دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: مباحث یاد مرگ

  1. #1
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    872
    Array

    پیش فرض مباحث یاد مرگ

    اگه از مرگ و جهان آخرت اطلاعات بیشتری داشته باشیم بهتر می تونیم مشکلات و نداری ها رو تحمل کنیم و به دارایی های مادی هم دل خوش نکنیم.


    این مباحث از برنامه سمت خدا ، از تاریخ 22 خرداد 1390 شروع شد که الان تقریبا به صورت کامل تایپ شده و در سایت شبکه 3 قرار گرفته . البته

    فایل های صوتیش هم در سایت موجوده . به مرور زمان این مباحث رو اینجا میذارم و پست ها رو شماره بندی میکنم که قدم به قدم پیش بریم.



    http://s-gomnam.ir/eslam/showthread.php?tid=14822


  2. #2
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    872
    Array

    پیش فرض پاسخ : مباحث یاد مرگ

    قسمت اول


    غافل بودن نتیجه اش غافلگیر شدن است.



    ما می خواهیم در مورد مهمترین بخش زندگی مان بحث بکنیم . یعنی درست است که ما پاره ای از زندگی مان را دنیا می دانیم ولی بخش اعظم
    و مهم زندگی ما پس از مرگ است.
    ما می خواهیم در رابطه با مرگ و مسائل پیرامون آن بحث بکنیم . این بحث بسیار مهم است . بالاخره ما معتقد هستیم که یک ابدیتی در پیش
    داریم. ابدیتی که تمام زندگی دنیا در مقابل آن به اندازه ی پلک زدنی هم نیست.

    اگر فکر کنیم که ابدیت یعنی چه و بدانیم که ابدیت میلیون ها و میلیاردها سال نیست بلکه چیزی است که انتها ندارد . شاگردان علامه طباطبایی
    تعریف می کردند که ایشان در بین درس و بی مناسبت می فرمود که آقایان ما ابد در پیش داریم . و این را تکرار می کردند.

    انسان در لابلای زندگی اش نباید دچار غفلت بشود و فراموش کند که چه چیزی را در پیش دارد . ده ها برابر عمر زندگی نوح در مقابل ابدیت پلک زدنی
    بیش نیست . نقل می کنند که وقتی حضرت عزرائیل برای قبض روح کردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسید که وقت اجل رسید؟ حضرت نوح
    با تعجب فرمود که چقدر زود تمام شد. با اینکه عمر نوح خیلی طولانی بود و قرآن دوره ی نبوت ایشان را 950 سال ذکر کرده است.
    حضرت عزرائیل فرمود که پس عمر مردم آخر الزمان را چه می گویی که شصت هفتاد سال بیشتر نیست . نوح فرمود که اگر عمر من شصت سال بود
    دنیا را با یک سجده تمام می کردم.

    نوح هم می گوید که عمرش زود گذشته است . اعتقاد ما به زندگی ابدی است و اگر ما به این زندگی نپردازیم و از آن غفلت بکنیم و نسبت به آمدن
    عالم دیگر غافلگیر بشویم و یک دفعه عالم عوض بشود ، ممکن است که صحنه های هولناکی پیش بیاید.

    پس باید بدانیم که قبل از مرگ چه اتفاقاتی رخ می دهد ، انسان هنگام احتضار چه مشاهداتی دارد ، ما چه آداب و وظایفی نسبت به خودمان و نسبت
    به فردی که در حال احتضار است داریم ، هنگامی که ملک الموت می آید چه چیزی دیده میشود ، هنگام جان دادن چه اتفاقی رخ می دهد ، چه عواملی
    باعث آسان یا سخت جان دادن می شود.



    در روایات پانزده مورد گفته شده که سکرات مرگ را آسان می کند.

    پیامبر فرمود که هر کسی بعد از هر نمازش مقداری قرآن بخواند سختی های هنگام جان دادن را نمی چشد.
    اگر کسی یک روز ماه رجب را روزه بگیرد سکرات مرگ بر او آسان می شود.

    پیامبر فرمود : حضرت عزرائیل در هنگام خواندن نماز به همه ی مردم اشراف دارد ، اگر این مردم را مواظب بر اوقات نماز دید ، خود ایشان شهادتین
    را تلقین می کند.


    امام صادق (ع) فرمود : اگر کسی نسبت به صله رحم مخصوصا نسبت به پدر و مادرش کوشش کند سکرات موت بر او راحت می شود.


    مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخرة (من توصیه می کنم که این کتاب را بخوانید . شاید اثر آن از صد تا سخنرانی اخلاقی بالاتر باشد) نقل
    کرده که پیامبر بر بالین جوانی بودند که در حال احتضار بود . پیامبر آن جوان را تلقین کرد و گفت که بگو : لا اله الا الله .
    جوان زبانش بسته بود . پیامبر به مادرش گفت که تو از او ناراضی هستی؟ مادر گفت که او شش سال است که به من جفا کرده است و من از او راضی
    نیستم.
    پیامبر فرمود که الان وقت ناراضی بودن نیست . او در سختی است . زن گفت که خدا بواسطه راضی بودن شما راضی باشد . زبان جوان باز شد .
    پیامبر گفت که چه می بینی؟ گفت : یک فرد بد هیکل و بد بو را می بینم که از بوی بد آن راه نفس من بسته شده است.

    پیامبر فرمود که بگو : "یا من یقبل الیسیر و یعفوا عن الکسیر اقبل من الیسیر یعفوا عن الکثیر".
    ای کسی که از گناهان بزرگ ما می گذری و اعمال کوچک و کم ما را قبول می کنی ، کم های ما را قبول بکن و گناهان زیاد ما را ببخش.

    جوان این را تکرار کرد . گفت: الان می بینم که آن سیاه رو دور شد و سفید رویی معطر وارد شد. بعد راحت جان داد.


    محدث قمی می گوید که نیکی نکردن به پدر و مادر باعث می شود که نتواند تلقین پیامبر را هم بگوید . ما باید اینها را بدانیم . ما باید در مورد سوال و
    فشار قبر بدانیم . فشار قبر برای چیست و چطور باید سوالات قبر را جواب بدهیم.


    باید بدانیم که اموات با بازماندگان ارتباط دارند یا خیر و می توانند آنها را ببینند و به آنها سر بزنند. ما کمتر از این بحث ها می شنویم . ما معمولا از آن
    فرار می کنیم و فرار کردن از مرگ مساوی با نیامدن مرگ نیست.


    به تعبیر امیرالمومنین که فرار کردن از او همان و در چنگ آن افتادن همان.
    "ان الذی موت تفرون منه انه ملاقیکم". غافل بودن نتیجه اش غافلگیر شدن است . ما می خواهیم که غافلگیر نشویم. یکی از اصحاب پیامبر می فرماید
    که در تشییع جنازه ای پیامبر خودش را به سرعت به مردم رساند و کنار قبر نشست . پیامبر نگاهی به قبرکرد و گریه کرد و فرمود : برای چنین موقعی
    خودتان را آماده کنید.


    " مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

    http://samtekhoda.tv3.ir




  3. #3
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    872
    Array

    پیش فرض پاسخ : مباحث یاد مرگ

    خلاصه ی بحث این بود که ما دنیایی در پیش داریم که انتها نداره . طبیعتا چنین دنیایی نیاز به امکانات داره که بتونیم در اون زندگی راحتی داشته باشیم.

    پس باید خودمون رو آماده کنیم تا خدای نکرده غافلگیر نشیم . مرگ چیزی نیست که با اعلام قبلی سراغ ما بیاد ! ممکنه یه دفعه ببینیم که نیستیم !!!
    اگه این مباحث رو دنبال کنید مطمئنا دیدتون نسبت به دنیا تغییر خواهد کرد . اون وقته که میگیم غصه ها تموم میشه ، حسرت داشته های دیگران رو
    نمی خوریم و بهتر بحث عدالت خدا رو درک می کنیم.

  4. #4
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    872
    Array

    پیش فرض پاسخ : مباحث یاد مرگ

    قسمت دوم


    آیا جوانان باید از شنیدن مباحث یاد مرگ ، مکدّر و ناراحت بشوند؟



    جوانان ما باید این جواب را بشنوند و روی آن فکر بکنند . اولا واقعا کسی ضمانت نداده که ما تا پیری برسیم و در جوانی نمی میریم . کسی به ما
    چنین تضمینی نداده است.

    رابطه ی حضرت عزرائیل با گرفتن جان ما ، یک رابطه ی دفعی و آنی است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که همه چیز تدریجی است و عالم مادی
    همین است.

    وقتی می خواهد باران بیاید ، قبل از آن هوا ابری می شود و صدای رعد و برق می آید . قبل از آمدن شب و روز نشانه هایی است . ما به امور
    تدریجی و زمانی عادت کرده ایم و فکر می کنیم که حضرت عزرائیل هم با سر و صدا و نشانه می آید و جان ما را می گیرد.


    مثلا فکر می کنیم که اول باید یک پیری یا بیماری بیاید بعد حضرت عزرائیل بیاید . حضرت عزرائیل موجود مجرد است نه مادی و جان ما را هم که
    می خواهد بگیرد مجرد است . رابطه ی حضرت عزرائیل با جان ما رابطه ی آنی و دفعی است نه تدریجی.
    شبیه اراده کردن شماست . برای اراده کردن که می خواهد در جان شما اتفاق بیفتد زمان بر نمی دارد . همین که اراده بکنید که آب بخورید ، این
    اراده آنی است البته ممکن است برای اینکه بخواهید حرکت کنید و لیوان آب را بردارید زمانی طول بکشد چون بدن مادی است ولی اراده در جان
    شما آنی می آید.

    وقتی اجل فرا برسد پیر و جوان ندارد . حضرت امیر در شعری می فرماید که مرگ ناگهان می رسد. آیت الله اراکی اشک می ریخت و این ابیات
    امیرالمومنین را می خواند : ای کسی که مشغول شدی و غافل شدی از مرگ ، مرگ ناگهان می رسد . کسی نباید خودش را ایمن از مرگ بداند
    و باید همیشه آماده باشد.
    به آیت الله شیرازی در کربلا گفتند که اگر یقین داشته باشید که یک هفته ی دیگر مرگ شما فرا میرسد چه کار می کنید ؟ گفت همان کاری که
    تابحال می کردم. یعنی از جوانی حواسش بوده است . پس اولا کسی ایمن نیست و ثانیا جوان باید دنبال این مباحث باشد. برای اینکه از همان
    اول فرصت ها را بدست بیاورد و فرصت سوزی نکند . چون وقتی سنی از او می گذرد دیگر نمی تواند کاری بکند و به گذشته اش با حسرت نگاه
    می کند.

    وقتی سنی از ما بگذرد به راحتی نمی توانیم همه چیز را جبران بکنیم . بعضی از تعلقات ریشه دارتر می شود و نمی توانیم بعضی صفات را از
    خودمان دور کنیم . نمی توانیم بعضی از آداب زشت را از خودمان دور کنیم و بعضی خراب کاری ها را جبران کنیم.



    در تاریخ است که هارون الرشید به اطرافیانش گفته بود که ببینید کسی از پیران هست که در زمان پیامبر زنده بوده باشد و حدیثی را بطور مستقیم
    از ایشان شنیده باشد.
    پیرمردی را پیدا کردند . او را در سبدی گذاشتند زیرا نمی توانست راه برود و پیش هارون الرشید آوردند . او پرسید که تو پیامبر را دیده ای؟ گفت :
    بله من هفت ساله بودم که پیامبر را دیدم و یک جمله از او شنیدم . پیامبر فرمود : به مرور که انسان پیر می شود دو خصلت در او جوان می شود
    اگر خودش را تربیت نکند. یکی حریص شدن و یکی آرزوهای طولانی.

    هارون الرشید خوشحال شد و کیسه ی دینار طلا به او داد . پیرمرد تا در خروج رفت ولی دوباره او را برگرداندند و پیرمرد گفت که آیا هر ماه من این
    مواجب را دارم ؟! هارون الرشید خندید و گفت رسول اکرم راست می گفت.
    من داشتم فکر می کردم که تو تا دم در زنده می مانی یا نه و آنوقت تو در فکر مواجب ماه بعد هستی!

    در پیری تعلقات بیشتر می شود . پس ما باید در جوانی به خودمان برسیم و فرصت ها را از دست ندهیم و در جوانی بتوانیم از برکات و آثار مرگ
    استفاده بکنیم.

    امیر المومنین در نامه ی سی و یک نهج البلاغه به امام حسن (ع) می فرماید که زیاد یاد مرگ باش و یاد آن چیزی که بعد از مرگ است تا مغلوب
    مرگ نشوی.






    " مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

    http://samtekhoda.tv3.ir


  5. #5
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    872
    Array

    پیش فرض پاسخ : مباحث یاد مرگ

    قسمت سوم


    علت ترس ما از مرگ چیست؟



    این یک چیز عمومی است که همه ی افراد یک ترس و وحشتی از مرگ دارند. حتی برخی از افراد از نام مرگ هم فراری هستند.

    ما به طور کلی دو جور ترس از مرگ داریم. بعضی از ترس ها ، ترس هایی هستند که ارزش و تقدسی ندارند و باید کاری کنیم که به تدریج از بین
    بروند. ولی برخی از ترس ها مقدس هستند . منشأ برخی از ترس ها بدلیل بی ایمانی ، جهالت و ضعف و نقصی است که در درون انسان وجود
    دارد. در موارد زیادی در روایات به اینگونه ترس ها اشاره شده است.


    در روایت داریم که امام هادی (ع) به بالین یکی از دوستان خود که در حال احتضار بود رفتند . او خیلی گریه می کرد و می ترسید . یک کسی از
    حضرت سوال کرد که چرا ما اینقدر از مرگ می ترسیم؟ امام فرمودند : از مرگ می ترسیم به این خاطر که نمی دانیم چیست و آن را نمی شناسیم.

    یک راننده ای که در یک جاده ی تاریک و ناشناخته حرکت می کند، نگران است. از این وحشت دارد که هر لحظه چه اتفاقی می خواهد پیش بیاید.

    امام هادی (ع) فرمودند : اگر به فرض چرک و کثافت بدن تو را گرفته باشد، در عین حال مریضی های پوستی و زخم هایی نیز به بدن تو وارد شده
    باشد. اگر همه ی اینها را با یک حمام رفتن شستشو دهید پاک می شود و از رنج رهایی پیدا می کنید. آیا در این صورت باز هم می ترسید حمام
    بروید و از آن بدتان می آید ؟
    گفتند : نه . مرگ نیز یک چنین چیزی است برای کسی که یک کثافات و آلودگی هایی بر جان او مانده و در دنیا پاک نشده ، بوسیله آن شستشو
    پیدا کرده و از رنج ها خلاصی پیدا می کند. آن شخص با آرامش به استقبال مرگ رفت و چند لحظه ی بعد از دنیا رفت.

    بسیاری از دلایل ترس از مرگ جهالت است.

    در روایتی امام جواد (ع) فرمود : مانند بچه ای است که چون خاصیت دارو را نمی داند از آن فراری است. اما آن کسی که عاقل است و می فهمد
    که آن دارو او را از رنج خلاص می کند به استقبال آن می رود .



    گاهی اوقات سبب آن جهل است و گاهی نیز تعلقات شدید به دنیا است.


    اگر شما روی کف دست خود چسبی بزنید که مویی ندارد می توانید به راحتی و بدون درد آن را بکنید. اما اگر آن را در جای پرمویی ، مثلاً روی پا یا
    پشت دست خود بزنید که با صدها مو گره خورده، وقتی که می کنید درد دارد. چه بسا انسان نسبت به امورات مختلف دنیا تعلقات شدید پیدا کرده
    و مانند هزاران زنجیر به جان او وابسته شده است. طبیعتاً دل کندن از آنها و به سمت مرگ رفتن یعنی دوری کردن از محبوب او .

    یک کسی خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و گفت: من از مرگ می ترسم و از آن بدم می آید. پیغمبر فرمود: آیا تو اموالی داری؟ گفت بله. پیامبر فرمود:
    آیا در راه خدا چیزی را برای بعد از مرگ خود داده ای ؟ گفت نه. فرمود به خاطر همین می ترسی چون به جان تو وابسته شده است.



    یکی دیگر از علل ترس از مرگ که خیلی شیوع دارد، گناهان، ظلم ها و آلودگی هایی است که در وجود انسان است.


    همه ی ما می دانیم که پس از مرگ میهمان سفره ی خود هستیم و بعد از مرگ دست پخت خودمان را مقابل ما می گذارند.
    چیزی غیر از اعمال ما نیست . اگر خوب باشد و آن را در دنیا خوشمزه درست کرده باشیم که کار خودمان است و اگر هم تلخ باشد که باز هم کار
    خودمان است. اگر بوته ی خار است خود کِشته ای / اگر پرنیان است خود رشته ای.
    مار و مور و حیوانات دیگر عالم قبر و جهنم را از جای دیگری نمی آورند ، بلکه ما با اعمال خود آنها را درست کرده ایم. ظلمت های قبر ظلم های ما
    است.

    در روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که همان ظلم هایی که می کنیم ظلمت های روز قیامت می شود. وگرنه اگر اینجا اعمال ما سالم باشد کاری
    با ما ندارند. دلیلی ندارد که خداوند بخواهد کسی را در فشار قرار دهد.

    نقل می کنند که کنار روستای ملانصرالدین قبرستانی بود . زمانی که در حال سر زدن به آنجا بود دید یک قبری شکافته است. وارد آن قبر شد و دراز
    کشید. نزدیک غروب بود که جمعی از دوستان با اسب و الاغ وارد قبرستان شدند. بخاطر سرو صدایی که ایجاد شده بود ملانصرالدین فکر کرد که نکیر
    و منکر هستند که آمده اند. ترسید و یکباره از جای خود بلند شد. وقتی آن افراد در تاریکی این صحنه را دیدند، اسب و قاطرهای آنها رم کرد و به هم
    ریختند.

    وقتی فهمیدند که ملانصرالدین یک چنین کاری کرده است حسابی او را کتک زدند. او نیز با لباس پاره و خونی از دست آنها فرار کرد و به منزل آمد.
    همسر او گفت چه شده است ؟ گفت که من یک چنین کاری کردم. زمانی که یک مقدار آرام گرفت همسر از او پرسید از عالم قبر چه خبر؟
    ملانصرالدین گفت اگر قاطر کسی را رم ندهید با شما کاری ندارند . در واقع اگر قاطر کسی را رم ندهیم و در دنیا ظلمی نکنیم با ما کاری ندارند.

    امام مجتبی (ع) یک دوستی داشتند که بسیار شوخ بود. چند روز حضرت او را ندیده بودند. بعد از چند روز که دیدند گفتند چطور هستید؟ گفت آقا یک
    جوری زندگی می کنم که نه خدا راضی است، نه شیطان راضی است و نه خودم.
    حضرت لبخندی زدند و گفتند چطور ؟ گفت خدا راضی نیست به این خاطر که می خواهد مدام از او اطاعت کنم و معصیتی انجام ندهم که من اینگونه
    نیستم. شیطان از من راضی نیست چون می خواهد دائم معصیت کنم و هیچ اطاعتی نداشته باشم که آن هم نیستم. خودم هم راضی نیستم چون
    دوست دارم که تا آخر بمانم و هیچ گاه نمیرم که اینطور هم نیست.

    همان موقع یک نفر کناری ایستاده بود گفت : چرا ما از مرگ بدمان می آید و هرگاه حرف می زنیم می گوییم نمی خواهیم بمیریم؟
    حضرت فرمودند : چون شما خرابکاری کرده اید و این طرف را آباد کرده اید و می ترسید که از یک جایی که آباد شده به یک جای خراب بروید.

    بنابراین برخی از ضعف ها بخاطر نقطه ضعف ها، جهل، کم معرفتی و کم ایمانی ماست . بنابراین این ترس ها مقدس نیست، چون منشأ آنها مقدس
    نیست .


    یک ضرب المثل معروفی است که میگوید اگر کسی خیانتی کرده می ترسد. اگر کسی دزدی کرده و یا در اداره ای یک رشوه ای گرفته است می ترسد.
    تا حسابرس، بازپرس و پلیس او را ببیند می ترسد .
    اگر این فرد نزد شما بیاید و بگوید چکار کنم که نترسم؟ می گویید خوب دزدی نکنید تا نترسید. این ترس مقدس نیست. اینجا هم به همین صورت است
    ما باید وابستگی های خود را کم کنیم. ما باید در زندگی خود گناه نکنیم و یا اگر کرده ایم آنها را حذف کنیم .



    یکی از بهترین چیزهایی که می تواند جلوی گناهانی را که به عادت تبدیل شده و هم چنین محبت به دنیا را بگیرد ، همین یاد مرگ بودن و شنیدن
    موعظه های در رابطه با مرگ است .



    همچنین خواندن برخی دعاها که ما را به یاد مرگ می اندازد . من توصیه می کنم "مناجات حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه" را دوستان زیاد
    بخوانند. در این مناجات امیرالمومنین تعبیرات قرآنی را جمع آوری کرده است. اگر این تعبیرها را ما بخوانیم و دقت کنیم واقعاً موثر است .





    باید به مرور منشأ این ترس را از بین برد تا خود آن از بین برود . اما یک ترسی هم است که برخی از اولیاء خدا داشته اند. این ترس ، ترس مقدسی
    است.
    شما شنیده اید که مومن باید خوف و رجا داشته باشد. ترسی که مومن از مرگ دارد جنس آن متفاوت است .

    اتفاقاً ترسی است که ناشی از معرفت و ایمان بالا است . گاهی اوقات می ترسیدند به این خاطر که می دانستند بعد از مرگ بر چه عظیمی وارد
    می شوند. وقتی که شما بر شخصی وارد می شوید که به معرفت او واقف هستید، با اینکه می دانید شما را اذیت نمی کند و آدم خوبی هم است
    اما خود بخود یک ابهتی در دل شما ایجاد می کند .

    مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی آملی از مراجع صاحب رساله در تهران بودند. ایشان از اولین شاگردان مرحوم آقای قاضی بودند. تشرفی خدمت امام
    زمان (ع) در مسجد سهله داشتند ، آنقدر جذبه و ابهت حضرت ایشان را گرفته بود که فرار کرده بود و به حضرت قسم داده بود که من دیگر نمی توانم
    جلوتر بیایم. این ترس بخاطر درک عظمت و معرفت است .

    زمانی امام مجتبی (ع) گریه می کردند. بعضی افراد به ایشان گفتند که چرا گریه می کنید؟ شما فرزند رسول خدا هستید و کسی هستید که بیست
    سفر پیاده از مدینه به مکه رفته اید. شما کسی هستید که سه بار تمام اموال خود را با فقرا تقسیم کرده اید. شما چرا گریه می کنید ؟
    حضرت فرمودند بخاطر دو چیز من گریه می کنم : اول اینکه دوستان خدایی را ترک می کنم و دوم از حول و هراس ورود به عالمی که حجاب ها برداشته
    میشود. ایشان عظمت خدا را می دانند وگرنه بحث این نیست که از اعمال خود می ترسند . ایشان می خواهند مرحله به مرحله در عوالمی حضور پیدا
    کنند که سیر ، سیر اِنّا الیه راجعون است .


    یا گاهی اوقات فرد مومن است و اعمال زیادی هم دارد اما از کم و کیف اعمال خود می ترسد که لیاقت نداشته باشد .

    مبادا این اعمال برای سفر ابدی او کم باشد. یا آنقدر خالص نباشد که لایق درگاه خدا باشد. گفت چگونه سر زخجالت برآورم بر دوست / که خدمتی به
    سزا برنیامد از دستم .

    اینها اهل عمل بودند اما خیلی اعمال خود را نمی دیدند.

    حضرت خدیجه (س) در آخر عمر خود که در بستر بودند گریه می کردند. حضرت رسول پرسیدند که چرا شما گریه می کنید؟ ایشان گفتند من می ترسم
    که آیا خدای من از من راضی است یا خیر.
    این بانو فداکاری های بزرگی داشتند و اولین بانویی بودند که به پیامبر اکرم ایمان آوردند. همانجا جبرائیل نازل شد و سلام خداوند را رساند و به حضرت
    رسول گفت به حضرت خدیجه بفرمایید که خداوند فرمود من کمال رضایت را از شما دارم . این ترس از این مسئله است که مبادا این اعمال لایق اعمال
    نباشد .

    حضرت آیت الله بروجردی هنگام مرگ خود گریه می کردند. وقتی اطرافیان خواستند به ایشان تسلی دهند گفتند شما این همه خدمات انجام داده اید.
    این تعداد شاگرد تربیت کرده اید، مسجد ساخته اید و کارهای بزرگی انجام داده اید.
    آیت الله بروجردی با همان گریه گفتند : عمل خالص را آنجا می خرند و آن کسی که اعمال را حسابرسی می کند خیلی آگاه است. این ترس از روی
    معرفت و ایمان است. این ترس ، ترس مقدسی است و از فرد جدا نمی شود. سازنده است و اثر مثبت هم دارد. اثر مثبت آن این است که فرد مدام
    عمل خود را بیشتر و خالص تر خواهد کرد.
    از این دو نوع ترسی که گفتیم، قسمت اول آن باید از بین برود، اما قسمت دوم آن مقدس است.





    " مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

    http://samtekhoda.tv3.ir

  6. #6
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    2,617
    ارسال تشکر
    3,144
    دریافت تشکر: 2,553
    قدرت امتیاز دهی
    872
    Array

    پیش فرض پاسخ : مباحث یاد مرگ

    قسمت چهارم


    در لحظه ی آخر ، نوع جان دادن انسانها به چهار صورت است.



    این سوال برای خیلی از افراد پیش می آید . اولاً سختی و راحتی جان دادن صرفاً آن چیزی نیست که ما با چشم خود می بینیم . شما گاهی
    کنار رفیق خود نشسته اید که او خواب است و در هنگام خواب وحشتناک ترین کابوس را می بیند . یک دفعه از خواب بیدار می شود و می گوید
    آیا تو دیدی آن چیزی را که من دیدم ؟ می گویید نه من ندیدم ، شما راحت خوابیده بودید.

    ظاهر فرد خیلی راحت است اما در باطن او چه اتفاقی رخ می دهد . بنابراین صرف ظاهر را نباید ملاک گرفت . آنچه که از روایات برمی آید این
    است که در لحظه ی آخر ، نوع جان دادن انسان ها چهار صورت است :



    بعضی از افراد آدم های خوبی هستند ، خیلی راحت هم از دنیا می روند .

    در روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که ملک الموت ، دو شاخه ی گل برای این فرد می آورد . یکی از آنها باعث نسیان (فراموشی) اموال و فرزندان
    میشود که فرد دیگر غصه نخورد . یکی دیگر بویی معطر از حرم الهی دارد و وقتی مومن این گل را بو می کند سخاوتمندانه جان می دهد. در برخی
    از روایات است که این دو شاخه گل نیستند بلکه دو نسیم هستند که از حرم الهی می وزند . دو نسیم معطر و جان فزا که یکی از آنها مونسیه و
    دیگری موسخیه است و فرد به راحتی جان می دهد ، مانند بو کردن یک گل .



    اما برخی از خوبان هستند که در لحظه آخر سخت جان میدهند .

    در روایتی از پیامبر اکرم (ص) است که الموت کفارةٌ لِذُنوب المُومنین . احیاناً اگر گناهانی بوده که فرد نتوانسته آنها را جبران کند و با بلاها، مرض ها،
    سختی ها و مشکلات دنیا پاک نشده است ، خداوند متعال در آخرین مرحله ی دنیا این سختی را برای او بوجود می آورد که اینجا بی حساب شود.
    یعنی پاک شود و از آن طرف، اولِ راحتی او شود.



    نوع سوم آدم های بدی هستند که خوب می میرند و در ظاهر راحت جان می دهند .

    به این دلیل است که خداوند متعال اجر کسی را ضایع نمی کند . از طرف دیگر خدا قسم یاد کرده که در آن طرف دیگر خبری از احسان به کفار
    نیست . از این جهت اگر کافری در این دنیا عمل خیری انجام داده باشد ، همینجا جزای او را می دهند . جزای او این است که راحت جان بدهد .

    روایتی از امام کاظم (ع) است که حسنات کفار در همین دنیا با آنها تسویه می شود . اگر کار خوبی کرده باشند در همین دنیا پاداش آن را می بینند.
    یعنی آخرین لذت و راحتی آنها همین است .



    چهارمین نوع آدم های بدی هستند که بد هم می میرند.

    مرحوم آیت الله اراکی می فرمود من پای منبر آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح بودم و شنیدم که محدث قمی فرمود من وارد قبرستان وادی السلام
    شدم و صدای نعره شنیدم . چون صدای نعره ها بسیار بلند بود اول گمان کردم که شتری را داغ می کنند . هر چه نزدیک تر می شدم صدای نعره ها
    بیشتر می شد . دقت کردم و دیدم که اطرافیان نمی شنوند و فقط من آن را می شنوم . وقتی نزدیک شدم دیدم جنازه ای را دفن می کنند . ایشان
    می گویند من متوجه شدم که نعره ها از همین جنازه است . این فرد چه انسان فاسق و فاجری بوده که عذاب او از همین جا شروع شده است .

    این آدم ها افرادی هستند که بد هستند و بد نیز می میرند . البته این چهار قسم را که گفتم ما نباید فقط ظاهر را نگاه کنیم ، چیزهایی است که با
    چشم و گوش دیگری دیده و شنیده می شود که آنها ملاک است .





    " مباحث یاد مرگ - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا "

    http://samtekhoda.tv3.ir

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •