دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 37 , از مجموع 37

موضوع: هدف از آفرینش انسان؟!

  1. #31
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    نوشته ها
    1,185
    ارسال تشکر
    1,675
    دریافت تشکر: 6,529
    قدرت امتیاز دهی
    24597
    Array
    "مهدی"'s: جدید17

    پیش فرض پاسخ : هدف از آفرینش انسان؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها
    دین کجا رها شده؟

    هر زمان و دوره ای نیاز به معلم و آگاهی دهنده دارد تا مسائل روز رو به افراد بگوید و از تاریکی افکار جلوگیری کند.

    به قول یکی از افراد اهل علم: اگه شهردار یک شهری به تیر برق سر یک کوچه لامپی ببندد فرداش بچه های اون محل بزنن اون لامپ رو بشکنن دوباره شهرداری بیاد ببندد. فرداش باز بزنند بشکنند. هی این کاررو بکند هی بزنن بشکنن.

    آیا دوباره بعده چندین بار به اون تیر برق لامپ میبندن؟ مسلما نه. چرا؟

    چون اهالی اون محل یا خودشان می خواهند در تاریکی بمانند و اقدام به شکستن لامپ می کنند یا راضی هستند به کار افرادی که لامپ رو میشکنند.
    بستن لامپ برا این محله کار بیهوده ای هست تا زمانی که اهالی به خود بیایند و بتوانند از لامپ خود محافظت و ضرورت وجود لامپ رو درک بکنند.یعنی سطح تفکراتشون بالا بره. این برمیگرده به همان دعوت و تشویق به تفکر و تعقل برای اینکه ما با رشد تفکراتمون در تاریکی گیر نیفتیم.

    ما انسان ها حیف هستیم که در تاریکی بمونیم.ارزشمون خیلی زیاده.


    به این مسائل زیاد اشاره نمیکنم چون لازمۀ اینا یک پیش زمینه هایی هست.بهتره اول پله به پله جلو رفت بعد که برخی مسائل حل شد به اینا پرداخت.
    میبخشین خدا کجا دستور به کشتن بچه داده؟
    خدا حتی فرموده به سران کفار حمله کنین بکشین. به سربازانشان هم نفرموده.حتی حق کشتن افرادی که در صلح با مسلمانان هستند رو ندارند. افراد دیگر که ایجاد رعب و وحشت و احتمال ضربه زدن رو دارند جای خود دارند اونمم نه اینکه بچه های اینارو بکشند.

    کجای اسلام انسانها درجه یک و دو دارند در حالی که خدا همه رو برادر و برابر می داند و برتری رو فقط به تقوا می داند؟

    شکنجه دادن برای افرادی پاک کردن معنی می دهد برای برخی عذاب تمام نشدنی. عذاب تموم نشدنی برا هر فردی نیس.افراد خاصی به این مرحله می رسند. فکر نکنم با عقل مخالف باشد بلکه کاملا عدالت و مطابق با عقل هس.

    هر فردی هر راهی رو که انتخاب بکند باید مسئولیتش را بپذیرد. وقتی پایان راهی رسیده به پرتگاه هست و هزاران نفر بگن که فلان راه به پرتگاه ختم میشه و نتیجه اش این هست این فرد هست که نتیجهع رو انتخاب می کند مقصر دیگری نیست.اون زمانی حرفتون درست بود که کسی نمیگف که آقا این راهی که میری آخرش پرتگاه هست. تازه برخی افراد در این راه نه تنها به پرتگاه می رسند بلکه برخی افراد دیگر را با خودشان به اون پرتگاه می برند یا مزاحم زندگی افراد می شوند.
    آقا هر راهی که میری برو چرا نمیذاری دیگری زندگی بکند؟اونایی که برا همیشه عذاب می شوند فقط با زندگی خودشان کار نداشتن بلکه پاشون رو خیلی فراتر گذاشتن اینجوری نیس که این افراد با کسی کار نداشتند.

    خدا من و شمارو خیلی اهل تفکر و تعقل دانسته.
    این یه جور کم دیدن انسان هست که من هم مثه افراد قرنها پیش برا ایمان آوردن یا کار دیگه نیاز داشته باشم چنین حرکاتی رو ببینم.
    من انسانی فرهیخته و اهل علم و تفکر و دانش هستم.
    من و شما نیاز نداریم که چنین حرکاتی رو ببینیم. برا ما کتاب گذاشته. ارزش داده. ماها مثه افراد اون دوران کم عقل(سطح پایین تفکرات) نیستیم که نیاز به چنین حرکاتی داشته باشیم.ماها بنا به رشد عقل و فکرمون نیاز به کتاب داشتیم که خدا به این نیازمون پاسخ داده.

    تا اونجا که بنده خبر دارم خدا هر انسانی را که می آفریند به راه سعادت هدایتش می کند.ینی می آفریند و لوازمی که برای سعادت فرد لازم هست رو در اختیارش می گذارد.
    خیلی ممنون میشم اگر برای من توضیح بدین با توجه به این آیات چگونه این دین را دین محبت و مهربانی و برابر دونستین؟

    سورهُ توبه آيه 15: پس چون ماههاي حرام به سر آمد آنگاه مشركان را هر جا يافتيد به قتل رسانيد. و آنها را دستگير و محاصره كنيد . و هر سو در كمين آنها باشيد. چنانچه توبه كردند و نماز به پاي داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بداريد. كه خدا آمرزنده و مهربان است.

    سورهُ توبه آيه 123: اي اهل ايمان از كافران هر كه به شما نزديكتر است شروع به جهاد كنيد. بايد كفار در شما درشتي و نيرومندي و قوت و پايداري حس كنند و بدانيد كه خدا هميشه يار پرهيزكاران است.

    سورهُ توبه آيه 29: اي اهل ايمان با هر كه از اهل كتاب كه ايمان به خدا و روز قيامت نياورده و آنچه را كه خدا و رسولش حرام كرده حرام نمي دانند .و به دين حق نمي گروند ? قتال و كارزار كنيد. تا آنگاه با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند.

    البته تعداد ایات از این خیلی بیشتره. اینها معروف تر ها بودند
    تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای

  2. 2 کاربر از پست مفید "مهدی" سپاس کرده اند .


  3. #32
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : هدف از آفرینش انسان؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط "مهدی" نمایش پست ها
    خیلی ممنون میشم اگر برای من توضیح بدین با توجه به این آیات چگونه این دین را دین محبت و مهربانی و برابر دونستین؟
    چقد علم قرآنی دارین؟

    برخی آیات قرآن مکمل آیات دیگر هستند.

    مثلا در حرام دانستن شراب یه باره گفته نشده حرام هست بلکه در چند مرحله حک داده شده. اگه کسی به برخی آیات اشاره کند این معنی را می دهد که شراب حرام نیست اما وقتی آیات را کنار هم بگذاریم مفهوم به دست می آید.

    آیات محکم و متشابه داریم.

    متخصص می خواهد. یا باید خودت بری تمامی آیات رو پیدا کنی و کنار هم قرار بدهی و از متخصص و اهل فن کمک بگیری تا به نتیجه ای برسی.

    قرآن کتابی هست که فکر آدم رو به کار می اندازد. سرنخ می دهد تا بگردی و پیدا کنی. راکد نباید بود.

    بعد اینکه شما اول کفار و مشرک رو تعریف بکن.

    کار کافر و مشرک چیست؟

    آیا جلوگیری کردن و دفاع از مسلمان در برابر اینان که یقینن به فکر آزار و اذیت و شکنجه مسلمین بودند اسمش خشن بودن هست؟

    تاریخ را مطالعه کردین؟ببینین کفار و مشرک چه حرکات وقیحانه و زشتی را مرتکب می شدند.

    اسلام طرفدار صلح و آرامش برای همه هست.اما در برابر افرادی که این صلح را برهم می زنند قاطعانه عمل می کند.

    هر قومی که با مشلمانان در پیمان بودند و عهد بسته بودند که با مسلمین جنگ نکنند و در صلح باشند دستور داده شده بود که با این جماعت کاری نداشته باشیم.

    اسلام دین مهر و محبت هست.

    ادامه دارد...

  4. 3 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  5. #33
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : هدف از آفرینش انسان؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط "مهدی" نمایش پست ها
    سورهُ توبه آيه 15: پس چون ماههاي حرام به سر آمد آنگاه مشركان را هر جا يافتيد به قتل رسانيد. و آنها را دستگير و محاصره كنيد . و هر سو در كمين آنها باشيد. چنانچه توبه كردند و نماز به پاي داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بداريد. كه خدا آمرزنده و مهربان است.
    این آیۀ 5 هست 15 نیست.

    اما قبلش توضیحاتی آمده.

    این سوره حتی بسم الله الرحمن الرحیم ندارد.

    مشرکان و کفاری که عهد بسته بودند به عهد خود وفا نکردند و علیه مسلمین

    [اين آيات] اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر كه خدا و پيامبرش در برابر مشركان تعهدى ندارند [با اين حال] اگر [از كفر] توبه كنيد آن براى شما بهتر است و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما خدا را درمانده نخواهيد كرد و كسانى را كه كفر ورزيدند از عذابى دردناك خبر ده (۳)

    مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بسته‏ ايد و چيزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده و كسى را بر ضد شما پشتيبانى ننموده‏ اند پس پيمان اينان را تا [پايان] مدتشان تمام كنيد چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد


    (۴)


    اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومى نادانند
    (۶)

    چگونه مشركان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدى تواند بود مگر با كسانى كه كنار مسجد الحرام پيمان بسته ‏ايد
    پس تا با شما [بر سر عهد] پايدارند با آنان پايدار باشيد زيرا خدا پرهيزگاران را دوست مى‏دارد
    (۷)


    چگونه [براى آنان عهدى است] با اينكه اگر بر شما دست‏يابند در باره شما نه خويشاوندى را مراعات مى‏كنند و نه تعهدى را شما را با زبانشان راضى مى‏كنند و حال آنكه دلهايشان امتناع مى‏ورزد و بيشترشان منحرفند


    (۸)

    يات خدا را به بهاى ناچيزى فروختند و [مردم را] از راه او باز داشتند به راستى آنان چه بد اعمالى انجام مى‏دادند

    (۹)

    در باره هيچ مؤمنى مراعات خويشاوندى و پيمانى را نمى‏كنند و ايشان همان تجاوزكارانند


    (۱۰)


    و اگر سوگندهاى خود را پس از پيمان خويش شكستند و شما را در دينتان طعن زدند پس با پيشوايان كفر بجنگيد چرا كه آنان را هيچ پيمانى نيست باشد كه [از پيمان‏شكنى] باز ايستند
    (۱۲)

    چرا با گروهى كه سوگندهاى خود را شكستند و بر آن شدند كه فرستاده [خدا] را بيرون كنند و آنان بودند كه نخستين‏بار [جنگ را] با شما آغاز كردند نمى‏جنگيد آيا از آنان مى‏ترسيد با اينكه اگر مؤمنيد خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد (۱




    فکر کنم اگه کسی این سوره را بخواند و شان نزولش رو هم بداند به دین اسلام به عنوان یک دین آینده نگر و حامی صلح و امنیت و آسایش نگاه می کند.

    آیات قرآن رو نباید تک تک برش داد. آیات مکمل هم هستند
    ویرایش توسط عبدالله91 : 26th September 2014 در ساعت 11:54 AM

  6. 3 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  7. #34
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیمی محض
    نوشته ها
    714
    ارسال تشکر
    1,598
    دریافت تشکر: 2,720
    قدرت امتیاز دهی
    7219
    Array

    پیش فرض پاسخ : هدف از آفرینش انسان؟!

    برای نمونه؛ این روایت را بخوانید و خودتان داوری کنید:

    مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هِيَ قَالَ هِيَ عَلَى حُوتٍ قُلْتُ فَالْحُوتُ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ قَالَ عَلَى الْمَاءِ قُلْتُ فَالْمَاءُ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ قَالَ عَلَى صَخْرَةٍ قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الصَّخْرَةُ قَالَ عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ أَمْلَسَ‏ «2» قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الثَّوْرُ قَالَ عَلَى الثَّرَى قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الثَّرَى فَقَالَ هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِكَ ضَلَ‏ عِلْمُ‏ الْعُلَمَاءِ.


    .
    ابان بن تغلب می‌گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: زمين بر چه چیزی استوار است؟ امام(ع) فرمود: بر ماهى، گفتم: ماهى بر چه چیزی استوار است؟ فرمود: بر آب، پرسيدم آب بر چه چیز؟ فرمود: بر صخره (سنگ سخت) پرسيدم: صخره بر چه چیز؟ فرمود بر شاخ گاوى راهوار، گفتم گاو بر چه استوار است؟ فرمود: بر خاك نمناک، گفتم: خاك نمناک بر چه چیز؟ فرمود: هيهات، كه در اين‌جا دانش دانشمندان گم گشته است.

    نقل از:

    . مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج 25، ص 201، ‏دار الكتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ كلینى، محمد بن یعقوب، الروضة من الكافی (گلستان آل محمّد)، ترجمه و شرح كمره اى، محمد باقر، ج 1، ص 172، كتابفروشى اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق؛ ابن قاریاغدى، محمد حسین، البضاعة المزجاة (شرح كتاب الروضة من الكافی)، محقق و مصحح: احمدى جلفائى، حمید، ج 2، ص 87، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.



    منبع :

    http://islamquest.net/fa/archive/question/tr21594
    آئینه چو نقش تو بنمود راست _ بفهم که از ماست که بر ماست!

  8. 4 کاربر از پست مفید نو آور سپاس کرده اند .


  9. #35
    دوست آشنا
    نوشته ها
    379
    ارسال تشکر
    1,164
    دریافت تشکر: 1,712
    قدرت امتیاز دهی
    874
    Array

    پیش فرض پاسخ : هدف از آفرینش انسان؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط نو آور نمایش پست ها
    برای نمونه؛ این روایت را بخوانید و خودتان داوری کنید:

    مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هِيَ قَالَ هِيَ عَلَى حُوتٍ قُلْتُ فَالْحُوتُ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ قَالَ عَلَى الْمَاءِ قُلْتُ فَالْمَاءُ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ قَالَ عَلَى صَخْرَةٍ قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الصَّخْرَةُ قَالَ عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ أَمْلَسَ‏ «2» قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الثَّوْرُ قَالَ عَلَى الثَّرَى قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الثَّرَى فَقَالَ هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِكَ ضَلَ‏ عِلْمُ‏ الْعُلَمَاءِ.


    .
    ابان بن تغلب می‌گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: زمين بر چه چیزی استوار است؟ امام(ع) فرمود: بر ماهى، گفتم: ماهى بر چه چیزی استوار است؟ فرمود: بر آب، پرسيدم آب بر چه چیز؟ فرمود: بر صخره (سنگ سخت) پرسيدم: صخره بر چه چیز؟ فرمود بر شاخ گاوى راهوار، گفتم گاو بر چه استوار است؟ فرمود: بر خاك نمناک، گفتم: خاك نمناک بر چه چیز؟ فرمود: هيهات، كه در اين‌جا دانش دانشمندان گم گشته است.

    نقل از:

    . مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج 25، ص 201، ‏دار الكتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ كلینى، محمد بن یعقوب، الروضة من الكافی (گلستان آل محمّد)، ترجمه و شرح كمره اى، محمد باقر، ج 1، ص 172، كتابفروشى اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق؛ ابن قاریاغدى، محمد حسین، البضاعة المزجاة (شرح كتاب الروضة من الكافی)، محقق و مصحح: احمدى جلفائى، حمید، ج 2، ص 87، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.



    منبع :

    http://islamquest.net/fa/archive/question/tr21594


    تا جايي که من اطلاع دارم در صدر اسلام در برهه اي از زمان يهوديان که بيشترين دشمني را با اسلام داشته اند اقدام به جعل حديث هاي فراوان نموده و آن را در بين مردم رواج داده اند يعني سعي کرده اند از درون ريشه اسلام را بزنند (همان کاري که متاسفانه بايد بگويم به نظر مي رسد امروز هم با سياستي شبيه سياستهاي انگليسي در کشور دارد رخ مي دهد، شما به نحوه مداحي ها يا چيزهايي که در صدر تبليغات اسلامي جامعه قرار گرفته نگاه کنيد، اکثرا" چيزهايي است که شايد بتوان گفت تبليغ بر عليه دين است نه به نفع آن!!)

    در مقابله با اين امر در صدر اسلام هم رواياتي هست از جمله حديثي از پيامبر:

    رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «اذا أتاکم عنّی حدیثٌ فاعرضِوه علی کتابِ اللهِ و حجّةِ عقولِکم فان وافَقَهما فاقبِلوه و الّا فاضرِبوا به عرض الجدارِ؛ (5) هرگاه سخنی از من به شما رسید، آن را بر کتاب خدا و خردهایتان عرضه بدارید. اگر با این دو هماهنگ بود آن را بپذیرید وگرنه آن را بر سینه ی دیوار بکوبید».

    البته دوستاني که در باره احاديث تحقيقات نموده اند قطعا" بهتر مي توانند اظهار نظر کنند.
    منبع

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. 3 کاربر از پست مفید علي پارسا سپاس کرده اند .


  11. #36
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : هدف از آفرینش انسان؟!

    خدا چرا آفرید؟ هدف خدا از خلقت انسان و جهان چه بود؟


    خدا چرا انسان و جهان را آفريد؟ مگر خدا به اينكه قدرت خود را به ما نشان دهد يا ما را مورد رحمت قرار دهد و يا به عبادت ما نيازي داشته است؟ در یک کلام، هدف از خلقت انسان و جهان چیست؟




    پاسخ:

    وقتي گفته مي شود: چرا خداوند عالم یا انسان را آفريد؟ یا هدف خدا از آفرينش عالم يا انسان چيست؟ دو معني ممكن است مورد نظر باشد:
    1ـ اين كه خدا به عنوان خالق و فاعل عالم و انسان چه هدفي از خلقت خود داشته است ؟ يعني هدف خودش از آفرينش عالم یا انسان چه بود و می خواست به چه هدفی دست یابد؟
    2ـ اين كه خدا چه هدفي را براي موجودات عالم و از جمله انسان قرار داده است ؟ يعني غايت مخلوقات و از جمله انسان چيست و قرار است به کدام مقصد برسند؟

    حتماً به گوشتان خورده که خداوند متعال فرمود: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ ــ و من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند»(الذاريات:56) ؛ این بیان از هدف خلقت انسان ، در حقیقت ، پاسخ پرسش دوم است ؛ امّا گاهی دیده می شود که برخی افراد ، آن را به اشتباه پاسخ سوال اوّل پنداشته و اشکالاتی بر آن وارد می کنند ؛ کما اینکه بسیاری ، عبادت را هم با مراسم عبادی خلط می کنند. پس لازم است که ما هر دو سوال را پاسخ دهیم تا حقیقت مطلب برای شما جوان گرامی نیز روشنتر شود.


    بحث اجمالی:
    پاسخ سوال نخست آن است که خداوند کمال محض می باشد ؛ و هدف و غایت داشتن برای او بی معنی است. لذا او خلق می کند ، چون خالقیّت اقتضای ذات اوست. یعنی خالقیّت عین ذات اوست و فرض خدای غیر خالق ، مثل فرض مربّع سه ضلعی ، فرضی است متناقض.

    امّا پاسخ پرسش دوم آنکه خداوند برای هر موجود مادّی ، غایت و نقطه ی اوجی معیّن ساخته که در مسیر حرکت خود به آن می رسد. برای انسان نیز غایتی تعیین نموده که اگر با اختیار خود به آن برسد ، سعادتمند است و در غیر این صورت ، ناقص و شقاوتمند خواهد بود. و آن نقطه ی اوج ، برای انسان ، همان مقام عبودیّت و بندگی است. دقّت شود: نمی گوییم عبادت رسمی مثل نماز و روزه ، بلکه می گوییم عبادت و بندگی ؛ که نماز و روزه و امثال اینها ، ابزار رسیدن به چنان مقام وجودی می باشند.

    بنا بر این ، از عبادت ما نفعی به خدا نمی رسد ؛ بلکه عبودیّت کمال خود ماست که اگر به آن برسیم کاملیم و اگر نرسیم ناقص خواهیم ماند. پس مراد از عبودیّت و بندگی ، صرفاً به جا آوردن عبادتهای شرعی نیست ؛ بلکه مقصود رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی و درجه ی وجودی است که در آن مرتبه ، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود. در این رتبه است که بنده ی خدا ، مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند ؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) نامیده می شود ؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.



    ـ بحث تفصیلی

    براي اين كه جواب این دو سؤال و ربط آنها مشخص شود به خودمان رجوع مي كنيم. ما انسان ها قوّه ی خيال و تعقّل داريم ؛ قوّه ی شنوايي و بينايي داريم ، که گوش و چشم ابزار آنها می باشند ؛ حتي كمال جويي و آگاهي جويي داريم؛ و ... ؛ اينها كمالات ذاتي ما یا به تعبیری ، اوصاف ذاتی ما هستند ؛ به نحوی که اگر اين قوا نباشند موجودي به نام انسان نيز نخواهد بود و نقص و ضعف در این قوا ، یک نحوه نقص و ضعف در انسان بودن ماست. ــ توجه : داشتن چشم و گوش برای دیدن کافی نیست. برای دیدن و شنیدن نیاز به قوّه ی بینایی و شنوایی هست که قوایی روحی هستند برای همین است که انسان در حالت خواب بدون چشم و گوش نیز می بیند و می شنود ــ. حال اگر كسي از ما بپرسد كه شما چرا مي بينيد يا مي شنويد؟ چه جوابي مي دهيم؟ جواب مي دهيم كه: مي شنوم و مي بينيم چون انسانم و قوّه ی شنوايي و بينايي دارم. به همين صورت ما تخيّل مي كنيم، تعقّل مي كنيم و در پي آگاهي هستيم ؛ چون انسانيم و اينها از ذاتيّات انسان است. موجودي كه قوّه ی شنوايي و بينايي ــ نه چشم و گوش ــ و تعقّل و تخيّل و علم جويي و كمال جويي ندارد ، يقينا انسان نيست ؛ چون فاقد کمالات اوّلیه انسانی است .چنین موجودی اگر زنده و از نظر ظاهری شبیه انسان باشد ، تنها یک شبه انسان است . مثل این است که میمونی را با جرّاحی پلاستیک شبیه انسان کنند. البته توجّه شود که مراد داشتن اصل این قواست نه فعلیّت یافتن آنها.

    خداوند متعال نیز جامع جميع كمالات وجودی است ؛ خلق مي كند چون خالق است ؛ رزق مي دهد چون رازق است ؛ زنده و حی ّ می کند چون محیی است و ... . اگر خدا خلق نمي كرد خدا نبود؛ چون اگر خلق نمي كرد خالق نبود؛ و اگر خالق نبود فاقد اين صفت كمالي بود؛ و اگر فاقد يكي از كمالات بود ناقص بود و اگر ناقص بود ، واجب الوجود نبود ؛ و موجودي كه واجب الوجود نيست خدا نيست. پس خدا مي آفريند چون آفريدن كمال ذاتی اوست. اگر ما تخيّل نمي كرديم پس قوّه ی خيال نداشتيم اگر تعقّل نمي كرديم پس عقّل نداشتيم؛ اگر اختیار نمی کردیم مختار نبودیم ــ توجه: از نظر فلسفی عقل، عین تعقل و تعقل عین معقول بالذات است کما اینکه قوه خیال متّحد با تخیّل و متخیّل است و اختیار عین مختار و عین مورد اختیار است. اگر چه در نگاه عرفی اینها جدا از هم به نظر می رسند . چون اینها مجرّدند ؛ و صفت و فعل مجرد ، به وجهی ، عین اوست ــ آيا بنّايي كه هيچ بنايي نساخته و نقّاشي كه هيچ نقشي نكشيده است معني دارد؟ خدايي كه خالق نباشد يك موجود توهمّي است كه اسمش را خدا گذاشته ايم. لذا معني ندارد كه بگوييم اگر خدا ما را نمي آفريد ... . معني ندارد كه بگوييم خدا اگر مي خواست ما را نمي آفريد. خدا نه تنها ذاتش واجب الوجود است ، اراده و علم و اختيارش هم واجب الوجود است. عبارت «اگر مي خواست» يعني «ممكن بود» و « امكان » در مقابل « وجوب» است. اگر گفته شود كه: «براي خدا ممكن بود كه ما را نيافريند» ، معنايش اين است كه در اراده و علم و اختيار خدا امكان راه دارد. در حالي در ساحت واجب الوجود امكان راه ندارد. چون از امكان صفات ، امكان ذات لازم مي آيد ؛ و امكان وجود با وجوب وجود بالذات سازگار نيست.

    حاصل کلام اینکه خالق بودن خدا عین ذات اوست ؛ و فرض خدای غیر خالق ، فرض موجودی غیر خداست. لذا او نمی آفریند تا کمالی کسب کند ، بلکه چون کمالی به نام خالقیّت را دارد ، پس می آفریند.
    از آنچه گذشت ، معلوم می شود که : هر چه خدا آفريده است ، ظهور اسماء كماليّه اوست که همگی عین ذات خدا می باشند. بنا براين تمام موجودات ، ظهور اسماء خدا و ظهور كمالات اويند ؛ ظهور علم و اراده و اختيار اويند. بنابراين خدا از آفرينش، هدفي جز خود نداشت. آفريد چون آفرينندگي كمال ذاتی اوست. آفريد چون خداست اگر آفرينش نبود پس خدايي نبود ؛ اگر معلول نباشد يقينا علّت تامّه ی آن هم نخواهد بود.

    وقتي مي گوييم خدا آفريد به اين معني نيست كه مخلوقات در عرض خدا وجود دارند. آفرينش خدا مثل كار نجّار و بنّا و نقّاش و امثال آنها نيست. آفرينش خدا مثل آفرينش قوّه ی خيال ماست با اين تفاوت كه خدا واجب الوجود است ولي قوّه ی خيال ممكن الوجود می باشد. همان طور كه قوّه ی خيال ما صور خيالي را به محض اراده كردن ظاهر مي كند ، خدا نيز به محض اراده كردن ، موجودات را ظاهر مي كند. صور خيالي ما از عدم نمي آيند، بلكه كمالات خود قوّه ی خيالند كه ظهور مي يابند ؛ یعنی اراده ی ماست که به صورت آن موجودات خیالی جلوه می کنند ؛ لذا به محض اینکه اراده ی خود را از آنها برگیریم ، در اراده ی ما فانی می شوند. مخلوقات نيز ظهور كمالات و اسماء خدا و ظهور اراده ی او هستند. صور خيالي جدا از قوّه ی خيال نيستند ؛ مخلوقات هم جدا از خدا معني ندارند. صور خيالي جدا از قوّه ی خيال و اراده نيستند ولي عين قوّه ی خیال و اراده يا جزء آنها هم نيستند. مخلوقات هم جدا از خدا نيستند ولي عين او يا جز او هم نيستند.

    موجودات از علم خدا آغاز شدند و با طي مراحلي تنزّل نمودند. از عالم ربوبي به عالم جبروت و از عالم جبروت به عالم ملکوت ، و از عالم ملکوت به عالم مادّه رسيدند. لذا در عين اين كه در عالم مادّه هستند در عوالم مافوق نيزحضور دارند. خداوند متعال مي فرمايد: «و هيچ چيزي نيست مگر اين که خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمي كنيم مگر به اندازه ی معلوم و معيّن». (حجر :21) ؛ يعني هر چه در عالم مادّه است و از جمله انسان ، در ملكوت و جبروت و عالم ربوبي حقايقي غيرمادي و مجرّد دارند كه فهم حقيقت آن از درک افراد تحصیل نکرده در وادی حکمت خارج است و جز با دهها سال تحصيل و تهذيب مداوم نمي توان با آن حقايق آشنا شد. آنچه در زمين و عالم مادّه است پايين ترين درجه وجود است؛ و حركت اين عالم و موجودات آن ناشي از همين ضعف وجود می باشد ؛ و مسير اين حركت به سمت اصل موجودات است. هر كسي و هر چيزي از هر جا آمده به همانجا باز مي گردد ؛ و همه، ظهور اسماء خدايند ؛ لذا به عالم اسماء نیز باز مي گردند. «انا لله و انا اليه راجعون ـ ما از آنِ خداييم و به سوي او باز مي گرديم» (بقره:156) و فرمود: «و الي الله ترجع الامور ـ و همه ی امور به سوي خدا باز مي گردند» (بقره:210) ؛ و مراد از اين بازگشت به سوي خدا صرفا بازگشت به بهشت و جهنم نيست ؛ بلکه مقصود ، بازگشت اشياء ، ‌به اسماء الله است.

    هر موجودي ظهور هر اسمي است به سوي همان اسم نيز محشور مي شود. لذا هدف خلقت ، بازگشت به خدا و اسماء اوست. حتي خود بهشت و جهنّم نیز ظهور اسماء خدا هستند ؛ و آيه ی « و الي الله ترجع الامور ـ و امور به سوی او بازگردانده می شوند» شامل آنها هم مي شود. لذا بهشت و جهنّم نیز همراه با اهل بهشت و اهل جهنّم بازگشت به خدا و اسماء او مي كنند. بنابراین بهشت و جهنّم آخر سير انسان نيست. مراد از مقام عبوديّت نيز همين است . عبد يعني بنده و بنده از واژه «بند» به معني« بسته شده» است. لذا بنده و عبد يعني بسته شده به خدا ( وجود رابط ) . عبد حقیقی كسي است كه به مرتبه ی اسماءالله ترقي كرده و ربط تامّ خود را به خدا مشاهده مي كند. وقتي گفته مي شود هدف از خلقت انسان عبادت خداست. منظور همين عبادت مرسوم (نماز و روزه و ....) نيست. بلكه منظور آن حقيقي است كه در سايه ی اين اعمال برای انسان حاصل مي شود. لذا خداوند متعال مي فرمود: « وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعينَ ؛ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ ـ و به وسيله صبر (روزه) و نماز ياري جوييد در حالي كه مسلماً اين كار سخت است مگر بر خاشعان، كساني كه مي دانند كه آنان پروردگارشان را ملاقات مي كنند و اين كه آنان فقط به سوي او باز مي گردند» (بقره: 45 ، 46).

    بهشت غايت بدن انسان است نه غايت روح او ، روح انسان از مقام قرب خدا آمده و به سوي آن باز مي گردد. خداوند متعال فرمود: «و زماني كه پروردگار به ملائكه گفت من آفريننده ی بشري هستم از گل خشكيده اي كه از گل سياه و بد بویِ شكل يافته ، گرفته شده است. پس زماني كه او را مرتّب نمودم و از روح خود در او دميدم پس براي او سجده كنيد پس همه ملائك سجده كردند مگر ابليس كه سر باز زد از اين كه با سجده كنندگان باشد». (حجر، 28-31) در این آیه و آیات دیگر ، خداوند متعال روح را به خود منتسب کرده و با واژه ی « روحی » از آن یاد نموده است ؛ که لطافت آن از اهلش پوشیده نیست . این تعبیرحتی از تعبیر « روح الله» هم بالاتر است.

    اين مرتبه، مرتبه ی خلافت الهي است كه همه ی موجودات در مقابل آن سر فرود مي آورند. البته به شرط اين كه انسان با اختيار خود به اين مقام نائل شود ؛ و راه رسيدن به اين مقام ، تبعيّت از قرآن کریم و انسان کامل است . چون قرآن همان علم خداست كه تا حدّ يك كتاب تنزّل نموده ؛ و حقیقت آن را انسان کامل حمل می کند. لذا قرآن و ولیّ خدا از همانجايي آمده اند كه روح انسان آمده است. قرآن، جامع تمام آن اسمائي است كه رسيدن به حقيقت آنها غايت انسان است. لذا قرآن نقشه ی راه و نقشه وجود انسان است ؛ و انسان کامل ، تجسّم عینی قرآن کریم می باشد.
    سخن در اين باب زياد است به قدري كه دهها سال تحصيل براي رسيدن به كنه آن كافي نيست و اساساً به صرف درس خواندن كسي به اين حقايق نمي رسد.



    ـ مطلب دوم در باب هدف خلقت انسان.

    خداوند متعال انسان را آفرید تا خلیفة الله باشد ؛ لذا قبل از آفرینش اوّلین فرد انسانی ، خطاب به برترین موجودات آن روز ، یعنی فرشتگان و برخی جنّهایی که در صف ملائک قرار گرفته بودند ، فرمود: « من قرار دهنده ی خلیفه ای در زمين هستم. فرشتگان گفتند: پروردگارا! آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه در آن فساد و خونريزى كند؟! در حالی که ما تسبيح و حمد تو را بجا مى‏آوريم، و تو را تقديس مى‏كنيم. پروردگارت فرمود: من چیزی مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد. » (بقره:30)

    امّا آن چه رازی بود که ملائک از آن بی خبر بودند و خدا از آن آگاه بود؟ از ادامه ی آیات سوره ی بقره چنین فهمیده می شود که آن امر مجهول و آن راز پنهان ، حقیقت خلافت الهی بوده که فرشتگان از آن بی خبر بوده اند. در ادامه ی آیات آمده است: « سپس آموخت به آدم اسماء‏ را جملگی. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!» فرشتگان عرض كردند: «منزّهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏اى، نمى‏دانيم؛ تو دانا و حكيمى.» فرمود: «اى آدم! آنان را از اسمائشان آگاه كن!» هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمانها و زمين را می دانم؟! و نيز می دانم آنچه را شما آشكار می كنيد، و آنچه را پنهان می داشتيد؟»

    از این آیات فهمیده می شود که حقیقت خلیفةالله بودن ، همانا داشتن علم الاسماء می باشد. البته باید توجّه داشت که داشتن علم الاسماء دانستن الفاظ یا معانی اسماء الهی نیست ؛ بلکه مقصود این است که کسی مظهر آن اسماء گردد ؛ به این معنی که حقیقت وجودی تمام آن اسماء را بالفعل در وجود خود داشته باشد. به تعبیر دیگر ، خلیفة الله کسی است که همچون آیینه ، که تمام خصوصیّات انسان را می نمایاند ، اسماء و کمالات حقّ تعالی را بنمایاند ؛ و از همین روست که در زبان فارسی او را نماینده ی خدا می گویند ؛ چون نماینده یعنی آنکه دیگری را می نمایاند. و هم از این رو بود که خداوند متعال فرشتگان را امر فرمود که بر آدم سجده نمایند ؛ چرا که او آیینه ی خدانما بود و سجده بر او ، سجده بر اسماء الله بود نه سجده بر ماسوی الله.

    پس غرض از خلقت آدمی این است که در سیر صعودی خود ، از پایین ترین رتبه ی وجود ، شروع به حرکت تکاملی نموده ، حقیقت و کمال وجودی تک تک موجودات را به دست آورد و به جایی برسد که از تمام ملائک نیز فراتر رفته جامع جمیع کمالات امکانی گردد. بلکه پا فراتر از آن نیز گذاشته به مقام آیینگی تامّ و مقام فنا می رسد ؛ که در آنجا بنده ، خودی در میان نمی بیند تا سخن از دوگانگی و یگانگی یا امکان و وجوب باشد ؛ آن سان که صورتِ نقش بسته در آیینه در مقایسه با شخص بیرون از آیینه ، خودی برای خود نمی بیند ؛ و این است آن غرض و کمالی که انسان برای آن آفریده شده و این است آن مقام عبودیّت و معرفت ؛ و این است لقاء الله ، که انسان در خود جز خدا را نبیند ، همان گونه که صورت نقش بسته در آیینه خودی جز صاحب صورت ندارد. در این حالت ، تمام وجود شخص مترنّم به این نغمه می گردد که :« گر بشکافند سراپای من ـــ جز تو نیابند در اعضای من» و امتحانات الهی تماماً برای رساندن انسان به این مقصد اعلی می باشد. این همان حقیقتی است که فرشتگان و ابلیس از درک آن عاجز بودند و هستند و خواهند بود. لذا خداوند در محاجّه با ابلیس فرمود: « يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالينَ ــ اى ابليس! چه چيز مانع تو شد تا بر مخلوقى كه با دو دست خویش او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! » (ص:75) ؛ مراد از دو دست خدا اسماء جلال و جمال او هستند که آدم بالفعل ، مظهر جمیع آنهاست. دیگر موجودات ، مظهر برخی اسماء الهی هستند ولی انسان بالفعل شده ، مظهر تمام اسماء الهی است. همچنین در حدیثی قدسی به انسانهای بالفعل نشده و غافل از هدف خلقت آدمی فرمود: « يا بن آدم! خلقتُ الأشياءَ كُلّها لِأجلِك ، و خَلقتُك لِأجلي ، و أنت تَفِرّ مِنّي. ـ ای فرزند آدم ! همه ی اشیاء را برای تو آفریدم و تو را برای خویش ساختم ، در حالی که تو از من فرار می کنی.» (تحرير المواعظ العددية ، ص574 ) ؛ یعنی همه چیز جلوه ای از کمالات انسانند و همه در خدمت اویند تا او به کمال نهایی خویش برسد ؛ از عرش برین و جبرئیل امین گرفته تا شیطان رجیم ، خواسته یا ناخواسته ، دست به دست هم داده اند تا زمینه ی رشد و ترقّی آدمی به مقام خلیفة اللّهی را فراهم نمایند.

    در این گردونه ی عالم که انسان مرکز گردش آن می باشد ، گروهی از موجودات ، چون ملائک الهی مانند مربّیانی هستند که در حدّ توان خود انسان را مدد می رسانند تا به بام عالم پا نهاده ، وارد عالم اسماء الهی گردد ؛ و شیاطین و دار و دسته ی آنها ، همچون حریفانی قَدَر می باشند که انسان در مبارزه با آنها ، استعدادهای وجودی خود را شکوفا می کند. لذا جهان مادّی صرفاً میدان مسابقه است و بس ؛ و میدان مسابقه جای سبقت گرفتن و به مقصد رسیدن است نه جای اقامت و خوشی ؛ « فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعا ــ پس در نيكيها بر يكديگر سبقت جوييد! بازگشت همه ی شما، به سوى خداست»(المائدة:48) و فرمود: « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ـ و امّا پیشی گیرندگانِ پیشی گیرندگان ، آنهایند مقرّبان.» (الواقعة:10). آنانکه در این مسابقه بازنده باشند و به سلامت از خطّ پایان نگذرند« إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ـــ آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند.» امّا آنانکه از خطّ پایان بگذرند ، بهشت را ، که وصف آن از حد بیرون می باشد ، جایزه می برند ؛ و آنها که نفرات برگزیده باشند به فراتر از بهشت راه یافته در جنّة الاسماء به رحیق مختوم می رسند که تنها نوشندگان دانند چیست. اینان چنانند که « تَعْرِفُ في‏ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعيمِ ؛ يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ ؛ خِتامُهُ مِسْكٌ وَ في‏ ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ ؛ وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنيمٍ ــ در چهره‏هايشان طراوت و نشاط نعمت را مى‏بينى و مى‏شناسى. آنها از شراب زلال و دست ‏نخورده و سربسته‏اى سيراب مى‏شوند ؛ مهرى كه بر آن نهاده شده از مِشك است ؛ و پیشی گیرندگان ، در اين بايد بر يكديگر پيشى گيرند. اين شراب آميخته با«تسنيم» است‏.»(مطففین: 23 ـ 27 ) امّا آنانکه حتّی از برگزیدگان نیز برگزیده ترند ، فراتر از جنةالاسماء به جنّةالذات بار می یابند و از چشمه ی فنا که چشمه ی تسنیم باشد سیراب می گردند ؛ همان چشمه ای که ذرّه ای از آن در رحیق مختوم ریخته و رحیقیان را مست نموده است ؛« عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُون ـــ چشمه ای که مقرّبان از آن می نوشند.» (مطففین:28)

    در آخر گفتنی است که این همه گفتار نقش خیالی بیش نیست ؛ که شنیدن کی بود مانند دیدن. ملائک از درک آنچه قرار است انسان بدان راه یابد عاجزند پس چون حقیری که به فرض ترقّی وجودی ، مسیر کمال را تا سر کوی نیز نرفته است ، چگونه می تواند آن حقایق را وصف نماید. فقط همین اندازه می توان گفت که ما هم اکنون در میدان مسابقه ای بس بزرگیم ، و هدف در درجه ی اوّل به سلامت گذشتن از خطّ پایان و در درجه ی دوم جزء نفرات برگزیده شدن و در درجه ی بالاتر ، اوّل شدن و با اهل بیت (ع) همراه گشتن است ؛ آن سان که سلمان فارسی شد و مدال « سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت » را از دست مبارک رسول الله و امیر مومنان و امام صادق (ع) گرفت . و امّا قانون این مسابقه ، شریعت الهی ؛ و داور آن ، انبیاء و ائمه(ع) و داور داوران ، حضرت خاتم الانبیاء (ص) می باشند. «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيدا ــ حالِ آنها چگونه است آن روزى كه از هر امّتى، شاهد و گواهى مى‏آوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟ » (النساء:41)

    و عجبا از برخی انسانها که خیال می کنند اگر در این میدان ندوند ، زیانی به خدا می رسد ؛ حال آنگه دامن کبریایی او از گرد نیاز منزّه می باشد ؛ و هر کسی هر چه کوشد ، به حال خود کوشیده است. لذا فرمود: « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت‏ ــ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه توانان وجودی اش تكليف نمى‏كند. (انسان،) هر كار(نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر كار(بدى) كند، به زيان خود كرده است » ‏(البقرة:286) و فرمود: « ... مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ ــ هر كس شكرگزارى كند، تنها به سود خويش شكر كرده ؛ و آن كس كه كفران كند ، همانا خداوند بى‏نياز و ستوده است‏.» (لقمان:12) و فرمود: « وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَميدٌ ــ و موسى(به بنى اسرائيل) گفت: اگر شما و همه ی مردم روى زمين كافر شويد ، (به خدا زيانى نمى‏رسد؛ چرا كه) خداوند، بى‏نياز و شايسته ی ستايش است.» (إبراهيم:8).




    منبع

    (خودم دارم می خونمش ، نخوندم ...)

  12. 3 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  13. #37
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : هدف از آفرینش انسان؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط نو آور نمایش پست ها
    برای نمونه؛ این روایت را بخوانید و خودتان داوری کنید:

    مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هِيَ قَالَ هِيَ عَلَى حُوتٍ قُلْتُ فَالْحُوتُ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ قَالَ عَلَى الْمَاءِ قُلْتُ فَالْمَاءُ عَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ هُوَ قَالَ عَلَى صَخْرَةٍ قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الصَّخْرَةُ قَالَ عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ أَمْلَسَ‏ «2» قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الثَّوْرُ قَالَ عَلَى الثَّرَى قُلْتُ فَعَلَى أَيِّ شَيْ‏ءٍ الثَّرَى فَقَالَ هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِكَ ضَلَ‏ عِلْمُ‏ الْعُلَمَاءِ.


    .
    ابان بن تغلب می‌گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: زمين بر چه چیزی استوار است؟ امام(ع) فرمود: بر ماهى، گفتم: ماهى بر چه چیزی استوار است؟ فرمود: بر آب، پرسيدم آب بر چه چیز؟ فرمود: بر صخره (سنگ سخت) پرسيدم: صخره بر چه چیز؟ فرمود بر شاخ گاوى راهوار، گفتم گاو بر چه استوار است؟ فرمود: بر خاك نمناک، گفتم: خاك نمناک بر چه چیز؟ فرمود: هيهات، كه در اين‌جا دانش دانشمندان گم گشته است.

    نقل از:

    . مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج 25، ص 201، ‏دار الكتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ كلینى، محمد بن یعقوب، الروضة من الكافی (گلستان آل محمّد)، ترجمه و شرح كمره اى، محمد باقر، ج 1، ص 172، كتابفروشى اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق؛ ابن قاریاغدى، محمد حسین، البضاعة المزجاة (شرح كتاب الروضة من الكافی)، محقق و مصحح: احمدى جلفائى، حمید، ج 2، ص 87، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.



    منبع :

    http://islamquest.net/fa/archive/question/tr21594

    سلام
    سخنان ائمه اطهار علیهم السلام و همچنین قرآن پر از تشبیه ها و استعاره هاست.
    البته نوع رجوع به قرآن با نوع رجوع به احادیث فرق می کند.

    قرآن خودش می فرماید که در قرآن آیات محکم و متشابه وجود دارد.. مَثل وجود دارد.. تشبیه وجود دارد استعاره وجود دارد.. خوب اینها رو باید فارق از نگاه ادبی ، بررسی کرد که منظورش چیست.
    مثلا وقتی قرآن می فرماید :
    یَدُ الله فوق ایدیهم: دست خدا بالاتر از همه دست هاست.. (یا بالاتر از دستهای آنان است..)
    خوب این معنای استعاره ای است و در هم نگاه ادبی باید داشت و هم نگاه معرفتی و اعتقادی.


    در روایات هم همینطور است. خیلی از مسائل بصورت ادبی و استعاره ای و کنا یه ای به کار رفته است.
    متاسفانه در مورد حدیث فوق که نقل قول کردم، عده ای ندانسته همین رو مرجع و ملاک قرار داده اند و همین امر موجب تمسخر دیگران گشته است.
    در حالی که سخنان اهل بیت علیهم السلام از روی حکمت و علم و وصل به منبع فیض الهی است.
    (بگذریم از احادیث جعلی.. که باید در جای دیگری مفصل حرف زد. )

    یکی از علت های مهم این استعارات و مثل ها و کنایه ها، این بوده که علم روز اونقدر پیشرفت نداشته تا ائمه ما بخواهند بصورت تخصصی پاسخ بدهند و مردم هم بفهمند. بلکه عقل حکم می کند حرف را طوری بزنیم که مخاطب درک کند. چه بسا آن مخاطب هم از سخنان امام با معنای کنایه ای حرف را بفهمد و مثل برخی ساده اندیشان فقط به ظاهر تمسک نکند.
    از طرفی هم باید ملاحظه پیشرفت علم و انسانهای آخر الزمان که بصیر و علم جو و متفکر هستند را می کردند لذا از استعارات و کنایه ها و مثل های خاصی که بتوان در علم روز هم آن را یافت استفاده می کنند.
    البته این مثال برای تقریب به ذهن شماست: (وگرنه این دو مورد فرق های زیادی دارند)
    مثل همین الان که اشعار شخصی مثل سهراب سپهری رو شرح می دهند که منظورش از نخ روشن چی بود؟ منظورش از فلان جمله چی بود..

    مثال برای این مطلب بسیار زیاد است. اما برای اینکه برگردیم به بحث:
    در انتهای مطلب ارسالی جناب آقای نو آور لینکی قرار داده شده که خوب است دوستان مطالب اون صفحه رو مطالعه کنند.

    اما بنده برای اینکه راحت تر باشید همین جا می گذارم:





    پاسخ تفصیلی

    ابان بن تغلب می‌گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: زمين بر چه چیزی استوار است؟ امام(ع) فرمود: بر ماهى، گفتم: ماهى بر چه چیزی استوار است؟ فرمود: بر آب، پرسيدم آب بر چه چیز؟ فرمود: بر صخره (سنگ سخت) پرسيدم: صخره بر چه چیز؟ فرمود بر شاخ گاوى راهوار، گفتم گاو بر چه استوار است؟ فرمود: بر خاك نمناک، گفتم: خاك نمناک بر چه چیز؟ فرمود: هيهات، كه در اين‌جا دانش دانشمندان گم گشته است.‏[1]
    نکاتی پیرامون اصل حدیث
    1. حدیث مورد بحث، از جهت سندی صحیح است.[2]
    2. مشابه این حدیث، روایت طولانی دیگری از امام صادق(ع) است که معروف به حدیث «زینب عطر فروش» می‌باشد. زینب عطر فروش از پیامبر اکرم(ص) دربارهٔ عظمت و جلالت خداوند می‌پرسد و آن‌حضرت در بخشی از سخن خویش به طبقات آسمان و زمین اشاره می‌فرماید که از جهت دلالت شباهت زیادی به حدیث مورد پرسش دارد.[3] همچنین در برخی از منابع اهل سنت نیز شبیه این احادیث با اندک تفاوتی از محمد بن کعب، سدی و جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است.[4]
    3. برخی از مفسّران در ذیل تفسیر آیهٔ شریفهٔ «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى»،[5] حدیث مورد بحث و نیز حدیث زینب عطر فروش را آورده‌اند، و تا حدودی به یکی از این دو حدیث استناد کرده‌اند.‏[6]
    شرح و بررسی حدیث
    برخی از علما روایت مزبور را شرح داده‌اند و به زوایای مختلف آن پرداخته که فشرده‌ای از آن در ذیل بیان می‌شود. واژه‌های کلیدی این حدیث به ترتيب عبارت‌اند از: 1. زمين 2. ماهى (حوت) 3. آب 4. صخره 5. شاخ گاو 6. خاک نمناک 7- چیزی که دانشمندان از درک آن عاجزند.
    پرسش‌های ابان بن تغلب از امام صادق(ع) و پاسخ‌های آن‌حضرت، یک مصاحبهٔ علمی و اعتقادی است که می‌توان از چند جهت به آن نگریست:
    جهت اول: از نظر ساختمانى و ساختاری؛ یعنی اين‌كه ساختمان و ساختار زمين و پايه‌هاى آن تا هرجا كه باشد به عنوان يک ساختمان هفت طبقه تنظيم و روى هم چيده شده است.
    جهت دوم: از نظر عمرانى و آبادی و نیز دوره‌هاى زندگى تاريخى بشر بر روى زمين؛ یعنی عمران و آبادى زمين از روز اول تكوين و اجتماع بشرى بر چه پايه‌ای بوده و بر چه عواملى استوار شده است. در اين صورت، ماهی بيان‌گر زندگى آبرومندانه بشر است؛ زيرا در ابتدای آفرینش، تشكيل اجتماع‏ و عمران و آبادی در كنار نهرها و درياها بوده و اولين خوراک معمولى او از شكار ماهى تأمين می‌شده است. پس می‌توان ماهى را رمزی برای دوران ابتدایى زندگى بشر دانست. ممكن است منظور ابان بن تغلب، پرسش از آغاز شروع اين‌گونه زندگانى بشر باشد و منظور امام صادق(ع) اين باشد كه، زندگى بشر با خوراک ماهى و شكار از نهر و دريا همراه با دوران زندگانى حجرى او بوده و هزارها سال طول كشيده است. سپس زندگانى دوران حجرى بشر در سير تكامل به دوران زراعت و كشت گندم و حبوبات منتقل شده است که به وسیله گاو و آهن انجام می‌گرفت. بنابراین، گردش عمران و آبادی زمين و زندگانى بشر بر پايهٔ كشت و زراعت است كه به نيروى شاخ گاو از دوران بسيار قديم تا حتی عصر حاضر در برخی مناطق اداره می‌شود؛ هر چند امروزه بیشتر کشت و زرع به وسیله مكانيزه و تراكتور انجام می‌گیرد. و گاو كه كار زراعت را انجام می‌دهد بر خاک نمناک و با رطوبت استوار است. مقصود اين است كه زندگى زراعتى كه روى شاخ گاو نر می‌چرخد بر زمين خاكى و آب كافى استوار است و گاو ابزارى است كه در زمين نمناک و با رطوبت می‌تواند توليد زراعت كند.
    اما این‌که زمين با رطوبت بر چه چیزی استوار می‌شود؛ ممكن است مقصود پرسش از سر انجام زمين و پايان زندگانى بشر باشد، و ممكن هم است مقصود پرسش از چگونگی زراعت به صورت نوین باشد كه جانشين زراعت با گاو می‌شود؛ مانند زراعت با ابزار صنعتى امروزه. پاسخ امام صادق(ع) به اين پرسش به هر دو معنا می‌تواند نظر داشته باشد که دوران پايان عمر زمين كه به رستاخيز می‌كشد يا دوران تبديل وضع‏ زراعت با گاو به زراعت با ماشين با علم دانشمندان آن زمان بسیار دور است و هنوز بدان راه پیدا نکرده و در وادى فهم دانشمندان آن زمان گم است. از این‌رو، در آن زمان، ميسّر نبوده است كه امام صادق(ع) در پاسخ چیزی غیر از اين پاسخ بفرماید.
    جهت سوم: طرح سؤالات از نظر علمى و فيزيكى و فهم رموز نظم زمين و مواد شيميایى آن؛ يعنى به چه وسيله‌ای زمين در قرارگاه معيّن خود در بخش ثابتى از فضا برقرار است و از مدار مقرّر خود اين طرف و آن طرف نمی‌رود؟ که امام(ع) در پاسخ می فرماید: بر ماهى؛ يعنى زمین بر طبیعت سرد و آبگون خود استوار است. اين معنا، رمز قوّهٔ دافعه است كه بر اثر برودت و سردى در نهاد زمين به وجود آمده و آن را در فاصله معيّنى از مركز خورشيد و سيّارات ديگر مستقر و ثابت نگه‌داشته است. این قوّهٔ دافعه، به واسطهٔ واژه «حوت» (ماهی) –به صورت رمزی- بیان شده است.
    و این قوّهٔ دافعه -كه به كلمه حوت تعبير شده است- بر آب كه مايه برودت و سردی است. و آب بر مواد سخت و سنگین زمين كه سرد شده و به صورت كوه و لنگر درياها در آمده است. اين معنا، موافق با آياتی از قرآن کریم است كه كوه‌ها را به عنوان صخره‌هاى كره زمين تعبير كرده است، از آن جمله: «و در زمين، كوه‏هاى ثابت و پابرجايى قرار داديم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درّه‏ها و راه‏هايى قرار داديم تا هدايت شوند».[7] همچنین می‌خوانیم: «و زمين را بعد از آن گسترش داد، و از آن آب و چراگاهش را بيرون آورد، و كوه‌ها را ثابت و محكم نمود».[8]
    و صخره بر روى شراره‌هاى شاخ که به شكل مايع است. توضیح این‌که در حقيقت اين صخره‌هاى سخت قشر زمين بمانند درپوش محكمى است كه روى شرارهٔ مايع مذاب درون آن قرار دارد و همچون شاخ گاو نر جهش می‌زنند تا سر برآورند. اگر كوه‌هاى آتش‌فشان خاموش را در نظر بگيریم كه چگونه در هنگام آتش‌فشانى شعله‌هایى از دهانهٔ آن بيرون می‌آید. و پس از صخره شدن اين مواد، بمانند درپوشى در روى اين شاخ قرار گرفته و آن را نگه می‌دارد. و واژهٔ «أملس» هم این معنا را تأييد می‌كند؛ چرا که ملاست به معنای نرمی و ضد خشونت است.[9] در اين صورت تعبير از مايع مذاب قسمت درونى زمين كه قشر جامد و صخره‌مآبى بر آن احاطه دارد به «ثور أملس» تعبیر شده است. و اگر تعبیر «ثور املس» را به معناى جهنده نرمى بدانیم، مقصود مايع درونى زمين است كه به‌طور استعاره كلمهٔ «قرن» بدان اضافه شده است. و يا اين‌كه «ثور املس» به معناى گاو نرم اندام و هموار پشت است که به طور استعاره و تشبيه در معنای گفته شده بكار رفته است.
    اين مايع درونى زمين دارای خاک با رطوبت و نمناک است؛ يعنى ماده‌اى كه آب را تشکیل می‌دهند عبارت‌اند از: اكسيژن و هيدروژن؛ يا منظور امام صادق(ع)، ذرّات اصلى ماده است كه داراى قوّه و نيروى جنبش است كه از نظر طبيعى مبدأ پيدايش همه موجودات مادى است و به ناچار ماده و نيرویى حركتى باشد تا موجودى مادى پديد آيد. اين ماده و قوّه نخستین از مشکل‌ترین مسائل علوم طبيعى امروزه است و بزرگ‌ترين دانشمندان در تصوير حقيقت آن حیران و عاجز مانده‌اند و هنوز نتوانسته‌اند پی ببرند كه آیا دو چيز هستند يا يک چيز و آن يک چيز ماده است يا قوّه! و كلمهٔ «الثرى» كه در پاسخ امام است، به معنای «اثر» باشد كه در اصطلاح دانشمندان طبيعى عرب زبان امروزه يک بطن عميقی از ماده و يا اثر عميق آن ماده است.
    اما «ثرى»؛ يعنى مادهٔ اولیه[10] و يا گازى كه در درون زمين است، به چه چیزی تجزيه و تحليل می‌شود، اين‌جا است كه دانش دانشمندان به آن نرسیده و از فهم آن عاجز مانده‌اند. بنابراین، اگر پرسش بر وجه اول (ماده اولیه) حمل شود، مقصود امام صادق(ع)، فهم نهان ماده نخستین خواهد بود كه حقيقت این ماده بسيار دور از فهم دانشمندان است. و اگر پرسش بر وجه دوم (گاز در درون زمین) معنا شود، منظور از سخن آن حضرت این است كه هنوز قرنها –نسبت به زمان ابان بن تغلب- بايد بگذرد تا دانش بشر به پايه‌اى برسد كه بتواند حقيقت گاز و اجزاء درونى آن را تشخيص دهد و آن را تجزيه و تحليل نمايد.
    اكنون بايد يادآور شد كه طرح اين مصاحبه از دیدگاه اول كه پرسش از طبقات و پايه‏هاى ساختمانى زمین است معقول به نظر نمی‌آيد، نه از نظر پرسش و نه از نظر پاسخ و نمی‌توان آن را منسوب به اصحاب دانشمند امام صادق(ع) دانست و به شخصيتى‏ مانند ابان بن تغلب كه یکی از دانشمندان بنام دوران خود بوده است نسبت داد. با مدح‌های بليغ و فضل و دانش شگرفى كه رجال‏شناسان اسلام -از موافق و مخالف- دربارهٔ ابان بن تغلب بيان كرده‌اند نمی‌توان گفت که او به يک مسأله مسلّم آگاهی نداشته و جاهل بوده است؛ چرا كه زمين كره‌ای است در فضا و از همه طرف به هوا برخورد دارد و روى پايه‏اى ساخته نشده است؛ و اين مسأله هزارها سال پيش از دوران ابان بن تغلب مسلّم شده بود و كوچک‌ترين دانشمندان آن را می‌دانستند، به ویژه این‌که در زمان امام صادق(ع) كه اسلام در محيط جهان گسترش پیدا کرده بود، و دانشمندان يونان، ايران، مصر و كشورهاى ديگر جزو سازمان فرهنگى اسلام شده بودند و در محيط كوفه که محل نشو و نماى ابان بود و به دانشگاه جندی شاپور نزديک بود و در كنار مدائن پايتخت علمى و فلسفى دولت ساسانيان ساخته شده بود، هرگز نمی‌توان گفت ابان بن تغلب از ساختمان‏هاى طبقاتی زير زمين خبر و آگاهی نداشته و از امام صادق(ع) پرسش كرده و آن حضرت نیز روى اين دیدگاه به او پاسخ داده است.
    نارواتر اين كه، امام صادق(ع) با اين‌گونه پرسش موافقت كرده و براى زمين و پايه‏هاى آن، اين اطلاعات را تحويل ابان بن تغلب داده است، چنانچه نمی‌توان تصوّر كرد كه كسى چنين مضمونى را به نام مصاحبه‌اى ميان ابان بن تغلب و امام صادق(ع) جعل كرده باشد؛ زيرا دربارهٔ ساختمان زمين چنين عقيده‌اى از خرافى‏سرايان هم در هيچ كجا به نظر نرسيده است تا اين خرافه را درباره امام جعل كرده باشند؛ زيرا همان‌طور که گفتيم مسأله كروى بودن زمين و معلّق بودن آن در فضا به اعتبار مركز ثقل جهان مادى كه يک اصل فلسفه يونانى است در اين دوره معروف و مسلّم بوده است و در محافل نيمه علمى هم به چنين سخن‌ها دم زدن ميسّر نبوده تا برسد به محفل علمى كشّاف حقایق امام جعفر صادق(ع) و دانشمندى چون ابان بن‏ تغلب.
    به هر حال، با ملاحظه اين كه سند اين روايت هم صحيح است، نمی‌توان آن را کنار گذاشت.[11]
    اما به طور کلی؛ حدیث مورد بحث در بيان حقایقى دربارهٔ عالم هستی است؛ لذا برخی از علما از توضیح و شرح آن دوری کرده و آن را به اهلش واگذار کرده‌اند.[12] و برخی دیگر غیر از آنچه گفته شد، تفاسیر دیگری از این حدیث نیز ارائه داده‌اند.[13]


    [1]. كلینى، محمد بن یعقوب، الكافی، ج 15، ص 221، دار الحدیث، قم، چاپ اول، ‏1429ق.

    [2]. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج 25، ص 201، ‏دار الكتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ كلینى، محمد بن یعقوب، الروضة من الكافی (گلستان آل محمّد)، ترجمه و شرح كمره اى، محمد باقر، ج 1، ص 172، كتابفروشى اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق؛ ابن قاریاغدى، محمد حسین، البضاعة المزجاة (شرح كتاب الروضة من الكافی)، محقق و مصحح: احمدى جلفائى، حمید، ج 2، ص 87، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.

    [3]. الکافی، ج 15، ص 367 – 370؛ شیخ صدوق، التوحید، ص 275 – 277، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1398ق.

    [4]. ابن كثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج 5، ص 242، دار الكتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 4، ص 289 و 290، كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404ق؛ آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیة، على عبدالبارى، ج 8، ص 477، دارالكتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.

    [5]. طه، 6: «از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاك (پنهان) است».

    [6]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیب، ج 2، ص 58 و 59، دار الكتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج 5، ص 364 و 365، ‏اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق؛ فیض كاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 3، ص 300، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.

    [7]. انبیاء، 31.

    [8]. نازعات، 30 – 32.

    [9]. طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق و مصحح: حسینى اشكورى، سید احمد، ج 4، ص 108، واژه «الْمَلَاسَة»، کتابفروشی مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375ش؛ ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 6، ص 221، واژه های « الملَس، المَلاسَة و المُلُوسة»، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ بستانى، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدى عربی - فارسی، ص 134، واژه «الأَمْلَس»، و ص 860، واژه «مَلَاسَة»، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش.

    [10]. ماده اولیه جهان، پاسخ ۲۷۲.

    [11]. كلینى، محمد بن یعقوب، الروضة من الكافی (گلستان آل محمّد)، ترجمه و شرح كمره اى، محمد باقر، ج 1، ص 167 – 172، كتابفروشى اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق؛ ر.ک: مولى صالح مازندرانى، شرح أصول الكافی، تعلیقات: محقق شعرانى، تصحیح: غفارى، على اكبر، ج 11، ص 440 و 441،‏ دار الكتب الإسلامیة، تهران، 1388ق.

    [12]. فیض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، ج 26، ص 472، كتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام، اصفهان، چاپ اول، 1406ق.

    [13]. ر.ک: سلیمانى آشتیانى، مهدى، درایتى، محمد حسین، مجموعه رسائل در شرح احادیثى از كافى، ج 2، ص 467 – 472، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1387ش.


    ویرایش توسط kamanabroo : 31st January 2015 در ساعت 03:08 PM

  14. 5 کاربر از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند .


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •