دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: طنز؛ بابا حتی نان هم نداد ...!

  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض طنز؛ بابا حتی نان هم نداد ...!

    طنز؛ بابا حتی نان هم نداد ...!




    در زمانی نه چندان دور پدر یا اصطلاحا بابا شیری بود که هنوز یال و کوپالش نه تنها نریخته بود بلکه آن قدر پرپشت و زمخت بود که شامپو سیر هم جوابگوی آن نبود.


    مجله خط خطی - وحید میرزایی:

    فصل اول: بابا با یال و کوپال آمد

    در زمانی نه چندان دور پدر یا اصطلاحا بابا شیری بود که هنوز یال و کوپالش نه تنها نریخته بود بلکه آن قدر پرپشت و زمخت بود که شامپو سیر هم جوابگوی آن نبود. شاهد این مدعا دایی ها، خاله ها، عمه ها و عموهایی هستند که تا یک کلام به آن ها می گویی بالای چشمت ابروست، سرشان را تکان داده، می گویند: «قدیم ها احترام بود، عزت بود، بچه جلوی باباش پاهاش رو دراز نمی کرد.»





    فصل دوم: بابا آمد... بابا آب داد... بابا نان داد...


    از منظر فرزند، بابا اساسا کسی بود که غروب ها وقتی از سر کار برمی گشت، ابتدا صدایش و بعد خودش می آمد. با سیبیل کاملا مشکی، شلوار قهوه ای با سه پیلیسه در دو طرف، یک کت طوسی مجهز به دو چاک در عقب، یک یقه اسکی قهوه ای که مثلا با شلوار ست کرده باشد، آن طوری. بابا در حالی که یک دستش نان و گوشت و مرغ غیرهورمونی و بعضا در دهانش هم چیزهایی بود در را با قسمت انتهایی بدن یعنی پا باز کرده و وارد خانه می شود.

    مخلص اینکه دستش به دهانش می رسید و اگر نگوییم متمول و بورژوا بود ما لااقل در تامین مایحتاج دوووشواری خاصی نداشت. طوری که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق فرزندان سر کلاس فارسی اذعان می داشتند که «بابا آمد. بابا نان داد. بابا آب داد» و این باور تک تکشان بود.

    فصل سوم: بابا کم کم چیزهایی را نداد...

    در دوره ای موسوم به مهرورزی، بابا سیبیل هایش را از بیخ زد، شلوارش را داد رفو کنند و دیگر کت نپوشید. حالا نه که اصلا نپوشد، اما خب بیشتر در مهمانی ها می پوشید تا مندرس نشود. از آن پس بابا دیگر مثل آدم در می زد و با دست در را باز می کرد و به دلیل آنچه اعتقاد به گیاه خواری و حفظ سلامتی عنوان می کرد، گوشت و مرغ را از سبد غذایی خانوار حذف کرد و در جواب اینکه «خب مگه گوجه فرنگی برای سلامتی مضره؟ چرا نمی خری؟» گفت «فضولیش به شما نیومده.»

    به هر حال یال و کوپال بابا شروع به ریختن کرد طوری که کاملا وسطش خالی شد و او مجبور بود یال ها را از کناره ها و بغل گوش به سمت وسط شانه کند. وی کم کم آن کاراکتر «حشمت فردوس طورش» را از دست داد به طوری که نه تنها فرزندان خیلی راحت پایشان را جلوی وی دراز می کردند بلکه گاها دستشان را هم توی دماغشان کرده و حتی خود را می خاراندند، بی تربیت ها.






    فصل چهارم: بابا آمد... بابا فقط آب داد...


    بابا با همان شیبی که نرخ بیکاری، نرخ تورم و قیمت ارز افزایش و رشد اقتصادی، درآمد و سطح رفاه کاهش می یافت، قدرت و شوکت خود را از دست داد. بابا دیگر خودش هم پذیرفته بود که بابای سابق نیست و این برای یک قهرمان پس از دوران اوج سخت ترین است. حالا تازه در این وضعیت بحرانی بابا به فرزندآوری در مقیاس صنعتی تشویق می شد که خب بابا نیز اساسا نمی توانست اقدامی در این راستا نماید.

    با وجود اینکه پس از مهرورز بزرگ، تدبیر و امید داشت با شیب ملایم قیمت ها را افزایش می داد اما واقعیت این است که شیب ملایم برای بعضی ها شیب ملایم است و برای بابا که جزو اقشار آسیب پذیر جامعه بود، بسیار شیب تند و در حد زاویه 90 درجه بود. بابا دیگر کم کم موقعی که به خانه می آمد اصلا کسی نمی فهمید آمده است ولی دلش خوش بود هنوز دستش خالی نیست و می توان یک لقمه «نان» خالی سر سفره بیاورد.

    لااقل به جهت حفظ ظاهر لخندی بر لب داشت و برای یال و کوپالش هم از داروی ضد ریزش موی ماینوکسیدیل استفاده می کرد هرچند نیاز به هورمون خاصی نداشت یعنی دیگر هورمون به کارش نمی آمد. بابا اما دیگر فکرش را هم نمی کرد دولت قیمت نان را افزایش دهد. اما چون هیچ کس به تفکرات یک بابایی که تازه دو تا تار یال محض دکور ندارد، اهمیت نمی دهد، نان گران شد.


    فصل آخر: فرجام، بابا صرفا آمد...

    بله، از آن پس پدری که با جملاتی چون «بابا آمد. بابا آب داد... بابا نان داد...» در یاد و خاطره فرزندان ماندگار شده بود تبدیل شد به بابایی که «حتی نان هم نداد». در حال حاضر بابا حداکثر آب می دهد و پیش بینی می شود ظرف 10 سال آینده به علت تورم، گرانی و کمبود منابع آب، آن را هم ندهد و نهایتا «بابا فقط بیاید.» همین جور دست خالی.

  2. کاربرانی که از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. هدایای تبلیغاتی - آنتی ویروس - سررسید - کسپرسکی
    توسط volghan در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 29th May 2016, 10:53 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd September 2013, 12:27 PM
  3. تصاویری از روبات احساساتی/ روباتی با توانایی نشان دادن 9 احساس مختلف
    توسط artadokht در انجمن سایر موضوعات اختراعات و نوآوری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 9th September 2012, 11:13 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th August 2012, 11:16 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th November 2009, 10:48 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •