دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نقد رمان «کلبه عمو تم»

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض نقد رمان «کلبه عمو تم»

    نقد رمان کلبه ی عمو تُم

    نوشته ی خانم هریت بیچر استو


    نقد و نگارش:محمدرضا عبدی

    کارشناسی ارشد ادبیات مقاومت



    زندگینامه خانم هریت بیچر استو:

    هاریت الیزابت بیچر استودر روز 14 ژوئن سال 1811 میلادی در روستای لیچفیلد ایالت کنتاکی در خانواده ای مقدس و مذهبی به دنیا آمد. پدرش کشیش بود و هر هفت برادر او نیز وارد خدمات مذهبی شدند. لایمن بیچر علاوه بر این هفت پسر سه دختر دیگر نیز داشت.

    کاترین خواهر بزرگتر بیچر در روستای مجاور مدیر یک دبستان بود. هریت سیزده سال داشت که در مدرسه ی خواهرش به تدریس پرداخت با وجود اینکه برخی از شاگردانش از او مسن تر بودند؛ با این حال سخت مورد احترام و علاقه آنها بود.

    این دختر ساعی و جدّی، مزاجی حساس داشت و بر روی هم ضعیف و نحیف بود. او در 21 سالگی به اتفاق پدرش و سایر افراد خانواده اش به «اوهیو» رفت و در آنجا نیز در مدرسه خواهرش باز به کار تدریس پرداخت و در عین حال به تحصیل زبانهای فرانسه و ایتالیایی و لاتین همت گماشت و هنر نقاشی را نیز آموخت و بخصوص در این سالها بود که از نزدیک شاهد زندگی سیاهان بود. سیه روزی و بی نوایی آنها را به چشم می دید و شاهد ظلم و بیدادی بود که درباره ی آنها روا میداشتند.

    بیچر در سال 1835 میلادی با کشیشی دانشمند امّا فقیر از اهالی «سن سیناتی» به نام کالوین الیس استو ازدواج کرد. زندگی زناشویی آنها در فقر و تنگدستی کامل آغاز شد به طوری که همه ی جهیزیّه او که لوازم آشپزخانه اش بود؛ بیش از یازده دلار ارزش نداشت.

    در سال 1849 میلادی در سن سیناتی بیماری وبا شایع شد و چارلی پسر هاریت بیچر استو از این بیماری درگذشت. در طول این زمان هریت همواره زندگی فعّالی داشت و در چندین روزنامه برگ مقاله می نوشت. در همین ایام بود که هریت کتاب «سفینه ی می فلاور» را نوشت هریت مدت هجده سال در سین سیناتی زندگی کرد. اینجا سرزمین بردگان نبود امّا اندکی دور تر، در آن سوی رودخانه ی اُهایو، هزاران برده ی رنجدیده و محرومیت کشیده می زیستند و هاریت اغلب با آنان تماس داشت.


    در سال 1850 میلادی کالوین آلیس استو شوهر هریت در مقام یک استاد، مامور شد به شهر «برونزویک» در ایالت «مین» برود. هریت ناگزیر به همراه شوهر رفت و از کسانی که نسبت به روزگار آنان علاقه ی بسیار داشت دور شد اما از تلاش خود برای یاری رساندن به آنان دست نکشید. در مجله ی معتبر «عصر ملّی» که در پایتخت امریکا و در شهر واشنگتن دی سی انتشار می یافت شروع به نوشتن مقالات ضد برده داری کرد و در همین نشریه بود که داستان کلبه ی عمو تُم یا زندگی در میان افتادگان را به چاپ رسانید.

    در سال 1851 هنگامی که هفتمین فرزند هریت به دنیا آمد در مجلات و روزنامه ها و کلیه مطبوعات بحث و مبارزه ی گرم و پرشوری مطرح بود و طرفداران آزادی برده ها با تمام قدرتشان برای روشن کردن افکار عمومی کوشش می کردند. در همین هنگام عده ای از دوستان هریت به او پیشنهاد کردند که درباره ی زندگی برده ها کتابی بنویسد.

    او که برای انجام این خواهش کمال آمادگی را در خودش احساس می کرد دست به کار شد و کتاب را در پانزده ماه نوشت و در ماه مه سال 1852 به طبع رسید و انتشار یافت.

    خانم هریت یک زن چهل ساله و تقریبا گمنام بود که نگارش کتاب را آغاز کرد. اما پس از اینکه نخستین چاپ آن انتشار یافت زن سرشناس و مشهوری گشت و چنان دامنه ی این شهرت گسترش یافت که از هر سوی جهان تلگراف ها و نامه های تبریک برایش ارسال می داشتند و بعد از انتشار کتاب کشورهای اروپایی از این نویسنده مشهور و موفق دعوت کردند.

    در انگلستان از خانم پیچر استو چنان استقبال گرمی به عمل آمد و آنچنان عموم مردم از لرد های منتقد و ثروتمند گرفته تا افراد عادی و عامی به استقبالش رفتند و مقدمش را گرامی داشتند که خستگی سالها زندگی پر زحمت و دشوار تلافی شد. یک شاهزاده ی انگلیسی دستبندی طلایی به شکل غل و زنجیر پای بردگان به او هدیه کرد که تاریخ الغای برده فروشی در انگلستان روی آن حک شده بود.


    در همین زمان یک ماجرای شگفت آور و بدون انتظار در انگلستان بوقوع پیوست یک نشریه ی انگلیسی مقاله ای تحت عنوان «داستان راستین زندگانی لیدی بایرون» از قول خانم هریت بیچر استونقل کرد که لرد بایرون شاعر محبوب انگلیسی رابطه ای نامشروع با خواهر وی داشته است. این ادعا که هیچ گونه سندی بر اصالت آن وجود نداشت، به طور ناگهانی اذهان مردم انگلیس را بر ضد نویسنده آمریکایی بر انگیخت.

    هاریت بیچر استو عمری طولانی کرد. از پنجاه سالگی به بعد کاری نداشت جز اینکه کتاب بنویسد و مقاله به چاپ برساند. «عشق وزیر» در سال 1859 میلادی و «مروارید جزیره اور» در سال 1862 از جمله کتبی است که در این سالهای انزوا نگاشت.

    هنگامی که جنگ های داخلی آمریکا پایان یافت و رفته رفته شرار خشم و نفرت فرو نشست خانم استو قطعه زمینی در فلوریدا خرید و به آنجا کوچ کرد. شوهرش در سال 1886 میلادی در گذشت و با مرگ او هاریت تنها و اندهگین شد. به خانه کوچک هارتفورد بازگشت و در انزوا زندگی خویش را به سر اورد تا در روز اول ژوئیه 1896 میلادی در گذشت. اورا در کنار همسرش در آندوور به خاک سپردند. (1)
    1)(سیری در بزرگترین کتاب های جهان، حسن شهبازی)



    خلاصه ی داستان کلبه عمو تُم

    داستان کلبه عمو تم شرح درد و رنج انسانهایی است که سیاه آفریده شده اند و بخاطر داغ بردگی که بر پیشانی آنهاست باید هر نوع ستمی را از اربابان سفید تحمل کنند. در میان هزاران برده ی مقیم استان کنتاکی شاید از همه بی نواتر و ستمدیده تر«عمو تم» بود، مردی با جثه ی نیرومند و بازوان توانا که در کشتزار پهناور خانواده «شلبی» خدمت می کرد. علاوه بر عمو تم، عمّه کلوئه و دو فرزند تم یعنی پی پروموئیز خانواده ی آقای جرج یعنی الیزا همسر او و تنها فرزندشان هانری نیز از بردگان ساکن در مزرعه ی آقای شلبی بودند.

    پس از چند سال آقای شلبی علیرغم میل قبلی بواسطه ی بدهکاری مجبور می شود که عمو تم و هانری پسر جرج را به یکی از خریداران برده که به او بدهکار بود بفروشد. عمو تم وقتی متوجه شد که باید به همراه ارباب تازه راهی استانهای جنوبی شود خویشتن را به خدای خود سپرد و در برابر مشیت پروردگار سر تسلیم فرود می آورد.

    امّا الیزا زن جوانی که هانری تنها پسرش نیمی از تن و جان اوبود حاضر نمیشود که در برابر اراده ی ارباب تمکین کند و تنها پسرش را از او جدا کنند. شوهر الیزا آقای «جرج هاریس» در مزرعه همسایه، برده ی شخص دیگری بود و الیزا راز خویش را با او در میان می گذارد. او شبی هراسناک تصمیم خود را اجرا می کند و در یک شامگاه سرد زمستانی از کلبه ی گرم خود فرار می کند و در حالی که فرزند عزیزش را در آغوش می فشرد از آن دیار ماتم زا گریخت به امید آن که روزی به خاک کانادا پا می نهد و زندگی تازه ای را از سر گیرد.

    فرار الیزا از میان کشتزارها و بیشه ها و رودها در هوای زمستان آسان نبود بخصوص آنکه هالی خریدار تازه ی او هنگامی که از فرار او و پسرش آگاه شد افرادی را برای دستگیری آنان گسیل داشت.
    ساموئل و آندره دو برده ی سیاه پوست آقای هالی در کرانه رود اوهایو به الیزا نزدیک می شوند و خود را برای دستگیری او آماده می کنند امّا این زن زیبای شجاع همینکه خطر اسارت و تحمّل سختی های سنگین را نزدیک می بیند به کاری مخاطره آمیز دست می زند.

    طفل خردسال خویش را به آغوش فشرد و بر روی قطعه ی شناوری از یخ که در مسیر امواج خروشان پیش می رفت پرید. الیزا با کمک گرفتن از قطعه های شناور یخ با تلاش و کوشش از چنگ نوکران هالی فرار می کند. مقارن همین روزها در مجلس سنای امریکا قانونی تصویب می شود که بموجب آن غذا دادن و کمک کردن به سیاههای بینوایی که از ایالت کنتاکی می آیند ممنوع می شود.

    الیزا و فرزند خردسالش پس از عبور از رودخانه بخاطر سرمای شدید شب را به خانه ی یک سناتور پناه می آورند سناتور با توجّه به خطرات قانونی با مشکلات فراوان شبانه آنها را با کالسکه به منزل آقای جون وان ترومپ از مخالفان سر سخت برده داری می برد.

    چند روز پس از فرار الیزا و هانری ارباب جدید عمو تم برای بردن او به مرزعه آقای شلبی میرود. منظره ی وداع تم با خانواده اش آنقدر حزن آور است که خانم شلبی و فرزند او جرج بر این هجران ابدی اشک بسیار می ریزند.

    جرج فرزند ارباب مهربان پیشین سوگند یاد می کند که سرمایه ای بدست می آورد و دوباره عمو تم را می خرد.

    مقصد جدید عمو تم نیواورلئان است و کشتی به مقصد اورلئان آماده ی حرکت است. ارباب جدید به تصور آن که ممکن است تم فرار کند پای اورا به زنجیر می بندد. در کشتی دختری بود به نام«ایواسن کلر» که با پدر ثروتمند خود سفر می کرد. این دختر کوچک شیفته ی مهربانی و شیرین کاری های عمو تم می شود.

    در یکی از روزهای سفر بر اثر بازیگوشی این دختر خردسال به درون امواج خروشان می سی سی پی پرت می شود و تنها کسی که به کمک او می شتابد همین برده سیاه یعنی عمو تم است. پدر ایوا بخاطر آنهمه جوانمردی تم با توجّه به درخواست دخترش عمو تم را به قیمت زیادی از هالی می خرد و بدین ترتیب زندگی نوینی برای تم آغاز می شود.

    عمه کلوئه همسر تم با اجازه ی اربابش تصمیم می گیرد در مغازه ی شیرینی فروشی کار کند تا با پول آن بتواند همسرش تم را بخرد، تم از زندگانی نوین خویش راضی است و در مقام یک کالسکه چی به ارباب تازه اش خدمت می کند. چیزی نمی گذرد که ایوا دختر آقای سن کلار دختر مهربانی که عموتم را مانند پدر دوست داشت می میرد و غمی گرانبار بر غمهای عمو تم افزوده می شود.

    ایوا به هنگام مرگ از پدرش می خواهد که همه ی غلامان را آزاد کند. امّا این آرزوی او بواسطه ی مرگ زود هنگام پدرش بر آورده نمی شود. همسر آقای سن کلار که زن سخت دلی است همه ی کنیزان و غلامان را به بازار برده فروشی می برد و در آنجا به فرد میخواره ی سیاه دل سفاکی به نام سیمون لگری می فروشد.

    سیمون لگری از تم انتظار دارد که بردگان را شلاق بزند و از آنها بیشتر کار بکشد امّا این سیاه پوست مهربان هرگز خواسته های اورا بر آورده نمی کند و به همین خاطر بارها و بارها تا سر حد مرگ توسط لگری و نوکرانش تنبیه وشکنجه می شود.

    پس از فرار کاسی و لینا از مزرعه لگری، خشونت لگری نسبت به تم بیشتر می شود او تصور می کند که تم از نقشه و جایگاه آنها اطلاع دارد و حاضرنیست که با لگری همکاری کند به همین خاطر عمو تم آنقدر توسط لگری تنبیه و شکنجه می شودتا این که می میرد. جرج شلبی پسر اولین مالک تم پس از فراهم کردن پول برای بازگرداندن و خریدن تم به سراغ لگری می رود اما بدبختانه اندکی دیر می رسد زیرا عمو تم زندگی پر درد و رنج خویش را بدرود گفته است جرج پیکر عمو تم را با کمک تعدادی از بردگان به تپه ای منتقل می کند و او را به خاک می سپارد.



    نقد داستان:

    داستان کلبه عمو تم را نقادان ادب آمریکا، هیجان انگیز ترین واقعه در تاریخ جهانی داستان نویسی خوانده اند و معتقدند از فوریه سال 1851 میلادی که این داستان به صورت پاورقی در یک روزنامه طرفدار الغای بردگی به نام عصر ملی چاپ واشنگتن دی سی به چاپ رسید تا امروز هرگز کتابی این چنین شور و هیجان و غوغا بین افراد یک جامعه بوجود نیاورده است.

    از نظر نقد اجتماعی و تاریخی اگر بخواهیم کلبه عمو تم را مورد بررسی قرار دهیم باید اذعان کنیم که تراژدی کلبه عمو تم یک تراژدی ملی نبود بلکه یک سوگنامه جهانی بود. هریت بیچر استو زمانی اثر خود را منتشر می کرد که آمریکا خود را برای یک مبارزه ی بزرگ علیه ستم سفید بر سیاه آماده می ساخت. از آغاز قرن شانزدهم تا سه قرن بعد مهاجرت جمعی و جبری سیاه پوستان از آفریقا به آمریکا ادامه داشت تا این که سر انجام زمانی فرا رسید که اکثر ساکنان ایالات شمالی و غربی آمریکا بر ضد این ستمگری قیام کردند و از کنگره خواستند تا فرمان الغای بردگی را صادر کند.

    در سال 1860 آبراهام لینکلن از سوی رادیکال ها که خواهان آزادی بردگان بودند به ریاست جمهوری آمریکا رسید و با تفویض قدرت به او زمینه ی برآوردن این آرزوی دیرین فراهم شد. بی گمان هریت بیچر استو در این مبارزه بزرگ انسانی نقش موثر داشت زیرا کتاب او هیجان عموم مردم آمریکا را بر ضد سوداگران برده برانگیخت.

    این اثر که نخستین عنوانش " زندگی در میان محرومان " بود مسلما نمی توانست مورد اقبال و ستایش همه ی ساکنان آمریکا قرار گیرد لذا برخی از اربابان توانگر قصد کشتن او را کردند و برخی از نقادان ادب به این اثر پاره ای ایراد گرفتند. نظیر این که گفتند نویسنده در شرح بیان محرومیت ها و رنج های بردگان راه مبالغه پیموده و شیوه ی نگارش داستان از کتاب اسرار "یودولفو" نوشته ی خانم "آن راد کلیف" تاثیر پذیرفته است.

    از نظر زمان و مکان این داستان که شرح واقعی زندگی بردگان محنت کشیده ی آمریکاست داستان تخیلی نیست و قهرمان اصلی آن مخلوق ذهن و ذوق هریت بیچر استو نبوده در عصری که نویسنده سرگذشت محنت بار تم سیاه را می نوشت براحتی در آمریکا برده ای بود که داستان زندگی او همان داستان زندگی تم رنج کشیده بود و این انسان نام واقعی اش "جوزیا هنسن" در استان مری لند بود.

    داستان عمو تم یک رئال اجتماعی است که قهرمانان آن در دنیای واقعی زندگی می کنند و به دور از دنیای اوهام و تخیل هستند و شاید اصلی ترین دلیل این که خوانندگان این کتاب در آمریکا بر سرنوشت قهرمانان داستان اشک می ریختند و سرانجام منجر به قیام بر علیه برده داری شد نیز واقعی بودن تم و درون مایه کلبه عمو تم است. اصلی ترین تم و درون مایه ی رمان کلبه ی عمو تم مخالفت با برده داری و استثمار سیاهان است که در سرتاسر داستان این تم بعنوان تم اصلی در کنار تم های فرعی دیگر نظیر حمایت از مسیحیت، دفاع از آزادی جاری و ساری است.


    لحن داستان و زاویه ی دید در داستان کلبه عمو تم بصورت دانای کل روایت شده و هریت بیچر استو در حقیقت بصورت یک دانای کل که این وقایع و حقایق را از نزدیک دیده و لمس کرده است ماجراها و حوادث مربوط به شخصیت های داستان را بیان می کند.

    اگر بخواهیم به چند نقطه بحران در طول داستان اشاره کنیم اصلی ترین نقاط بحران داستان که خواننده را نیز دچار بحران روحی و تاثیر عاطفی شدید می کند می توانیم به جدایی عمو تم از خانواده اش و فروخته شدن او به هالی و پس از آن مرگ آیدا دختر آقای سن کلار که تنها دلخوشی عمو تم در نزد ارباب جدید بود اشاره کنیم. آخرین نقطه بحران داستان که منجر به پایان داستان می گردد مرگ آقای سن کلار و فروخته شدن عمو تم به اربابی خشن و بد ذات به نام لگری است.

    در داستان کلبه عمو تم قریب به پنجاه شخصیت وجود دارد که خانم هریت بیچر استو با مهارتی کم نظیربه توصیفات ویژگی های ظاهری و اخلاقی آنها پرداخته است. شخصیت ها و قهرمانان داستان کلبه ی عمو تم گوناگون و دارای عقاید مختلف و از هر دو نژاد سیاه و سفید هستند. قهرمان اصلی داستان عمو تم است که غلامی نجیب، متواضع و با گذشت اما در عین حال مصمم و ثابت قدم و گریزان از خیانت و دورویی است. همسرش عمه کلوئه نیز مانند شوهرش فداکار است و پاکدامن، طباخ خوبی است و اربابان خویش را ارج می نهد.

    آقای شلبی ارباب خوش خلق و مهربانی است که همسرش امیلی شلبی و پسرش جرج نیز مظهر انسانیت و بزرگواری هستند در مقابل تم یکی از اصلی ترین شخصیت های داستان قرار دارد که لگری است او یک ارباب خشن و مظهر یک درنده ی انسان نماست که با روح بیمارش برده ی بزرگوار و خدمتکار خویش تم را به قتل می رساند.

    از شخصیت های دیگر داستان جرج هریس برده ی هوشمند و مغروری است که به همراه همسر زیبا و شجاعش الیزا و هری فرزند کوچکشان فرصت می یابند که از بند بیدادگریهای اربابان سفید به کانادا فرار کنند.

    این خانواده در داستان به نظر می رسد نماد انسانهایی هستند که در مقابل ظلم ساکت نمی نشینند و برای آزادی تا نثار جان خویش تلاش می کنند.

    در میان شخصیت های داستان دختر نوجوانی است به نام آوانژلین که از چهره های محبوب و تابنده ی داستان است و روانی مانند فرشته دارد و دلباخته ی نیکی و نیکخواهی است. خانم هریت بیچر استو آوانژلین به چشم یک فرشته نگاه کرده است و در تمام رفتار و گفتار اوپرتوی از انوار الهی نهاده است بطوریکه حتی در هنگام مرگ در فصل های پایانی داستان هنگامی که ازایوا پرسیده می شود تو چه می بینی او با کلمات شکسته می گوید

    : "عشق-شادی-صلح" بر خلاف داستانهای کوتاه که در آغاز داستان با شخصیت های اصلی داستان آشنا می شویم در رمان عمو تم به فراخور حوادث داستان در سیری منظم ودر ساختاری منسجم شخصیت های داستان برای اجرای نقش به میدان می آیند و پس از توصیف توسط نویسنده تا پایان رمان هر یک نقش آفرین هستند بطوریکه خانم بیچر استو به گذشته فلش بک دارد و حوادث مربوط به خانواده های حاضر در داستان را بررسی می کند.

    خانم هریت بیچر استو که فرزند یک کشیش است و همسر او نیز یک کشیش دانشمند است کوشیده است در طول داستان به تبلیغ ایده های مسیحیت بپردازد و با خلق شخصیت های متضاد و در دو طیف معتقدین به مسیحیت و اربابان بی دین به نوعی گرایش به مذهب و پای بند به مذهب را در بروز واکنش های انسانی نمایش دهد. او در طول داستان خویش به پیامبرانی مانند کنعان، نوح، ابراهیم، دانیال، مسیح اشاره می کند و از هاجر و مریم مقدس نام می برد هریت برای محبوب ترین شخصیت داستان که نمود یک ملک و فرشته آسمانی است نام آوانژلین یعنی اهل انجیل مسیح را انتخاب کرده است. اگر بخواهیم به دیالوگ های شخصیت داستان برای اثبات دیدگاه آنها درباره ی برده داری بپردازیم ناگزیریم که شخصیت های سفید داستان که غالبا پایبندان به مسیحیت هستند را در مقابل شخصیت های سیاه و خاکستری داستان که تمایل و رغبت چندانی به دین ندارند را مورد بررسی قرار دهیم. در ذیل به نمونه ای از این گفتگوها به عنوان شاهد مثال اشاره می کنیم:

    همسر آقای جون که سناتور است و برای حفظ موقعیت خود با توجه به ممنوعیت کمک به سیاهان حاضر به کمک به آنها نیست و در مقابل شوهر خویش می ایستد و میگوید: من از سیاست شما سر در نمی آورم اما کتاب مقدس خودم را که می توانم بخوانم، می دانم که باید گرسنگان را سیر کنم و برهنگان را بپوشانم و دلشکستگان را دلداری دهم (صفحه139 )

    "یا سن کلار که یک ثروتمند اما پایبند به مذهب است در قسمتی از داستان می گوید: من عقیده دارم هیچ کس نمی تواند ادعا کند که مسیح حقیقی است بدون این که با تمام قدرتش در برابر سیستم نادرستی که اساس اجتماع ماست مبارزه کند بلکه یک مسیحی در صورت لزوم باید زندگی اش را فدای مبارزه در راه این هدف کند.(صفحه 491)

    یا در جایی از داستان آلفرد به آگوستن می گوید:مگر نه این که ما می گوییم همه ی افراد بشر آزاد و برابر به دنیا می آیند"

    آنچه بیان کردیم پاره ای از دیالوگ های شخصیت های مثبت داستان که عموما پای بندان به مذهب مسیحیت بودند می باشد اما در مقابل آنها شخصیت های منفی داستان وجود دارند که ایده ها و عقاید آنها مخالف آیین مسیحیت است و غالبا در سخنان آنها توهین و تحقیر نسبت به نوعی از افراد بشر به چشم می خورد.

    اگوستن: برده فروشی به سود ماست و این قانون با کار ما جور است.

    افلیا: قوانین ما با هر گونه اقدامی جهت تعلیم و تربیت سیاهان مخالف است و حق همین است، زیرا کافی است یک نسل را تعلیم دهیم تا خودمان بکلی ور شکست شویم(صفحه 364)

    در بخشی از داستان ماری چنین می گوید: سیاهانی که هرگز درست نمی شوند، آنها به اندازه ای بد وموذی هستند که باید بمیرند. من برای این موجودات کمترین رحمی ندارم.

    یا در بخش دیگر از داستان مس افلیا به فرزندش آوا می گوید: "سیاهها فقط برای کار کردن خلق شده اند"(صفحه 414 )

    آگوستن: آنگلو ساکسن نژاد مسلط جهان است، چنین نیز خواهد بود.

    از دیدگاه نقد لغوی و فنی بکاربردن کلماتی مانندسیاهدان، گله، راس در خور توجه است یا بکاربردن ترکیب هایی مانند موجود تیره روز، مخلوق بیچاره، حیوان احمق، حیوان بدبخت سیاه، میمون زشت دیدگاه سفید پوستان درباره ی سیاه پوستان را مشخص می کند.

    نویسنده ی داستان در جای جای داستان در توصیف ماجراهای فروش برده در دکان های برده فروشی در بیان خصوصیات و ویژگی های این کالاهای انسانی غالبا خصوصیات حیوان را برای آنها بکار می برد.
    مثلا در صفحه ی 242 در توصیف تم به دست ها پاها، سینه ی فراخ، هیکل او اشاره می کند و او را مانند یک اسب می داند. یا در جای دیگر ماری که از موافقان برده داری است در توصیف تم می گوید: "این مرد درست یک ماستو دونت است."(نوعی از پستانداران دوره سوم و چهارم شبیه فیل)

    یا اگوستن در صفحه 374 در توصیف تپسی یکی از بردگان می گوید:"این دختر یکی از نمونه های عالی نژاد کلاغ است" آنگاه مانند کسی که می خواهد توجه سگی را جلب کند سوتی کشید و گفت: تپسی! اینجا یک کمی از رقص هایت نمایش بده، یا در صفحه 388 تپسی مانند یک گربه نرمش داشت و مثل یک میمون متحرک بود.

    یا لگری به تم می گوید: حیوان بدبخت سیاه آیا یک گله حیوان بی شعور مانند تو می توانند تشخیص دهند چه کاری درست است.

    اگر بخواهیم در باره ی داستان کلبه عمو تم تجزیه و تحلیل کلی داشته باشیم می توانیم بیان کنیم که رمان عمو تم یک رمان اجتماعی و رئال است که در جامعه آفریقا اتفاق افتاده است و فریادی است بر علیه نژاد پرستی و برده داری که توانست نه تنها در آمریکا بلکه در کشورهای بسیاری نگرش سفید پوستان را نسبت به نژاد سیاه تغییر دهد و سر انجام منجر به الغای بردگی گردید.



    فهرست منابع ومآخذ:

    1-شهبازی،حسن؛سیری دربزرگترین کتاب های جهان(1381)تهران:امیرکبیر؛چاپ دوم


    2-هریت بیچر استو؛ترجمه منیروجزنی؛تهران:امیر کبیر؛1376
    منبــع

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. 2 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •