی به وعده با او معامله نمیکند، چون اعتبار ندارد. به وعده دروغگو اعتماد نمیشود چون اعتماد کردن به او بر خلاف عقل است. امیرالمومنین علی(ع) میفرماید: عادت به دروغ، فقر میآورد.[30]
6- فراموشی: یکی از بیماریهای روانی که دروغگو بدان گرفتار میشود، فراموشی است. امام صادق(ع) میفرماید: از چیزهایی که خدا به زیان دروغگویان کمک کرده، فراموشی است.[31]
7- پرده دری و بی شرمی: اگر کشف دروغ، روحیه دروغگو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغگویی ادامه دهد، کشفهای پی در پی، شرم را از او میبرد و وی را دروغگوی حرفهای میسازد و دیگر، از آنکه عیبش آشکار شود، ابایی ندارد. با خود میگوید: مردم همه مرا شناختهاند. پنهان ساختن دیگر چه سودی دارد و دیگر نه از ارتکاب گناه ابایی دارد و نه از فاش شدن آن. امام معصوم(ع) فرمود: از دروغ بپرهیزید، سرانجام دروغ، پرده دری است و سرانجام پردهدری آتش دوزخ است.[32]
بقیه در ذیل این پست
ادامه متن بالا
مجوزات دروغ:
1- حفظ جان و مال و عرض مسلمانان: پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: به خدا سوگند دروغ یاد کن و برادرت را از کشته شدن نجات بده.[33]
همچنین راوی میگوید: از امام هشتم امام رضا(ع) سؤال کردم درباره مردی که از سلطان بر مال خویش میترسد که مالش را به زور و ناحق از او بگیرد، سپس به دروغ سوگند میخورد تا اینکه از ظلم سلطان نجات یابد. حضرت فرمود: باکی بر او نیست و نیز میگوید: از امام سؤال کردم که آیا همانگونه که انسان برای حفظ مال خویش جایز است سوگند بخورد، برای حفظ مال برادر دینی خود نیز میتواند سوگند دروغ متوسل شود؟ حضرت فرمود: آری.[34]
و نیز امام صادق(ع) فرمود: سوگند اقسامی دارد که یک قسم آن این است که انسان در راه خلاص و نجات مال یا جان مسلمانی از دست سارق یا هر متجاوز دیگری سوگند به دروغ بخورد، چنین سوگندی نه تنها کفاره ندارد بلکه اجر هم دارد.[35]
2- اصلاح ذات البین: هر گاه دو نفر از یکدیگر کدورت و کینهای داشته باشند و با هم قطع رابطه کنند برای اصلاح و آشتی دادن آنها دروغ گفتن جایز است یعنی گفتن مطالبی که موجب رفع کدورتها و دشمنیها و برقراری روابط دوستانه و صمیمانه گردد، و همانگونه که برای رفع و درمان خصومتها و اصلاح روابط میان مسلمانان دروغ گفتن جایز است برای رفع و پیشگیری از خصومتها و دشمنیها نیز گفتن دروغ جایز است. بنابراین هرگاه راستگویی باعث وقوع فتنه و ایجاد دشمنی میان دو مسلمان و دروغگویی مانع فتنه و موجب دوستی و صمیمیت و ارتباط و الفت شود، آن راست، مذموم و این دروغ، ممدوح خواهد بود..[36]
3- جنگ و اموری سری: انسان میتواند در جنگ برای تقویت روحیه نیروهای خودی و تضعیف روحیه نیروهای دشمن در جهت عدم آگاهی دشمن از میزان عده و تاکتیکهای جنگی و گمراه ساختن اذهان دشمن از تصمیمات و برنامهها و غافلگیری، اطلاعات و آمار کذبی را انتشار دهد و حتی جایز است که در میان صفوف دشمن مطالب دروغی را شایع نموده و با ایجاد جنگ روانی همه جانبه، زمینه شکست دشمن و پیروزی مسلمین را فراهم کند.
چنانکه وقتی پیامبر گرامی(ص) در جنگ احزاب اطلاع یافت که بنی قریظه با مشرکان و ابی سفیان متحد شدهاند و پیمان بستهاند که هرگاه با سپاهیان توحید بجنگند آنها را یاری خواهند کرد، پیامبر خطبهای برای سپاه اسلام ایراد فرمود: بنی قریظه به ما پیام دادهاند که هرگاه ما با ابوسفیان بجنگیم ما را یاری خواهند کرد، چون این خبر به ابوسفیان رسید، گفت: یهود(بنی قریظه) خیانت کردند. پس مشرکین از منطقه جنگی فرار کردند.[37]بدین ترتیب بین صفوف و قوای دشمن تفرقه و تزلزل ایجاد شد و بالاخره باعث شکست دشمن و پیروزی مسلمین گردید.
و در حدیثی پیامبر فرمود: هر دروغی در پرونده انسان دروغ نوشته میشود مگر دروغی که در جنگ گفته شود؛ زیرا جنگ خدعه و فریب است.[38]
4- وعده شوهر به همسر: هرگاه زن از شوهر چیزی بخواهد که تهیه آن بر شوهر واجب نیست، جایز است به همسرش قول مساعد و جواب مثبت و وعده انجام خواسته او را بدهد گر چه قصد عمل به وعده خویش را نداشته باشد و بعد هم به وعدهاش وفا نکند و علت جواز دروغ در این مورد، این است که از وقوع اختلاف و یا تشدید آن و سوء تفاهم بین زن و شوهر پیشگیری شود و البته احتیاط اکتفا به حد رفع ضرورت است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: دروغ در سه مورد نیکو است: 1- مکر و فریب در جنگ. 2- وعده دادن شوهر به همسر. 3- اصلاح بین مردم.[39]
5- بعث و زجر در تربیت اولاد: هرگاه والدین با مربی بخواهد در مقام تربیت، فرزند یا کودکی را به انجام کارهای نیک وادار کند، و از ارتکاب کارهای زشت بازدارد. جایز است به عنوان بعث و تشویق و ایجاد انگیزه برای انجام کار نیک و یا بعنوان زجر و تهدید و عاملی بازدارنده از کار زشت، به فرزند خویش وعده وعید دهد، گر چه تصمیم نداشته باشد به آنچه میگوید عمل کند. مثلاً اگر میخواهد فرزند کار نیکی را انجام دهد به او وعده پاداش دهد و اگر میخواهد فرزندش را از انجام کار بد و زشتی بازدارد به او وعید کیفر دهد.
البته لازم به تذکر است که آنچه جنبه تشویق و ترغیب در انجام کارهای نیک دارد باید انسان در صورت امکان به آن عمل کند و از خلف وعده اجتناب ورزد ولی در جائیکه عملی ساختن وعده میسر نبوده و موجب عسر و حرج باشد، گفتن آنچه ميداند که نميتواند به آن عمل نماید بلا اشکال است.
درمان دروغ:
بهترین راهی که انسان را از دروغ گفتن باز میدارد این است که توجه پیدا کند که دروغ گفتن مذمومترین صفات است و بواسطه دروغ مورد قهر و غضب الهی واقع، و در آخرت به آتش دوزخ گرفتار خواهد شد و در دنیا دیر یا زود دروغ او فاش و حقیقت امر آشکار میگردد و او بین مردم رسوا و مطرود و منزوی خواهد شد و دیگر کسی برای سخن او ارزش و اعتباری قائل نیست و در واقع مردهای در میان زندگان است.
امیرالمومنین(ع) میفرماید: دروغگو با مرده برابر است؛ زیرا برتری انسان زنده بر مرده این است که مردم به او اعتماد میکنند و برای سخن او ارزش قائل هستند اما هنگامی که به سخن او اعتمادی نباشد زندگی او پوچ و باطل است.[40]از طرفی انسان با شناخت ریشههای دروغ و قطع آن میتواند خود را از آلودگی به دروغ و ابتلاء به این آفت خطرناک مصون دارد.[41]
[1] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن؛ برگزیده فرهنگ قرآن،قم، انتشارات بوستان کتاب، 1387ش، چاپ اول، ص 369.
[2] . مصطفوی،حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، الدائره العامة للمراکز و العلاقات الثقافیه، 1368، الطبعه الاولی، ج 10؛ ص 34.
[3] . شعرانی، ابوالحسن؛ نثر طوبی، تهران، انتشارات اسلامیه،ص 331.
[4] . الاصفهانی،الراغب؛ مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم، 1412،الطبعة الاولی، ص 704.
[5] . ابن منظور؛ لسان العرب، لبنان- بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1419، طبعه الثالثه، الجزء الثانی عشر، ص 50.
[6] . معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، تهران، انتشارات اسلام، 1380، چاپ دوم، ص 678.
[7] . قیومی، مصباح اللغة، مصر، 1313، ص 87.
[8] . امین، محمد؛ آفات زبان، تهران، افست کیا، ص 67.
[9] . ترجمه مکارم شیرازی، صف،2-3.
[10] . همان، نحل،105.
[11] . همان، زمر،3.
[12] . همان، نور،7.
[13] . مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، لبنان، مؤسسه الوفاء، 1403، ج 69، ص 263.
[14] . نراقی؛ احمد؛ معراج السعادة، تهران، انتشارات پیام آزادی، 1386، باب چهارم، ص 550.
[15] . محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، 1408، ج 9، ص 50.
[16] . مشکینی؛ نصایح، ترجمه آیة الله جنتی، قم، انشتارات الهادی، 1386، باب 9، ص 291.
[17] . آیه الله دستغیب؛ گناهان کبیره، قم، انتشارات دارالکتاب، 1386، ج 1، ص 295.
[18] . مجلسی؛ بحارالانوار، ج 69، ص 262.
[19] . - فيض كاشاني ،ملا محسن؛المحجة البيضاء،قم،دفتر انتشارات اسلامي، ، ص 243، ج 5.
[20] . یوسف،12.
[21] . شعراء،221-222.
[22] . جاثیه،6-7.
[23] . یوسف 25-26.
[24] . امین، محمد؛ آفات زبان، ص 82.
[25] . کلینی، محمد بن یعقوب؛اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1363 ، ج 2، ص 341.
[26] . اصول کافی، ج 6، ص 339.
[27] .صدر، سیدرضا؛ دروغ، قم، اشنتارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378، چاپ دوم، ص 200.
[28] . محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، ج 9، ص 10295.
[29] . صدر، سیدرضا؛ دروغ، ص 205.
[30] . قمی، شیخ عباس؛ سفینه البحار، تهران، فراهانی،1363، ج 7، ص 455.
[31] . کافی، ج 2، ص 341، ح 15.
[32] . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 10290.
[33] . ابن بابویه، محمد بن علی؛ من لایحضره الفقیه،تهران، صدوق،1367-1369 ،ج 3، ص 235.
[34] . فروع کافی، ج 5، ص 440.
[35] . الفقیه،ج 3، ص 231.
[36] . - شيخ حر عاملى؛وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت لإحياء التراث، 1409 هجرى ، ج 8، ص 578.
[37] . همان، ج 11، ص 102.
[38] . محجه البیضاء، ج 5، ص 245.
[39] . الحرانی، ابن محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، انتشارات شفق، ص 10.
[40] . تیمی آمری، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1413، الطبعه الاولی، ج 1، ح 2113.
[41] . امین، محمد؛ آفت زبان، ص 83.
مهمترین عوامل دروغ
باشما: چه راحت دروغ بر زبان جاری می شود. گاهی اگر دروغ نباشد نمیشود. فکر می کنیم بدون دروغ کارمان راه نمی افتد. و به این فکر نمی کنیم دروغگویی چه آثار مخربی بر آینده مان اعم از دنیوی و اخروی دارد. شاید هم شهامت از یادمان رفته . و یا شاید هم غفلت. شاید هم دروغ گفتن را نوعی زرنگی برای نتیجه گرفتن بدانیم. البته نتیجه ای که از پایه بسی ویرانه است.
شاید ها زیادند ولی آنچه که مهم است اینه که هرکسی دارای عقل سلیم باشد اذعان دارد دروغگویی بده و دروغگو هم دشمن خداست. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند که دروغ نگویید حتی به شوخی. مومن دروغ نمیگوید پس کسی که دروغ میگوید مومن نیست.
مهمترین عوامل دروغ چند تاست:
1. خلاص شدن از دست کسی
2. تعارف (خجالت بیجا)
3. شوخی
4. فریب و کلاهبرداری
5. ...
در ادامه مطلب احادیثی در باب دروغ به صورت دسته بندی شده آوردم امید است که مفید واقع شود.
اهمیت زبان
امام سجاد(ع) فرمود: در آغاز هر روز زبان انسان به سایر اعضا و جوارح او میگوید در چه حالیبه سر می برید؟ آنها پاسخ میدهند اگر ما را رها سازی ما به سلامت هستیم و نیز می گویند: خدا را، خدا را درباره رعایت حق ما و می افزایند تو سبب پاداش و کیفر ما هستی. ( الاختصاص ، ص 230)
بهترین و بدترین
از امام علی (ع) پرسیدند که نیکوترین مخلوق خدا کدام است؟ امام پاسخ داد کلام. و دوباره سوال شد زشت ترین مخلوق خدا چیست؟ امام دوباره پاسخ داد کلام. و افزود : زیرا به وسیله کلام است که آدمی روسپید می شود و به وسیله کلام است که انسان رو سیاه می گردد. (تحف العقول ، ص 216)
نکوهش دروغ
1- بدترین خصلت
امام علی (ع): دروغ مایه سقوط و بی اعتباری اخلاق آدمی است. ( غررالحکم - ج1 - ص 239)
2- وصیت پیامبر (ص)
پیامبر اکرم (ص) فرمود یا علی برحذر باش از کذب و دروغ زیرا دروغگویی باعث روسیاهی در پیشگاه خداست. ( بحارالانوار - ج77- ص69)
3- بدتر از شراب
امام باقر (ع) : خداوند متعال برای بدیها قفلهایی قرار داده و کلید اصلی این قفلها شراب است . اما دروغ از شراب هم بدتر است. (بحارالانوار- ج72-ص 236)
4- اولین دروغ
امام صادق (ع) : ابلیس اولین کسی است که دروغ گفت زیرا چنین عملی در آسمانها و زمین سابقه نداشت و اهل آسمان و زمین ظاهر و باطن آن را نمی شناختند.( نورالثقلین، ج3 ، ص 420)
5- افسارگسیختگی در نقل
پیامبر (ص) : برای آدمی از جهت دروغ پردازی همان بس که هرچه را شنید ( از راست و دروغ ) برای دیگران نقل کند. ( کنزالاعمال، ج 3 ، ص 620)
آثار دروغ گویی
1- به باد رفتن حیثیت و آبرو
امام صادق (ع) : دروغ نگو ، زیرا آبرویت را می ریزد و نیز فرمود : کسی که زیاد دروغ بگوید اعتبار و حیثیت وی از بین می رود.
2- نقصان رزق
رسول خدا (ص) : دروغگویی از رزق و روزی انسان می کاهد.
3- فقز و تنگدستی
امام علی(ع) : معتاد شدن به دروغگویی مایه فقر و تنگدستی است.
4- فراموشی
امام صادق (ع) : خداوند دروغگویان را دچار فراموشی میکند.
5- نفاق و دورویی
پیمبر اکرم(ص) : دروغ دری از درهای نفاق است.
6- فسق و فجور
پیامبر اکرم (ص) : از دروغ بپرهیزید زیرا دروغ آدمی را به فسق و فجور می کشاند.
7- تباهی ایمان
امام باقر (ع) : دروغ مایه ی تباهی ایمان است.
8- دور شدن فرشتگان
امام رضا علیه السلام : وقتی کسی مرتکب دروغ گفتن شود، فرشته ی ( رحمت حافظ او ) به خاطر بوی بد دهان او یک میل از او فاصله می گیرد.
9- تضعیف معنویت
رسول خدا (ص) : ای علی شوخی مکن زیرا آبروی تو خواهد رفت و دروغ نگو زیرا نور تو را از بین می برد.
10- سلب توفیق از نماز شب
امام حسین (ع) : کسی که دروغ میگوید از روی آوردن به نماز شب محروم می شود.
11- پایین آمدن رتبه ی عبادت
امام صادق : هنگامی که روزه دار می باشید زیان خود را از دروغ حفظ کنید.
12- زوال جوانمردی
امام صادق (ع) : آدم بسیار دروغگو مروت و جوانمردی ندارد.
13- ورود به آتش
از پیامبر اکرم (ص) پرسیدند از عملی که موجب داخل شدن به بهشت می شودک پیامبر (ص) فرمودند صدق و راستی. و دوباره پرسیدند: عملی که موجب عذاب و آتش جهنم می شود کدام است؟ پیامبر فرمودند : دروغ ، زیرا هنگامی که بنده دروغ گفت پرده صدق و راستی را پاره کرده و به کفر پرداخته است و کسی که به کفر روی آورد اهل آتش است.
13- ندامت و ملامت
امام علی (ع) : سرانجام دروغگویی ، ندامت و پشیمانی و سرزنش است.
14- کمبود باران
امام رضا فرمودند: هنگامی که فرمانروایان به مردم دروغ بگویند باران حبس می گردد و وقتی که سلطان ستمگری کند دولت به سستی گراید و آنگاه که زکات و مالیات اسلامی پرداخت نگردد مرگ و میر چارپایان فزونی یابد.
16- لعن ملائکه
پیامبر اعظم (ص) فرمودند: کسی که بدون عذر دروغ گوید ، هفتاد هزار ملائک وی را لعنت کنند و از دل وی بوی بد خیزد که حتی حاملان عرش نیز او را لعنت می کنند و در برابر این دروغ گناه هفتاد زناکار برایش منظور می گردد که کمترین آنها این است که با مادرش زنا کند.
17- دروغگویان در قیامت
امما باقر فرمودند: در محشر ، به قدرت خدا دروغگویان به صورت میمون و خوک از قبور خود خارج گردند.
دروغهای مجاز یا مصلحتی
1- در جنگ با دشمن
2- اصلاح میان مردم
3- جلب رضایت همسر
پیامبر(ص) : دروغگویی مجاز نیست جز در سه مورد: آنجا که شوهر در جهت طلب رضای همسرش سخن گوید، در جنگ با دشمن ، اصلاح میان مردم.
4- فرار از سخن چینی
رسول اکرم (ص) : در سه مورد راستگویی قبیح است، در مورد نمامی و سخن چینی که اگر راست بگوید عمل او سخن چینی خواهد بود، خبر دادن احوال همسری را به شوهرش ، تکذیب کردن کسی که دارد خبری (واقعیت) را نقل میکند.
5- دروغ مصلحت آمیز
راوی گوید به امام صادق (ع) عرض کردم اگر کسی در خانه دیگری را به صدا درآورد و صاحبخانه به کنیزش بگوید بگو در اینجا نیست ئ اشاره کند به جایی که خود در آنجا قرار ندارد آیا این دروغ است؟ امام پاسخ داد خیر این دروغ محسوب نمی شود. ( نورالثقلین ، ج 4 ، ص 407 )
6- تقیه و دفع شر
امام رضا (ع) می فرمایند : شخصی با سخن راست خود ضربه ای به برادر مومنش وارد می سازد و شخصی نیز به منظور منفعت رساندن به برادر مومن خود دروغ می گوید: اولی در پیشگاه خدا کذّاب و دومی صادق قلمداد می گردد.
راههای درمان دروغگویی
1- پرهیز از دروغ ناچیز
امام سجاد می فرمود: از دروغ کوچک و بزرگ بر حذر باشید ، چه در شوخی و چه در حال غیر شوخی. زیرا شخصی که از دروغ کوچک باکی نداشته باشد جرأت گفتن دروغ بزرگ را نیز پیدا میکند.
2- نقل بر اساس سند
امام علی (ع) : وقتی چیزی را نقل میکنید مدرک و ماخذ آن را نیز ذکر کنید. در این صورت اگر آن خبر درست بود به نفع شماست و اگر دروغ بود ضررش به شما نمی رسد بلکه متوجه مأخذ می شود.
3- توجه به آثار ترک دروغ
پیامبر اکرم (ص) : من خانه ای را در آغاز وسط و بالای بهشت در اختیار دارم از برای کسی که از جدال پرهیز کند و از دروغ نیز برکنار باشد ولو به شوخی و کسی که خوش اخلاق باشد.
4- توجه به نشانه های ایمان
حضرت علی (ع) : از نشانه های ایمان راستگویی است. اگرچه به زیان آدمی تمام شود.
ریشه اصلی دروغ گویی
1- احساس حقارت
پیامبر (ص) فرمودند: شخص دروغگو دروغ نمیگوید مگر به خاطر حقارتی که در خود احساس میکند.
2- کم عقلی
امام کاظم (ع) : انسان عاقل دروغ نمی گوید، گرچه از این راه خواستهای نفسانی او تامین شود.
هشدار
امام علی علیه السلام : از دوستی با دروغگو بپرهیز زیرا او همچون سراب است. او چیز دور را نزدیک و نزدیک را دور وانمود می کند. ( همیشه بر خلاف واقعیتها نظر میدهد.)
سرانجام دروغ
امام علی (ع) دروغ گفتن امروز مایه بی آبرویی و فردا باعث روی آوردن به آتش است.
25حديث درباره دروغ و دروغگو
25 حدیث درمذمت دروغ ازفرمایشات پیامبر(ص) وائمه عليهم السلام:
1- دروغ فسق و دروغگو فاسق است.
2- دروغگو ایمان ندارد.
3- دروغ از قماربدتر است.
4- دروغگو دشمن خداست.
5- روي دروغگو سیاه است.
6- دروغ ازشراب بدتر است.
7- دروغگو بوی دهانش متعفن است.
8- خدای تعالی دروغگو را لعنت می کند.
9- بوی گند دهان دروغگو به عرش می رسد.
10- دروغ مخرب ایمان است.
11- دروغ مانع چشیدن طعم ایمان است.
12- دروغگو تخم کینه درسینه ها می کارد.
13- دروغگو مروتش ازهمه خلق کمتر است.
14- به جهت یک دروغ ،هفتاد هزار فرشته دروغگو را لعنت می کنند.
15- دروغ علامت نفاق است.
16- دروغ بدترین ریاهاست.
17- دروغ فراموشی می آورد.
18- دروغ دریست ازدرهای نفاق.
19- دروغگو به عذابی مخصوص در قبر گرفتار خواهد شد.
20- دروغ ،محروم کند دروغگو را از نماز شب و روز.
21- دروغ سبب خذلان الهی است.
22- دروغ سبب گرفتن صورت انسانی ازدروغگو است.
23- دروغ ، بزرگترین خباثت است.
24- دروغگو ،بزرگترین گناهکاران است.
25- دروغ صاحبش را هلاک کند.
منبع:seemorgh.com
دروغگویی نشانهی کمبودهای درونی است
یک کارشناس دینی گفت: دروغ اخلاق پست و نشاندهندهی کمبودهای درونی فرد است.
حجتالاسلام والمسلمین «علیاصغر بسطامی»، اظهار کرد: دروغ ازرذائل اخلاقی سبب سقوط انسان از قلهی اخلاص و معنویت میشود و به لحاظ روانشناختی نشاندهندهی کمبودهای درونی انسان و معضلی اجتماعی است که ناهنجاریهای روحی و روانی را برای فرد دروغگو در پی دارد.
مدرس حوزهی علمیهی صاحب الزمان(عج) ایلام با اشاره به روایتی اسلامی که نقل شده است:«شخصی نزد پیامبر(ص) رفت و گفت: چیزی به من بیاموزید که سبب سعادت من باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو»، تصریح کرد: رسول اکرم(ص) در میان همهی رذایل اخلاقی امر به نگفتن دروغ کرده است؛ چرا که دروغ گفتن عامل مهمی در رسیدن یا نرسیدن انسان به سعادت است.
این مدرس مراکز آموزش عالی ایلام با اشاره به حدیثی از حضرت محمد(ص) که فرمودهاند: «دروغ کلید همه بدیهاست»، اظهار کرد: دروغ از بدترین معایب، زشتترین گناهان و منشأ بسیاری از مفاسد است و بالطبع از کارهای زشت و ناپسند است که عادت به آن از رذائل اخلاقی است که باید ترک شود.
این کارشناس دینی با بیان اینکه پیامبر از دروغ بهعنوان کلید خانهی همهی بدیها یاد کرده است، تصریح کرد: انسان با دروغ گفتن خودش را وارد زشتیها و بدیها میکند و در نقطهی مقابل آن اگر انسان اهل دروغ نباشد هیچ زشتی و رذیلتی به سمت او نخواهد رفت؛ چراکه دروغ با ایمان ناسازگار است و نمیشود انسان مؤمن باشد و دروغ بگوید.
حجتالاسلام بسطامی با اشاره به روایتی از پیامبر اسلام(ص) که فرمودهاند: «شش صفت در مؤمن نیست، سختگیری، غفلت کردن، حسادت کردن، لجاجت کردن، دروغگویی و تجاوز کردن»، گفت: اگر ایمان، ایمان درستی باشد انسان دروغ نمیگوید، اگر ما دروغ گفتیم باید ببینیم آیا در ایمانمان خللی وارد شده است؟ و باید یک بازبینی از ایمانمان انجام داده و تجدید ایمان کنیم.
مدرس حوزهی علمیهی صاحب الزمان(عج) ایلام با بیان نشانههای ایمان در انسان، اظهار کرد: نشانههای ایمان این است که انسان راستگو باشد حتی اگر به ضرر او باشد و از دروغ دوری کند حتی اگر به ضرر او باشد و حتی اگر دروغ گفتن سودی برای ما داشته باشد باز هم راستش را بگوید.
وی با بیان اینکه انسانی مؤمنتر است که راست بگوید حتی اگر به زیان او باشد و دروغ نگوید حتی اگر دروغ گفتن به سودش باشد، افزود: انسان دروغگو از رحمت خداوند به دور است و در آیات قرآن آمده است که خداوند صراحتاً هدایتش را از انسانهای دروغگو بر میدارد کسی که دروغ بگوید مورد عنایت خداوند قرار نمیگیرد و کسی که از رحمت خداوند به دور باشد دیگر سرنوشتی نامشخص دارد؛ برخی انسانها از دروغ برای رسیدن به اهدافشان استفاده میکنند اما ثابت شده که انسان با دروغ گفتن به هیچ جا نمیرسد.
حجتالاسلام بسطامی با اشاره به آیهی «النجاتُ فی صدق، رستگاری و نجات در راست گفتن است»، اظهار کرد: هیچ انسانی با دروغ گفتن به مقصد نمیرسد، گاهی انسان با دروغ در یک مقطع محدودی به آرزوهای خود میرسد اما نهایتاً این دروغ پایدار نمیماند و حقیقت روشن میشود و انسان هیچ وقت به آرزوهایش دست نمییابد؛ راه رسیدن به خواستهها راست گفتن است گرچه شاید دیر برسیم اما پایدار به اهدافمان میرسیم.
این مبلغ دینی با بیان اینکه یکی از نشانههای سلامت جامعه، وجود انسانهای راستگو در آن جامعه است، تصریح کرد: متأسفانه در جامعه ما توجه خاصی به این مسائل نمیشود و این کار سبب ناهنجاریهایی در جامعه شده است؛ اگر ما برای برطرف کردن این رذیلهی اخلاقی تلاش نکنیم، هر دروغی که گفته شد ما هم در آن سهیم هستیم.
ویرایش توسط حسنعلی ابراهیمی سعید : 2nd August 2015 در ساعت 08:10 PM
زیانهاى اقتصادى دروغ
محكمترین پایه در زندگى بشر دارایى و ثروت است. دارایى اگر نباشد ولو به مقدار كم، بشر نمىتواند، راه موفقیت را طى كند. بلكه قادر به ادامه زندگى هم نخواهد بود. وجود اصل دارایى، نخستین پایه در حیات فردى است. البته مقصود، اصل ثروت است، نه ثروت بسیار، زیرا ثروت بسیار، گاه اثر معكوس مىدهد و مانع از موفقیت مىشود.
ریشه ثروت كه همان دارایى به مقدار كم باشد، داراى حساسترین اثر مىباشد، زیرا اگر كسى آن قدر، فاقد ثروت باشد كه نتواند سد جوع كند، نتواند پوشاكى تهیه كند، نخواهد توانست به دنبال تحصیل دانش برود و به دنبال تحصیل قدرت برود و حتى به دنبال تحصیل ثروت برود .
دنبال تحصیل دانش و تحصیل قدرت رفتن، موقوف بر داشتن حداقل زندگى است، كسى كه این را نیز فاقد است، بسیار بعید به نظر مىآید كه سرمایهدار گردد، زیرا ثروت، ثروت مىآورد.
دارایى به مقدار كم، مانند نهالى است كه در خاك گذارده شود تا درختى تناور و بارور گردد، اگر نهالى در كار نباشد، نبایستى انتظار ثمرى داشت. پس فقیر بى چیز، نمىتواند به هیچ مقصودى از مقاصد خویش و به هیچ هدفى از هدف هایش برسد، چون نادار است و بى چیز. از این سخن، خطر فقر براى بشر آشكار مىگردد.
دروغ فقر مىآورد
اكنون كه مقدار خطر فقر در حیات انسان معلوم شد، شایسته است به سراغ دروغ رفته تا تأثیر آن را در حیات اقتصادى، تحت مطالعه قرار دهیم.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید: (اعْتِیَادُ الْكَذِبِ یُورِثُ الْفَقْر1؛ عادت به دروغ فقر مىآورد.) درباره سخن مولا، این پرسش پیش مىآید: دروغ چگونه فقر مىآورد؟ دروغ را با فقر چه ارتباطى است؟ مگر دروغ از امور اقتصادى است تا زیان مالى داشته باشد؟ براى روشن شدن سخن على (علیه السلام) و پاسخ این پرسشها بایستى نظرى به بازار بیفكنیم، زیرا آن جاست كه بینوا توانگر مىشود و توانگر بینوا مىگردد.
معاملات در بازار به طور معمول، به دو گونه انجام مىشود: معاملات نقدى و معاملات وعدى. معاملات نقدى آن است كه موقعى كه فروشنده، كالا را تحویل مىدهد، در همان دم، خریدار بها را بپردازد. معاملات وعدى آن است كه خریدار وقت تحویل گرفتن كالا، تمام بها را بى كم و كاست نپردازد، بلكه پس از فاصلهاى پرداخت شود: یك باره یا به اقساط. جور دیگر آن كه فروشنده بها را قبلا دریافت كند، سپس در وقت معینى كالا را به خریدار تحویل بدهد.
در بازارهاى جهان به ویژه در معاملات بزرگ، نسبت معاملات نقدى به معاملات وعدى شاید از یك هزارم كمتر باشد، یعنى در برابر هر هزار معاملهاى كه به طور وعدى انجام مىشود، شاید یك معامله نقدى واقع نگردد، بلكه وقوع معاملات نقدى، نشانه ركود بازار و ورشكستگى آن خواهد بود.
شخصیت تجارى در بازار بر پایه اعتبار قرار دارد، نه ثروت. اول شخص، كسى است كه از لحاظ اعتبار اول باشد، هر چند ثروتى نداشته باشد. سرمایهدار درجه یك اگر اعتبار نداشته باشد، در بازار موقعیتى نخواهد داشت. اعتبار پایه دادوستد در بازار است. قول تاجر در بازار از هر سند دولتى معتبرتر و محكمتر خواهد بود
شاید علت آن كه معاملات وعدى این قدر بسیار است و معاملات نقدى این قدر كم، این باشد كه معاملات وعدى از نظر خود معامله، صددرصد به سود فروشنده و خریدار مىباشد؛ به سود فروشنده است، چون كالا را گرانتر مىفروشد، زیرا اگر نقدى باشد، قطعا به قیمت ارزانترى خواهد فروخت؛ اضافه بر این، چون مشترى نقدى كم است، در نتیجه، جنس مىماند و خطر فاسد شدن دارد. معاملات وعدى به سود خریدار است، چون احتیاج فورى او را تأمین مىكند و از لحاظ پرداخت قیمت در فشار و تنگى نمىافتد. هر وقت كه پولى به دستش بیاید، وام خود را مىپردازد. او مىتواند كالا را به تدریج بفروشد و از فروش آن، بهاى اصلى را بپردازد. در مثل آمده كه اگر كسى را بخواهى توانگر سازى، كم كم از او بگیر و یك باره به او بده.
قسم دیگر معاملات وعدى كه سَلَف نامیده مىشود، آن هم به سود دو طرف مىباشد. خریدار جنس را ارزان خریده، پس سود برده، فروشنده سود برده، چون پولى به دستش رسیده و مىتواند به هر كارى بزند و فعلا اجبارى براى تحویل كالا ندارد.
اعتبار
معاملات وعدى، پایهاش به روى اعتبار قرار دارد. اگر كسى در بازار اعتبار داشته باشد، فروشندگان و خریداران با او به وعدى معامله مىكنند، در نتیجه پى در پى سود مىبرد و ثروتش در افزایش خواهد بود.
آن كه در بازار اعتبارى ندارد، كسى معامله وعدى با او نمىكند و معاملههاى او منحصرا، بایستى نقدى باشد، در نتیجه از سود پى در پى بردن محروم مىشود و سرمایهاش راكد مىگردد، بلكه در خطر نابودى قرار خواهد گرفت، زیرا بایستى از مایه بخورد.
شخصیت تجارى در بازار بر پایه اعتبار قرار دارد، نه ثروت. اول شخص، كسى است كه از لحاظ اعتبار اول باشد، هر چند ثروتى نداشته باشد. سرمایهدار درجه یك اگر اعتبار نداشته باشد، در بازار موقعیتى نخواهد داشت. اعتبار پایه دادوستد در بازار است. قول تاجر در بازار از هر سند دولتى معتبرتر و محكمتر خواهد بود.
پایه اعتبار
اعتبارى كه این قدر در بازار مؤثر است از چه پیدا مىشود؟ بودن كه منشأ اعتبار نباشد، پس چه چیز منشأ آن خواهد بود؟ پیدایش اعتبار بر اثر راستى و درستى خواهد بود. كسى كه در بازار راست گفتار و درست رفتار باشد اعتبار دارد.
بازاریان با چنین كسى همه گونه سودا مىكنند، حتى اگر هم پول بخواهد به او مىدهند و كالاهاى خود را تحت اختیارش مىگذارند كه فروخته و حقالعمل بر دارد.
حقالعملكارى از پراستفادهترین كارهاست و این كار را كسى انجام مىدهد كه سرمایهاى ندارد، ولى راست گو و درست كار باشد.
دلال اگر راستگو و درست كار باشد، تمام كالاهاى بازار، بلكه تمام ثروت تجار تحت اختیار او خواهد بود، در نتیجه توانگر و سرمایهدار خواهد شد، ولى اگر نادرست باشد، بایستى همیشه پرسه بزند و در بدبختى و بیچارگى به سر برد.
نتیجه سخن
نتیجه سخن، این شد كه راستى و درستى ثروت را مىافزاید، چون براى دارنده آن ایجاد اعتبار مىكند، دروغ گویى سرمایه را راكد نگاه مىدارد، زیرا نه تنها جلوگیرى از پیدایش اعتبار مىكند، بلكه اعتبار موجود را نیز مىبرد و كسى به وعده با او معامله نمىكند، چون اعتبار ندارد. از كجا به وعده دروغ گو مىتوان اعتماد كرد؟ بازرگان معتبرى از او ضمانت نخواهد كرد، چون به او اعتماد كردن بر خلاف عقل است.
پس دروغ گو، سودى نخواهد برد و بایستى براى تأمین زندگى از مایه بخورد، كم كم مایه تمام مىشود به جاى آن، فقر مىنشیند. زنده باد پیغمبر بزرگ اسلام كه وصى بزرگوارى، مانند برادرش على (ع) از خویش به جاى گذارد، آرى عادت به دروغ گویى فقر مىآورد.
تنهایى
از زیانهاى اقتصادى دروغ، تنهایى دروغ گو و بى كسى اوست. عادت به دروغ، دروغ گو را تنها قرار مىدهد، یارى و غمخوارى ندارد و مىگویند هر چه بدبختى به او رسیده، حقش بوده است و كسى با او همراهى نمىكند و به كمكش نمىآید.
یارى كردن، همراهى كردن، كمك كردن از عاطفه برمىخیزد. دروغ عواطف مردم را بر دروغ گو، حرام مىسازد. او از این سرمایه بزرگ محروم مىشود، زیرا كسى سخنش را باور نمىكند تا مورد شفقت قرار گیرد.
ریشه ثروت كه همان دارایى به مقدار كم باشد، داراى حساسترین اثر مىباشد، زیرا اگر كسى آن قدر، فاقد ثروت باشد كه نتواند سد جوع كند، نتواند پوشاكى تهیه كند، نخواهد توانست به دنبال تحصیل دانش برود و به دنبال تحصیل قدرت برود و حتى به دنبال تحصیل ثروت برود
تنها بودن و بى كس بودن و محروم از یارى دگران شدن، وى را در تنگنا مىگذارد، پس در خطر فقر قرار مىگیرد. بشر به تنهایى نمىتواند زیست كند و به كمك و همكارى افرادى مانند خود احتیاج دارد. دروغ گو كه از این محروم مىشود، چگونه مىتواند زیست كند؟ جان عالم به فداى گوینده بزرگ این جمله طلایى: عادت به دروغ، فقر مىآورد.
نماز شب، روزى را مىافزاید
اولیاى خدا راههایى كه موجب ازدیاد روزى مىشود به پیروان قرآن نشان دادهاند، از جمله آنها نماز شب مىباشد. نماز شب، عبادتى است كه دنیا و آخرت را آباد مىكند، نماز شب از گنجهاى گران بهاى اسلام است.
نیمه هاى شب، در نهان از دیده خلق به درگاه قادر بزرگ، روى نهادن و در پیشگاه مقدس خداى مهربان، جبهه بر خاك ساییدن، به طور یقین، موجب عنایت بیشترى از درگاه گشودهاش خواهد بود. ناشناسى كه در محیط بازار ضامن معتبر داشته باشد، همه كس با او معامله مىكند و هر چه بخواهد سرمایه تحت اختیارش مىگذارد.
پس كسى كه معتبرترین ضامنها از او ضمانت مىكند، چگونه سرمایه دار و ثروتمند نخواهد شد؟ معتبرترین ضامنها وجود مبارك حضرت بارى تعالى است، آن هم ضامنى كه ثروت دست اوست، نیروى خلق در اختیار اوست، اراده مردم نیز تحت اراده اوست.
نكته شایان توجه آن كه این دو مطلبى كه ذكر شد (یكى عادت به دروغ، فقر مىآورد و دیگر نماز شب، روزى را مىافزاید) جنبه اقتضایى دارد نه علیت تامه، آن هم نسبت به خصوصیات اشخاص و محیط زندگانى آنها تفاوت مىكند.
دروغ روزى را مىبرد
دروغ، كلید شر است و قفل خیر. در خیر را مىبندد و در شر را مىگشاید. دروغ، مسلمان را از نماز شب محروم مىكند. مسلمان بر اثر محروم شدن از نماز شب از روزى نیز محروم مىشود.
این سخن را از خود نمىگویم، بلكه فرمایش خلیفه ششم رسول خدا (ص) حضرت امام جعفر صادق (ع) است: (إِنَّ الرَّجُلَ لَیَكْذِبُ الْكَذِبَةَ فَیُحْرَمُ بِهَا صَلَاةَ اللَّیْلِ فَإِذَا حُرِمَ صَلَاةَ اللَّیْلِ حُرِمَ بِهَا الرِّزْق 2 مردى كه دروغ مىگوید از نماز شب محروم خواهد شد، وقتى كه از نماز شب محروم شود از روزى محروم خواهد شد (.
زبانى كه از آن، همیشه سخن راست بیرون آید، پاكیزه است و آلودگى ندارد. زبانى كه از آن، پیوسته دروغ بیرون آید، چركین و آلوده مىباشد، چنین زبانى شایستگى آن را ندارد كه ذكر نماز شب بگوید و توفیق خواندن نماز شب از او سلب خواهد شد. عالم معنا عالمى است كه اهل آن عالم، پاكیزگى زبان راست گو و گندیدگى زبان دروغ گو را مىبینند و شاید آن نفرتى كه همه كس از شنیدن دروغ دارد، همان احساس گند دروغ مىباشد.
مرد از كذب ننگ دارد ننگ مرد را با دروغ باشد جنگ
تا توانى دروغ ساز مباش با كژ و با دروغ، ساز مباش
پی نوشت ها:
1) سفینةالبحار، ج7، ص455، به نقل از خصال شیخ صدوق.
2) سفینةالبحار، ج7، ص454 - 455، به نقل از علل الشرایع.
معیاری برای شناخت سخن راست از دروغ !
شخص هرگاه مخالف اعتقاد و باور خویش سخنی را به میان آورد، در حقیقت دروغ گفته است، حتی اگر در سخن وی سخن حقی باشد ولی چون با باورهای وی نامتناسب است و تطابقی میان سخن و باورش نیست آن سخن دروغ دانسته می شود.(منافقون آیه1)
هرگز دروغ را كوچك مشمار!
هرگز از دهان خودت حتی یك حرف دروغ را خارج مكن! اینطور نباشد كه بعضیها میگویند: اینكه چیزی نیست. چیز كوچك و كم اهمیتی است، هیچگاه دروغ را كوچك مشمار و از هر دروغی بپرهیز.
به راستی دروغ به چه معنایی است؟
دروغ در حوزه رذایل اخلاقی و نابهنجاری اجتماعی به معنای سخن ناراست، خلاف حقیقت و یا واقعیت و گفتاری ناحق است.
راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن بر این باور است که اصل کذب و دروغ در گفتار است. تفاوتی در دروغ از این لحاظ نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد یا در آینده؛ چنان که تفاوتی از این جهت وجود ندارد که دروغ نسبت به وعده ای باشد که انجام نمی شود و یا امر دیگری باشد. (مفردات ص 478 ذیل واژه صدق)
البته برای دروغ اقسام و انواعی گفته اند و برای هر یک از آنها نام های خاصی گذاشته شده است. از جمله به افک و افترا و زور و خرص اشاره کرد.
نفاق و دروغ، دو روی یک سکه
شخصی که کاری ناپسند انجام می دهد و یا قانون شکنی می کند، زمانی که در موقعیت بازخواست قرار می گیرد با ابزار دروغ می کوشد تا زشتی کار خویش را بپوشاند و دیگری را فریب دهد. فریب و نیرنگ زدن از راه تغییر ماهیت عمل به گفتار موجب می شود تا شخص در جایگاهی قرار گیرد که عیب و عاری بر او نیست.
راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن بر این باور است که اصل کذب و دروغ در گفتار است. تفاوتی در دروغ از این لحاظ نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد یا در آینده؛ چنان که تفاوتی از این جهت وجود ندارد که دروغ نسبت به وعده ای باشد که انجام نمی شود و یا امر دیگری باشد
ماهیت دروغ فریب دیگری است. دروغگو در تعامل اجتماعی، برای بازسازی وجه شخصیتی و اعتباری خویش تلاش می کند و فریب و نیرنگ در گفتار از این جهت انجام می شود. دروغگو، به نوعی، شخصی منافق است و اساساً ارتباط تنگاتنگی میان دروغ و دورویی است. دو رویی و دروغ بیانگر آن است که میان ظاهر و باطن فرد سازگاری و تناسب نیست و عدم تطابق به عنوان مۆلفه اصلی نفاق و کذب می باشد. دورویی و دروغگویی از این نظر یکسان هستند.
ملاک شناخت دروغ
قرآن ملاک و معیار تشخیص دروغ از راست را این دانسته است که شخص هرگاه مخالف اعتقاد و باور خویش سخنی را به میان آورد، در حقیقت دروغ گفته است، حتی اگر در سخن وی سخن حقی باشد ولی چون با باورهای وی نامتناسب است و تطابقی میان سخن و باورش نیست آن سخن دروغ دانسته می شود.(منافقون آیه1)
بنابراین ممکن است شخصی سخنی را بگوید که نادرست و ناحق باشد ولی چون باور وی آن است که آن چه می گوید راست است نمی توان وی را متهم به دروغ گویی کرد. برعکس اگر شخصی باوری داشته باشد و برخلاف باور خویش سخن حقی را بگوید، او دروغگو است؛ زیرا وی برخلاف باور خویش و به قصد دروغ سخن حقی را به زبان آورده است. بنابراین ملاک و معیار سخن راست از سخن دروغ باورهای شخص و سخنان وی است. از این رو تطابق سخن با حق و یا واقع، ملاک سنجش نیست بلکه مطابقت باورهای شخص با سخنی است که به زبان می راند.
دروغ عامل بدعت ها
قرآن گفته های بی اساس و دروغ را عامل اصلی بدعت ها در دین برمی شمارد. (نحل آیه 116) و دروغگویی را عامل مهمی در افزایش بیمار دلی افراد بیان می کند. (بقره آیه 8 و 10) و این گونه است که از دریافت آیات الهی و حقایق باطنی محروم می شود. (جاثیه آیه 7 و 8) و در نهایت با پیشه گرفتن دروغگویی در دنیا به جرگه منافقان وارد می شود و به مصیبت نفاق گرفتار می آید. (توبه آیه 77)
قرآن ملاک و معیار تشخیص دروغ از راست را این دانسته است که شخص هرگاه مخالف اعتقاد و باور خویش سخنی را به میان آورد، در حقیقت دروغ گفته است، حتی اگر در سخن وی سخن حقی باشد ولی چون با باورهای وی نامتناسب است و تطابقی میان سخن و باورش نیست آن سخن دروغ دانسته می شود
دروغگو، انسان نامتعادل
به نظر می رسد که دروغ به عنوان نابهنجاری گفتاری، هم به صورت موردی و هم به صورت تداوم عامل مهمی در خروج انسان از تعادل شخصیتی است.انسان متعادل برای این که دچار بیماری نفاق و فقدان سلامت شخصیتی نشود می بایست از دروغ موردی نیز پرهیز کند.
بالاخره سکوت بهتر است یا حرف زدن؟!
«یا اباذر! من صمت نجی و علیك بالصدق و لاتخرجن من فیك كذباً ابداً»؛ صَمْت به معنای سكوت بجا است. در واقع، نقطه مقابل پرحرفی كرن است. (مكارم الاخلاق – صفحه 378)
اینكه در روایات و در دستورهای علمای اخلاقی مكرر به صمت توصیه شده است معنایش این نیست كه انسان ساكت بنشیند، حرف نزند، عالم باید ناطق باشد، حرف بزند، این معنایش این است كه حرف بیجا و هر حرف به ذهنش آمد نگوید.
بر تو باید به اینكه در سخن راست بگویی، اگر انسان اهل صمت بود راستگویی هم آسان میشود آدمی كه پرحرفی میكند، از دهانش همه چیز بیرون میآید، حرف دروغ، حرف ضعیف، حرف مبالغه آمیز و ...، اما وقتی اهل صمت است حواسش جمع است.
دروغ مگو حتی به تعارف
اهتمام به اجتناب از انواع دروغ در سیره بزرگان و در روایات
بسم الله الرحمن الرحیمهرچند بسیار شنیدهایم که دروغ جزء گناهان بزرگ شمرده شده است، اما گاهی ممکن است گرفتار برخی از انواع دروغ باشیم و حتی ممکن است بدان توجه کافی نداریم و یا برای ما عادی و پیش پا افتاده شده است. باید توجه داشت مواردی که در دستورهای دینی به ما اجازه دروغ گفتن داده شده است، بسیار محدود است.
برخی گمان میکنند هر جا به مصلحت دیدند میتوانند دروغ مصلحتی! بگویند. اگر چنین بود تمام دروغگویان به هر حال مصلحتهایی را برای خود در نظر گرفتهاند. لذا باید آموخت که چه مورادی مصلحت مهم شرعی شمرده شده که جای دروغ مصلحتی است.
گاهی در موارد کماهمیت زندگی روزمره، ممکن است دروغ گفتن ساده انگاشته شود. مثلا از ما بپرسند: آیا به فلان غذا میل داری؟ و ما به دروغ بگوییم: نه، میل ندارم.
بنده، حقیقت ایمان را نمیچشد تا اینکه دروغ شوخی و جدی را ترک کند.
گاهی ممکن است برای شوخی دروغ بگوییم.
در روایات میخوانیم که امام زین العابدین علیه السلام این نکته را به فرزندانشان میگفتند که: از دروغ كوچك و بزرگ چه شوخى و چه جدى [بترسید و] بپرهیزید زیرا كه هر گاه مرد دروغ كوچك گفت بر دروغ بزرگ گفتن هم جرى و چیره میگردد؛ مگر نمیدانید كه رسول خدا فرمود: بنده همیشه راست میگوید تا اینكه خداى عز و جل نامش را در زمرهى راست گویان مىنویسد و آنقدر دروغ میگوید تا اینكه خدا در شمارهى دروغگویان نامش را مىنویسد. (1)
كَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (صلوات الله علیهما) یَقُولُ لِوُلْدِهِ اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِیرَ مِنْهُ وَ الْكَبِیرَ فِی كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِی الصَّغِیرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِیرِ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا یَزَالُ الْعَبْدُ یَصْدُقُ حَتَّى یَكْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّیقاً وَ مَا یَزَالُ الْعَبْدُ یَكْذِبُ حَتَّى یَكْتُبَهُ اللَّهُ كَذَّاباً (2)
در روایت تکان دهندهای از امیر المؤمنین علیه السلام میخوانیم که: بنده، حقیقت ایمان را نمیچشد تا اینکه دروغ شوخی و جدی را ترک کند.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ (3)
حتی اگر به تعارف بگویم بفرمایید، زبانم با قلبم دو تا می شود و من این کلام را نخواهم گفت
گاهی ممکن است تعارف دروغین کنیم.
مرحوم حجت الاسلام نجف آبادی از شاگردان مرحوم علامه سید محمد باقر درچهای که مسؤول تهیه غذای ایشان بود میگوید:
روزی مرحوم علامه سرحال بود به قصد مزاح، عرض کردم: «آقا! چرا روزی که پختنی در کار است تعارف نمی کنید؟ سرتان را به زیر میاندازید و تا آخر میل می فرمایید ؟»
آقا با حالت گریه و صدای بغض آلود فرمودند: «روزی که غذاماست و آبدوغ است، می شود تعارف کرد؛ چون معمولاً مقداری ماست و دوغ و آب همیشه فراهم است.
اگر چند نفر هم بعداً اضافه شوند، مشکلی پیش نمی آید. برای همین است که نمی گویم برای خودت هم بگیر؛ ولی روزی که آبگوشت میخواهی بگیری، می گویم برای خودت هم بگیر؛ اگر گرفتی که فبها و اگر نگرفتی، پس غذایی که می گیری، غذای یک نفر است و فقط یک نفر می تواند آن را بخورد.
من حتی اگر به تعارف بگویم بفرمایید، زبانم با قلبم دو تا می شود و من این کلام را نخواهم گفت.»
علامه در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زد و بر گونه آمد، اضافه فرمودند: «اگر تعارفی بکنم، دروغ گفتم و کلام خلافی برزبان رانده ام؛ چون پر واضح است که زبانم با قلبم دوتا شده.» (4)
آیت الله بروجردی نیز درباره علامه درچهای نقل می کند که:
«اغلب غذای ایشان به هنگام ناهار و شام، نان درچه و ماست بود که مختصری نعناء خشک هم به آن اضافه می کردند و کمتر اتفاق می افتاد که غذای پخته مثل آبگوشت داشته باشند. از جمله ویژگی های ایشان آن بود که هنگام غذا خوردن از تعارفات مرسوم خودداری می کردند.»
یک روز از ایشان سؤال کردیم که چرا در هنگام غذا خودرن تعارف نمی کنید؟
پاسخ دادند: «در تمام مواقع خوف آن دارم که تعارفم دروغ باشد و خدای ناکرده جزء دروغگویان محسوب شوم؛ چون افرادی که هنگام غذا خوردن بر من وارد شده اند، یا می دانستم که غذا خورده اند و در این صورت تعارف کردن معنایی نداشت؛ یا احتمال می دادم غذای مرا نپسندند و یا اینکه غذای موجود فقط به اندازه خودم بوده و من هم بی اندازه گرسنه بوده ام.
به هر حال چون احساس می کنم در این گونه موارد تعارف بنده معنایی ندارد و شائبه دروغ نیز به آن وارد است، از تعارف خودداری می کنم.» (5)
دروغ بدتر از شراب است؛ برای این که شراب، عقل شرابخوار را در خطر میاندازد، ولی دروغ، عقول ذوی العقول را در معرض خطر قرار می دهد. ممکن است به خاطر یک دروغ هزاران نفر به اشتباه بیفتند.
بدتر از شرابخواری
عارف واصل، مرحوم آیتالله بهاء الدینی:
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «إن الله عزّوجلّ جعل للشّر أقفالاً و جعل مفاتیح تلک الأقفال الشراب و الکذب شرٌ من الشراب» (6)
خداوند برای معاصی و شرور، قفل هایی قرار داده است. باب دروغ و شرّ و معصیت خدا بسته شده است و قفل آن عقول انسانی است. اگر کسی هتاکی و سفاکی کند، خانه کسی را خراب کند، هر عاقلی به او می گوید: چرا این کار را می کنی؟! عقلش به او می گوید: چرا خانه مردم را خراب می کنی؟!
عقل ها همه مانع معصیت هستند ولکن کلید همه این قفل ها که درب معاصی را بسته است، شراب است. انسان شرابخوار عقلش زایل می شود. عقل که زایل شد، در برابر معاصی و شرور مانعی نیست. پس شراب، کلید همه قفل هاست. یعنی همه قفل ها را شراب باز می کند. آدم مست لایعقل، هر معصیت و خراب کاری را مرتکب می شود.
با این که شراب این چنین سمتی دارد، «و الکذب شر من الشراب»؛ دروغ بدتر از شراب است؛ برای این که شراب، عقل شرابخوار را در خطر میاندازد، ولی دروغ، عقول ذوی العقول را در معرض خطر قرار می دهد. ممکن است به خاطر یک دروغ هزاران نفر به اشتباه بیفتند. پس دروغ وضعش بدتر از شراب است. ان شاء الله موفق شوید که جزء صدیقین شوید. (7)
راه عاقبت به خیری
حاج محمد رضا الطافی نشاط سفارش می کنند که:
«اگر عاقبت خیر می خواهید، نمازتان را به موقع بخوانید و از دروغ و حرام پرهیز کنید.» (7)
الحمد لله رب العالمینپی نوشت ها:
(1) ترجمه ارشاد القلوب- ترجمه رضایى، ج1، ص420
(2) الكافی ج2، بَابُ الْكَذِب، ص338
(3) الكافی ج2، بَابُ الْكَذِب، ص340
(4) کتاب قصه های خواندی از چهره ای ماندنی
(5) همان
(6)
(7) سایت صالحین
(8) کتاب در راه بندگی
کاش با دروغ، دماغمون دراز می شد!
در بسیاری از موارد، افراد برای حفظ علایق شخصی خود دروغ می گویند. اما افرادی هم هستند که برای گول زدن دیگران دروغ می گویند. گروه دیگری از افراد نیز به دروغگویی معتاد شده اند. خیلی ها هم به این دلیل دروغ می گویند که از هرگونه مورد انتقاد قرار گرفتن در اجتماع دور باشند.
دروغ محصول زبان است زیرا زبان است که جملات را بیان میکند. کسی که عقلش را به زبانش بسپارد، دیگر نمیتواند زبانش را کنترل بکند. در واقع میتوان گفت دروغگو شخصی است ترسو و ضعیفالنفس که بنا به هر علل و انگیزهای دروغ میگوید، ضمن اینکه کسانی که دروغ میگویند زیاد غیبت و بدگویی میکنند؛ چه درباره اعضای خانواده و چه درباره سایر افراد جامعه.
عوامل دروغ
عقده حقارت: کسانی که کمبود و حقارتهایی را در خود احساس میکنند برای اینکه این کمبودها را رفع کنند، به دروغ متوسل میشوند. برای اینکه فرد به دامن دروغ نیفتد خانواده باتوجه به توانایی جامعهپذیری خود، باید فرد را قوی تربیت کند بهنحوی که احساس حقارت نکند.
پیامبر اکرم (ص): دروغگو دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود احساس میکند.
از روی عادت: مانند لاف زدن، تزویر، ریا، حرف مفت، خالیبندی . اشخاصی که به نظر خودشان میخواهند در جمعی خودنمایی کنند و به قولی مجلس گرمکن باشند، به این موارد متوسل میشوند و رفته رفته دروغگویی به صورت عادت در آنها شکل میگیرد. برای جلوگیری از این امر، خانواده باید از ابتدا جلوی دروغگویی فرزندان را بگیرد تا دروغ برایشان عادت نشود.
تربیت نادرست از کودکی: برخی از افراد عادت به دروغ گویی داشته و براساس دیدگاههای روانشناسی این دروغگویی میتواند شرطی شده باشد. مثلا در دیدگاه رفتارگرایی اعتقاد بر این است كه والدین كودكان را شرطی میكنند و كودك با دروغ گفتن به اهداف خود رسیده و اینكه میتوانند از تنبیه فرار كنند و این رفتار در كودكان نهادینه میشود. در روش دیگر فرض كنید كه والدین به شخصیت كودك احترام گذاشته و او را تحویل بگیرند، ویژگیهای مثبت آن را تقویت كرده و زیاد با دیگران مقایسه نكنند و یا شخصیتش را خرد و دچار حقارت نكنند، این كودك كمتر به دروغ گویی گرایش پیدا میكنند.
از روی لجاجت: (مهار نکردن عصبانیت) گاه اتفاق میافتد، فرد برای نشان دادن لجاجت خود با پدر، مادر یا برادر و خواهر از سر لجبازی دروغ میگوید که خانواده باید متوجه این امر بود و با آن مبارزه کند.
به وعده عمل کردن و وفای به عهد و بدقولی نکردن به نوعی احترام گذاشتن به دیگران است. از این رو خانواده با عمل کردن به وعدههایی که به اعضای خود میدهد، آنها را طوری تربیت میکند که بدقول نباشند و خلف وعده نکنند
ترس: هستند کسانی که از حقیقت وحشت دارند و از روی ترس دروغ میگویند و از دروغ تبعیت میکنند. در این مواقع وظیفه خانواده است که با مهارتهای تربیتی فرد را شجاع و راستگو تربیت کنند تا بتواند بر ترس خود غلبه کند.
نداشتن اعتماد به نفس: کسانی که به علت نداشتن اعتماد به نفس نمیتوانند موقعیت کسب کنند، برای توجیه کردن خود شروع به حرفسازی، لفاظی و به نوعی سفسطهگری میکنند. بنای اعتماد به نفس فرد در خانواده و از طریق تائید والدین ریخته میشود. لذا خانوادهها وظیفه دارند در ارتباط با «نیاز به تائید» اعضای خود اقدامات درستی داشته باشند.
تلقین کردن: در افرادی که زمینه مستعدی برای دروغگویی دارند، این ویژگی تشدید میشود.
الگوهای سیاسی و اجتماعی: البته الگوهای سیاسی و یا اجتماعی در رفتار و شخصیت افراد بسیار مهم است، وقتی كارمندی میبیند كه رییس او بسیار راحت دروغ میگوید و یا كودكی میبیند كه پدرش دروغ میگوید و یا دانشآموزی كه میبیند معلم او دروغ میگوید؛ در نتیجه دروغگویی یك مسئله فرهنگی شده و باعث میشود كه افراد برای اینكه خود را با محیط اجتماعی سازگار كنند، دروغ بگویند.
خلف وعده کردن: تحقق نیافتن وعدهها خود زمینه دروغگو شدن شخص ناکام مانده را ایجاد میکند. به وعده عمل کردن و وفای به عهد و بدقولی نکردن به نوعی احترام گذاشتن به دیگران است. از این رو خانواده با عمل کردن به وعدههایی که به اعضای خود میدهد، آنها را طوری تربیت میکند که بدقول نباشند و خلف وعده نکنند.
مثلا پدری که به فرزند خود وعده میدهد اگر در امتحان پایان دوره تحصیلی قبول و ممتاز شود یک دوچرخه قشنگ برایش میخرد و فرزندش به این امید سعی و تلاش می کند و در امتحانات قبول و ممتاز میشود، اما پدر توانایی انجام وعده خود را ندارد و خلف وعده (بدقولی) میکند، همین عامل، زمینه دروغگو شدن فرزند را مهیا میکند.
سرچشمه دروغ
دروغ معمولاً، از یك نقطه ضعف روحی سرچشمه می گیرد؛ گاهی از ضعف ایمان كه انسان خدا را شاهد نمی داند یا به خاطر تبرئه خود یا به قصد تفریح و شوخی؛ حضرت علی (ع) فرمود: «بنده ای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخی باشد و چه جدی» (اصول كافی باب دروغ ج5 ص 291).
معایب دروغ
انسان اشرف مخلوقات است یعنی دارای شعور و روح والا و اعتماد به نفس و اخلاق نیکوست. وقتی انسان از این صفات برخوردار باشد میتوان گفت قابل اتکاست و میشود به او اعتماد کرد و حرفهایش خریدار دارد چون موجودی عملگراست. در غیر این صورت با سایر حیوانات زنده یا انسان مرده فرقی نخواهد داشت. کسانی که دروغ میگویند دائما دلهره و ترس از این دارند که مبادا حقیقت رو شود، ولی غافلند از اینکه هیچوقت ماه پشت ابر نمیماند. به هر حال خانواده با راستگو بودن عملا به اعضای خود راستگویی و با دروغ به آنها دروغگویی را آموزش میدهد.
دروغ های نُقلی، اما مخرب
یکی از رخدادهای ناخوشایند در هر اجتماع پدیده آشنا و مأنوسی به نام دروغ است . البته این اتفاق منحصر به اجتماع ما نیست و همه جوامع با چنین پدیده ناگوار و ناخوشایندی دست به گریبان هستند.
ولی نکته اینجاست که انتظار میرود در جامعه ما به عنوان یک جامعه اسلامی و دینی ، چنین ناهنجاری کمتر دیده شود ولی متأسفانه در هر زمینه شغلی یا موقعیت اجتماعی یا حتی خانوادگی هر روز از واژههای دروغین در مناسبات خود استفاده میکنند . دروغ به معنی کلام ناصحیح و بی پایه و اساسی است که واقعیت ندارد و در بیشتر مواقع برای حفظ منافع شخصی بیان میشوند . البته دروغ انواع مختلف و ریز و درشتی دارند که هرکس بنا به موقعیت خود، از آن استفاده میکند. برخی دروغها صرفاً جهت فریب ادا میشوند برخی برای حفظ موقعیت و حفظ روابط میان افراد ، برخی کودکانهاند و برخی تنها جنبه زینتی و آراستگی دارند تا فرد را زیباتر از آنچه هست نمایان کند .
به گمان برخی افراد و به طور کلی در باور عمومی، دروغ جزء لاینفک زندگی به شمار میآید و اجتناب از آن امکان پذیر نیست. ولیکن ترویج دروغ پیامدهای ناگواری را متوجه افراد جامعه مینماید که نادیده انگاشتن یا بی اعتنایی به آن از بعد اجتماعی ، ستم بزرگی به شمار میرود چرا که سبب میشود این عمل ناشایست در متن جامعه و در رفتارهای عمومی نهادینه شود و در اجتماع ریشه بدواند و به یکی از رفتارهای طبیعی مردمی تبدیل شود. که در این صورت از بین بردن آن کار آسانی نخواهد بود. همانطور که متأسفانه هم اکنون در موارد بسیاری شاهد دروغهای بی شماری هستیم که افراد برای متقاعد ساختن دیگران بر زبان میرانند.
به طور مثال ، خرید از جمله مواردی است که همه افراد جامعه با آن سر و کار دارند ، ولی در همین خریدهای معمول متأسفانه بیشتر فروشندگان برای فروش اجناس خود و متقاعد ساختن مشتریان دست به دامن گفتارهای ناصحیح و یا حتی قسمهای دروغ میشوند و به این ترتیب مشتری را متقاعد به خرید جنس مینمایند اما در واقعیت آنچه که خریدار دریافت کرده با آنچه مشتری از آن جنس ساخته تفاوتهای بسیاری دارد. اینجاست که پرده اعتماد دریده میشود و دیواری از بی اعتمادی را میان افراد علم میکند. دروغ، آنچه که هم اکنون در جامعه ما رایج شده در واقع به عنوان یک ارزش پنهانی شناخته شده است .
ترویج دروغ پیامدهای ناگواری را متوجه افراد جامعه مینماید که نادیده انگاشتن یا بی اعتنایی به آن از بعد اجتماعی ، ستم بزرگی به شمار میرود چرا که سبب میشود این عمل ناشایست در متن جامعه و در رفتارهای عمومی نهادینه شود و در اجتماع ریشه بدواند و به یکی از رفتارهای طبیعی مردمی تبدیل شود
بدین معنا که هیچ کس به صورت علنی یا ظاهری دروغ و دروغگویی را ارج نمینهند ولی همه در هر موقعیت اجتماعی یا شغلی اولین چیزی را که مد نظر قرار میدهند پیش برد امورشان از طریق دروغ است ، طوری که افراد صادق در برخی امور، از نظر دیگران فرد مناسبی تلقی نمیشوند. به همین دلیل است که دروغ را یک ارزش پنهانی و خفته میدانیم زیرا همه به ظاهر آن را رد میکنند و عملی زشت و قبیح می شمارند ولی در عمل همه در هر جایگاهی مسلح به این سلاح هستند تا بنا به موقعیت و شرایط متفاوت آن را به کار برند و دروغ به تعبیری ریشه همه گناهان و رذایل و زشتیهاست چرا که به تدریج با رواج آن در میان مردم اولاً زشتی آن در باور عموم از بین میرود و دوم اینکه اعتماد میان مردم کمرنگ میشود تا اینکه به تدریج از بین میرود .
کلاه برداریهای کلان نیز چیزی جز دستهای دروغهای کوچک در معاملات بزرگ نیست. همچنین برخی بدقولیها و عدم اجرای تعهدات نیز از مصادیق دروغ هستند که در عرف رایج به آنها کلاه برداری گفته میشود. یکی دیگر از مواردی که گویا دروغ در آن کاربرد فراوانی دارد مسئله ازدواج دروغ است . داستانهای واقعی بسیاری خواندهایم و شنیدهایم از دروغهای فراوانی که ادا شدهاند تا موانع ازدواج دو فرد را از میان بردارند ، اما در نهایت همین دروغها چون سدی میان زوج و خوشبختی آنها قرار گرفته و زندگیهای فراوانی قربانی دروغها و فریبهای پیش از ازدواج شدهاند . و گاه انکار واقعیت نیز چیزی جز از جنس دروغ نیست .
دروغ باعث بی اعتمادی شدید میان مردمان یک جامعه میشود. انسان از ابتدا به این دلیل زندگی اجتماعی را انتخاب کرد و مجاب به زندگی با هم نوعان خود شد که آرامش بیشتری را در کنار هم نوعان خود احساس میکرد و بسیاری از نیازهای او تنها در متن جامعه ارضا میشد اما چه بر سر جوامع بشری خواهد آمد اگر همه افراد مدام با نقابی دروغین با هم روبرو شوند و کلام دروغ به هم ارزانی دارند و حرفهای ناصحیح بشنوند .
ما ایرانیان به دلیل فرهنگ ایرانی و مهمان نوازی و مردم داری، ملقب و مزین به خصلتی هستیم که شاید به جرات بتوان گفت در هیچ کجای جهان وجود ندارد و آن سنت و فرهنگ تعارف است. برخی تعارفهای مردمان ما را جزء دروغهای ایرانی به حساب میآورند و برخی آن را زشت، برخی زیبا و برخی عجیب میدانند. این دروغهای کوچک و نقلی ، در تمام لحظههای زندگی اجتماعی همراه ماست و هرچند وقت یکبار خود را میان واژههایمان جا میزند و در میان صحبتهایمان نمایان میشود . تعارف چاشنی دل انگیزی است که روی حرفهایمان میپاشیم تا خوش مزه تر شوند. تعارف کلمات و الفاظ صمیمانه و دروغینی هستند که برای ایجاد صمیمیت استفاده میشوند و از خشکی کلام میکاهند اما استفاده بیش از حد آنها چندان خوشایند نیست و البته هر دو طرف میدانند که این دسته الفاظ تنها مشتی هدیههای کلامی دروغین هستند که از جانب دیگری نثارشان میشود .
دروغ به تعبیری ریشه همه گناهان و رذایل و زشتیهاست چرا که به تدریج با رواج آن در میان مردم اولاً زشتی آن در باور عموم از بین میرود و دوم اینکه اعتماد میان مردم کمرنگ میشود تا اینکه به تدریج از بین میرود
اما راه درمان دروغ گویی چیست ؟
یکی از راههای درمان دردهای گسترده اجتماعی، که از سوی همه جامعه شناسان تجویز میشود اصلاح فردی و شخصی است . زیاد شنیدهایم که برای اصلاح جامعه ابتدا باید خود را اصلاح کنیم ، بدین ترتیب جامعه خود به خود اصلاح خواهد شد .
دومین راه تربیت صحیح کودکان است که بستگی به رفتار والدین و اطرافیان دارد . صداقت یا دروغ از جمله مواردی هستند که انتقال و آموزش آن به کودکان تنها از طریق رفتار و اعمال والدین و اطرافیان صورت میگیرد و نحوه برخورد بزرگسالان با یکدیگر و یا با دروغهای کودکانه فرزندانشان تأثیر به سزایی بر تربیت آنها دارد . چرا که کودکان از همان کودکی دروغهای کوچکی به والدین میگویند که نحوه برخورد والدین در این زمینه بسیار قابل توجه و ماندگار خواهد بود .
بیایید وقتی دروغی میشنویم تنها نقش شنونده و تماشاچی را ایفا نکنیم و برای نجات اعتماد اجتماعی، در مقابل دروغهایی که موجب بروز آسیب مالی یا روحی به دیگران میشود، واکنش نشان دهیم و سخن آخر اینکه باید ذهن قهاری برای نبرد و در دام نیفتادن در دروغهای دیگران داشته باشیم .
http://www.askdin.com/thread50420-29.html
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)