دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: چگونه جزایر سه‌گانه را گرفتیم و بحرین را دادیم؟

  1. #1
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی(مدیریت وبرنامه ریزی)
    نوشته ها
    2,022
    ارسال تشکر
    9,785
    دریافت تشکر: 14,205
    قدرت امتیاز دهی
    15149
    Array
    ماری مریم's: جدید156

    پیش فرض چگونه جزایر سه‌گانه را گرفتیم و بحرین را دادیم؟



    وبلاگ > تهرانی، مهدی - داستان جدایی رسمی بحرین از ایران روایت غریبی دارد. این کشور در 15 اگوست 1971مطابق 24 مرداد 1350 شمسی رسما از بریتانیا! مستقل گردید. با اینحال طی سالهای 1345 تا 1349 بود که زمینه سازی برای استقلال این کشور فراهم آمد.


    ایران بیش از 200 سال بود که بر اساس اسناد مکتوب تاریخی نسبت به خاک بحرین ادعای مالکیت داشت. بحرین از سال ۱۷۸۳ تحت حکومت آل خلیفه قرار گرفته‌ بود، در حالی‌که حکومت قاجار و پهلوی آن را بخشی از ایران می‌دانست. بحرین از سال ۱۸۲۰ میلادی تحت سرپرستی کشور بریتانیا درآمد و در سال ۱۹۷۱ اعلام استقلال کرد و ایران اولین کشوری بود که استقلال آن را به رسمیت شناخت.


    در تمام اين سالها، ايران براي تصاحب به حق جزاير تنب و ابوموسي بي ميل نبود دست از ادعاي تملك بحرين بردارد و به نوعي از شرش خلاص شود و در عوض جزاير سه گانه رسما در تملك ايران در بيايد.1
    امير اسدالله علم وزير دربار مقتدر شاه در يادداشت‌هاي روزانه‌اش2؛ صحبت‌هاي پشت پرده با سفير انگليس و آمريكا و همچنين گفتگوها با شيوخ جزاير خليج فارس در باره اين معامله يا مصالحه را آورده است.

    • دوشنبه 47/11/28

    عصري دنيس رايت سفير انگليس به ديدنم آمد... يك مطلب خيلي محرمانه به من گفت كه كار جزاير تنب تمام است و قطعا متعلق به ايران خواهد شد زيرا به شيخ راس الخيمه3 گفته‌ايم اگر با ايران كنار نيايي، چون جزاير بالاي خط ميانه واقع مي‌شود ايران آن را قانونا و اگر قانوني نشد با زور، خواهد گرفت و شيخ حاضر به معامله است.
    گفتم ابوموسي چه طور؟ گفت اين جزيره زير خط ميانه است. گفتم زور ما آنقدر هست كه پا زير خط بگذاريم و آن حكايت لر را براي او گفتم قدري خنديديم و باز جدي شديم. گفت اگر به زور متوسل شويد روابط شما با اعراب هم به هم مي‌خورد.
    گفتم به جهنم! ما از اعراب چه گرفته‌ايم؟ مگر آن كه حالا مخارج دفاع خليج فارس را بدهند به شرطي كه عمل دفاع در دست ما باشد. گفت مي‌گويند آخر خليج عربي است چه گونه ريش و قيچي را دست شما بدهند. گفتم قرارداد دفاعي پنجاه ساله مي‌بنديم، چنان كه شما با آنها داشتيد... /جلد اول ص 132 و 133

    • چهارشنبه 47/12/28

    ... بعدازظهر با سفير انگليس ملاقات داشتم. در خصوص بحرين و جزاير خليج فارس بود. خلاصه اينكه ما مي‌گوئيم اگر مسئله بحرين حل شود، بايد جزاير ابوموسي و تنب كه مال ماست به ما برگردد...
    سفير مي‌گفت اين دو مطلب باهم بستگي ندارند به عقيده او جزاير تنب را مي توانيم به آساني بگيريم، ولي ابوموسي حرف ديگري است، زيرا خيلي به ساحل عربستان نزديك است. گفتم نزديكي به ساحل كه توليد حق براي آنها و سلب حق از ما نمي‌كند و به هرحال شاهنشاه دست برنمي‌دارند. گفت، در كادر طرفداري از فدراسيون، پس از حل مسئله بحرين، ممكن است به عنوان دفاع خليج فارس آن جا را دردست بگيريد و ماهم در اين راه كمك مي‌كنيم./جلد اول ص 150

    • يكشنبه 48/1/3

    ... سفير انگليس به ديدنم آمد. بازهم راجع به جزاير صحبت كردم. گفتم،محال است ما مسئله بحرين را بدون آن كه سرنوشت تنب و ابوموسي تعيين شود، حل كنيم. گفت پس همه كارها به هم مي‌خورد. گفتم به جهنم! حالا چه عيب داردقبلا با شيخ شارجه مثل تماسي كه با شيخ راس الخيمه گرفتيد، تماس بگيريد، شايد خودش حاضر به معامله بشود، ما هم كمك مي‌كنيم. گفتم، مطلب را به عرض خواهم رساند، ولي اجازه ندارم اظهار نظري بكنم.
    امروز در خصوص اينكه اگر مسئله قبلا حل بشود، مي توانيم موضوع جزاير را در پيش بياوريم، بيشتر از پريروز اظهار اميدواري و پيشنهاد كمك مي‌كرد. به اين معني كه وقتي ايران فدراسيون را پس از حل قضيه بحرين پشتيباني كند، اين نقاط را حتي به عنوان دفاع از فدراسيون مي‌تواند در دست بگيرد و عكس‌العمل بدي هم پيش عرب‌ها نداشته باشد.
    گفتم،حقيقت اين است كه من ديگر به حرف‌ها و پيش بيني‌ها‌ي شما اعتماد نمي‌توانم بكنم. شش سال پيش كه خودم نخست وزير بودم و همه جا دردست شما بود، من جزيره سرّي را تصرف كردم... شما آمديد و يقه‌دراني كرديد و به من گفتيد، چون تا بيست سال ديگر تعهد با شيوخ داريد، از خاك آن جا مثل خاك انگليس دفاع مي‌كنيد وگرنه تعهدات شما از اعتبار ساقط مي شود. هنوز پنج سال نگذشت، اعلان كرديد كه مي‌خواهيد برويد. وانگهي شما و به طور كلي غرب، جز حفظ خطّه نفت چه منافعي اينجا داريد؟ حفظ اين منطقه از ما بر مي‌آيد».
    خودش خجالت كشيد ولي چيزي نگفت. من فكر مي‌كنم ته دل خودشان از ما مي‌ترسند. به اين جهت نمي‌توانند نمي‌خواهند خليج فارس يكسره در تحت سيطره ما باشد. به هرحال ببينيم چه مي‌شود. سرشب، شرفياب شدم و ضمن كارهاي جاري اين مطلب را هم عرض كردم.
    شاهنشاه به شدت متغيير شدند. عيب كار اين است كه من مطلب را صريح و بي پرده و بدون فكر اين كه شاه خوششان يا بدشان خواهد آمد، عرض مي‌كنم و ديگران چنين كاري نمي‌كنند.
    چندي پيش يكي از مسئولان امر راجع به حل مسائلي كه با عراق داريم آمد و وعده‌هايي داد. همان وقت نوشتم كه از هوش شاه درعجبم كه چه طور چنين مهملاتي را قبول مي‌فرمايند. امروز معلوم شده كه عراقي‌ها هيچ حاضر به چنين معاملاتي نيستند. يعني حتي رژيم متزلزلي هم جرات ندارد چنين معاملاتي بكنند و آن وقت مطلب را گوينده طوري آب و تاب مي‌دهد كه قبول مي‌فرمايند. از هوش شاه عجيب است. گاهي واقعا دو روي سكه است، يك وقت فوق‌العاده شكاك، يك وقت فوق‌العاده ساده.../جلد اول ص 156

    • سه شنبه 48/5/21

    ... از سفير انگليس خواسته بودم عصري به ديدنم بيايد. امر شاهنشاه را ابلاغ كردم. گفتم راجع به جزاير تنب و ابوموسي از اقدام شما و دولت شما شاهنشاه راضي هستند، و اميدواريم كه اين جزاير را بگيريم. ولي در خصوص بحرين و مراجعه به آرا عمومي، شما راه غلطي را پيشنهاد مي‌كنيد كه قابل قبول نيست...
    سفير انگليس گفت... اين نظر را به شيخ بحرين قبولانده‌ايم،جانمان به لبمان رسيده است. و اصولا اين نظر را از اول قبول نداشت كه بايد به آراي مردم مراجعه كرد.
    من جواب دادم گور پدر شيخ بحرين! شاهنشاه با نهايت بصيرت و مال‌انديشي فكر فرمودند بايد مسئله بحرين حل، و وضع ما هم در خليج فارس تثبيث شود. راه حل مراجعه به آرا عمومي هم به نظرشان رسيد و با نهايت جرات و شهامت اعلام فرمودند، كه مورد تحسين و اعجاب جهانيان و حتي ملت ايران كه حساسيت خاص نسبت به بحرين دارد، واقع شد. حالا شما مي‌خواهيد اين راه حل را به كثافت بكشانيد، غير ممكن است. من كه مشاور شاه و وزير دربار شاه و مدافع منافع اين سلسله سلطنت ايران هستم، محال است خود را به چنين راه حلي راضي كنم. /جلد اول ص 239 و 240

    • پنجشنبه 48/5/23

    ...بعد ازظهر در ركاب شاهنشاه بودم... تمام وقت فرمايشات شاهنشاه بر سر مسئله بحرين بود. مي‌فرمودند آخر اين انگليسي‌ها چرا نمي‌فهمند كه اگر بر فرض ما و بحرين از لحاظ استقلال در يك رديف مي‌بوديم، بازهم ايران با بحرين قابل مقايسه نبود...
    عرض كردم چطور است حالا كه اين راه را شيخ از ترس اين كه مبادا عناصر مخالف جان بگيرند و اظهار وجود بكنند، قبول نمي‌كند، قراري با او ببينديم و استقلال او را بشناسيم، به شرط اينكه براي پنجاه سال پايگاه هاي هوايي و دريايي به ما بدهد.
    فرمودند جواب مردم را چه بدهيم؟ عرض كردم خود اين خدمت بزرگي است. ما كه نتيجه رفراندوم را از حالا مي‌دانيم، اقلا به اين صورت نتيجه عملي بهتر و بزرگتري به دست مي‌آوريم.راه ديگر آن است كه حقي براي اقليت ايراني آنجا بگيريم. اين هم باز بهتر از نتيجه رفراندوم خواهد بود. چون با رفراندوم كه همه چيز از دست مي‌رود. فرمودند آخر اگر رفراندوم بكنند، معلوم نيست چه بشود. عرض كردم تمام صحبت بر سر اين است كه معلوم باشد چه مي‌شود!/ جلد اول ص 246

    • دوشنبه 48/7/10

    ... ناهار شيخ دوبي4 شرفياب بود. من هم افتخار حضور داشتم. بسيار شيخ روشن بين و خوبي است. من با همه شيوخ ملاقات كرده‌ام. تمام عقده اي هستند. ولي اين شيخ خيلي متعادل بود... از شيخ ابوظبي (شيخ زايد)5خيلي بد مي‌گفت كه در تشكيل فدراسيون همكاري ندارد. ارتش مشترك نمي‌خواهد ، همه چيز مي‌خواهد در دست خودش باشد...
    شاهنشاه فرمودندهمه شما بايد از جانب ما خاطر جمع باشيد، زيرا ديديد با آن كه مي‌توانيم به آساني ظرف پنج دقيقه بعد از رفتن انگليس‌ها، بحرين را بگيريم، چقدر گذشت نشان داديم. فرمايشات شاهنشاه را تصديق كرد. شاهنشاه نسبت به فجيره و شارجه سئوال فرمودند. گفت مردمان بدبختي هستند و شيخ‌هاي آن جا پول‌ها را براي خود ذخيره مي‌كنند. شاهنشاه ميل داشتند مسئله تنب و ابوموسي را بگويد، صحبتي نكرد!/ جلد اول ص 268

    • سه شنبه 48/9/18

    صبح خيلي زود كاردار سفارت انگليس به ديدنم آمد (سفير در مرخصي است). در خصوص فرمول رفراندوم بحرين و اين كه اوتانت دبيركل سازمان ملل چه جور اقدام خواهد كرد، گفت وگو خواهد كرد كه بايد به شرف عرض مي‌رسيد. همچنين از آمدن قريب الوقوع شيخ‌هاي راس‌الخيمه و شارجه گزارشي داد. مي‌گفت شيخ راس‌الخيمه در خصوص قرار جزيره تنب سختگيري خواهد كردو همچنين بيشتر از او شيخ شارجه راجع به ابوموسي. با آنكه ما به آنها گفته‌ايم بايد هر طور هست با ايران كنار بيايند، حال اگر شما به همان تصرف اكتفا و موضوع حاكميت را فراموش كنيد، شايد به مصلحت نزديكتر باشد و زودتر بتوانيد اين جزاير را بگيريد...
    من بعد شرفياب شدم، جريان را عرض كردم. شاهنشاه متغيير شدند. بالاخره فرمودند اگر ما جزاير را بگيريم،بگذار آنها ادعاي مالكيت خودشان را بكنند، يعني هم ما ادعاي خودمان را داشته باشيم، هم آنها! عرض كردم براي تصرف آنجا بايد بهانه‌گيري كرد، مثل قتل چند نفر ايراني يا آزار ايراني‌ها و غيره... تصديق و تائيد فرمودند./جلد اول ص 315

    • شنبه 48/9/26

    ...حاكم راس الخيمه مهمان وزيرخارجه است.موضوع صحبت همان واگذاري جزاير تنب به ايران است.البته در اين سفر به جايي نخواهد رسيد، چون خيلي مي‌ترسد كه اعراب به او بتازند، كه زمين‌هاي عربي را به ايرانيان مي‌دهد! امان از اين پررويي اعراب، ميراث غصب شده امپراتوري انگليس را مال خودشان مي‌دانند! /جلد اول ص 324

    • دوشنبه 48/10/8

    بعدازظهر منزل ماندم، سفير آمريكا ديدنم آمد...راجع به مسافرت شيخ صفر حاكم راس‌الخيمه پرسيد. گفتم ما هيچ راضي نيستيم، زيرا در خصوص مالكيت جزاير تنب به توافق نرسيديم. او حرف خودش را چسبيده بود كه زمين‌هاي عربي را نمي‌تواند به ديگران بدهد! در صورتي كه اين زمين ها غصبي و از آن ايران است و ميراث امپراتوري بريتانياست كه به آنها رسيده است.
    سابقه تاريخي اين جزاير را به او گفتم،و گفتم كه موقعي كه من نخست وزير بودم سعي كردم بر حسب اشاره شاهنشاه كه اينها را يكي يكي يا به زور و يا با ايراني كردن سكنه بگيرم. موفق شدم جزيره سيري را گرفتم، تنب را هم در شرف تصرف بودم كه دولت من افتاد، ولي راجع به ايراني كردن ابوموسي، انگليسي‌ها با كمال حمق از ما جلوگيري مي‌كردند. آن جارا نمي‌شد به زور گرفت، چون در آن وقت انگليسي‌ها هم قوا در آنجا داشتند. و مي گفتند تا بيست سال ديگر در آنجا هستيم، اگر شل بدهيم وضع ما در كليه شيخ نشين‌ها متزلزل مي‌شود.../جلد اول ص 338 و 339

    • يكشنبه 48/11/19

    صبح شرفياب شدم... فرمودند مسئله بحرين دارد حل مي‌شود. با كمال آقايي و بزرگواري فرمودند، حالا كه من و تو هستيم آيا فكر مي‌كني در آينده ما را خائن خواهند گفت، يا چنان كه معتقدم و اغلب سياستمداران دنيا هم معتقدند، من كه حاضر به حل مطلب بحرين شدم، خواهند گفت كار بزرگي انجام داديم و اين منطقه از دنيا را از شر كشمكش‌هاي پوچ و بالنتيجه نفوذ كمونيسم نجات داديم؟
    من عرض كردم... كه صرف ادعاي ما بر اين جزيره معلوم نبود و معلوم نيست كه منتج به نتيجه مي‌شد. بر فرض كه آن را به تصرف مي‌آورديم، يك دردسر دائمي و كشمكش با جمعيت عرب آن جا، مضافا به يك خرج دائمي و هميشگي مي‌بود، زيرا كه ديگر نفت آن جا هم ته مي‌كشد....
    فرمول حل مسئله بحرين چنان كه سابقا نوشته‌ام، اين است كه اوتانت چنانكه خودش مي‌داند، به آراي عمومي مردم بحرين مراجعه مي‌كند و نتيجه را به شوراي امنيت سازمان ملل متحد مي‌دهد و ما هم نتيجه را قبول مي‌كنيم.../جلد اول، ص 376 و 377

    • جمعه 15 تا پنجشنبه 48/12/28

    ... مطلب خنده‌دار در مورد بحرين خاطرم آمد. شاهنشاه امر دادند كميسيوني مركب از نخست وزير و من با وزير خارجه در در مورد گفت و گويي كه در باره بحرين از هم اكنون بايد در جرايد بشود و ذهن مردم آماده شود كه راي سازمان ملل براي ما لازم الرعايه خواهد بود، تشكيل گردد. در اين كميسيون به جاي مطالب اساسي، دائما چانه زدن بر سر اين مطلب است كه موضوع را نخست وزير به مجلس بدهد يا وزير خارجه! خاك برسرشان.به آنها گفتم اگر معتقديد كه كار درستي مي‌كنيد مرد و مردانه هردو از آن دفاع كنيد. اگر معتقد نيستيد و مردد هستيد كنار برويد. نه آن كه از مسئوليت شانه خالي كنيد.../ جلد اول ص 395
    پانوشت‌ها
    1-در سال ۱۹۷۱ میلادی پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خروج نیروهای نظامی انگلیس از منطقه و تأسیس کشور امارات متحده عربی، ابوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک پس از نزدیک به ۷۰ سال شکایتهای مداوم دولت ایران علیه اشغالگری انگلیس سرانجام به ایران بازگردانده شد. در سال ۱۹۹۲ و پس از خاتمهٔ جنگ خلیج فارس امارات متحدهٔ عربی بر خلاف نظر شیخ شارجه و تفاهم‌نامهٔ ۱۹۷۱ شارجه با ایران در خصوص ابوموسی، اقدام به طرح ادعاهای مالکیت بر جزایر سه‌گانه کرد. این اقدام واکنش دولت ایران را برانگیخت. در همزمان شورای عالی امنیت ملی ایران با صدور بیانیه‌ای هشت ماده‌ای بر حق حاکمیت بی چون و چرای ایران بر جزایر تاکید کرد.
    2- يادداشت هاي امير اسدالله علم، ويراستار علينقي عاليخاني، جلد اول از بيست و چهارم بهمن 47 تا بيست و نه اسفند 48، انتشاران معين و مازيار 1380
    3- صفر بن محمد القاسمي؛ شيخ راس الخيمه از 1948
    4-شيخ راشد بن سعيد آل مكتوم، مردي روشن‌فكر و بسيار واقع بين بود و توانست دوبي را تبديل به يكي از پيشرفته‌ترين نقاط خليج فارس كند. روابط او با ايران همواره بسيار خوب بود.
    5-شيخ زايدبن سلطان آل نهيان، از 1971 رئيس امارات متحده عربي شد.

    باز نشر: سایت علمی نخبگان جوان


  2. کاربرانی که از پست مفید ماری مریم سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آموزشی: گرایش بیوانفورماتیک /منابع کنکور کارشناسی ارشد انفورماتیک پزشکی سال ۹۳ – ۱۳۹۲
    توسط sevda_sj در انجمن بیوتکنولوژی و نانو تکنولوژی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th November 2013, 04:36 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th December 2012, 07:14 PM
  3. سوال: سنتز متیل ایزوبوتیل کربونیل (4متیل-2پنتانول) رو می خواستم
    توسط mohsen26072 در انجمن گرایش های مهندسی شیمی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 14th March 2012, 02:51 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th March 2009, 08:41 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •