دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: شبه‌علم و خطرات آن

  1. #1
    همکار تالار مکانیک
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات و انتقال حرارت
    نوشته ها
    1,512
    ارسال تشکر
    9,142
    دریافت تشکر: 6,504
    قدرت امتیاز دهی
    12964
    Array

    پیش فرض شبه‌علم و خطرات آن

    شبه‌علم و خطرات آن

    ارسال شده در ۱۲ شهریور, ۱۳۹۳ توسط ادمین 13


    اجازه بدهید قبل از همه بگویم که منظورم از شبهِ‌علم معنایِ دقیقِ فلسفیِ آن نیست. شبهِ‌علم در این متن دو معنا دارد: اول از همه استفاده‌یِ نامناسب و اشتباهِ از نظریه‌هایِ علمی توسطِ غیرِ متخصصان و دوم ترکیب کردن علم با افسانه و تحویل دادنِ آن به مخاطب، به منظور جذابیت بخشیدن به ماجرا.شاید اگر بدونِ هیچ توضیحِ اضافه‌ای صحبت‌ام را با یکی از معروف‌ترین مثال‌هایِ شبهِ‌علم آغاز کنم، بسیار راه‌گشا باشد:


    مثالِ 1)
    اگر با دوستان‌تان در حال انجامِ یک بحثِ فلسفی (درباره‌یِ زیبایی‌شناسی، هنر یا اخلاق) بودید و آن‌ها گفتند که "نسبیت اینشتین" نشان می‌دهد که همه چیز نسبی است؛ به حرفِ آن‌ها ذره‌ای اعتماد نکنید! اگر یک مثالِ ساده از نسبیتِ خاص بزنم حرف‌ام واضح‌تر خواهد شد.

    فرض کنید پشتِ یک ماشینِ دیگر با سرعتِ 100 کیلومتر بر ساعت در حالِ حرکت هستید. بعد از چند دقیقه حوصله‌تان سر می‌رود و تصمیم به سبقت می‌گیرید. سرعت‌تان را به 120 کیلومتر بر ساعت می‌رسانید و به آهستگی از کنارِ آن ماشین عبور می‌کنید. تا به حال این اتفاق برایتان در اتوبان افتاده است نه؟ در همان حالت که دارید سبقت می‌گیرید، اگر سرتان را کمی بچرخانید و به ماشین کناری‌تان نگاه کنید، آن را به شکلی می‌بینید که انگار خیلی آهسته و آرام از شما عقب می‌افتد. اما کسی که در کنارِ جاده (پیاده) ایستاده است، وضعیتِ را طورِ دیگری می‌بیند: آن ماشینی که شما آن را آهسته می‌دیدید، برایِ کسی که کنارِ جاده ایستاده، با سرعتی بسیار زیاد در حالِ حرکت است. (100 کیلومتر در ساعت، سرعتِ کمی نیست!)

    این پدیده را که چندان هم چیز چیز عجیب و غریبی به نظر نمی‌رسد، نسبیت می‌گویند و سال‌های دراز قبل از اینشتین با آن آشنایی داشته‌ایم. گالیله می‌گفت وقتی شما 100 کیلومتر بر ساعت سرعت دارید و ماشینی با سرعتِ 120 کیلومتر از کنارتان عبور می‌کند، آنچه که شما می‌بینید این است که آن ماشین 20 کیلومتر از شما سریع‌تر حرکت می‌کند، یا به عبارتی سرعتِ آن را تنها 20 کیلومتر بر ساعت می‌بینید. اسم این رابطه هم رابطه‌یِ نسبیتِ گالیله‌ای است. نسبیتِ اینشتین هم درباره‌یِ دقیقاً همین موضوع صحبت می‌کند و می‌گوید ناظرهایی که سرعت‌هایِ‌شان با هم دیگر متفاوت است، در اندازه‌گیری‌هایِ فیزیکی مثلِ سرعتِ دیگرِ چیزها یا بازه‌یِ زمانیِ اتفاق افتادنِ یک رویداد، اختلافِ نظر دارند. همه‌چیز مشابه با نسبیتِ گالیله‌ای است و تنها تصحیح‌هایی در فرمول‌ها صورت گرفته و مقدارِ آن‌ها دقیق‌تر شده است. ]اگر قرار است همین نوشته هم در دامِ خرافاتِ علمی نیفتد، باید یادآوری کنم که توضیح‌هایم بسیار ساده‌سازی شده است و جزئیاتِ کافی و دقیق را ندارد.

    نسبیتِ اینشتین به هیچ وجه ثابت نمی‌کند که علم نسبی است یا نمی‌گوید که دستیابی به علمِ مطلق ممکن نیست. (اگر نگوییم که برعکسِ این را ثابت می‌کند!) هیچ حرفی از این نمی‌زند که اخلاق نسبی است و حتی در این باره هم حرف نمی‌زند که اگر آهنگ‌هایِ جاستین بیبر یا لیدی‌ گاگا از نظرِ شما زیباست و از نظرِ من مضحک، با نسبی بودنِ هنر توجیه می‌شود یا نه؟


    مثالِ 2)
    شاید شما هم زیاد شنیده باشید که دیگران ادعا کنند همه‌یِ اخلاق‌ها و رفتارها از ژن‌ها ناشی می‌شوند پس هیچ کس مسئولِ اشتباه یا خطایی که می‌کند نیست، همه چیز تقصیرِ ژن‌هاست! این مسئله چقدر صحبت دارد؟ حقیقت این است که جوابِ این سوال پیچیده‌تر از آن است که بتوان به راحتی آن را در چند جمله خلاصه کرد! اجازه بدهید این بار هم با توضیح‌هایِ بیشتر بحث را پیش ببرم:

    ماه قبل در وبلاگم مقاله‌ای درباره‌یِ تاثیرِ ژنتیک بر وقوعِ جرم نوشته بودم که برایِ خوانندگانِ سایتِ‌گمانه، خلاصه‌ای از آن را اینجا بازگو میکنم. آنچه که پژوهشگران توانسته‌اند نشان دهند این است که ما می‌توانیم ژنی را پیدا کنیم که مسئولِ خشونت در رفتارِ انسان‌ها است و در نتیجه اگر کودکی این ژن را داشت، حدس بزنیم که در بزرگسالی مرتکبِ جرم و بزهکاری می‌شود. اما دستاوردِ مهمِ پژوهش‌هایِ جدید این بود که نشان می‌داد وجودِ این ژن‌ها در بدن به تنهایی چیزی را ثابت نمی‌کند، آنچه که اهمیت دارد این است که آیا این ژن‌ها در بدن، فعال هستند یا نه! نکته‌یِ جالب‌تر این است که فعال شدنِ این ژن‌ها می‌تواند کاملاً تحتِ تاثیرِ محیط باشد: اگر کودکی که ژنِ خشونت را دارد، در محیطی آرام بزرگ شود و یا به هیچ نوعی توسطِ پدر و مادرش موردِ آزار و اذیت قرار نگیرد،‌ به احتمالِ زیاد از پسِ مشکل بر می‌آید و در بزرگسالی به هیچ وجه انسانی خشن یا بزهکار نمی‌شود، اما کودکی که این ژن را دارد، اگر کودکی‌اش هم به هر شکلی دشوار باشد، 9 برابر ممکن است دربزرگسالی مجرم شود. (برایِ توضیحِ بیشتر می‌توانید به این مقاله‌یِ وبلاگم سر بزنید. پژوهشی که اینجا به آن اشاره کردم هم اینجا در ژورنالِ Science قابلِ دسترسی است.)
    درباره‌یِ رابطه‌یِ متقابلِ محیط و ژنتیک نسبت به هم، پژوهشِ بسیار جدید و هیجان‌انگیزِ دیگری هم وجود دارد که در سالِ 2013 منتشر شده است. در این آزمایش دانشمندان در نزدیکیِ قفسِ موش‌هایِ موردِ آزمایش‌شان، ماده‌ای به نامِ اَسِتوفنون (acetophenone) با بویِ زیاد قرار می‌دادند به طوریکه بویِ آن به مشامِ موش‌ها برسد. آن‌ها همزمان، به موش‌ها شوکِ الکتریکیِ کوچک اما دردآوری هم وارد می‌کردند. بعد از چندین بار تکرارِ این اتفاق، موش‌ها هر بار که بویِ استوفنون را می‌شندیدند، حتی اگر شوکِ الکتریکی‌ای هم به آن‌ها وارد نمی‌شد باز دچار ترس و دلهره می‌شدند. تا اینجایِ کار چیزِ عجیبی وجود ندارد، اما یافته‌یِ عجیب و جدیدِ دانشمندان این بود که وقتی این موش‌ها بچه‌دار می‌شدند، بچه‌هایِ آن‌ها هم (تا حداقل دو نسلِ بعد!) از بویِ استوفنون هراس داشتند! بچه‌هایِ این موش‌ها دلیلی برایِ ترس از استوفنون نداشتند و تا به حال هیچ شوکِ الکتریکی‌ای تجربه نکرده بودند. نتیجه‌یِ سر-راست این تحقیق، این بود که ترس و استرس می‌تواند به صورتِ ژنتیکی به نسلِ بعد منتقل شود. (مقاله‌یِ Nature را ببینید.)
    نمونه‌هایِ فراوانِ این چنینی وجود دارند که نشان می‌دهند رابطه‌یِ ژنتیک، محیط و خواسته‌هایِ خودمان در رفتارهایِ انسان، رابطه‌ای پیچیده‌تر از آن است که بتوان به راحتی از دلِ آن بحثی فلسفی را استخراج کرد و بسیاری از زاویه‌هایِ این بحث هنوز برایِ جامعه‌یِ علمی هم ناشناخته و در حالِ پژوهش است.


    بی‌شک این دو مثال درباره‌یِ نسبیت و ژنتیک، نتوانسته‌اند نشان دهند که یک بحثِ علمی، تا چه حد دارایِ پیچیدگی‌ها و جزئیات است، اما امیدوارم نشان داده باشند که وقتی این بحث‌هایِ علمی ساده‌سازی می‌شوند تا چه اندازه می‌توانند موجبِ بدفهمی شوند. اگر درباره‌یِ موضوعی صحبت می‌کنید که در حوزه‌یِ تخصصی‌تان است، کارِ مسئولانه این است که تا جایِ ممکن منبع‌هایِ مختلف را بررسی کنید و به راحتی به کتاب‌هایِ علمیِ ساده‌شده و عامیانه اکتفا نکنید. از طرفِ دیگر اگر موضوعِ موردِ بحث خارج از حوزه‌یِ تخصصی‌تان باشد، به یاد داشته باشید که بیرون کشیدنِ استدلال‌هایِ فلسفی از دلِ آن، معمولاً قرار است به اشتباه‌هایِ بسیار ختم شوند.
    حال اجازه بدهید یک قدم فراتر برویم. اگر مسئله فقط به همین بدفهمی‌هایِ علمی ختم می‌شد، شاید این یادداشت هیچ وقت نوشته نمی‌شد. آنچه انگیزه‌یِ من شد برایِ نوشتنِ این یادداشت، دیدنِ یک خبرِ به ظاهر علمی در بسیاری از سایت‌ها و خبرگزاری‌هایِ معروف بود که به وضوح خبری اشتباهی می‌نمود. هنوز زمانِ زیادی نگذشته که ایرادهایِ آن خبر آشکار شده است، اما این سوال هنوز هم برایِ من باقی است که چرا طیفِ وسیعی از سایت‌ها و خبرگزاری‌ها، خبری به وضوح مشکل‌دار را بدونِ مراجعه به هیچ متخصصی منتشر می‌کنند؟ اجازه بدهید چند نمونه از این ماجرا را هم با هم ببینیم:

    مثالِ 3)
    دو سه ماهِ قبل رسانه‌هایِ مختلف اعلام کردند که یک کامپیوتر به هر حال موفق شده از پسِ تستِ تورینگ بر بیاید. (چند نمونه از خبرهایی که آن زمان کار شدند را ببینید: گاردین، ZDNet، Verge)

    قبل از همه باید بگویم قضیه‌یِ تست تورینگ چیست. آلن تورینگ، پدر هوش مصنوعی، نزدیک به 60 سالِ قبل، راهی را معرفی کرد که به کمکِ آن بتوانیم بفهمیم آیا کامپیوترها به قدرِ کافی باهوش هستند یا نه؟ راهِ او از این قرار بود:
    تستِ تورینگ: فرض کنید شما قرار است با دو نفر چت کنید که یکی از آن‌ها کامپیوتر و نفر دوم انسان است. اگر بعد از اینکه با هر دو نفر چت کردید، نتوانید تشخیص دهید که کدام یک آدم و کدام یک کامپیوتر بوده است، آن وقت می‌توان آن کامپیوتر را دارایِ هوش نامید.
    تقریباً‌ هیچ یک از کسانی که در حوزه‌یِ هوشِ مصنوعی هستند، باور نخواهند کرد که در سالِ 2014، کامپیوتری بتواند در تستِ تورینگ موفق عمل کند، چرا که ما علی‌رغمِ پیشرفت‌هایِ عظیمِ این سال‌ها،‌ هنوز ضعف‌هایِ بسیاری در این حوزه داریم. پس قضیه‌یِ خبری که رسانه‌ها چاپ کرده بودند چیست؟ این خبر دروغ نبود: انجمن سلطنتی مسابقه‌ای برگزار کرده که نتیجه‌اش موفقیت یک روباتِ چت (ChatBot) در تستِ تورینگ بوده و رسانه‌ها هم همین خبر را عیناً چاپ کرده بودند. اما بیشتر آن‌ها فراموش کردند ذکر کنند از بینِ‌ 30 داوری که در آن آزمون شرکت کرده‌اند، تنها 10 نفر فریبِ این چت‌بات را خورده‌اند و 20 نفرِ دیگر توانسته بودند چت‌بات را شناسایی کنند. به علاوه اگر کمی به جزئیاتِ فنی نگاه کنیم، دلیل‌هایِ بیشتری برایِ‌ ناموفق بودنِ این چت‌بات می‌یابیم: ری کورزویل (Ray Kurzweil) دانشمندِ معروفِ هوشِ مصنوعی و از مدیرانِ گوگل، در همان زمان برایِ وبلاگش یادداشتی نوشته و این موضوع را توضیح می‌دهد. (اینجا) چت‌بات خودش را کودکی 13 ساله معرفی می‌کند که زبانِ مادری‌اش انگلیسی نیست، پس عجیب نیست که داوران از سرِ ایرادهایِ نگارشیِ آن بگذرند. یک بررسیِ ساده نشان می‌دهد چت‌بات حافظه هم ندارد، یعنی اگر یک سوال را ده بار پشتِ سر هم از او بپرسید، هر بار همان یک جواب را تکرار می‌کند. جدا از اینها گاهی وقت‌ها هم چت‌بات، به سوال‌هایی که از او پرسیده می‌شود، جواب‌هایِ کاملاً بی‌ربط می‌دهد! با همه‌یِ این توضیح‌ها عجیب است که بتوانیم بگوییم دستگاهی موفق شده از تستِ تورینگ سربلند بیرون بیاید! کورزویل می‌گوید پیش‌بینیِ خودش این است که تا سالِ 2025 هیچ کامپیوتری از پسِ این تست برنخواهد آمد.


    مثالِ 4)
    مثالِ معروف و دردناکی که می‌توان در ادامه آورد ماجرایِ اندرو ویکفیلد (Andrew Wakefield) است که امروزه از آن به عنوانِ زیان‌بارترین کلاه‌برداریِ یکصد سالِ اخیر علمِ پزشکی نام برده می‌شود. (اینجا را ببینید.) ویکفیلد در سالِ 1998 پژوهشی را منتشر کرد که در آن ادعا می‌شد زدنِ واکسنِ سرخک می‌تواند یکی از علت‌هایِ مبتلا شدنِ کودکان به اوتیسم باشد. گروه‌هایِ مستقل خیلی زود آزمایش‌هایِ مشابهی را انجام دادند تا صحتِ گفته‌هایِ ویکفیلد را بسنجد. آزمایش‌هایِ همه‌یِ این گروه‌ها نشان می‌داد که ادعایِ ویکفیلد نادرست است اما غوغایِ رسانه‌ای تا مدت‌ها ادامه داشت. در بینِ سال‌هایِ 2004 تا 2011 مدرک‌هایِ متعددی به دست آمد که رفته‌رفته نشان داد ویکفیلد با جعلِ تعمدیِ داده‌هایِ آزمایشی به شکل‌هایِ مختلف، قصد داشته شرکتی تاسیس کند و درمان‌هایِ جایگزین برایِ واکسنِ سرخک را به مردم بفروشد. (اگر به جزئیاتِ بیشترِ ماجرا علاقه دارید شرحِ آن را در ویکی‌پدیا ببینید.)

    ویکفیلد اسپانسرهایِ مالی‌اش را از دست داد، به خاطرِ جعلِ عمدیِ نتیجه‌هایِ آزمایش پروانه‌یِ پزشکی‌اش لغو شد و از سویِ ژورنال‌هایِ پزشکی تحریم گردید؛ اما همه‌یِ اینها باعث نشد که تاثیرِ آن جنجالِ رسانه‌ای که در ابتدا راه افتاده بود، از بین برود. خیلی‌ها هنوز هم به اشتباه فکر می‌کنند که واکسنِ سرخت باعثِ اوتیسم می‌شود و در نتیجه سرخک که در سالِ 2000 در آمریکا تقریباً ریشه‌کن شده بود در سالِ جاری 593 نفر را در این کشور مبتلا کرده است. از بینِ کسانی که مبتلا شده‌اند، 82٪ آن‌ها به کل واکسنِ خود را نزده‌اند و 13٪ هم یک مرحله از واکسیناسیون را انجام نداده‌اند. (برایِ آمارهایِ بیشتر اینجا را ببینید.)


    همان‌طور که دیدید، منتشر کردنِ چنین خبرهایی تنها برایِ هیاهو-آفرینی رسانه‌ای، تا چه اندازه غیرمسئولانه و زیان‌بار می‌تواند باشد. تنها چیزی که در انتها می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که با شک و تردیدِ بیشتری به خبرها نگاه کنید. اگر خبری که می‌شنوید در حیطه‌یِ تخصصی‌تان بود، برایِ بررسیِ صحتِ آن به سایت‌هایِ علمیِ واقعی و یا منبع‌هایی که جزئیاتِ فنیِ بیشتری دارند هم مراجعه کنید تا مطمئن شوید که با یک اشتباهِ فنیِ دیگر توسطِ غیرِمتخصصان یا سایت‌هایِ نیمه‌علمی روبه‌رو نیستید. اگر خبری که می‌خوانید در حیطه‌یِ تخصصی‌تان نبود، آزمونِ ساده‌ای وجود دارد که از درستیِ خبر مطمئن باشید: کمی صبر کنید! اگر خبر درست بوده باشد که هیچ، اما اگر خبر نادرست، غیردقیق یا اغراق‌آمیز باشد، در مدتی کوتاه برایِ آن نقدهایِ بسیاری نوشته می‌شود.
    منبع

  2. 5 کاربر از پست مفید ab.bb سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تندیس «نظامی» در رُم به‌عنوان شاعر آذریایجانی!
    توسط چکامه91 در انجمن اخبار ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th July 2013, 01:52 PM
  2. آموزشی: درباره آنچه به‌عنوان الهامات ادبی می‌شناسیم
    توسط ستاره 15 در انجمن ادبیات داستانی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st December 2012, 08:15 PM
  3. کوچک‌ترین خرچنگ گوشه‌گیر +‌عکس
    توسط zolfa در انجمن جانور شناسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th November 2012, 10:45 PM
  4. آشنایی با باغ چشمه‌عمارت (حوض‎خانه) - مازندران
    توسط وحید 0319 در انجمن معماری- معماری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th October 2012, 12:33 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th February 2010, 07:11 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •