دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 34

موضوع: دروغ

  1. #1
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض دروغ

    تعریف دروغ
    دروغ در لغت به معنای سخن نادرست، خلاف حقیقت و واقعیت، قول ناحق است و به معنای نقل گفتاری از کسی است که آن را نگفته است. اصل آن در گفتار است؛ گذشته باشد یا آینده،‌وعده باشد یا غیر آن. ضد صدق است و خبر از خلاف واقع،چه به صورت عمد یا سهو، می باشد.
    دروغ در اصطلاح، همان اظهار امر خلاف واقع و سخن بر خلاف حقیقت را دروغ گویند که یکی از بزرگترین و بدترین صفاتانسان، دروغ گفتن است.



    25 حدیث درمذمت دروغ ازفرمایشات پیامبر(ص) وائمه عليهم السلام:
    1- دروغ فسق و دروغگو فاسق است.
    2- دروغگو ایمان ندارد.
    3- دروغ از قماربدتر است.
    4- دروغگو دشمن خداست.
    5- روي دروغگو سیاه است.
    6- دروغ ازشراب بدتر است.
    7- دروغگو بوی دهانش متعفن است.
    8- خدای تعالی دروغگو را لعنت می کند.
    9- بوی گند دهان دروغگو به عرش می رسد.
    10- دروغ مخرب ایمان است.
    11- دروغ مانع چشیدن طعم ایمان است.
    12- دروغگو تخم کینه درسینه ها می کارد.
    13- دروغگو مروتش ازهمه خلق کمتر است.
    14- به جهت یک دروغ ،هفتاد هزار فرشته دروغگو را لعنت می کنند.
    15- دروغ علامت نفاق است.
    16- دروغ بدترین ریاهاست.
    17- دروغ فراموشی می آورد.
    18- دروغ دریست ازدرهای نفاق.
    19- دروغگو به عذابی مخصوص در قبر گرفتار خواهد شد.
    20- دروغ ،محروم کند دروغگو را از نماز شب و روز.
    21- دروغ سبب خذلان الهی است.
    22- دروغ سبب گرفتن صورت انسانی ازدروغگو است.
    23- دروغ ، بزرگترین خباثت است.
    24- دروغگو ،بزرگترین گناهکاران است.
    25- دروغ صاحبش را هلاک کند.

  2. کاربرانی که از پست مفید حسنعلی ابراهیمی سعید سپاس کرده اند.


  3. #2
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ



  4. #3
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ

    زیان‏هاى روانى دروغ‏


    دروغ گویى که مى‏خواهد دروغش کشف نشود، پیوسته در ناراحتى است، مبادا سخن کنونى اش با سخن گذشته‏اش تناقض داشته باشد. دروغ گو، همیشه این بار سنگین را بایستى بر مغز داشته باشد به ویژه کسانى که در هنگام بازپرسى دروغ مى‏گویند، از این ناراحتى درونى در آزارند که مبادا در بازپرسى آینده، سخنشان با گذشته متناقض باشد.



    روان آدمى به حسب فطرت به راستى و درستى سرشته شده است. اگر انسانى به همان وضع روانى اصلى باقى مانده باشد و عوامل خارجى، فطرتش را منقلب نساخته باشد، به خوبى‏ها آراسته و از بدى‏ها پیراسته خواهد بود. او دلیر است، جوان مرد است، راست گو و درست کار است، ولى از آن نظر که این سرمایه‏هاى فطرى اقتضایى است. عوامل میراثى و تأثیرات محیط نه تنها مى‏تواند از بروز فضایل فطرى جلوگیرى کند، بلکه قادر است که فضایل را از روان بگیرد و به جاى آن‏ها رذایل بپردازد.

    ناراحتى درونى‏

    روان از شر دروغ در امان نیست. روان دروغ گو، از زبانش زیان‏ها مى‏بیند، از جمله از زیان‏هاى روانى که از ناحیه دروغ نصیب دروغ گو مى‏شود، ناراحتى درونى است. توضیح این مطلب به تقدیم مقدمه کوچکى نیاز دارد.
    راستى حقیقتى است که وجود دارد و راست گو، آن را دریافته و خبر مى‏دهد. صورت ذهنى آن به طور طبیعى در مغز راست گو، موجود است و نیازى به محافظت ندارد ولى براى دروغ حقیقتى نیست که عکسى از آن به طور طبیعى در مغز افتاده باشد.
    دروغ گو بایستى، نیرو به کار ببرد و بر مغز خود فشار بیاورد که مصنوع خیالى خود را که همان تصور معناى دروغ باشد، فراموش نکند تا مبادا وقت دیگر آن را طور دیگر ذکر کند و دروغش آشکار گردد.
    از این نظر، دروغ گویى که مى‏خواهد دروغش کشف نشود، پیوسته در ناراحتى است، مبادا سخن کنونى اش با سخن گذشته‏اش تناقض داشته باشد. دروغ گو، همیشه این بار سنگین را بایستى بر مغز داشته باشد به ویژه کسانى که در هنگام بازپرسى دروغ مى‏گویند، از این ناراحتى درونى در آزارند که مبادا در بازپرسى آینده، سخنشان با گذشته متناقض باشد.
    ولى راست گو، هیچ گونه ناراحتى ندارد و از ناحیه سخنش در آسایش مى‏باشد، چون در هنگام تکرار، همان را خواهد گفت و تناقضى به وجود نخواهد آمد، زیرا صورت آن حقیقت در مغزش به طور طبیعى افتاده و در هر بار از آن خبر مى‏دهد.
    ناراحتى روحى یکى از زیان‏هاى روانى است که ممکن است زیان‏هاى دیگرى براى روان در پى داشته باشد.
    دروغ براى او امرى است عادى، هر موقع که بخواهد باز هم دروغ مى‏گوید و دروغ‏هاى او در حد معینى متوقف نمى‏شود و دروغ براى دروغ گوى حرفه‏اى نامتناهى عددى است، در نتیجه کم‏تر در خاطرش مى‏ماند و فراموش مى‏شود

    فراموشى‏

    فراموشى نیز یکى از بیمارى‏هاى روانى است که دروغ گو بدان گرفتار مى‏شود.
    امام ششم مى‏فرماید: «إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ (بِهِ) عَلَى الْکذَّابِینَ النِّسْیَان1 از چیزهایى که خدا به زیان دروغ گویان کمک کرده فراموشى است.»
    در مَثَل است که دروغ گو، کم حافظه مى‏شود؛ دروغى که گفته به یادش نمى‏ماند و فراموشش مى‏شود و هنگامى که بار دگر خواست از آن سخن بگوید، جور دگر خواهد گفت، در نتیجه دروغش کشف مى‏شود.
    شاید یکى از علل فراموشى دروغ گو، همانى است که به آن اشاره کردیم که دروغ، وجود واقعى در خارج و در مغز ندارد؛ واقعیت دروغ همان جعل مى‏باشد. امورى که در ذهن وجودشان تابع جعل و اراده است، مادامى که مورد اراده هستند وجود جعلى آن‏ها محفوظ است، همان اندازه که غفلتى پیدا شد، وجود جعلى معدوم مى‏شود و در مغز هم بقا ندارد و یادآورى آن دشوار است و احتیاج به جعل دومى دارد، بنابراین دروغ نمى‏تواند براى خود، در حافظه جایى باز کند که محو نشود.
    دانشوران روان شناس مى‏گویند: کثرت محفوظات موجب فراموشى است. محفوظ جدیدى که مى‏آید، محفوظ قدیم را از صفحه مغز پاک مى‏کند.

    کثرت دروغ و پشت سر هم دروغ گفتن هم فراموشى مى‏آورد، زیرا دروغ‏هاى جدید، آثار دروغ‏هاى قدیم را از مغز محو مى‏کند.
    چیز دیگرى که موجب فراموشى دروغ مى‏شود، آن است که مطلبى در حفظ مى‏ماند که مورد اهتمام شخص باشد. کسى که کارش دروغ گویى گردید، چندان به دروغ خود اهتمامى نمى‏دهد. دروغ براى او امرى است عادى، هر موقع که بخواهد باز هم دروغ مى‏گوید و دروغ‏هاى او در حد معینى متوقف نمى‏شود و دروغ براى دروغ گوى حرفه‏اى نامتناهى عددى است، در نتیجه کم‏تر در خاطرش مى‏ماند و فراموش مى‏شود.

    نومیدى‏

    وقتى که دروغى از دروغ گو، کشف گردید، ضربتى بر مغز او فرود مى‏آید، زیرا منظورى که از دروغ گفتن داشته، بر ضد آن نتیجه گرفته است، در این موقع اگر دروغ گوى حرفه‏اى نشده باشد، یکى از دو حال نصیبش مى‏گردد:
    الف) روحیه‏اش متزلزل شده و اتخاذ تصمیم براى او دشوار مى‏شود و از موفقیت خود نومید مى‏گردد، زیرا تنها راهى که مى‏پنداشته به مقصدش مى‏رساند، دروغ بوده، آن هم بسته شده است. ب) نومیدى بر او مسلط خواهد شد و کسى که نومیدى بر او حکومت کند، سرانجامش معلوم نیست.
    یکى آن که چون خودش بر خلاف حقیقت سخن مى‏گوید، درباره دگران هم، همین نظر را پیدا مى‏کند (کافر همه را به کیش خود پندارد). دگران را مانند خود دیدن تا حدى طبیعى بشر است، هر چند این فکر غلط است ولى تا حدى طبیعى است. کسى که به راست گویى عادت کرده باشد، در نخستین بار با هر کسى روبه‏رو شود، سخن او را راست مى‏پندارد

    پرده‏درى و بى‏شرمى‏

    حال دیگرى که ممکن است بر اثر کشف دروغ، نصیب دروغ گو شود، پرده درى و بى‏شرمى است.
    اگر کشف دروغ، روحیه دروغ گو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغ گویى ادامه دهد، کشف‏هاى پى در پى، شرم را از او مى‏برد و وى را دروغ گوى حرفه‏اى مى‏سازد و دیگر، از آن که عیبش آشکار شود، ابایى ندارد.
    دروغ در هر حال عاقبت خوبی ندارد
    چنین کسى خطرناک‏ترین روز را در جلو خواهد داشت و دنیاى تیره و تارى در انتظارش خواهد بود و در آتش دنیا و آخرت خواهد سوخت، چه خوش فرمود، پیشواى بزرگ ما: «إیاکم و الکذب فإنّ الکذب یهدی إلى الفجور و إنّ الفجور یهدی إلى النّار» 2 از دروغ بپرهیزید، سرانجام دروغ، پرده‏درى است و سرانجام پرده‏درى آتش دوزخ است.»

