به ياد بزرگان
امروز يك شهريور 1393 هجري شمسي سالگرد مرحوم حاج صيدجعفر سپهوند مي باشد.ايشان يكي از بزرگترين نسب شناسان و مورخان تاريخ محلي ايل بيرانوند بودند كه از نظرحافظه و سطح اطلاعات درباره ايلات لرستان به ويژه ايل بيرانوند و ايل حسنوند شهره خاص و عام بود. مرحوم حاج صيدجعفر از طايفه شمس الدين از نوادگان كمربك بود كه پدربزرگش،شيخه كه رمه دار بود و گله اسب داشت در منطقه ده پير در املاك خوانين عليمحمدي كه مالكاين منطقه بودند زندگي مي كرد. مرحوم دولتعلي يكي از مردان توانمند منطقه ده پير دراواخر سلطنت قاجار بود. مرحوم دولتعلي با زني از طايفه دولتشاهي از ايل حسنوند به نام"تركي" ازدواج كرد و در سال 1305 هجري شمسي كه يك سال از سلطنت رضاخان ميگذشت صاحب پسري به نام صيدجعفر شد. توضيح اينكه سال 1305 سالي بود كه مرحوم تقي خانسپهوند بعد از سالها مجاهدت و مردم داري و دولتمداري توانست لقب "سپهوند"را اخذ كند در واقع اين لقب به دو وجه خاص و عام به كار مي رفت: لقب خاص براي خاندانعليمحمدي بود كه تقي خان بزرگ آن بود و به علت ايجاد امنيت و آرامش در منطقه به اواهدا شده بود و لقب عام براي كساني بود كه طرفدار سردارسپه، رضاخان بودند و بايد اسكانمي يافتند و دست از غارتگري و اغتشاش بر مي داشتند و كشاورزي مي كردند. خانواده شيخهاز جمله خانواده هايي بود كه كه زمان صدور شناسنامه فاميلي خود را با عنوان سپهوندگرفتند. در سال 1306 تقي خان توسط ياغيان كشته شد و مرحوم عزيزالله خان كه پسرعمويشبود جانشين او شد. مرحوم دولتعلي زمستان در قشلاق و تابستان را در محلي به نام كئيككه در ملك اسكين بود زندگي مي كرد خوانين عليمحمدي كه از سال ١٣٠٥ سپهوند ناميده ميشدند بعد از مدتي به سركردگي مرحوم عزيزالله خان بسياري از آنان در منطقه ده پير ساكنشدند كه تابستان را در منطقه ده پير به سر مي بردند مرحوم عزيزالله خان خودشان تابستانرا در كئيك به سر مي برد و همسايه خانواده شيخه كه به جز دولتعلي چهار پسر ديگر بهنام ابوالقاسم، ملكعلي، علي اكبر و صيدقاسم داشت؛ بود. زماني كه عشاير ده پير نيز اسكانداده شدند، بسياري از آنان در روستاي اسكين ساكن شدند باني اين روستا عموي عزيزاللهخان به نام عليمحمدخان بود كه در زمان ناصرالدين شاه با بيوه برادرش عليمرادخان بهنام خورشيد كه دختر اسدخان بود ازدواج و به ملك عليمرادخان آمده بود. در زمان عزيزاللهخان با همت اين خان بزرگ و فهيم روستاي اسكين داراي يك دبستان شد كه يكي از اولين دبستانهاياستان لرستان بود. اين دبستان مسعود سعد ناميده شد كه از اولين دانش آموختگان آن مرحومصيدجعفر و برادرش صيدعيسي بودند كه از نظر ذهن و حافظه مثال زدني بودند مرحوم صيدجعفربا حاج اردشير سپهوند پسر مرحوم عزيزالله خان و حاج صيدعيسي با حاج غلامرضا ديگر پسرمرحوم عزيزالله خان همكلاس بودند. طبق روايت حاج اردشير با اينكه مرحوم صيدجعفر درمدرسه با ما بود ولي اطلاعات و دانش او بيشتر از ما بود. البته دليل آن اين بود كهمرحوم صيدجعفر بيرون از مدرسه از مرحوم روشنعلي كه پسر ويسه و پسرعموي پدرش، دولتعليبود علم انساب و تاريخ محلي مي آموخت. مرحوم صيدجعفر با اينكه حافظه طلايي داشت وليبه كسب علم در همان سطح ابتدايي اكتفا كرد و به كشاورزي و دامداري پرداخت و بر اطلاعاتنسب شناسي اش در كوچه و بازار و مزرعه مي افزود. مرحوم صيدجعفر به گفته بسياري از معاصرانشبسيار تيزهوش و با حافظه بود و اطلاعات او درباره انساب قومهاي ساكن در لرستان بسيارناب و حقيقي بود. وي مردي بسيار فروتن و افتاده بود و علم نسب شناسي كه داشت به راحتيدر اختيار علاقه مندان و مورخان و محققان قرار مي داد و اصلاً اين علم را در انحصارخود قرار نمي داد طبق گفته يكي از معمرين زماني كه محمدرضا والي زاده معجزي براي كسباطلاعات به ديوانخانه مرحوم عزيزالله خان به روستاي اسكين آمده بود عزيزالله خان بهدنبال مرحوم صيدجعفر فرستاده بود كه او نيز اطلاعات نسب شناسي و تاريخي در اختيار واليزاده قرار دهد. مرحوم صيدجعفر از خود نسب نامه اي از ايل بيرانوند به جا گذاشت كه سالهاستكه نسب شاناسان و مورخان و محققان از آن به عنوان يك نسب نامه مرجع استفاده مي كنند.همچنين مرحوم صيدجعفر در كشاورزي و كشت صيفي جات نيز استاد و بسيار خبره بودند. ويدر اواخر عمر به دليل درد پاهايش زمين گير شد و سرانجام در سحرگاه روز يك شهريور سال١٣٧٨ هجري شمسي دار فاني را وداع گفتند. روحش شاد يادش گرامي.