دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: تمثیل ها و ناګفته های شما

  1. #1
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    Thumbs up تمثیل ها و ناګفته های شما

    «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»

    سلام و سلامتی خدمت همګی

    در این بخش قراره مثال هایی که در ذهنتون منطبق با اهداف ، عقاید ، اصول و راهنمایی های زندګی شکل میګیره رو برامون ذکر کنید ...
    و چنانچه جایی تمثیلی رو شنیدید و جالب جلوه کرده رو عنوان کنید ...


    دلایل ایجاد این موضوع :

    1. تفکر خلاق
    2. آموزش برای دیګران
    3. اینکه ناګفته های انسان ها قشنګه


    ***

    تحت مثال یه نمونه می نویسم ، ما بقی از جانب شما :

    زندګی مثل یک درخت می مونه ، یک تنه ی اصلی داره و شاخه و برګ ، هر انسانی باید تنه ی اصلی رو در زندګیش به نحو احسن پرورش بده که والاترین هدف هر شخص هست ، شاخه های کوچتر مهارت های لازم برای زندګی هست و هنرهای لازمه ... برګ ها هم زیر شاخه هایی از مهارت ها و عقاید کوچک ، هر سال پاییز که میشه باید این برګا یه تکونی به خودش بده و یه زیر و رویی بشه ، زمستون که میشه عقایدِ برګشت خورده باید ریزش پیدا کنه و بهار عقاید بهتری از ما قبلی ها شکل بګیره و رشد کنه و تابستون به اوج برسه و میوه بده (فصول همون یه بازه های زمانی در زندګی محسوب میشن)
    یک درخت سالانه هرس میشه تا رشد بهتری از قبل داشته باشه ، و یک انسان باید در زندګی هر از ګاهی مهارت های خودش رو به بهای رشد بهتر تنه هرس کنه و کنار بګذاره ...
    و در هر صورت موانع خوب یا بد رو برای رشد و پرورش هدف تنظیم کنه ...

    ***

    منتظر تمثیل های شما هستم


  2. 8 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : تمثیل ها و ناګفته های شما

    اینو پدربزرګ من می ګفتن در قدیم که از مادرم شنیدم (خودم تا سه سالګی از وجود ایشون بیشتر فیض نبردم)

    انسان هر روز مواد زائد رو در بدن خودش ساعت ها حمل می کنه ولی کسی متوجه نمیشه و بوی متعفن اون رو حس نمی کنه ...
    اما همین انسان یک حرف رو نمی تونه درون خودش نګه داره و رازدار سخن دیګری باشه ...
    واقعاً چطور میشه یه حرف (نیک یا ناپسند) رو حافظش نیستیم اما نګه دار یک ماده ی مضر و بدبو هستیم؟!


  4. 3 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  5. #3
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : تمثیل ها و ناګفته های شما

    خیلی از چیزا مثل دما می مونه ...
    یعنی اینکه وقتی دمای بدن آدم تحت مثال کم باشه ، وقتی آب ولرم رو دستش بریزه براش داغ محسوب میشه
    و هر چه دمای بدنش بالاتر بره ، آب با دمای بیشتری براش داغ محسوب میشه
    حالا خصلت های خوب ، ګناه ، میزان آګاهی انسان ها و خیلی موارد دیګه مثل همین می مونه
    هر چه بدست بیاری ، هر چه بخشنده تر باشی ، هر چی آګاهی داشته باشی ، هر چی ګناه کنی ، هر چی آسایش داشته باشی و ...
    باز بیشتر از اون تو رو ارضا می کنه
    دقیقاً مثل آب داغ
    ...


  6. 2 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  7. #4
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    computer-software
    نوشته ها
    1,431
    ارسال تشکر
    8,825
    دریافت تشکر: 5,728
    قدرت امتیاز دهی
    3259
    Array

    پیش فرض پاسخ : تمثیل ها و ناګفته های شما

    روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند : فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟
    استاد اندکی تامل کرد و گفت : فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!
    آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت:" من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود. "
    دومی کمی فکر کرد و گفت:" اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بارمعنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت."
    آن دو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت: وقتی یک انسان دچار مشکل می شود.
    باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید.
    بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم ...
    فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است.



  8. 2 کاربر از پست مفید elinaaa سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •