کودکان کار نه تنها سلامت خود بلکه سلامت جامعه و افراد دیگر را نیز به مخاطره می‌اندازند


شناخت ویژگی‌های کودکان کار خیابانی و همچنین آشنایی با علل و عوامل ایجادکننده این آسیب‌ها و افزایش آن‌ها و برنامه ریزی اجتماعی و فرهنگی برای این گروه یکی از ضرورت‌های اصلاح آسیب و ناهنجارهای اجتماعی است . دیدن کودکانی پشت چراغ‌های قرمز که انتظار خرید کالایی را دارند و همچنین کاهش سن کودکان کار از دلایلی است که باید به این موضوع یک بار دیگر و به طور جدی پرداخته شود .

تعریف ساده از کودکان کار این است که گروهی از کودکان هستند که به کار بیرون از خانواده اشتغال دارند. این نوع فعالیت طیف وسیعی از جمله انواع کار واقعی و کاذب، کارگری‌های غیر حرفه ای،گدایی،واکسن زدن، فروش کالاهای کم ارزش و... را شامل می‌شود.


پس در نگاه کلی ،کودک خیابانی به کودکی گفته می‌شود که بخش بزرگی از اوقات زندگی و فعالیت او به نحوی با محیط خیابان،پارک و اماکن عمومی در ارتباط است و عموماً در این فضاها به تنهایی و در حال فعالیت دیده می‌شود.بر اساس قانون کودکان کار،کار کودکان زیر 15 سال ممنوع است و کار کودکان 15 تا18 ساله باید طبق شرایط قانون کار باشد.


بر اساس پژوهشی که در سال 85 صورت گرفته است تقریباً 25 تا30 هزار کودک خیابانی در تهران مشغول به کار هستند که با توجه به افزایش فقر و مهاجرت و تورم احتمال دارد این رقم افزایش داشته باشد.البته با محاسبه این که نکته که کودکانی به بزرگ‌سالی رسیده از دایره کودک کار خارج شده و کودکان دیگر جایگزین آن‌ها شده‌اند.


توجه به کودکان کار،اهمیت ویژه ای دارد چرا که خود یک موضوع و مسئله اجتماعی است و تبعات متعددی را به دنبال دارد و دوم اینکه کودکان کار و خیابان از محروم‌ترین کودکان هستند که از بیشترین حقوق اساسی خود بی بهره‌اند و سوم آنکه این کودکان به خاطر شرایط خاص زندگی خود منشأ بسیاری از رفتارهای نادرست و پرخطری هستند که نه تنها به خود کودک بلکه سلامت جامعه و افراد دیگر را نیز به مخاطره می‌اندازد.


مفهوم کودکان کار دارای تناقضی درونی است که به تمایز بین دو مفهوم کار و بازی و تعلق کار به دنیای بزرگ‌سالان و بازی به دنیای کودکان ارجاع دارد.این مفهوم در اعتراض به بهره برداری بیش از حد نظام سرمایه داری از کودکان در دوره صنعتی شدن ایجاد شد.


یونیسف کودکان خیابانی را به سه گروه تقسیم می‌کند:


کودکان زندگی خیابانی: از خانواده جدا و به تنهایی در خیابان زندگی می‌کنند.


کودکان کار خیابانی: کودکانی که بیشتر وقت خود را در خیابان می‌گذرانند و به طور منظم به خانه برمی گردند.


کودکان مربوط به خانواده های خیابانی: کودکانی که با خانواده‌شان در خیابان زندگی می‌کنند.


گروه دوم مورد بحث ،همان طور که گفته شد بیشترین آمار را به خود اختصاص می‌دهند،با فعالیت خود در اصل به خانواده های خود کمک می‌کنند و به همین خاطر بیشتر آن‌ها از این با بت به خود افتخار می‌کنند.همچنین داشتن درامد به آن‌ها استقلال نسبی می‌دهد. و البته هم گروهی به تکدی گری و اسفند دود کردن مشغول هستند.

این گروه شغل خود را در خیابان ،با هدایت والدین وبر اساس در دسترس بودن و نزدیکی آن انتخاب می‌کنند.و البته در این بین میزان سودی که از کالا به دست می‌آورد و همچنین راحت بودن کار نیز برای کودک مورد توجه است.

بیشتر این کودکان خیابانی از مهاجرین روستا به شهر هستند و چون این خانواده‌ها جذب کارهای مولد نمی‌شوند به خاطر فقر خانواده ، مجبور به روی آوردن به مشاغل کاذب می‌شوند و کودکان ان‌ها هم روانه خیابان و کار می‌شوند.


در اصل بین فروپاشی خانواده(اعتیاد،طلاق،زندان رفتن والدین،اعمال خشونت علیه کودکان،آزار جسمی کودکان) و روی آوردن کودکان به خیابان و کار رابطه وجود دارد. هرچه که این عوامل در خانواده ای بیشتر باشد ،کودکان بیشتر به کار خیابانی روی می‌آورند.


بزرگ‌ترین زیان کودکان کار خیابانی از پرسه زنی در خیابان، همان عدم اکتساب مهارت‌ها و سرمایه های فرهنگی لازم برای ورود به بزرگ‌سالی است که به دلیل فقدان چشم اندازی روشن از آینده خود کودکان و اطرافیان آنان چندان به آن اهمیت نمی‌دهند.

در این بین می‌توان به این اشاره کرد که علاوه نکته بالا20 درصد از کودکان خیابانی مورد سوء استفاده جنسی قرارمی گیرند. و این یعنی این کودکان علاوه بر اینکه آینده روشنی ندارند ،در زمان حال هم با کابوسی فردی و خطری جمعی گرییانگیر هستند.کابوس فردی وی ترس از دیگران و ارتباط و عدم اعتمادی است که در وی نهادینه می‌شود و خطر جمعی وی این است که کودک خیابانی در معرض انواع بیماری‌های آمیزشی قرارمی گیرد