سلام،
با تشکر از جنابعالي، عرض کنم خدمتتان که من در پست شصت و چهارم تاپيک "چه کسي مغزها را فراري مي دهد" يک مطلبي تقريبا" در همين زمينه نوشته ام که با کمي تغيير دوباره آن را خدمتتان عرض مي کنم:


يک بحث مهم موجود همين است که: اصولا" آيا تمدن و تکنولوژي چه ميزان در راستاي اعتلا و پيشرفت بشريت موثر بوده است؟
من در همين سالهايي که از عمرم گذشته افراد زيادي را ديده ام که در مسير پيشرفت در امور مختلف گام برداشته و موفق شده اند، ولي در هنگام مرگ اين حس را داشتند که خيلي از چيزهايي که کسب کرده اند ارزش به دست آوردن را نداشته است و بهتر بود عمرشان را وقف چيزهاي برتري مي کردند!

ولي بياييد يک ذره فکر کنيم، به عنوان نمونه "برق" را مثال مي زنم، انصافا" برق در کنار فوايدش، چه بدي هايي داشته؟
من خودم را مي گويم: شب اگر برق نبود، فرصتي داشتم که در باره خود تفکر کنم، درباره دنيا تعقل بيشتري کنم، يا مطالعه کنم (زير نور شمع!) حالا يا سرگرم وسايل صوتي و تصويري ام يا مهماني، يا گردش، يا خلاصه وقت تلف کردن الکي! نور شهر چنان شديد است که ديگر ستاره ها ديده نمي شوند! يک موقع آخر شب که مي روم زباله ها را بگذارم بيرون يک مرتبه سرم را بالا مي کنم و يک ستاره مي بينم، به خودم نهيب مي زنم! علي! کجا داري ميري؟ روي يک سياره کوچک وسط اين فضاي لايتناهي، صبح تا شب درگير مشکلات الکي! سرگرمي هاي الکي!
طبعا" اين روش زندگي خلاقيت را نيز در درون انسان کم رنگ مي کند
هر کسي را مي بيني يک گوشي ميليوني دستش گرفته و جوک مي فرستد و جوک مي خواند و .....
نگوييد خوب الآن هم مي شود تعقل کرد و .... به برق چه ربط دارد!، بله درست است، ولي اين کار را نمي کنيم عزيزان من! جو چنان سوق پيدا مي کند که عملا" مردم درگير تکنولوژي مي شوند آن هم در راستاي اهداف بيهوده!
فکر مي کنيد با وجود چندين برابر شدن جمعيت جهان چرا متفکرين به اون نسبت زياد نشده اند؟
الآن چند تا مولوي و حافظ و ابن سينا و ابوريحان و .... و چند تا گاليله و دکارت و نيوتون و .... بايد مي داشتيم؟
بله الآن محققين و دانشمندان زيادند ولي برآيند کوشش آنها به چه سمتي است؟
البته جنابعالي نگاهتان بيشتر روي علوم پايه است ولي من بيشتر توجه به علوم انساني دارم. چون به نظرم ابتدا آن هوشياري و پرسشگري انسان در مورد اصل هستي خود و جهان (در قالب علوم انساني) بايد تقويت شود تا به طبع آن علوم پايه نيز اون پويايي خود را بازيابد وگرنه شما نگاه کنيد الآن علم به سمتي پيش مي رود که مثلا" کل بيماري ها را نابود کند، يا فرضا" تکنولوژي به حدي برسد که يک دگمه بزني و هر چه مي خواهي انجام گردد!
ولي وقتي انسان نمي داند که کيست و چه مي خواهد! اون دگمه به چه درد خواهد خورد؟ وقتي نمي داني براي چه زندگي مي کني رفع تمام بيماري ها به چه درد مي خورد؟ مردنت شايد بهتر از اين زندگي حيواني باشد.
همين جا به اين نکته هم اشاره کنم که وقتي از بعضي ها مي شنوم که ما خيلي از دنيا عقبيم خنده ام مي گيرد!
فکر مي کنيد چند سال از دنياي متمدن عقبيم! آيا در جهاني که اکثر آدمهايش در خواب خرگوشي اند کسي از کسي عقبتر است؟
البته اسمش را هم گذاشته اند عصر انفجار اطلاعات!!!!!!

حال در مورد سوال شما که پرسيده ايد:
به نظر شما در آینده میل به علم و فهمیدن و فکر کردن بیشتر خواهد شد یا نه؟

پاسخش سخت است ولي من نظرم مثبت است، نه از نظر کمي بلکه از نظر کيفي، هميشه شرايط عجيب و غريب باعث شکوفا شدن استعدادهاي بشري مي گردد. البته خيلي ها را هم در خود غرق مي کند، ولي آن عده که از اين مهلکه ها بيرون مي آيند مانند آن طلايي هستند که بعد از ذوب شدن چندين تن سنگ استحصال مي گردد.
به نظرم فطرت انساني ماندن در چنين حالت استفاده صرفا"سرگرمي گونه و راحت طلبي از تکنولوژي را بر نمي تابد.
شايد به اين دليل باشد که بيشترين آمار خودکشي در دنيا مربوط به ژاپن با بالاترين تکنولوژي ها است.
يا شايد به اين دليل باشد که يکي از پر فروش ترين کتابها در آمريکا ترجمه مثنوي است.
انسان نمي خواهد برده تکنولوژي باشد، مي خواهد به اصل خود بازگردد، مي خواهد آن شادابي و خلاقيت و توانايي هايش که در چنبره تکنولوژي گرفتار مانده را برهاند.
من نظرم مثبت است به اين دليل:
1-شما اين موضوع را ايجاد کرده ايد
2- من و دوستان ديگر در مقابل آن بي تفاوت نبوده و پاسخ داده ايم
پس مي بينيد که در يک سايت کوچک (نسبت به شبکه پهناور بين المللي) دو سه نفر نگراني ذهنيشان همان نگراني انشتين است که: نکند تکنولوژي جلو تعامل ما انسانها را بگيرد. خوب ...... اين را بست بدهيد به تمام دنيا! ....
در خاتمه متشکرم از موضوع خوبتان که افراد را تشويق به تفکر مي نمايد.
خدا نگهدار