    دروغ، دروغ مى‏زاید

    در میان گناهان، گناهى را سراغ ندارم که وجودش مستلزم تکرار آن گردد. هر دروغى، دروغ‏هایى را در پى دارد.دروغ گو، مجبور است براى حفظ دروغ خود، باز هم دروغ بگوید یا بایستى همان دروغ نخستین را دوباره بگوید، بلکه در دفعات بعد، تأکیدش را بیش‏تر قرار دهد یا بایستى دروغ دیگرى بسازد که جلوگیرى از کشف دروغ نخستینش کند.

    در هر دو صورت، بر اثر یک دروغ، دروغ‏هایى مى‏گوید و این مارى که خوش خط و خالش پنداشته، مارهایى دیگر زاییده است که همگى او را مى‏گزند و نیش مى‏زنند گاه مى‏شود که براى حفظ دروغ او، دوستانش، خویشانش، کارمندانش، به دروغ گویى مى‏افتند.
    سوءظن‏

    زیان روانى دیگرى که ممکن است بر اثر دروغ، نصیب دروغ گو بشود، سوءظن به مردم است. این بیمارى روانى بر اثر دو چیز در دروغ گو، مسکن مى‏گزیند:یکى آن که چون خودش بر خلاف حقیقت سخن مى‏گوید، درباره دگران هم، همین نظر را پیدا مى‏کند (کافر همه را به کیش خود پندارد). دگران را مانند خود دیدن تا حدى طبیعى بشر است، هر چند این فکر غلط است ولى تا حدى طبیعى است. کسى که به راست گویى عادت کرده باشد، در نخستین بار با هر کسى روبه‏رو شود، سخن او را راست مى‏پندارد.
    دومین چیزى که ممکن است موجب سوءظن دروغ گو به دگران گردد، عکس العمل است. او وقتى مى‏بیند، دگران نسبت به او، خوش بین نیستند و سلب اعتماد کرده‏اند، در او هم چنین حالتى پیدا مى‏شود تا به آنان بدبین شود و از آن‏ها سلب اعتماد کند. تعصب و خودخواهى نیز موجب مى‏شود که در برابر این دشنام روانى مردم، او هم به آن‏ها نیز همان دشنام روانى را بدهد و به آن‏ها با دیده سوءظن بنگرد.
    دروغ نه تنها در مغز گوینده‏اش اثر بد مى‏گذارد، بلکه دروغ پدر و مادر، در مغز فرزند نیز تأثیر مى‏کند و فطرت پاکیزه او را در خطر قرار مى‏دهد و بر اثر تکرار، خطر قطعى مى‏شود و نهالى که بایستى به استقامت بروید به کژى مى‏گراید

    چاپلوسى

    انحراف از اعتدال و میانه روى در اخلاق، خود یک جور بیمارى روانى است، همان طور که تکبر و خودبینى انحراف روانى است، همان طور که تملق و چاپلوسى نیز از زیان‏هاى روانى است. بیش‏تر اوقات این دو انحراف با یکدیگر همراه مى‏باشند.
    از چیزهایى که از دروغ مى‏زاید تملق و چاپلوسى است.
    دروغ گو براى آن که سخنش پذیرفته گردد، به هر وسیله‏اى متشبث مى‏شود، براى صحت سخن تأکیدها مى‏آورد و سوگندها مى‏خورد و تملق شنونده را مى‏گوید تا مبادا تکذیبش کند و آبرویش را در پیش دگران ببرد.
    دروغ و چاپلوسى ارتباط مستقیمى دارند، همان طور که گاهى دروغ، چاپلوسى مى‏آورد، گاه چاپلوسى دروغ مى‏آورد.
    یکى از بهترین وسایل نزد چاپلوس براى رسیدن به مقصود، دروغ در تملق است. این کار در میان کسانى که دوست مى‏دارند که به مرکز قدرت (هر قدرتى که باشد) نزدیک شوند، بسیار رواج دارد و آن را نشانه زیرکى و کیاست مى‏دانند، قدرتمندان احمق هم گول این چاپلوسى‏ها را مى‏خورند، در نتیجه متملق‏ها بر گردنشان سوار مى‏شوند و هر چه خواسته این‏ها باشد، آن‏ها اجرا مى‏کنند.

    تغییر فطرت

    پیامبران خدا براى کمک به فطرت انسان فرستاده شده‏اند. دروغ بر خلاف فطرت انسانیت است. دروغ گویى فطرت اصلى را تغییر مى‏دهد و آن را از یک رنگى به دورنگى و از درست کارى به نادرستى مى‏کشاند.
    دروغ نه تنها در مغز گوینده‏اش اثر بد مى‏گذارد، بلکه دروغ پدر و مادر، در مغز فرزند نیز تأثیر مى‏کند و فطرت پاکیزه او را در خطر قرار مى‏دهد و بر اثر تکرار، خطر قطعى مى‏شود و نهالى که بایستى به استقامت بروید به کژى مى‏گراید.
    معلم دروغ گو، در انحراف فطرت شاگرد بى اثر نخواهد بود، او نه تنها مسیر فکرى شاگرد را مى‏تواند تغییر دهد، بلکه مسیر فطرى او را نیز دگرگون مى‏سازد.

    پی نوشت ها:
    1) الکافى، ج‏2، ص‏341، باب الکذب، ح 15
    2) مستدرک، ج‏9، ح‏10290، ملاحظه شود.

  5. کاربرانی که از پست مفید حسنعلی ابراهیمی سعید سپاس کرده اند.


  6. #4
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ

    دروغ بدتر از شراب!



    یکی از مهمترین مصائب و بیماری های مهمی که از ابتدای خلقت بشر گریبانگیر او بوده و پس از این هم به وفور می توان شاهد آن بود، معضل مهم و نابود کننده دروغ است. برای فهم میزان اثر آن در زندگی اگر صرفا به همین روایت امام محمد باقر علیه السلام بسنده کنیم برای نشان دادن عمق فاجعه ای که دروغ در زندگی ها پدید می آورد می تواند کافی باشد. ایشان می فرمایند:
    همانا خداوند که نام او با شکوه و جلال باد برای بدی ها قفلهایی قرار و کلید بازگشایی آنها را شراب مقرر فرمود و دروغ بدتر از شراب است (اصول کافی، ج 2، ص 338.)
    از آنجا که دروغ با تمام ابعاد و جوانب زندگی افراد نسبت پیدا می کند می توان از جنبه های مختلف و متعدد آن را مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
    دروغ را باید گفته یا نوشته و یا به طور کلی هر خبر خلاف واقعی بدانیم که اظهار می شود و دروغگو کسی است که با گفتار یا رفتار خود دروغ را اظهار می کند. نکته مهمی که در اینجا می بایست مورد توجه قرار گیرد این است دروغ و اظهار مطلب خلاف واقع صرفا با زبان انجام نمی شود و اینطور نیست که بگوییم دروغ تنها با گفتن و استفاده از زبان محقق می شود بلکه در آثار فقها و علمای اخلاق انواع مختلفی برای آن برشمرده شده که به همگی آنها اطلاق دروغ می توان کرد. انواع شش گانه دروغ عبارتند از:
    1- دروغ در گفتار؛
    2- دروغ در نیت؛
    3- دروغ در عزم؛
    4- دروغ در وفا به عزم؛
    5- دروغ در اعمال؛
    6- دروغ در مقامات دین (اخلاق الهی، ج 4، ص 83)

    از لحاظ فقهی هم این انواع را می توان برای دروغ برشمرد:
    1- دروغ در گفتار؛
    2- دروغ در نوشتار؛
    3- دروغ با استفاده از اشاره دست و سر و...

    امام باقر (علیه السلام)می فرمایند: همانا خداوند که نام او با شکوه و جلال باد برای بدی ها قفلهایی قرار و کلید بازگشایی آنها را شراب مقرر فرمود و دروغ بدتر از شراب است


    که هر کدام از موارد فوق نیز بسته به قالب های مورد استفاده می توانند دسته بندی شوند به عنوان نمونه دروغ های گفتاری را در قالب های سخنرانی، کنفرانس های علمی، محاورات روزمره و ... یا نوشتاری را در قالب های یادداشت های شخصی، مقالات، کتب و ... بررسی کرد که پرداختن به همه اینها از حوصله این مطلب خارج است.
    شخص دروغگو گاه به طور موردی و در اوقات اندکی دروغ می گوید و گاه آنقدر دروغ گفتن وی زیاد می شود که خصیصه روحی او می شود و اصلا غیر از دروغ از او شنیدن عجیب می شود و همانند چوپان دروغگو اگر حرف راستی هم بزند دیگران از او باور نمی کنند. چنین شخصیتی طبیعی است در هر فرصت و فضا و عرصه ای که قرار گیرد دروغ می گوید و دروغ می نویسد و به دروغ رفتار می کند.
    یکی از مسائل مهم و قابل توجهی که همه ما باید مد نظر داشته باشیم این است که اسلام به هیچ وجه من الوجوه نسبتی با دروغ ندارد و یک مسلمان بسته به میزان ایمان و اسلامش از دروغ گریزان و بیزار است و اینکه متاسفانه رسم شده هر که به سفر خارجی می رود بعد از بازگشت با آب و تاب از تقید نامسلمانان به دروغ نگفتن سخن می گوید در طول همین صحبت ها و در پس و پیش آن باز با این حال چند دروغ چاشنی صحبتهایش می کند گویی که قسم خورده اند در این آب و خاک راست بر زبان نرانند.
    حضرت علی علیه السلام فرمودند:
    هیچ عادت و خلقی زشت تر از دروغ نیست (غرر الحکم، ص 220)
    باز از آن حضرت نقل شده که فرمودند:
    شرالاخلاق الکذب و شرالشیم الکذب و اقبح الخلائق الکذب.
    بدترین اخلاق ها و خوی ها و خلق ها دروغ است.
    و بالاخره:
    لیس الکذب من خلائق الاسلام.
    دروغ از خلق و خوهای اسلامی نیست.

    در واقع ما وقتی در جامعه خود و در اطرافمان گاه اثر و خبری از صدق و صداقت نمی بینیم بنابراین آب و خاک عزیز و یا اسلام شریف را خدای ناکرده متهم کنیم بلکه هر عیبی هست از مسلمانی ماست و قطعا اسلام در ذات خود هیچ عیبی ندارد و نمی توان از عمل نکردن ما به احکام متعالی اسلام چنین برداشت کنیم که اسلام و احکام اسلامی دچار نقصان هستند و نعوذ بالله دیگر ادیان از اسلام راهنمای بهتری برای زندگی هستند؛ این نتیجه گیری همانند آن است که بگوییم آقای الف که گواهینامه نداشت و برای اولین بار پشت فرمان ماشینی نشست و با یک دیوار تصادف کرد در نتیجه قوانین راهنمایی رانندگی جمهوری اسلامی به درد نمی خورد.
    در فرهنگ اصیل اسلامی اصلا دروغ و ایمان دو دشمن اند و مطلقا نمی توانند با هم جمع شوند. حضرت امیر علیه السلام در این رابطه فرمودند:الکذب مجانب الایمان دروغ ایمان را دور می کند.
    یعنی هرچقدر که شخص از دروغ بیشتر فاصله بگیرد به طور طبیعی فاصله اش با مراتب عالی ایمان کمتر می شود و هرچقدر در طول شبانه روز و هفته و ماه و سالش دروغ های بیشتری بگوید در هر کدام از قالب ها و از هر کدام از انواعی که پیش از این برشمردیم به همان اندازه از ایمان دور نشده و بهره اش کم می گردد. تعبیر بسیار والایی از مولای متقیان و امیر مومنان حضرت علی علیه السلام نقل شده که موضوع را به مراتب جدی تر از آنچه گفتیم به تصویر می کشد. ایشان می فرمایند: یدعی بزعمه اند یرجوالله کذب و العظیم، لا تیسین رجاءوه فی عمله
    به گمان خویش ادعا می کند که به خداوند امیدوار است سوگند به خدای بزرگ دروغ می گوید چگونه است حال او که امیدش به خدا در کردارش نمایان نیست.
    در واقع حضرت تعریف ایمان را بسیار بالا برده و می فرمایند وقتی یک نفر به خدا ایمان آورده و از او آرزوی بخشش و غفران و رحمت دارد، باید رفتار و کردار و گفتارش نمایانگر این آرزویش باشد و بدون تخلق به اخلاق اسلامی و عمل به احکام و وظایف خویش نباید چنین توقعی از ذات مقدس خداوند داشته باشد. حال کسی که غیر از این باشد و بدون تخلق به اخلاق اسلامی و احکام الهی آرزوی بهشت و رضوان الهی در سر بپروراند همانند کسی است که کارمند اداره ای باشد و بدون حضور در اداره و عمل کردن به وظایف تعریف شده برای او توقع داشته باشد که علاوه بر حقوق ماهیانه دو برابر آن هم به او اضافه کار و پاداش بدهند و چه سبک و سخیف است اندیشه او نزد همه و چه عجیب است که همه ما در معامله با خداوند چنینیم!!
    هرچند روایات بیشمار و قابل توجهی در نهی دروغ نقل شده لیکن با یک حساب ساده هم می توان فهمید که در جامعه ای که دروغ رواج داشته باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود و ساختارهای درونی جامعه پس از مدتی تلاش می گردد و اگر غربی ها و غیرمسلمانان به طور جدی نسبت به ترک دروغین خویشتن را مقید کرده اند از این بابت است که می خواهند برای پیشبرد اهداف خود موانع پیش رو را به حداقل برسانند و فهمیده اند که هیچ مانعی به اندازه دروغ نمی تواند برای آنها مشکل ساز شود. شاید از همین روست که امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به هشام خطاب کردند یا هشام العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه. (مستدرک الوسائل، ج 9، ص 88)
    ای هاشم شخص عاقل هیچ گاه دروغ نمی گوید حتی اگر هوای نفس او در آن باشد.
    جالب است همه افراد وقتی به دروغ متمسک می شوند( البته آنها که دروغ خلق و خوی دائمی آنها نشده باشد) که گمان می کنند می توانند با دروغ گفتن به هدف خود نائل آیند و راه نجاتی برای خویش دست و پا نمایند. پیامبر اعظم حضرت محمد صلی الله علیه و آله در این رابطه فرمودند.

    اجتنبوا الکذب و ان رایتم فیه النجاه فان فیه الهلکه.
    از دروغ بپرهیزید حتی اگر راه نجات خود را در آن بیابید چرا که در آن چیزی جز نابودی نیست.
    حتی اینقدر این موضوع مهم و اساسی بوده که ایشان به عنوان اولین توصیه پس ازدواج حضرت امیر علیه السلام با حضرت فاطمه سلام الله علیها صحبت هایی در همین راستا با آن دو بزرگوار فرموده اند. حضرت علی علیه السلام فرمودند:
    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام ازدواج من با فاطه سلام الله علیها فرمودند: از دروغ بپرهیز که چهره را سیاه می کند و بر تو باد راستی که مبارک است و دروغ شرمندگی.
    تهدیدهای الهی هم برای دروغگویان بسیار تکان دهنده است قرآن کریم از سویی دروغ را ناشی از بی ایمانی می داند:
    یَفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ (سوره نحل، آیه 105)
    همانا آنها که به آیات خدا ایمان نیاورده اند، نسبت دروغ می دهند.
    و از سوی دیگر در نهایت قاطعیت به هم دروغ گویان اخطار می کند که:
    إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (سوره زمر، آیه 3)
    قطعا خداوند دروغگوی کفران کننده را هدایت نخواهد کرد.
    از جمله مواردی که خیلی جدی در قرآن کریم و روایات توصیه به صداقت شده در آن مواردی است که شخص بی اطلاع است. در واقع از نظر روایات خیلی بجا و نیکوست که هرجا شخص چیزی را نمی داند با افتخار و سربلندی بگوید نمی دانم.
    در فرهنگ اصیل اسلامی اصلا دروغ و ایمان دو دشمن اند و مطلقا نمی توانند با هم جمع شوند. حضرت امیر علیه السلام در این رابطه فرمودند:الکذب مجانب الایمان دروغ ایمان را دور می کند.


    در سوره اسرا آیه 36 صراحتا آمده که
    وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً
    در این آیه شریفه علاوه بر چشم و گوش حتی دل را هم تهدید به مواخذه الهی کرده که چرا در موارد جهالت و بی اطلاعی اظهارنظر کرده اند.
    امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام فرمودند:حق نداری هرچه را بخواهی بگویی زیرا خداوند با عزت و شکوه می فرماید: از آنچه آگاهی نداری پیروی نکن. (وسائل الشیعه، ج 15، ص 172)
    در واقع حضرت در اینجا به طور ضمنی می فرمایند که تا نسبت به صدق چیزی مطمئن نشدی آن را مبنای عمل قرار نده و چیزی بر زبان نیاور.
    هشام بن سالم می گوید به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: حق خداوند بر بندگانش چیست؟
    حضرت فرمودند: آنچه را که می دانند بگویند و (زبان را) را از آنچه نمی دانند، نگاه دارند؛ پس اگر این کار را کردند، حق خدای را به جای آورده اند (اصول کافی، ج1، ص 50.)

  7. کاربرانی که از پست مفید حسنعلی ابراهیمی سعید سپاس کرده اند.


  8. #5
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ

    دروغ روزى را کم می کند



    دروغ، كلید شر است و قفل خیر. در خیر را مى‏بندد و در شر را مى‏گشاید. دروغ، مسلمان را از نماز شب، محروم مى‏كند. مسلمان بر اثر محروم شدن از نماز شب از روزى نیز محروم مى‏شود.
    این سخن را از خود نمى‏گویم، بلكه فرمایش خلیفه ششم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ‏حضرت امام جعفر صادق‏علیه السلام است:
    «ان الرجل لیكذب الكذبة، فیحرم بها صلاة اللیل فاذا حرم بها صلاة اللیل حرم بهاالرزق. (1)
    مردى كه دروغ مى‏گوید از نماز شب محروم خواهد شد، وقتى كه از نماز شب محروم‏ شود از روزى محروم خواهد شد.»
    گناهانى هستند كه اثر معنوى دارند. گناهانى هستند كه اثر وضعى دارند گناهكار كمتر مى‏تواند اثر وضعى گناه را جبران كند. گناه كارى كه چشم كسى را كور كرده، اگر میلیون‏ها ثروت هم صرف كند نخواهد توانست، چشم او را بینا كند.
    زبانى كه از آن، همیشه سخن راست‏ بیرون آید، پاكیزه است و آلودگى ندارد. زبانى كه از آن، پیوسته دروغ بیرون آید، چركین و آلوده مى‏باشد، چنین زبانى ‏شایستگى آن را ندارد كه ذكر نماز شب بگوید و توفیق خواندن نماز شب از او سلب ‏خواهد شد. عالم معنا عالمى است كه اهل آن عالم، پاكیزگى زبان راستگو و گندیدگى زبان دروغگو را مى‏بینند و شاید آن نفرتى كه همه كس از شنیدن دروغ دارد، همان احساس گند دروغ مى‏باشد. (2)
    مرد از كذب، ننگ دارد ننگ.
    مرد را با دروغ باشد جنگ.
    تا توانى دروغ ساز مباش.
    با كژ و با دروغ، ساز مباش.
    ___________
    1. سفینة البحار، ج‏7، ص‏454 - 455 به نقل از علل الشرایع.
    2. دروغ، آیت الله سید رضا صدر

  9. #6
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ

    دروغ در اسلام بلکه تمامى اديان الهى حرام است .
    دروغ ها با همديگر هيچ تفاوتي ندارد؛ زيرا همه بر خلاف حقيقت هستند؛ چيزي که دروغ را زشت مي کند، آثار و تبعات و نتايج منفي و ناپسند آن است ؛ از جمله از بين رفتن اعتماد انسان ها، بر هم خوردن نظم اجتماعي و اختلال در سيستم و نظام درست جامعه و...
    اما اگر حالت هايي فرض شود که فساد راست گويي بيش از فساد دروغ باشد ، مثلا با راست گفتن ، جان انسان بي گناهي به خطر افتد ، به خاطر فساد بيشتر راست گويي ، دروغ نه تنها اشکال ندارد ، بلکه براي حفظ جان انسان بي گناه لازم است ؛ پس علت خوب و اخلاقي بودن راستگويي، اين است که نفع انسان و انسانيت و مصلحت جامعه به آن وابسته است.

    حال در موردي که راست گفتن موجب قتل و خونريزي بي گناهي شود، اين عمل تحت دو عنوان قرار مي گيرد. يکي عنوان اوّلي که راست گفتن باشد،
    و ديگر عنوان ثانوي که کمک و ياري بر قتل و خونريزي فرد بي گناه است.
    اين کار از جهت عنوان اوّلي خوب است ولي از جهت عنوان ثانوي بد است. امّا چون جهت عنوان ثانوي که مفسده دارد، قوي تر است، عقل حکم مي کند که از آن اجتناب شود. در اين صورت به جاي راست گفتن، دروغ مصلحت آميز بگويد تا جان بي گناهي را نجات دهد.

    بنابراین :
    موضوع طرح دروغ مصلحتی به همین راحتی هم نیست بلکه باید یه مصلحت مهمتری در کار باشد تا بتوان دروغ گفت. مثل حفظ جان مومن و ....
    در مورد سوال باید در ابتدا دلایل مخالفت خانواده و نیز دلیل وجوب و عدم وجوب مدعای پرسشگر مبنی رفتن فرزند و همسر به محل مورد نظر مشخص شود. بعد درباره آن صحبت شود که آیا دروغ مصلحتی هست یا نه ؟




    ناگفته نماند :
    حتی در موارد اضطرار نیز تا جایی که بشود باید از راه هایی غیر از دروغ مصلحتی ، مثل توریه و ... استفاده کرد. حتی برای حفظ جان انسا





    http://www.askdin.com/thread50420-25.html

  10. کاربرانی که از پست مفید حسنعلی ابراهیمی سعید سپاس کرده اند.


  11. #7
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ

    انواع گناه و معصیت و آثار آن
    «گناه» عملی است که با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده ، با ایجاد نوعی " تاریکی" معنوی در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال که "نور" آسمانها و زمین است، دور مى‏سازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خدا مى‏گردد.
    تعیین این که چه چیزی گناه است و چه چیزی ثواب از طریق کتاب و سنت مقدور است، زیرا در بسیاری از موارد، گناه بودن عملی قابل تشخیص عقلانی نیست و خدای متعال است که این موارد را به اقتضای علم و حکمت مطلق خود، از طریق وحی و دین، برای بشر بیان نموده است.
    اقسام گناه:
    عالمان اسلامی گناهان را بر دو گونه تقسیم نموده اند: گناهان کبیره (بزرگ) و گناهان صغیره (کوچک)..
    این تقسیم بندى از قرآن و روایات سرچشمه گرفته است ؛ در قرآن چنین مى خوانیم: اگر از گناهان کبیره اى که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم وشما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم . (نساء، 31)
    و در جاى دیگر آمده است: و کتاب (نامه اعمال ) در آنجا گذارده شود، گنهکاران را مى بینى که از آنچه در آن است ، ترسان و هراسناکند، و مى گویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست ، مگر اینکه آن را شماره کرده است ؟ (کهف، 49)
    و درباره بهشتیان مى خوانیم: مواهب آخرت ، جاودانه است براى آنانکه از گناهان بزرگ و کارهاى زشت پرهیز مى کنند. (شوری،38).
    از این آیات به روشنى استفاده مى شود، که گناهان ، دو گونه اند: کبیره و صغیره و همچنین استفاده مى شود بعضى از گناهان ، بدون توبه حقیقى بخشودنى نیست ، ولى بعضى از آنها بخشودنى است .
    امام على (علیه السلام) در گفتارى فرمود: گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى که براى صاحبش ، هم امید بخشش داریم و هم ترس از کیفر.


    سپس فرمود: اما گناهى که بخشیده است ، گناه بنده اى است که خداوند او را در دنیا کیفر مى کند و در آخرت کیفر ندارد. در این صورت خداوند حکیم تر و بزرگوارتر از آن است که بنده اش را دو بار کیفر کند.
    اما گناهى که نابخشودنى است ، حق الناس است یعنى ظلم بندگان نسبت به همدیگر که بدون رضایت مظلوم بخشیده نمى شود. و اما نوع سوم ، گناهى است که خداوند آن را بر بنده اش پوشانده ، توبه را نصیب او نموده است ، و در نتیجه آن بنده هم از گناهش هراسان است و هم امید به آمرزش پروردگارش دارد، ما نیز درباره چنین بنده اى ، هم امیدواریم و هم ترسان . (بحار الانوار، ج6، ص29)[1]
    ملاک کبیره (بزرگ) بودن گناه:
    در قرآن مجید و کلام معصومین (علیهم السلام) کلیه اعمالى که گناه محسوب مى‏شود، بیان گردیده است ، منتهی کبیره بودن گناه، پیرو ملاک هایی است.
    در کتاب تحریر الوسیله امام خمینى قدس سره پیرامون معیار گناهان کبیره ، چنین آمده است
    1- گناهانى که در مورد آنها در قرآن یا روایات اسلامى وعده آتش ‍ دوزخ ، داده شده باشد.
    2- از طرف شرع ، به شدت ، از آن نهى شده است .
    3- دلایلی وجود دارد که معلوم می شود آن گناه ، بزرگتر از بعضى از گناهان کبیره است .
    4- عقل ، حکم کند که فلان گناه، کبیره است .
    5- در ذهن مسلمینِ پاى بند به دستورات الهى ، چنین تثبیت شده که فلان گناه ، از گناهان بزرگ است .
    6- از طرف پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) یا امامان (علیهم السلام) در خصوص گناهى تصریح شده که از گناهان کبیره است .
    (برخی از فقها تعزیر را نشانه کبیره بودن گناه می دانند که در این صورت استمنا نیز از گناهان کبیره محسوب خواهد شد ، زیرا در روایتی آمده است که امام علی (علیه السلام) با زدن روی دست، شخص مستمنی را تعزیر فرمودند.)
    البته گناهان کبیره نیز همه در یک سطح نیستند. بعضى بدون توبه بخشیده نمى‏شوند، مانند «شرک» و «قتل نفس» و برخى بدون توبه و تحت شرایطی و در اثر انجام کارهای نیک ممکن است مشمول مغفرت گردند.
    فهرست گناهان کبیره:
    روایات متعددى از ائمّه اطهار (علیهم السلام) به ما رسیده که بیانگر تقسیم گناهان به کبیره و صغیره است ، ودر کتاب اصول کافى یک باب تحت عنوان" باب الکبائر" به این موضوع اختصاص یافته که داراى 24 حدیث است .
    در روایت اوّل و دوّم این باب ، تصریح شده که گناهان کبیره ، گناهانى را گویند که خداوند، دوزخ و آتش جهنم را بر آنها مقرر نموده است .
    در بعضى از این روایات (روایت سوم و هشتم )، هفت گناه به عنوان گناه کبیره ، و در برخى از روایات (روایت 24) نوزده گناه به عنوان گناهان کبیره ، شمرده شده است .
    گرچه هر گناه ، چون مخالفت فرمان خداى بزرگ است ، سنگین و بزرگ است، ولى این موضوع منافات ندارد که بعضى از گناهان نسبت به خود و آثارى که دارد، بزرگتر از برخى دیگر باشد، و به گناهان بزرگ و کوچک تقسیم گردد.
    گناهان کبیره در کلام امام صادق) علیه السلام):
    عمروبن عبید یکى از علماى اسلام ، به حضور امام صادق (علیه السلام) آمد، سلام کرد و سپس این آیه را خواند: نیکوکاران کسانى هستند که از گناهان بزرگ ، و زشتى پرهیز مى کنند. (شوری، 38)
    سپس سکوت کرد و دنبال آیه را نخواند؛ امام صادق (علیه السلام) به او فرمودند: چرا سکوت کردى ؟! او گفت : دوست دارم ، گناهان کبیره را از کتاب خداوند بدانم .
    آنگاه امام صادق (علیه السلام) گناهان کبیره اى را که در قرآن آمده بیان نمودند:
    1- بزرگترین گناهان کبیره ، شرک به خدا است : قرآن مى فرماید کسی که براى خدا، شریک قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام مى کند. (مائده، 72 )
    2- ناامیدى از رحمت خدا: هیچ کس جز کافران از رحمت خدا، نومید نگردد. (یوسف،87)
    3- ایمنى از مکر (عذاب و مهلت ) خدا: از مکر خدا ایمن نشود، مگر مردم زیان کار. ( اعراف، 99)
    4- عقوق (و آزار) والدین : چنان که قرآن از زبان عیسى (علیه السلام) مى فرماید: خدا دستور داده که به مادرم نیکى کنم و مرا زورگوى تیره بخت قرار نداده است . (مریم، 32)
    5- کشتن انسانِ بى گناه : و هر کس فرد با ایمانى را از روى عمد، به قتل برساند مجازات او، دوزخ است که جاودانه در آن مى ماند، و خداوند بر او غضب مى کند و از رحمتش دور مى سازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است . (نساء، 93)
    6- نسبت نارواى زنا به زن پاکدامن : کسانى که زنان پاکدامن و بى خبر (از هر گونه آلودگى ) و با ایمان را متهم مى سازند، در دنیا و آخرت ، از رحمت الهى بدورند، و عذاب بزرگى در انتظارشان است . (نور، 23)
    7- خوردن مال یتیم: همانا کسانى که اموال یتیمان را مى خورند، آنها در شکم هاى خود، آتش فرو مى برند و بزودى در آتش سوزان مى سوزند. ( نساء، 10)
    8- فرار از جبهه جهاد: و هر کس در آن هنگام (جنگ ) به آنها پشت کند مگر در صورتى که هدفش ، کناره گیرى از میدان براى حمله مجدد و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان ) بوده باشد (چنین کسى ) گرفتار خشم پروردگار خواهد شد، و جایگاه او جهنم ، و چه بد عاقبتى است . ( انفال، 16)
    9- ربا خوارى: کسانى که ربا مى خورند، بر نمى خیزند مگر مانند کسى که شیطان باتماس ‍ خود، او را همچون دیوانه ، آشفته حال کرده است . ( بقره، 275)
    10- سحر و جادو: قطعا دانستند که هر کس خریدار جادو شود، در آخرت ، بى بهره خواهد بود. ( بقره، 102)
    11- زنا: هر کس که زنا کند، مجازاتش را خواهد دید، عذاب چنین کسى در قیامت ، مضاعف گردد و با خوارى ، همیشه در آن خواهد ماند. ( فرقان، 68)
    12- سوگند دروغ براى گناه : کسانى که پیمان خود با خدا و سوگندهاى خود را به بهاى اندک مى فروشند، در آخرت ، بى بهره اند. (آل عمران، 77)
    13- خیانت در غنایم جنگى : و هر که در غنیمت جنگى ، خیانت کند، روز قیامت با آنچه خیانت کرده بیاید. ( آل عمران، 161)
    14- نپرداختن زکات واجب : در آن روز) طلاها و نقره ها را) در آتش دوزخ داغ و سوزان کرده و با آن صورت ها و پهلوها و پشت هایشان را داغ مى گذارند. ( توبه، 35)
    15- گواهى به دروغ ، کتمان : و هر کس گواهى دادن را پنهان کند، قلبش گنهکار است . ( بقره، 283)
    16- شراب خوارى : اى کسانى که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بت ها و تیرهاى قرعه پلیدند و از عمل شیطانند. پس از آنها دورى کنید باشد که رستگار شوید. ( مائده، 90)
    17- ترک نماز یا واجبات دیگر بطور عمد، زیرا پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: هر کس عمدا نماز را ترک کند از پیمان خدا و رسول خدا بیزارى جسته است . (بحار الانوار، ج47، ص17)[2]
    18و19- پیمان شکنى و قطع رحم ، چنانکه خداوند مى فرماید: براى آنانکه (پیمان را مى شکنند و قطع رحم مى کنند) لعنت و خانه بد در آخرت ، است. (رعد، 25)
    امام صادق (علیه السلام) به اینجا که رسید، عمروبن عبید در حالى که از شدت ناراحتى ، شیون مى کشید از محضر آن حضرت خارج شد و مى گفت: به هلاکت رسید آنکس که به راءى ، فتوا داد، و در فضل و علم با شما، ستیزکرد. (بحارالانوار، ج76، ص 8)
    امام خمینی (رض) در کتاب تحریر الوسیله مى گوید: گناهان کبیره ، بسیار است ، بعضى از آنها عبارتند از:
    1- نا امیدى از رحمت خدا. 2- ایمن شدن از مکر خدا. 3- دروغ بستن به خدا یا رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و یا اوصیاى پیامبر علیهم السلام4- کشتن نا بجا.


    [1] . ان الذنوب ثلاثة ... فذنب مغفور و ذنب غیر مغفور و ذنب نرجو لصاحبه و نخاف علیه... .
    [2] . من ترک الصّلاة متعمّدا فقد بَرى من ذمّة اللّه و ذمّة رسول اللّه.
    www.ETEGHADAT.com

    http://www.askdin.com/thread50420-27.html

  12. کاربرانی که از پست مفید حسنعلی ابراهیمی سعید سپاس کرده اند.


  13. #8
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ

    ترك معصيت و گناه

    الحمدلله رب العالمين و الصلوة والسلام علي محمد وآله الطاهرين ولعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
    مخفي نماند بر برادران ديني كه به جز التزام به شرع شريف در تمام حركات و سكنات و تكلّمات و لحظات و غيرها راهي به قرب حضرت مَلِكُ المُلُوك جَلَّ جلالُهُ نيست، و به خرافات ذوفيه اگر چه ذوق در غير اين مقام خوب است، چنان‌كه روش نادانان و صوفيان – كه خداوند خوارشان سازد – راه رفتن جز دور گشتن را موجب نمي‌شود حتي شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ايمان به عصمت ائمۀ اطهار صلوات الله عليهم آورده باشد، بايد بفهمد از حضرت احديت دور خواهد شد، و همين‌طور در كيفيت ذكر به غير آن‌چه كه از معصومين عليهم‌السلام واردشده است عمل نمايد.

    بناءً علي هذا بايد مقدم بدارد شرع شريف را و اهتمام نمايد هر چه در شرع شريف اهتمام به آن شده، و آن‌چه اين ضعيف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام اين است كه اَهَمّ اشياء از براي طالب قرب، جِدّ و سعي تمام در ترك معصيت است.
    تا اين خدمت را انجام ندهي نه ذكرت و نه فكرت به حال قلبت فايده‌اي نخواهد بخشيد، چرا كه پيشكش و خدمت كردن كسي كه با سلطان در مقام عصيان و انكار است بي‌فايده خواهد بود، نمي‌دانم كدام سلطان اعظم از اين سلطان عظيم‌الشأن است، و كدام گفتگو و ستيزه كردن، نزاع و جدال، قبيح‌تر از نزاع با اوست.
    پس از آن‌چه ذكر كردم كه بدان كه محبت الهي را خواستن با مرتكب شدنت به معصيت، امري بسيار فاسد است. چگونه بر تو پوشيده است كه معصيت سبب نفرت و بيزاري است ونفرت با محبت جمع نمي‌شود. و هرگاه در نزد تو ثابت شد كه ترك معصيت، اوّل و آخر و ظاهر و باطندين است مبادرت به مجاهده و كوشش نما و با كوشش تمام از ابتداي بيدار شدنت از خواب در همۀ لحظه‌ها تا زمان خوابيدن، به مراقبت مشغول شو و در محضر مقدس الهي با ادب، ملازم باش و بدان كه تو با تمام جزء جزء و ذرّه‌ذرّۀ وجودت اسير قدرت خداوند هستي و احترام محضر شريف او را مراعات كن و «او را چنان عبادت كن گوييا او را مي‌بيني پس اگر او را نمي‌بيني او حتماً تو را مي‌بيند» و دائماً متوجه بزرگيِ او و حقارتِ خود و بلنديِ او و پستيِ خود و عزّت او و ذلّت خود و بي‌نيازيِ او و حاجتمندي خود باش و از زشتيِ غافل بودنت از او، غافل مباش با اين‌كه او دائماً‌ به تو توجّه دارد، و در برابر او چون بنده‌اي ذليل وناتوان بايست و هم‌چون سگي نحيف در زير قدم‌هاي او دُمْ جنباني كن، آيا اين شرف و افتخار تو را كافي نيست كه در بردنِ نام بزرگش به زبانِ ناپاك تو كه كثافاتِ آن را ناپاك كرده، به تو اِذن و اجازه فرمود؟
    پس اي عزيز چون اين كريم رحيم، زبان تو را مخزن كوه نور يعني ذكر اسم شريف قرار داده، بي‌حيايي است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات وقاذورات غيبت و دروغ و فحش و اذيّت و غير آن‌ها از گناهان نمودن، مخزن سلطان بايد محلّش پر عطر و گلاب باشد، نه مجلس مَمْلُوّ از قاذورات، و بي‌شك چون دقت در مراقبت نكرده‌اي نمي‌داني كه از جوارح سَبْعَه يعني گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج، چه معصيت‌ها مي‌كني، و چه آتش‌ها روشن مي‌نمائي، و چه فسادها در دين خودت برپا مي‌كني، وچه زخم‌هاي منكره به شمشير و نيزه زبانت به قلبت مي‌زني، اگر نكشته باشي، بسيار خوب است.
    پس بشتاب به سوي توبۀ راستين، سپس بشتاب در كوشش و مراقبت اگر چه بي‌مراقبت مشغول به ذكر و فكر بشود، بي‌فايده خواهد بود، اگر چه حال هم بياورد، چرا كه آن حال دوام پيدا نخواهد كرد، گول حالي را كه ذكر بياورد، بي‌مراقبه نبايد خوردhttp://www.askdin.com/thread50420-28.html

  14. #9
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ

    دروغ جایز نیست مگر در موارد ضرورت


    دروغ گفتن به شوخی چه حکمی دارد؟ هرگاه قرائنی در کار باشد که قصد جدی در کار نیست مانعی ندارد ولی در روایات سفارش شده که بهتر است هر گونه دروغ ترک شود. (آیة الله مکارم شیرازی دام ظله)
    سوال: آیا گفتن کلمه حاجی یا کربلایی به کسی که به حج یا کربلا نرفته جایز است؟ مثل این‌که به خیلی از روحانیونی که به حج نرفته‌اند می‌گویند حاج‌آقا؟

    گرچه معنای اصلی «حاجی» و «کربلایی» شامل افرادی می‌شود که به حج و زیارت مشرف شده باشند، اما عرف جامعه، این کلمات را منحصراً به معنای فردی که واقعاً حج و کربلا رفته قلمداد نمی‌کند، بلکه امروزه از لحاظ عرفی یک معنای آن را می‌توان فرد بزرگوار و محترم و یا شخص روحانی دانست. بر این اساس، نمی‌توان گفت که افراد با مخاطب قرار دادن اشخاصی که به حج و زیارت کربلا نرفته‌اند با چنین عناوینی مرتکب دروغ حرام شده است، زیرا نه مخاطبان و نه حضار، چنین برداشتی از این کلمات نداشته و عملاً خبر دروغی به آنها منتقل نشده است.

    پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سوال، چنین است:
    حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای(مد ظله العالی):

    اگر به نحوى باشد که دروغ محسوب نشود، مانع ندارد.
    حضرت آیة الله العظمی سیستانی(مد ظله العالی):

    فی نفسه اشکال ندارد.
    حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی(مد ظله العالی):

    حرام نیست.
    حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی(مد ظله العالی):

    حاجی کسی است که حج تمتع انجام داده ولی گفتن آن به کسی که عمره بجا آورده نیز مانعی ندارد و گفتن حاج آقا به روحانیون یک اصطلاح عرفی است.
    حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

    اگر مستلزم نسبت کذب نباشد مانعی ندارد.
    چند استفتاء از آیة الله خامنه ای دام ظله:

    سوال: آیا مى‌شود در مقابل كسانى كه نفاق و دورویى و دروغ در رفتار و گفتار آنها مشهود است و به این صفات مشهورند از حربه‌هاى خودشان یعنى نفاق و دروغ و دورویى استفاده كرد؟

    ج) جایز نیست.

    سوال: حرفى را که فکر مى‌کردم صحیح است گفتم و بعد فهمیدم که اشتباه کرده‌ام (یعنى دروغ گفته‌ام) آیا نیازى هست که آن را تصحیح کنم؟

    ج) فى نفسه لزومى ندارد مگر آنکه حکم شرعى را اشتباهاً بیان کرده باشید و یا در اثر حرف شما حقى از كسى ضایع شود و امثال این مورد، که در این صورت باید کلام خود را تصحیح نمایید.

    سوال: در بعضى از موارد بیمارى‌هاى روانى فرد بیمار چون به اهداف و امیال مورد نظر دست پیدا نکرده است براى کمتر کردن بار فشار روانى ناشى از عدم توفیق به اهداف خود را در این حالت تصور مى‌کند و گاه این تا جایى پیش مى‌رود که فرد این وضعیت را کاملاً باور نموده و براى دیگران وضعیت خود را آنگونه که تصور دارد و غایة الامال خویش مى‌داند تعریف مى‌کند آیا این بیماران را حرجى است که با این کار بار روانى را از دوش خود بردارند ولو به ارتکاب معصیت دروغ؟

    ج) اگر مشاعر او همانند سایر عقلا کار مى‌کند، دروغ بر او شرعاً حرام است ولى بیان حالات خود بدانگونه که هست براى دیگران اشکال ندارد.

    سوال: هرگاه شخصى به خواستگارى دخترى برود و بگوید همسر و فرزندى ندارم و دختر با این شرط آماده ازدواج با او شود و بعد از عقد معلوم شود که مرد دروغ گفته است آیا زن حق فسخ دارد؟

    ج) اگر عنوان تدلیس پیدا كند بطورى كه عقد مبنى بر آن واقع شده باشد، دختر حق فسخ دارد.
    چند استفتاء از آیة الله مکارم شیرازی دام ظله:

    سوال: دروغ گفتن به شوخی چه حکمی دارد؟

    ج: هرگاه قرائنی در کار باشد که قصد جدی در کار نیست مانعی ندارد ولی در روایات سفارش شده که بهتر است هر گونه دروغ ترک شود.

    سوال: در تعارفات روزمره گاهی انسان در جواب احوال پرسی ها خلاف واقع جواب می دهد مثلا زمانی که گفته می شود حالت چطور است حتی اگر حالش هم بد باشد می گوید خوبم آیا این کار جایز است؟

    ج: با توجه به این که این پاسخ ها جنبه تعارف و تشریفات دارد و معمولاً معنی حقیقی آن قصد نمی شود و منظور خوب نسبی است نه خوب مطلق اشکالی ندارد.

    سوال: دروغ گفتن به زن براى جلب محبّت او چه حکمى دارد مثلا بگوید: امروز از صبح تا به حال یک لحظه از فکر تو بیرون نبودم و حال آن که چنین نباشد؟

    ج: دروغ جایز نیست مگر در موارد ضرورت.

    فرآوری: آمنه اسفندیاری
    بخش احکام اسلامی تبیان

  15. #10
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    871
    Array

    پیش فرض پاسخ : دروغ

    سوگند دروغ هیجدهم از گناهان کبیره‌اى که در روایات گذشته بکبیره بودنش تصریح شده «الیمین الغموس» قسم دروغ است که شخص از گذشته یا حال بدروغ خبرى مى‌دهد و براى تأکید یا اثبات آن بخداوند سوگند یاد مى‌کند مثلا مى‌گوید و اللّه روز گذشته چنین کارى را کردم درحالیکه نکرده است یا اینکه مى‌گوید بخدا سوگند فلان چیز مال منست درحالیکه میداند مال او نیست و این قسم سوگند در روایات یمین غموس خوانده شده یعنى صاحبش را در معصیت یا در آتش فرومى‌برد و همچنین یمین کاذبه و یمین حالقه هم نامیده شده است یعنى چنانکه تیغ موى را از بدن مى‌کند این نوع سوگند هم دین صاحبش را از بین مى‌برد.در صحیحۀ عبد العظیم گذشته قسم دروغ را از گناهان کبیره شمرده و در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) بکبیره بودنش تصریح فرموده و همچنین در روایت تحف العقول از حضرت صادق (ع) در شمار کبائر آورده شده و صریحا مى‌فرماید که سوگند دروغ فاسدکنندۀ ایمانست ١.وعدۀ عذاب در قرآن : حضرت صادق (ع) براى کبیره بودن قسم دروغ از قرآن مجید آیه  ٧۶  از سورۀ آل عمران را دلیل آورده مى‌فرماید «جز این نیست کسانى که عهد خدائى و سوگندهاى خود را در مقابل قیمت ناچیزى از دست بدهند براى ایشان بهره‌اى

     ١ ) -بحار الانوار جلد  ٣  ص  ١٧٧ .  پس از مرگ نیست» (زیرا باختیار خود بهرۀ دنیوى را بر نصیب آخرت برگزیدند) و روز قیامت خدا با ایشان سخن نمى‌گوید و بنظر رحمت بایشان نمى‌نگرد و ایشان را پاک نمى‌گرداند (تا بتوانند بمحل پاکان که بهشت است وارد گردند) و براى ایشانست عذاب دردناکى ١.فرمایش رسول خدا (ص) : امرؤ القیس و مردى از حضرموت نزد رسول خدا (ص) دربارۀ زمینى با یکدیگر منازعه و مخاصمه نمودند حضرت به امرؤ القیس فرمود آیا بینه (دو نفر شاهد عادل) دارى؟ عرض کرد ندارم حضرت فرمود پس طرف تو باید قسم بخورد- عرض کرد او با سوگند دروغش زمین مرا خواهد برد حضرت فرمود: اگر او بدروغ سوگند یاد کند از آنهائى خواهد بود که فرداى قیامت خدا باو بنظر لطف نمى‌نگرد و او را پاک نکرده برایش عذابى دردناک خواهد بود-چون حضرت چنین فرمود آن مرد سخت ترسید و زمین را به امرؤ القیس رد کرد ٢.حضرت صادق (ع) مى‌فرماید کسى که قسم بخورد درحالیکه میداند دروغ مى‌گوید پس آشکارا با خداوند جنگیده است ٣.و حضرت باقر (ع) مى‌فرماید از قسم دروغ بترسید جز این نیست که آبادیها را خراب و صاحبش را بیسامان مى‌سازد ۴.و در روایات دیگر چنین است که سوگند دروغ و قطع رحم آبادیها را ویران و از اهلش خالى مى‌سازد و سبب قطع نسل مى‌گردد ۵.آثار سوء قسم دروغ : روایات چندى از حضرت صادق (ع) رسیده که مى‌فرماید

      ١ ) - إِنَّ اَلَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اَللّٰهِ وَ أَیْمٰانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولٰئِکَ لاٰ خَلاٰقَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ وَ لاٰ یُکَلِّمُهُمُ اَللّٰهُ وَ لاٰ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ وَ لاٰ یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ. (سوره  ٣  آیه  ٧۶ ) . ٢ ) -تفسیر المیزان نقل از امالى شیخ. ٣ ) -من حلف على یمین و هو یعلم انه کاذب فقد بارز اللّه تعالى (کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۵ ) .
      ۴ ) -عن ابى جعفر قال (ع) قال رسول اللّه (ص) ایاکم و الیمین الفاجرة فانها تدع الدیار من اهلها بلاقع (فروع کافى کتاب الأیمان ج  ٧  ص  ۴٣۶ ) .  ۵ ) -ان فى کتاب على (ع) ان الیمین الکاذبة و قطیعة الرحم تذران الدیار بلاقع من اهلها و تنغل الرحم یعنى انقطاع النسل (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۶  حدیث  ٩ ) .
     قسم دروغ صاحبش را فقیر میسازد و اثر سوء و نکبت آن تا چهل روز باو مى‌رسد ١.و نیز فرمود سوگند دروغى که سبب دخول در آتش مى‌شود آنست که مردى بدروغ قسم یاد کند تا حق مسلمانى را ضایع و مالش را حبس نماید ٢.و نیز فرمود هرگاه بنده خداى را بر دروغ خود شاهد و گواه قرار دهد و بگوید خدا مى‌داند که راست مى‌گویم و مطلب این‌طور است که گفتم درحالیکه دروغ مى‌گوید خداوند مى‌فرماید آیا جز من نیافتى کسى را که بر او دروغ‌بندى ٣.و فرمود هرگاه کسى خداى را بر دروغ خود گواه گیرد و بگوید خدا مى‌داند که راست مى‌گویم عرش الهى براى عظمت حق بلرزه مى‌آید ۴.اقسام سوگند

    سوگند یا براى اثبات و تأکید است یا التزام امرى در آینده

    : سوگند براى اثبات یا تأکید مطلبى یا خبرى که داده مى‌شود بر چهار قسم است واجب، مستحب، مکروه و حرام.سوگند واجب

    : اگر حفظ جان یا آبروى خود یا مسلمانى و همچنین حفظ مالى که نگهداریش واجب است متوقف بر قسم خوردن باشد، اینجا سوگند واجب مى‌شود هر چند بدروغ سوگند بخورد البته تا بشود توریه کرد بنابر احتیاط نباید ترک کند (یعنى از لفظى که مى‌گوید معنى صحیح قصد کند) چنانچه در بحث کذب گذشت.سوگند مستحب

    : جائى که نگهدارى مال خود یا مسلمان دیگرى از شر ستمگر موقوف بر سوگند شود درصورتى‌که مال واجب الحفظ نباشد و بسیار کم (از سى درهم کمتر) هم نباشد سوگند خوردن مستحب است.زراره بحضرت باقر (ع) گفت ما با اموال خود بخراج گیران و مأمورین مالیاتى

     ١ ) -عن ابی عبد اللّه (ع) قال الیمین الغموس ینتظر بها اربعین لیلة (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۶  حدیث  ٧ ) . ٢ ) -الیمین الغموس التى توجب النار الرجل یحلف على حق امرء مسلم على حبس ماله (فروع کافى کتاب الأیمان ج  ٧  ص  ۴٣۶ ) .  ٣ ) -اذا قال العبد علم اللّه و کان کاذبا قال اللّه عز و جل اما وجدت احدا تکذب علیه غیرى (کافى کتاب الأیمان ج  ٧  ص  ۴٣٧  حدیث  ٢ ) . ۴ ) -من قال اللّه یعلم ما لم یعلم اهتز لذلک عرشه اعظاما له (فروع کافى ج  ٧  ص  ۴٣٧  حدیث  ١ ) .  مى‌رسیم از ما مى‌خواهند که سوگند بخوریم که چیزى نداریم تا خراجش را بدهیم و تا سوگند هم نخوریم ما را رها نمى‌کنند امام (ع) فرمود سوگند بخور که این سوگند از خرما و کره شیرین‌تر است (چون سبب نجات از ظالم است) ١.درصورتى‌که مال کمى باشد خصوصا کمتر از سى درهم، سوگند نخوردن مستحب است چنانچه حضرت صادق (ع) مى‌فرماید: کسى که براى بزرگداشت خداوند بنام او سوگند نخورد و نام او را بزرگتر از این بداند که براى مال دنیا برده شود خداوند باو بهتر از آنچه از دستش رفته عطا مى‌فرماید ٢.و نیز مى‌فرماید هرگاه بناحق بر تو ادعائى کرده شود و مدعى بخواهد ترا سوگند دهد اگر آن مال کمتر از سى درهم باشد سوگند مخور و آن را باو واگذار و اگر بیشتر باشد پس سوگند بخور و آن را باو مده ٣.پیغمبر اکرم (ص) مى‌فرماید کسى که بدهکار خود را پیش حاکم برد تا سوگند بخورد و مى‌داند که سوگند خواهد خورد پس اگر براى احترام نام پروردگار او را رها کند و راضى بسوگندش نشود خداوند هم روز قیامت مقامى را براى او راضى نشود مگر مقام حضرت ابراهیم (ع) را ۴.حضرت سجاد (ع) سوگند نخورد

    : در کافى روایت مى‌کند که حضرت سجاد (ع) از قبیلۀ بنى حنیفه زنى داشتند یکى از دوستانشان بآن حضرت خبر داد که این زن دشمن جدت حضرت امیر المؤمنین (ع) است حضرت او را طلاق داد. آن زن با اینکه مهریه‌اش را دریافت کرده بود از روى دروغ ادعاى مهریه کرد و بحاکم مدینه شکایت نمود و مطالبۀ چهار صد دینار مهریه‌اش را از حضرت سجاد (ع) کرد حاکم مدینه

      ١ ) -نمر بالمال على العشار فیطلبون منا ان نحلف لهم و یخلون سبیلنا و لا یرضون منا الا بذلک فقال (ع) : فاحلف لهم فهو أحلى من التمر و الزبد. (وسائل کتاب الایمان باب  ١٣  حدیث  ۶  ج  ١۶ ) . ٢ ) -قال رسول اللّه (ص) من اجل اللّه ان یحلف به اعطاه اللّه خیرا مما ذهب منه. (فروع کافى کتاب الأیمان ج  ٧  ص  ۴٣۴  حدیث  ٢ ) .  ٣ ) -اذا ادعى علیک مال و لم یکن له علیک فاراد ان یحلفک فان بلغ مقدار ثلثین درهما فاعطه و لا تحلف و ان کان اکثر من ذلک فاحلف و لا تعطه (فروع کافى ج  ٧  ص  ۴٣۵  حدیث  ۶ ) .  ۴ ) -من قدم غریما الى السلطان یستحلفه و هو یعلم انه یحلف ثم ترکه تعظیما لله تعالى لم یرض اللّه تعالى له بمنزلة یوم القیمة الا منزلة ابراهیم خلیل الرحمن. (وسائل الشیعه) .  به آن حضرت عرض کرد یا سوگند بخورید که این مبلغ را باو داده‌اید یا حقش را بپردازید- حضرت سوگند نخورد و بفرزندش حضرت باقر (ع) فرمود چهار صد دینار به آن زن بپردازد -حضرت باقر (ع) عرض کرد فدایت شوم مگر حق با شما نیست؟ فرمود چرا لیکن خداى را بزرگتر از این میدانم که بنام مبارکش در مقام دعوى مال دنیا سوگند بخورم.تأکید مطالب حق

