دو پسربچه بر سر برتری تفنگ هایشان با هم دعوا میكردند.
یكی از آن دو با تفنگ آبیش ، آب می پاشید و میگفت:
تفنگ من خوشگل تره،تازه بقیه رو هم خیس میكنه!
دیگری با تفنگ بادی اش صداهای ناهنجار تولید میكرد و با افتخار پاسخ میداد :
نخیر ، مال من بهتره ، همه رو میترسونه!
دو پسر بزرگ شدند و هركدام سعی كردند بمبی كشنده تر از دیگری بسازند...
اینگونه بود كه جنگ شروع شد.
(ای كاش به جای اینكه به خاطر بازی، تفنگ برای پسرك ها میخریدیم به دستشان آچار میدادیم تا پیچ های چرخ زندگی را سفت كنند.)