به سر آستین پاره ی کارگری که دیوارت را میچیند و به تو میگوید ارباب نخند!
به پسرکی که آدامس میفروشد و تو هرگز نمیخری نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو راه میرود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده نخند !
به رفتگری که در تیر ماه کلاه پشمی به سر دارد...
به راننده آژانسی که چرت میزند
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان
به اشتباه واژه ای بازیگر نمایشی
نخند!
نخند که دنیا ارزشش را ندارد
که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند
آدمهایی که هر کدام برای خود و خانواده ای همه چیز و همه کس اند
آدمهایی که برای زندگی تلاش میکنند
بار میبرند
بی خوابی میکشند
کهنه میپوشند
جار میزنند
سرما و گرما را تحمل میکنند
و گاهی خجالت هم میکشند
خیلی ساده...
نخند دوست من
هرگز به آدمها نخند
علاقه مندی ها (Bookmarks)