    : و نیز جایز بلکه مستحب است سوگند خوردن براى اثبات و تأکید مطلب حق و مهمى یا براى بیان تعظیم و بزرگى آن مانند فرمایش پیغمبر اکرم (ص) «بخدا سوگند که تا شما از توبه دست برنداشته‌اید خداوند هم مغفرت خود را از شما دریغ نمى‌فرماید» ١.یا مانند فرمایش امیر المؤمنین (ع) «بخدا سوگند اگر آنچه را که من میدانم شما مى‌دانستید هر آینه کم مى‌خندیدید و زیاد گریه مى‌کردید» . ٢و سوگندهائى که در قرآن مجید و کلمات ائمه (ع) دیده مى‌شود راجع به همین قسم است.شخصى بحضرت باقر (ع) نامه‌اى نوشت و از مطلبى که بآن حضرت نسبت داده شده بود پرسید حضرت در پاسخ نوشتند بخدا سوگند که مطلب این‌طور نبوده است و جز این نیست که من دوست ندارم در هیچ حالى بخدا سوگند بخورم و اینجا که قسم خوردم چون چیزى که نبود گفته شده، مرا دلتنگ ساخت ٣.سوگند مکروه

    : سوگندهاى راست در غیر موارد وجوب و استحباب آن بتفصیلى که گذشت بطور کلى مکروه است خواه برگذشته باشد یا حال یا آینده مثلا بگوید بخدا سوگند که دیروز چنان شد یا امروز چنین مى‌شود یا فردا چنین خواهد شد اگر راست بگوید مکروه و اگر دروغ باشد حرام قطعى است چنانکه گذشت.حضرت صادق (ع) مى‌فرماید: بخدا سوگند نخورید نه براى خبر راست و نه دروغ بدرستى که خداوند مى‌فرماید «خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید» ۴.

     ١ ) -فو اللّه لا یمل اللّه حتى تملوا. (مسالک کتاب الایمان) . ٢ ) -و اللّه لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا. (مسالک کتاب الایمان) .  ٣ ) -فکتب (ع) الیه و اللّه ما کان ذلک و انى لا کره ان اقول و اللّه على حال من الاحوال و لکنه غمنى ان یقال ما لم یکن. (مستدرک الوسائل) . ۴ ) -لا تحلفوا بالله صادقین و لا کاذبین فأنه عز و جل یقول وَ لاٰ تَجْعَلُوا اَللّٰهَ عُرْضَةً لِأَیْمٰانِکُمْ .  و نیز مى‌فرماید کسى که از روى دروغ، بخدا سوگند بخورد کافر شده است (یعنى مرتکب کبیره‌اى شده که بسبب آن از آن مرتبۀ ایمانى که شرطش ترک کبائر است خارج شده است) و کسى که سوگند راست بخورد گناه کرده است (چون مشهور فقهاء قسم راست را مکروه مى‌دانند نه حرام لذا «اثم» یعنى گناه کرد در این حدیث بکراهت شدید حمل مى‌شود) . ١راهنمائى حضرت مسیح (ع)

    : حضرت صادق (ع) مى‌فرماید: حواریین بحضرت عیسى (ع) عرض کردند اى راهنماى خیر ما را راهنمائى فرما، فرمود موسى (ع) پیغمبر خدا شما را امر کرد سوگند دروغ نخورید و من شما را امر مى‌کنم که اصلا سوگند بخدا نخورید نه راست و نه دروغ ٢.سوگند بسایر محترمات

    : در مواردى که بنام خداوند سوگند خوردن مانعى ندارد بسایر مقدسات و محترمات دینى هم قسم خوردن جایز است مانند سوگند بحرمت قرآن مجید یا پیغمبر و ائمه علیهم السّلام یا کعبه معظمه و همچنین آنچه بین مردم متداول است که به چیزى که نزدشان گرامى است قسم مى‌خورند مثلا بجان یکدیگر یا بجان پدر و فرزند و مانند اینها جایز است.اخبارى که از قسم خوردن بغیر اسم خدا منع مى‌کند در مورد اثبات حق است که البته منحصرا باید بنام خداوند سوگند یاد شود و بغیر آن صحیح نیست و قطع خصومت و مرافعه نمى‌شود و همچنین در مورد قسم خوردن بر کارى که در آینده مى‌خواهد انجام دهد یا ترک کند باید منحصرا بنام خدا باشد و بغیر آن لغو و بى‌اثر است.سوگندى که همیشه حرام است

    : قسمى که در جمیع موارد همیشه لغو و حرامست سوگند به بیزارى و برائت از خدا و دین اسلام است مثل اینکه بگوید از خدا بیزارم یا از دین اسلام بیرونم اگر چنین کرده باشم یا چنین بکنم و در حکم همین است اگر بگوید

     ۴ ) (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۴  حدیث  ١ ) .  ١ ) -من حلف بالله کاذبا کفر و من حلف بالله صادقا اثم ان اللّه عز و جل یقول وَ لاٰ تَجْعَلُوا اَللّٰهَ عُرْضَةً لِأَیْمٰانِکُمْ. (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۵  حدیث  ۴ ) .  ٢ ) -اجتمع الحواریون الى عیسى (ع) فقالوا له یا معلم الخیر ارشدنا، فقال (ع) لهم ان موسى (ع) نبى اللّه امرکم ان لا تحلفوا بالله کاذبین و انا امرکم ان لا تحلفوا بالله کاذبین و لا صادقین (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۴  حدیث  ٣ ) .  بپیغمبرى محمد (ص) کافر باشم یا از ولایت على (ع) بیرون باشم اگر چنین نکنم یا نکرده باشم یا یهودى و نصرانى باشم یا مشرک و کافر بمیرم اگر چنین و چنان باشد.این نوع قسم خواه در مقام دعوى و اثبات حق باشد یا در مقام التزام و تعهد بر امور آتیه یا در صدد اخبار از گذشته، راست یا دروغ بطور کلى لغو و باطل و حرام قطعى است.رسول اکرم (ص) شنید مردى چنین سوگند خورد «از دین محمد (ص) بیزار باشم» پس رسول خدا (ص) فرمود واى بر تو هرگاه از دین محمد (ص) بیزار باشى بر چه دینى هستى؟ پس آن حضرت تا وقتى‌که مرد با او سخن نفرمود ١.و حضرت صادق (ع) بیونس بن ظبیان فرمود هیچگاه ببرائت و بیزارى از ما اهل بیت (ع) سوگند مخور جز این نیست که هرکس چنین سوگند بخورد خواه راست باشد یا دروغ از ما جدا و بیزار خواهد بود ٢.کفارۀ سوگند حرام : جمعى از فقهاء کفاره سوگند ببرائت را کفاره ظهار و بعضى کفارۀ نذر (که همان کفاره روزۀ ماه مبارک رمضان مى‌باشد) فرموده‌اند ٣.ولى شیخ مفید مى‌فرماید اگر مخالفت سوگند ببرائت شد یعنى قسم به برائت خورد و مطابق قسمش رفتار نکرد سیر کردن ده نفر فقیر بر او واجب مى‌شود و باید از گناه خود هم توبه کند.محمد بن حسن صفار بحضرت امام حسن عسکرى (ع) نوشت اگر کسى ببرائت از خدا و رسول (ص) سوگند یاد کند و مخالفت قسمش کند یعنى به آنچه بر آن سوگند خورده عمل نکند توبه‌اش چگونه و کفاره‌اش چیست ۴؟ .

      ١ ) -عن النبى (ص) انه سمع رجلا یقول انا برىء من دین محمد (ص) فقال رسول اللّه (ص) ویلک اذا برئت من دین محمد (ص) فعلى دین من تکون قال فما کلمه رسول اللّه (ص) حتى مات. (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣٨  حدیث  ١ )  ٢ ) -عن یونس بن ظبیان عن الصادق (ع) انه قال یا یونس لا تحلف بالبرائة منا فانه من حلف بالبرائة منا صادقا او کاذبا فقد برء منا (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣٨  حدیث  ٢ ) . ٣ ) -شرایع کتاب کفارات.  ۴ ) -روى محمد بن یحیى فى الصحیح قال کتب محمد بن حسن الصفار الى ابی محمد العسکرى (ع) رجل حلف بالبرائة من اللّه و رسوله فحنث فما توبته و کفارته فوقع (ع) یطعم عشرة مساکین لکل مسکین مدو یستغفر اللّه. (مسالک) آن حضرت در پاسخ نوشتند باید ده مسکین را طعام بدهد بهر نفرى یک مد ١و از گناه خود استغفار نماید.و چون سند این روایت مکتوب صحیح است باید احتیاط ترک نشود.حضرت صادق (ع) و منصور دوانیقى : شخصى نزد منصور دوانیقى از حضرت صادق (ع) سعایت کرد و گفت مى‌خواهد بر تو بشورد و از اطراف برایش پولها فرستاده مى‌شود و او محمد و ابراهیم فرزندان عبد اللّه بن حسن را که بر تو شوریدند کمک مى‌کرد.منصور حضرت را از مدینه طلبید و پس از حضور در مجلس آنچه را که از آن شخص شنیده بود گفت و شدیدا تعرض کرد حضرت فرمود بخدا پناه مى‌برم که چنین باشد تمام دروغ و تهمت است منصور سعایت‌کننده را طلبید آن ملعون هم تمام آنچه را که گفته بود تکرار کرد.حضرت به او فرمود آیا بر گفتۀ خود سوگند مى‌خورى پس آن ملعون شروع بقسم خوردن کرد که «و اللّه الذى لا اله الا هو الطالب الغالب الحى القیوم» حضرت فرمود در قسم شتاب مکن آن‌طورى که من مى‌گویم باید سوگند بخورى منصور گفت مگر قسمى که خورد نقصى داشت؟ فرمود خداى عالم داراى حیاء و کرم است وقتى‌که بنده‌اى او را ستود از تعجیل در عقوبتش حیاء مى‌فرماید باید این‌طور قسم بخورد: «ابرء من حول اللّه و قوته و الجأ الى حولى و قوتى انى لصادق فیما اقول» یعنى از حول و قوۀ خداوند بیزار و بحول و قوۀ خودم متکى باشم اگر دروغ بگویم و جز این نیست آنچه را که نسبت داده‌ام راست گفته‌ام.منصور هم او را امر کرد باید همین‌طور قسم بخورى هنوز سوگندش تمام نشده بود که زبانش مانند زبان سگ از دهانش آویزان و در همان وقت هلاک شد و بدوزخ شتافت ٢.آیا منافاتى با حرمت ندارد: ممکن است در نظرها بیاید پس از این روایت معلوم

     ١ ) -مد  ١۵۴  مثقالست که تقریبا ده سیر مى‌شود و طعام در کفارات گندم و جو و برنج و مانند اینها از خوراک متداول مردم است. ٢ ) -امالى شیخ-منهج الدعوات.  مى‌شود که قسم ببرائت صحیح و مانعى ندارد درحالیکه چنین نیست. محقق قمى علیه الرحمه در جواب از این اشکال مى‌فرماید اولا سند این روایت ضعیف است و ثانیا شاید در این موارد بخصوص براى امام جایز بوده که او را چنین قسم بدهند چون مى‌دانستند که قسم‌خورنده از اهل ایمان نیست و ضرورت اقتضاء مى‌کرده که ببرائت او را سوگند دهند ١.و ممکن است منظور محقق از ضرورت این باشد که امام علیه السّلام آن خبیث را مستحق هلاکت مى‌دانستند و اثر فورى قسم و هلاکت او منحصر در سوگند ببرائت بوده تا اهانت بمقام امامت نشود.چنانچه اگر قسم دروغش آشکار نمى‌شد منصور دروغش را مى‌پذیرفت و امام را میکشت بلکه سبب کشتن عدۀ زیادى از سادات و مؤمنین مى‌گردید و از همه مهمتر هتک مقام امامت مى‌شد.توبه از قسم دروغ : درصورتى‌که بر امر گذشته یا حال بدروغ سوگند خورده شود (یمین غموس) توبه‌اش باینست که اولا از گفتۀ خود باید سخت پشیمان باشد و بداند گناه کبیره‌اى کرده که خداى عالم را کوچک گرفته و نام مبارکش را ملعبه کرده است و هرچه پشیمانى بیشتر و گناهش را بزرگتر ببیند و زیادتر استغفار کند برحمت الهى و آمرزش پروردگار نزدیکتر خواهد بود. ثانیا اگر بواسطه سوگند دروغش حق مسلمانى از جهت مال یا آبرو از بین رفته جبران کند یعنى حق را بصاحبش برگرداند و آنچه ضایع شده تدارک و تلافى کند.قسم بر التزام در آینده : اگر براى انجام یا ترک کارى در آینده سوگند خورده شود با این شرائط صحیح و مخالفتش حرام و موجب کفاره مى‌شود.  ١ -متعلق قسم انجام واجبى باشد مانند اینکه قسم مى‌خورد نماز صبح از او فوت نشود یا مستحبى از مستحبات مانند سوگند بر نماز جماعت یا نافله شب یا ترک حرام مثل اینکه قسم بخورد که دروغ نگوید یا ترک مکروه مانند اینکه سوگند بخورد هرگز آب دهان در مسجد نیاندازد یا مباحى که غرض عقلائى و دنیوى داشته باشد مانند سوگند بر ترک سیگار.

     ١ ) -کتاب جامع الشتات صفحه  ٧۴۴ . ٢ -در هریک از این موارد پنجگانه وقتى قسم درست مى‌شود که بنام خدا باشد.در این صورت اگر مخالفت کرد پس از پشیمانى و استغفار باید کفاره هم بدهد چنانچه پروردگار عالم مى‌فرماید «خداوند از سوگندهاى بیهوده مؤاخذه نمى‌فرماید (که غرض از آنها عقد و پیمان و معاهده نیست و از روى عادت یا سبب دیگرى بر زبان جارى مى‌شود مانند گفتن آرى و اللّه و یا نه و اللّه که مخصوصا در دادوستدها رواج دارد مورد مؤاخذه نیست وگرنه سوگندهائى که بمنظور عقد و التزام بعمل یا ترک کارى یاد کرده شود مثلا گفته مى‌شود و اللّه فلان کار نیک را انجام مى‌دهم یا بخدا سوگند فلان کار بد را ترک مى‌کنم اگر مخالفت شد مؤاخذه مى‌شود) و لیکن مؤاخذه مى‌فرماید سوگندهائى را که بدان پیمان بستید و کفارۀ چنین گناهى یعنى عملى که زشتى این معصیت بزرگ را بپوشاند و عقابش را ساقط کند یکى از این سه کار است:یا ده نفر فقیر را از طعامهاى معمولى سیر کردن یا ده فقیر را پوشانیدن یا یک بنده در راه خدا آزاد کردن و براى کسى که استطاعت مالى نداشته و نمى‌تواند یکى از این سه کار را بکند سه روز روزه گرفتن است اینست کفاره سوگندهایتان هنگامى که سوگند مى‌خورید و مخالفت مى‌کنید و حفظ کنید قسمهایتان را و مخالفت نکنید خداوند این‌چنین احکام خود را بیان مى‌فرماید تا شاید شما بیاد گرفتن و عمل کردن بآن خداى را سپاس گوئید ١.قسم در امر مرجوح باطل است : از آنچه گذشت معلوم شد که مخالفت قسم و وجود کفاره در صورتى است که مورد قسم، رجحان شرعى یا عقلى داشته باشد یعنى از نظر شرع یا عرف انجام دادنش بهتر یا ترک کردنش اگر مورد قسم است خوبتر باشد وگرنه لغو است و در مخالفتش کفاره نیست مثلا چیزى که از نظر شرع واجب یا مستحب است یا از نظر عقلائى در آن منفعت دنیوى است اگر قسم بخورد که ترک کند یا چیزى که حرام یا مکروه یا ترک آن مورد غرض عقلاء است سوگند بخورد که انجام دهد لغو است و اصلا لازم نیست بسوگندش ترتیب اثر بدهد بلکه نباید بواسطۀ سوگند بیهوده‌اى که خورده،

      ١ ) - لاٰ یُؤٰاخِذُکُمُ اَللّٰهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمٰانِکُمْ وَ لٰکِنْ یُؤٰاخِذُکُمْ بِمٰا عَقَّدْتُمُ اَلْأَیْمٰانَ فَکَفّٰارَتُهُ إِطْعٰامُ عَشَرَةِ مَسٰاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مٰا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیٰامُ ثَلاٰثَةِ أَیّٰامٍ ذٰلِکَ کَفّٰارَةُ أَیْمٰانِکُمْ إِذٰا حَلَفْتُمْ وَ اِحْفَظُوا أَیْمٰانَکُمْ کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اَللّٰهُ لَکُمْ آیٰاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. (سوره  ۵  آیه  ٨٩ ) . واجب و مستحبى را ترک یا حرام و مکروهى را مرتکب گردد.بنابراین اگر قسم بخورد که امسال با وجود استطاعت بحج نرود یا بعیال خود نفقه ندهد یا با مادر خود حرف نزند یا بخانۀ رحم خود نرود یا از این ببعد در مورد اصلاح بین دو نفر سخن نگوید یا طعام فلان مسلمان را نخورد و با او معامله نکند و نظائر آن تمام لغو بلکه باید از این قبیل سوگندها استغفار کرد.حضرت صادق (ع) مى‌فرماید قسم خوردن براى انجام حرام یا ترک حلال (بر خود حلال را حرام کردن) جایز نیست ١.پس انسان نمى‌تواند واجبات و مستحبات را بلکه مباحاتى که در آنها خیر دنیوى باشد بر خود حرام کند اما مباحاتى که منفعت دنیوى هم ندارد و اصلا مورد غرض عقلاء نیست هرچند مقتضاى این حدیث و چند حدیث دیگر لغو بودن قسم بر ترک آنها است لیکن چون مشهور فقهاء فرموده‌اند سوگند در این قسم از مباحات منعقد مى‌شود و در صورت مخالفت کفاره واجب است لذا حتى الامکان رعایت احتیاط بشود بهتر است.و نیز مى‌فرماید اگر مردى بر ترک چیزى که کردنش بهتر است (شرعا یا عقلا) سوگند بخورد پس آن را مرتکب شود کفاره بر او نیست و جز این نیست که این قسم سوگند از کارهاى شیطانست که مى‌خواهد انسان را از خیر محروم کند و به شر وادارد ٢.سعید اعرج مى‌گوید از حضرت صادق (ع) پرسیدم از کسى که بر کردن چیزى که مى‌داند نکردنش بهتر است سوگند مى‌خورد و از مخالفت قسم هم مى‌ترسد فرمود آیا فرمایش رسول خدا (ص) را نشنیدى که فرمود «هرگاه بهتر از سوگندى که خوردى دیدى پس رها کن و سوگندت را ترک نما» ٣.اقسام سوگند : در کافى است که حضرت صادق (ع) مى‌فرماید سوگند بر سه قسم است:

     ١ ) -لا یجوز یمین فى تحلیل حرام و لا تحریم حلال و لا قطیعة رحم. (فروع کافى ج  ٧  ص  ۴٣٩  حدیث  ٢ ) .  ٢ ) -اذا حلف الرجل على شىء و الذى حلف علیه اتیانه خیر من ترکه فلیأت الذى هو خیر و لا کفارة علیه و انما ذلک من خطوات الشیطان (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴۴٣  حدیث  ١ ) . ٣ ) -اما سمعت قول رسول اللّه (ص) اذا رأیت خیرا من یمینک فدعها. (کافى ج  ٧  ص  ۴۴۴  حدیث  ٣ ) . ١ -سوگندى که به سبب آن آتش واجب مى‌شود. ٢ -سوگندى که کفاره مى‌آورد. ٣ -سوگندى که لغو است یعنى نه سبب آتش و نه کفاره مى‌شود.سوگندى که تنها موجب آتش مى‌شود سوگند دروغ است براى بردن مال دیگرى یا بزحمت انداختن مسلمانى (یمین غموس) .سوگندى که کفاره واجب مى‌شود سوگند بر بجا آوردن کارى که خیر است یا ترک کارى که شر است اگر مخالفت کرد پس از پشیمانى کفاره واجب مى‌شود.اما سوگندى که موجب کفاره نمى‌شود قسم بر قطع رحم یا سوگندى که باجبار حاکم یا اکراه از طرف والدین یا همسر یاد شود یا سوگندى که بر بجا آوردن حرام یا ترک واجبى باشد.و چون بیان تمام احکام قسم و فروعات راجع بکفاره طولانى و از وضع این کتاب خارج است کسانى که مورد لزومشان است بکتب فقهى مراجعه نمایند. http://www.askdin.com/thread50420-28.html

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2014, 12:18 PM
  2. من دروغ می گم،تو دروغ نگو
    توسط zoh_reh در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th June 2013, 05:57 PM
  3. خبر: بلوغ فکری نوجوانان بسیار زودتر از بلوغ احساسی آنها رخ می دهد
    توسط نارون1 در انجمن اخبار روانشناسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th August 2012, 12:31 PM
  4. مقاله: تعريف دروغ و اقسام دروغ
    توسط Victor007 در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th November 2009, 12:45 AM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •