معرفی اریک فروم



فروم در فرانکفورت، یکی از شهر‌های آلمان، در یک خانواده‌ی یهودی سنت گرا به دنیا آمد. پدرش کاسب ، پدربزرگش حاخام و عموی مادرش محقق مشهور تلمود بود. فروم در کودکی وقت خود را صرف مطالعات مذهبی کرد. شور معنوی تورات عمیقاً بر او تأثیر گذاشت. او هم-چنین تحت تأثیر عقل و منطق یهودی و مشکلات عاطفی ناشی از «عضوی از گروه اقلیت بودن» قرار داشت.

فروم بعدها کلیه‌‌ی ارتباطات خود را با مذهب قطع کرد و خود را عارف ملحد نامید. او نام خانوادگی خود را این‌طور توصیف میکند: «فروم در زبان آلمانی به معنای مذهبی بودن است، اصطلاحی که سالهای کودکی فروم را توصیف میکند.»

اولین کتاب فروم، «گریز از آزادی» نام دارد که نظر و عقیده‌ی او را درباره‌ی وضعیت انسان نشان میدهد. به نظر فروم، هرچه آزادی انسان بیش‌تر باشد، احساس تنهایی، پوچی و بیگانگی او بیشتر است و برعکس هرچه آزادی فرد کمتر باشد احساس امنیت و تعلق‌پذیری او بیش‌تر است و برای توجیه عقیده‌ی خود میگوید: «در قرن بیستم که افراد بیش‌تر از هر دورهی دیگری دارای آزادی هستند، احساس سرگشتگی و تنهایی بیش‌تری نسبت به افراد قرون گذشته دارند.»

فروم معتقد بود که انسانهای اولیه از طریق یکی دانستن خود با قبیلههای اطراف خویش سعی کردند با این حس بیگانگی از طبیعت مقابله کنند و با هماهنگی با مذاهب و روشهای قبیلهای، احساس تعلق به گروه را کسب کردند.

اما بشر جدید چون از آگاهی و توانایی غلبهکردن بر طبیعت، بیش‌تر برخوردار است، مانند گذشتگان با طبیعت آمیخته نیست. در واقع از طبیعت فراتر رفته، درنتیجه با اینکه در معرض قوانین طبیعی قرار دارد، نمیتواند آنها را تغییر دهد و در حالتی از دربه دری و انزوا رها میشود.

تیپهای شخصیت
فروم چند تیپ شخصیت را مطرح کرد که زیربنای رفتار انسان هستند و توضیح داد که افراد با اینگونه تیپها چگونه با دنیای عملی ارتباط برقرار میکنند. شکلهای خالص این تیپها نادر هستند. اغلب شخصیتها ترکیبی از چند تیپ هستند ولی معمولاً یکی غالب است.


او تیپهای شخصیت را در چهار گروه دسته بندی کرد:
1ـ مرده گرا: تیپ شخصیتی مرده گرا مجذوب مرگ، جنازه، ویرانی و کثیفی است ... و وقتی این افراد از بیماری، مرگ و مراسم تدفین صحبت میکنند خوش‌حال به نظر میرسند. آنها سرد و بی تفاوت هستند و عاشق قانون و نظم و استفاده از زور و قدرت‌اند. فروم باور داشت که هیتلر نمونهای از تیپ مرده گرا بود. البته همه‌ی اینگونه افراد ظالم نیستند. ممکن است برخی از آنان بی آزار به نظر برسند اما معمولاً نشانی از کمبود عاطفه را در مسیر رفتاری خود برجای می گذارند. فروم مادری را مثال میزند که دائماً نگران شکست های فرزندش است و با اینکه فرزندش را دوست دارد اما درباره آینده او پیش بینی های مأیوس کننده می کند.

2ـ زنده گرا: تیپ متضاد مرده گرا، شخصیت زنده-گراست. این افراد عاشق زندگی، رشد کردن، آفریدن و ساختن هستند. آنها سعی می کنند بر دیگران تأثیر گذارند، نه با زور و کنترل کردن بلکه با عشق، منطق و الگو بودن. آنها به رشد خود و دیگران علاقه مندند و آینده نگرند.

شکلهای افراطی تیپهای شخصیت مرده گرا و زنده گرا کم یابند. اغلب افراد آمیزهای از هر دو تیپ هستند. شخصیت مرده گرای افراطی، روانپریش و دیوانه خواهد بود و زنده گرای افراطی یک قدیس است و مسلم است که هیچیک از آنها در دنیای عملی خوب عمل نخواهند کرد.

3ـ مال پرست: در رابطه با تیپ شخصیتی مال پرست، تعریف و معنی زندگی وی به اموال و چیزهایی که در اختیار دارد وابسته است. این عقیده نه تنها اموال مادی مانند اتومبیل، پوشاک، خانه یا جواهرات را دربر میگیرد بلکه افراد و حتی چیزهای غیر مادی مثل عقاید را نیز شامل میشود. این افراد ارزش خود را برحسب مقایسه اموال خودشان با اموال دیگران تعریف میکنند. بسیار رقابت جو هستند و برای جلو افتادن از ارزشهای مادی آشنایان بی وقفه تلاش می کنند و حتی در این جریان از دیگران بیگانه می شوند و با آنان دشمنی می کنند. فروم باور داشت که هر جامعهای که اکثر افراد آن از تیپ مال-پرست باشند، جامعه ای بیمار است.

4ـ هستی گرا: افراد این تیپ خود را برحسب آنچه که هستند و نه برحسب آنچه کرده اند توصیف می کنند. تیپهای هستی گرا چندان رقابت جو نیستند. توصیف احساس ارزشمندی آنان از درون نشات می گیرد نه از مقایسه کردن خودشان با دیگران. آنها با دیگران همکاری می کنند و به آنان عشق می ورزند.

لذت زندگی آنها تقسیم کردن با دیگران به جای تلاش برای جلو افتادن از آنهاست. تیپ شخصیتی هستی گرا ویژگیهای مشترکی با تیپ زنده گرا دارد. فروم افراد دارای تیپ شخصیتی هستی گرا را به این صورت توصیف میکند: در زندگی مشارکت می کنند، اهل تجربه هستند، بر زمان حال تمرکز دارند و با خود و جامعه روراست هستند. فروم معتقد بود امکان به وجودآوردن زندگی هستی گرا از طریق روانکاوی و خودکاوی وجود دارد. او روشهای خاصی مانند تداعی آزاد و تحلیل زندگینامه را برای بهبود بخشیدن خود توصیه می کند.

فروم "جهت گیریهای برشمرده" را از "ثمربخش" متمایز کرد. جهت گیریهای برشمرده، روشهای ناسالم ارتباط برقرار کردن با دنیا هستند (مثل مرده گرا و مال-پرست) و در تیپها یا جهت گیریهای ثمربخش، حالت ایده آل رشد انسان است.

فروم برداشت خوشبینانه ای از ماهیت انسان داشت. به عقیده او ما به وسیله ویژگیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه خود، شکل میگیریم. او همچنین معتقد بود که بشریت سرانجام به حالت تعادل و انسجام خواهد رسید. او جامعه ای آرمانی را مدنظر داشت که در آن عشق، برادری و اتحاد، مشخصه‌ی تمام روابط انسانی هستند. در دنیای آرمانی او جهت گیری ثمربخش حاکم خواهد شد و کلیه احساسهای تنهایی، پوچی و بیگانگی، ناپدید خواهند شد.

کتابهای فروم در بسیاری از کشورها محبوبیت دارند. او برای عامه‌ی مردم مینوشت چون می خواست تا جایی که امکان دارد پیام خود را درباره‌ی جامعه‌ی آرمانی، به مخاطبان بیشتری برساند. کتب او بسیار قابل فهم هستند و اصطلاحات فنی بسیار کمی در آنها به کار رفته‌است. البته این به معنای آن نیست که بسیار آسان و سادهاند، بلکه او عقاید خود را به صورت جالبی مطرح نموده‌است. پژوهش فروم بر مشاهدات روانکاوی استوار بوده که غیر قابل تکرار یا اثبات است و این یکی از انتقاداتی است که به نظریات فروم وارد کردهاند. انتقاد بعدی این است که پژوهشگران تاریخ و شرایط اجتماعی قرون وسطی، با نظر فروم که مردم در آن دوره به امنیت، هویت و احساس تعلق پذیری دست یافته‌بودند، مخالفت کرده اند.

آنها فروم را به اینکه تصویری آرمانی از قرون وسطی ترسیم کرد، متهم می کنند و معتقدند او فجایعی مانند آزار و شکنجه مذهبی، بیماریهای همه گیر، جنگها و ... را از قلم انداخته‌است. این پژوهشگران معتقدند که قرون وسطی دوران امنیت نبود، بلکه دوران بی ثباتی و ناامنی زیاد بوده‌است.
منبع