دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 13 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 122

موضوع: نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

  1. #21
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان







    نام:
    زودیاک (Zodiac)
    ژانر:
    جنایی ، درام ، هیجانی
    کارگردان:
    دیوید فینچر (David Fincher)
    تهیه کنندگان:
    سه ان چفین (Cean Chaffin)
    برد فیشر (Brad Fischer)
    مایک مدو وی (Mike Medavoy)
    جیمز وندربیلت (James Vanderbilt)
    فیلمنامه نویس:
    جیمز وندربیلت (James Vanderbilt)
    موسیقی:
    دیوید شایر (David Shire)
    فیلم بردار:
    هریس سوایدز (Harris Savides)
    تدوین گر:
    انگس وال (Angus Wall)
    بازیگران:
    جیک جیلنهال (Jake Gyllenhaal)
    مارک رافالو (Mark Ruffalo)
    رابرت داونی جونیور (Robert Downey Jr)
    آنتونی ادواردز (Anthony Edwards)
    درموت مالرونی (Dermot Mulroney)
    جان کارول لینچ (John Carroll Lynch)
    تاریخ انتشار:
    2 مارس 2007

    استودیوی
    پخش کننده:

    کمپانی برادران وارنر و پارامونت پیکچرز
    زمان:
    158 دقیقه


    درباره فیلم: زودیاک محصول سال 2007 آمریکا آخرین اثر کارگردان برجسته و صاحب سبک هالیوود ، دیوید فینچر است.
    فیلم ، ماجرای واقعی یک قاتل زنجیره ای ، معروف به زودیاک که در سال های 1969 تا 1991 در شمال کالیفرنیا باعث ترس و وحشت مردم شده بود را بررسی می کند. زودیاک برای پلیس تبدیل به معمایی شد که برای همیشه حل نشده باقی ماند و هرگز هویتش کشف نشد.
    فیلم بر اساس کتاب مستند «جنایت حقیقی» نوشته رابرت گری اسمیت ساخته شده و تا حد زیادی به آن وفادار مانده است. گری اسمیت روزنامه نگاری بود که به موضوع زودیاک علاقه مند شده و تحقیقات زیادی را شخصا در این زمینه انجام داد.

    نمایی از داستان:
    زودیاک قاتلی است که در مناطق شمالی کالیفرنیا اقدام به کشتن افراد میکند و برای این کار برنامه مشخصی دارد. پلیس که تاکنون موفق به کشف هویت او نشده ، امید خود را از دست نداده و همچنان در تعقیب اوست. این در حالی است که دو روزنامه نگار که یکی از آن ها خود گری اسمیت است نیز به دنبال او هستند و تلاش میکنند تا معمای زودیاک را حل کنند.
    زودیاک قاتلی است که در مناطق شمالی کالیفرنیا اقدام به کشتن افراد میکند و برای این کار برنامه مشخصی دارد. پلیس که تاکنون موفق به کشف هویت او نشده ، امید خود را از دست نداده و همچنان در تعقیب اوست. این در حالی است که دو روزنامه نگار که یکی از آن ها خود گری اسمیت است نیز به دنبال او هستند و تلاش میکنند تا معمای زودیاک را حل کنند.


    نقد فیلم :
    اثر فوق العاده « زودیاک » فیلمی متفاوتبا کارهایپیشین فینچر است ، به گونه ای که میتوان آن را جدا کرد. در کارهای قبلی فینچر همچون هفت ، باشگاه مشت زنی و اتاق وحشت شاهد ویژگی ها و سبکی بودیم که معرف کارگردانش بود ولی زودیاک به نوعی فاقد این سبک و ویژگی هاست و گویا او نخواسته است تا «مارک فینچری» بر روی این فیلم زده شود!
    فیلم با زمان طولانی اش صبر و حوصله زیادی را از شما طلب میکند. در آغاز ، فیلم در سه شاخه متفاوت داستان را دنبال میکند و به موازات هم آن ها را پیش میبرد ؛ قاتلی که درحال اجرای برنا مه هایش و به قتل رساندن قربانی هایش است ، پلیس هایی که در حال بررسی و دنبال کردن سرنخ ها هستند و در آخر روزنامه نگارانی که طبق عادتشان حدس و گمان هایی در گزارش ها میزنند.
    در یک ساعت آغازین فیلم این رویه را به خوبی دنبال میکند ولی پس از این یک ساعت به آرامی دو شاخه دیگر یعنی زودیاک و پلیس ها حذف شده و بیش تر توجه فیلم معطوف گری اسمیت میشود. البته شاید در طول تماشای فیلم این نکته خیلی نظر شما را جلب نکند و متوجه آن نشوید ، اما پس از مدتی حس میکنید که دیگر خبری از زودیاک و پلیس ها نیست.
    گری اسمیت که اکنون بیش از اندازه به این ماجرا کنجکاو شده است و علاقه دارد به طور نا متعارفی وقتش را صرف این موضوع میکند ، تمام دغدغه های ذهنی اش در زودیاک خلاصه میشود و شروع به تحقیقات گسترده ای در این زمینه میکند تا بتواند به هویت قاتل پی ببرد ؛ او مصاحبه های زیادی انجام میدهد و مطالب زیادی را جمع آوری میکند و در نهایت طبق فرضیات و اطلاعاتش شخصی به نام آرتور لی آلن را به عنوان قاتل معرفی میکند اما به دلیل محکم نبودن مدارکش موفق نمی شود تا پلیس را قانع کند که او را دستگیر کنند.
    زودیاک بیش از آن که بخواهد به حقایق پای بند باشد و آن ها را در فیلم پیاده کند به کتاب وفادار مانده وبه طرفداری از گری اسمیت و فرضیات او پرداخته است به طوری که پس از تماشای فیلم این نکته به ما القا میشود که زودیاک همان لی آلن است و صد حیف که این حرف ها به گوش پلیس نرفت تا او را دستگیر کند! به همین دلیل فیلم با پایانی نسبتا بسته خاتمه می یابد. اما حقیقت آن است که زودیاک هیچ وقت دستگیر نشد و هویتش برای همیشه پنهان ماند. ولی کسی چه میداند ، شاید آلن واقعا همان زودیاک است و حق با فینچر!؟
    فیلم زودیاک بسیار قوی و محکم است و هیچ ایرادی از لحاظ فنی و تکنیکی به آن نمیتوان گرفت و به قول معروف گافی در فیلم داده نشده است.
    فیلم نقطه ضعف هایی نیز دارد که شاید به دلیل کارگردانش بتوان اسم آن را تفاوت گذاشت و نه نقطه ضعف !
    فیلم های خوبی در ژانر جنایی درباره قتل های زنجیره ای که توسط قاتلان روان پریش به وقوع پیوسته ساخته شده است که یک چیز در آن ها مشترک است و آن فشار ، اضطراب و تشویشی است که بر مردم ، پلیس و در واقع کل فیلم حاکم است. در حالی که زودیاک از این لحاظ می لنگد و نتوانسته این تشویش و نگرانی را به خوبی به تصویر بکشد وبه مخاطب منتقل کند.
    تعقیب و گریزی که بین پلیس و قاتلین انجام میشود معمولا یکی از جذاب ترین و پرهیجان ترین قسمت های این گونه فیلم هاست ، ولی به دلیل این که در نیمه دوم فیلم بیش تر به گری اسمیت پرداخته شده است هیجان فیلم به طور چشمگیری کاهش میابد و به اثری تقریبا معمولی تبدیل میشود که با ضرباهنگی ملایم به پیش میرود.
    به هر حال زودیاک به شدت استعداد و کشش آن را داشت که بسیار پر تنش تر و جذاب تر از این از آب در بیاید ، ولی به نظر میرسد که فینچر به عمد نخواسته است که چنین اتفاقی بیافتد!
    گرچه زودیاک در مقایسه با هم نوعانش مانند Se7en (هفت) ، هانیبال و ... در پله های پایین تری قرار میگیرد ، اما ویژگی های خود را دارد و اگر وقت خود برای دیدنش بگذارید پشیمان نخواهید شد و از دیدن آن لذت خواهید برد.
    پس از مدتی که دیگر قضیه قاتل های زنجیره ای و روان پریش با قضایای تروریستی و کشتارهای دسته جمعی و ... جایگزین شده است ، فینچر بار دیگر این موضوع کلاسیک را به یاد ما می آورد و فیلمی زیبا ، قوی و تحسین برانگیز را به نمایش میگذارد.
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  2. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


  3. #22
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    نام:
    من اسطوره ام (I Am Legend)
    کارگردان:
    فرانسیس لاورنس (Francis Lawrence)
    فیلمنامه
    نویسان:
    اکیوا گلدزمن (Akiva Goldsman)
    مارک پروتوسویچ (Mark Protosevich)

    ریچارد ماتیسون (Richard Matheson) (رمان)
    تهیه کنندگان:
    اکیوا گلدزمن (Akiva Goldsman)

    دیوید هیمن (David Heyman)

    اروین استاف (Erwin Stoff)
    موسیقی:
    جیمز نیوتون هاوارد James Newton Howard) (
    مدیر فیلمبرداری:
    اندرو لسنی (Andrew Lesnie)
    تدوین:
    وین وارمن (Wayne Wahrman)
    بازیگران:
    ویل اسمیت (Will Smith)

    الیس براگا (Alice Braga)
    بودجه فیلم:
    150 میلیون دلار
    تاریخ انتشار:
    14 دسامبر 2007
    استودیو پخش
    کننده:

    برادران وارنر (Warner Bros) ژانر:
    علمی تخیلی ، درام ، ترسناک ، هیجان انگیز
    زمان:
    100 دقیقه


    درباره فیلم:
    I Am Legend محصول 2007 ایالت متحده به کارگردانی فرانسیس لاورنس ، سومین اقتباس سینمایی رمان سال 1954 ریچارد ماتیسون پس از فیلم های آخرین انسان روی زمین (1964) و مرد امگا (1971) می باشد .
    استودیوی وارنر براس در سال 1994 تصمیم به ساخت این فیلم گرفت و بازیگران و کارگردانان مختلفی همچون تام کروز ، مایکل داگلاس ، آرنولد شوارتزینگر ، ریدلی اسکات و راب بومن هر کدام در مقطعی از زمان برای این فیلم در نظر گرفته شدند ولی به دلیل نگرانی های مالی و برآورده نشدن بودجه لازم ، ساخت فیلم تا سال 2006 به تعویق افتاد .
    سرانجام در سال 2006 استودیو با "فرانسیس لاورنس"به عنوان کارگردان و ویل اسمیت برای ایفای نفش دکتر رابرت نویل قراردادی تنظیم کرد.
    "من اسطوره ام" در تاریخ 14 سپتامبر 2007 در آمریکا به نمایش در آمد و با فروش 77 میلیونی خود در اولین هفته ی اکران ، رکورد جالبی را خلق کرد . این فیلم فقط در آمریکای شمالی چیزی بالغ بر 550 میلیون دلار فروخت و یک پیروزی بزرگ را برای دست اندرکاران فیلم رقم زد.


    نمای داستان:
    شهر نیویورک پس از یک حمله ویروسی خالی از سکنه شده است و فقط تعداد محدودی از انسانها از دست این ویروس در امان ماندده اند. دکتر رابرت نویل(ویل اسمیت) که یکی از این بازماندگان است سعی دارد تا با کشف واکسنی اثر این ویروس رو خنثی کرده و میتلایان را به حالت اولیه بازگرداند.


    بررسی فیلم:
    سکانس آغازین فیلم با یک مصاحبه تلویزیونی در مورد کشف راه جدیدی برای درمان سرطان با استفاده از ویروس سرخک شروع شده و بلافاصله به سه سال بعد می رویم و در حالی که با شهری عجیب و طاعون زده روبه رو می شویم مردی را میبینیم که مشغول شکار گوزن است.
    دو سکانس آغازین تا حد زیادی تکلیف را برای بیننده مشخص می سازد و جریان کلی فیلم را نمایان میکند. حدس میزنیم که عامل این ویرانی همان ویروسی است که در ابتدا راحع به آن صحبت شد و اکنون باید منتظر شویم تا همراه با قهرمان داستان فراز و نشیب هایی را پشت سر بگذاریم و در نهایت هم پیروزی ار آن ماست و راه حلی برای این موضوع پیدا میکنیم.
    داستان فیلم از این حیث کمی میلنگد و بسیار شبیه همتایانش است و به همین دلیل هم ویژگی غیر منتظره بودن را کمی از دست میدهد.
    ولی فیلم خواص مثبتی دارد که این مشکل را می پوشاند. تا اواسط فیلم هیچ اطلاعی از این که چه اتفاقی افتاده؟ سایرین کجا هستند ، چه بلایی به سر کسانی که به ویروس آلوده شدند آمده و... به بیننده داده نمیشود. در طول فیلم با اسفاده از فلش بک هایی که در واقع خاطرات دکتر نویل هستند از اتفاقاتی که در گذشته افتاده آگاه میشیم و این آگاهی از گذشته قهرمان داستان باعث میشه تا سرنوشت او اهمیت بیشتری برایمان پیدا کند. به آرامی و در طول فیلم نیز به این پرسشها پاسخ داده میشود تا به طور کامل بیننده در جریان فیلم قرار گیرد.
    فیلم من اسطوره ام داستان را به خوبی روایت میکند و نمیخواهد که یک فیلم علمی تخیلی صرف باشد و سعی شده تا آن جا که ممکن است از از سایر فیلم ها در مضامین مشابه متمایز باشد و به نظر هم تا حد زیادی موفق بوده است. گرچه آمریکایی بودن بودن فیلم به شدت به چشم میخوره :نجات انسانیت توسط یک نفر از نوع آمریکایی که گویا گریزی هم از آن نیست!
    فیلم به خوبی فضای سیاه و ساکت شهر را به تصویر کشیده است و جو موجود در حد کاملی به بیننده القا میشود. شاید ویل اسمیت بهترین گزینه برای ایفای نقش دکتر نویل باشد. او به بهترین شکل توانسته تا شخصیت مردی را به تصویر بکشد که ماه هاست تنها مانده و در مرز بین عقل و جنون سیر میکند.
    صحنه های اکشن و درگیری در فیلم بسیار پرتکان و سریع است و بیشتر در تاریکی میگذرد به طوری که تقریبا چیز خاصی پیدا نیست!!
    اشکالی که در 28 روز بعد هم وجود داشت.
    من اسطوره ام حرف هایی را نیز به بیننده میزند: هشدار در مورد آینده انسان ، نیاز انسان به زندگی جمعی ، فداکاری ، امید و...
    در پایان فیلم مسایلی نیز مطرح میشه که کمی بالاتر از حد گنجایش آن است. مسایلی مثل وجود خدا ، بلایا... که در پایان نیز به طور نامحسوسی به آن جواب داده میشه.
    من اسطوره ام در کل فیلم جذاب و خوبیست و در بین همتایانش یک سرو گردن بالاتر است. قرار است که قسمت دوم فیلم نیز ساخته شود که با وجود موفقیت فیلم در گیشه و استقبال مردم از آن دور از ذهن به نظر نمیرسد!
    در پایان هم یکی از جملات به یادماندنی فیلم که از زبان دکتر نویل نقل میشه. با این مضمون:
    " وقتی اون هایی که دارن این دنیا رو خراب میکنند یک لحظه هم آروم نمیگیرند ، من چطور میتونم آروم باشم؟!"


    نکات حاشیه ای :
    - استودیو وارنر براس از سال 1970 حق ساخت این فیلم را بر اساس رمان ریچارد ماتیسون بدست آورده بود .
    - ویل اسمیت گفته است به این دلیل این نقش را پذیرفته چون فکر می کرده خیلی شبیه به گلادیاتور و فارست گامپ است .
    - گیلرمو دل تورو گارگردانی این کار را به دیل ساخت فیلم Hell Boy II : The Golden Army نپذیرفت .
    - استودیو ، 5 میلیون دلار فقط برای فیلمرداری یک صحنه در پل بروکلین نیویورک هزینه کرده است. این صحنه به عنوان گرانترین صحنه فیلمبرداری شده در یک شهر ، در تاریخ سینما شناخته شد .
    - ویل اسمیت برای چند روز فیلمبرداری را برای شرکت در مراسم عروسی تام کروز با کیتی هولمز ترک کرد .
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  4. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


  5. #23
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    نام:
    آنجا که حقیقت نهفته است (Where Truth Lies)
    کارگردان:
    اتم اگویان (Atom Egoyan)
    تهیه کننده:
    لیز بانتون(Liz Bunton)
    فیلم نامه نویس:
    اتم اگویان(Atom Egoyan)
    بازیگران:
    کوین بیکن(Kevin Bakon)

    کالین فیرث(Colin Firth)

    الیسون لوهمان(Alison Lohman)

    دیوید هیمن(David Hayman)

    راشل بلانچرد(Rachel Blanchard)
    موسیقی:
    مایکل دانا(Mychael Danna)
    فیلم بردار:
    پال ساروسی(Paul Sarossy)
    ادیتور:
    سوزان شیپتون((Susan Shipton
    شرکت پخش کننده:
    THINKFilm

    تاریخ انتشار:
    7 اکتبر 2005

    زمان فیلم:
    106 دقیقه

    ژانر:
    درام،هیجانی،اسرار آمیز
    بودجه فیلم:
    25 میلیون دلار(آمریکا)


    درباره فیلم:
    فیلم آنجا که حقیقت دروغ است محصول سال 2005 درباره گروه های کمدین می باشد و بیان کننده مسائل پشت پرده این گروه ها می باشد. کارگردان فیلم اتم اگویان (نامزد گرفتن جایزه اسکار) است.
    بازیگران اصلی فیلم نیز کوین بیکن (بازیگر Mystic River)،کالی فیرث (Love Actually) و الیسون لوهمان (Big Fish) هستند.
    انجمن فیلم سازان آمریکا به دلیل وجود صحنه های ******** مصرف مواد و برخی مکالمات فاحش به این فیلم رده R داده که بیانگر این است افرادی که 17 سال و یا کتر سن دارند باید با اجازه و همراهی بزرگسالان فیلم را ببینند.


    نمایی از داستان:
    لنی موریس (بیکن) و وینس کالینس (فیرث) با هم در یک گروه کمدی کار می کنند و همچنین دوستان نزدیکی نیز هستند. گروهشان اخیراً شهرت فراوانی کسب کرده که ناگهان جسد یک زن جوان در سویت هتل آنان پیدا می شود که این حادثه موجب از هم پاشیدن گروهشان می شود. سال ها بعد از جدایی این دو خبرنگاری به نام کارن ا کانر(لوهمان) در جستوجوی یافتن حقیقت آن حادثه اسرار آمیز می باشد و ...


    نقد فیلم:
    هرچند این فیلم از نظر بیشتر منتقدین یه فیلم متوسط و یا حتی ضعیفه و منتقدین اگویان رو به تلفیق یک سری صحنه های ******** با یه داستان کسل کننده متهم کردن(لا اقل بعضیاشون یه ذره انصاف داشتن و از بازی کوین بیکن تعریف کردن) اما به نظر من فیلم انقدر هم بد نیست که اون رو به چشم یه فیلم صرفاً ******** بدون هیچ جنبه هنری نگاه کرد به نظر من صحنه ها اونقدر جذاب هست که بیننده پای فیلم احساس خستگی نکنه و فیلم رو تا آخر با لذت (شایدم بی لذت) ببینه سکانس های فیلم طوریکه کنار هم چیده شده که بیننده تا لحظه های آخر فیلم نمیتونه قاتل واقعی رو تشخیص بده (مگر اینکه خیلی با دقت باشه) فلاش بک ها توی فیلم به موقع هستند بطوریکه آدم نه گذشته رو از دست می ده و نه از حال غافل می مونه فضای اسرار آمیز فیلم هم که به کمک موسیقیه مایکل دانا بهتر درک میشه به جذابیت فیلم افزوده رابطه بین دو دوست هم خیلی خوب نشون داده شده(و این که همیشه تو از بین رفتن دوستی پای یه زن وسطه!!!) فیلم در کل مسیر روانی رو داره به طوریکه در آخر با هیچ نکته گنگی روبرو نمیشیم و کل فیلم رو به راحتی میشه درک کرد. البته از حق نگذریم پرداخت شخصیت اکانر (به بازی لوهمان) به خوبی صورت نگرفته و میشد یه شخصیت به واقعیت نزدیک تر رو به بیننده معرفی کرد . به هر صورت این فیلم بدی نیست و اگه براش وقت بذارین فکر نکنم پشیمون بشین.




    نکات حاشیه ای:
    - اول اینکه اگویان مجبور شده صحنه های بسیاری از فیلم رو سانسور کنه تا از انجمن فیلم سازان امریکا رده NC-17(فقط افراد بالای 17 سال) رو نگیره ولی اگویان اعلام کرده نسخه به نمایش درآمده در سالن های امریکا همان نسخهاهدایی به جشنواره کن بوده همچنین گرفتن این رده منجر به محدود شدن فیلم میشد و بازده سرمایه خوبی رو به همراه نمی داشت.
    دوست دارم تو این قسمت یه سری اشتباهات داخل فیلمم مطرح کنم:
    - وقتی مورین قبض هتل رو به لنی می ده روی اون یه zip code رو می بینیم با توجه به اینکه فیلم مربوط به سال 1957 و همونطور که میدونین استفاده از zip code از سال 1963 شروع شد.
    - ا کانر تو وان حموم داره با دوستش حر ف میزنه شامپوی مدل جدید امروزی رو لبه وان پشتش می تونیم ببینیم.



    جزئیات داستان فیلم:
    فیلم از اول با معرفی شخصیت های اصلی(گروه کمدی) شروع میشه که اتفاقاً در اوج موفقیت ان لنی موریس در گروه نقش شخصیتی شلخته و آس و پاس رو داره در حالیکه وینس کالینس همیشه تر و تمیز و مرتبه و دائم از کارای لنی یه جوری ایراد ایراد می گیره که تماشاچییا رو بخندونه. بعد صحنه پیدا شدن جسد یه زن جوون رو توی یه وان پر از آب میبینیم. بلافاصله به 15 سال بعد میریم که اکانر-که به شدت دنبال معروف شدنه- داره با کالینس درباره چگونه نوشتن زندگینامه کالینس صحبت می کنه که البته هدف اصلیش پیدا کردن راز قتل دختر جوانی به نام مورین ا فلریتی یه که به طرز اسرارآمیزی به قتل رسیده و هیچ کس نتونسته قتل اون رو به لنی یا وینس نسبت بده. خود ا کانر هم نمیتونه باور کنه که قتل کار اونا باشه چون از بچگی اونا رو مثل قهرمان ها دوست داشته و البته ما یک صحنه رو هم از دوران کودکی ا کانر می بینیم که در یک برنامه تلویزیونی از اونا تشکر میکنه.(به گذشته برمیگردیم) صحنه ای رو میبینیم که لنی و مورین برای اولین بار همدیگر و ملاقات میکنن. مورین که یه روزنامه نگار آماتوره از لنی یه وقت برای مصاحبه می خواد لنی ام فوراً !!؟ قبول می کنه. صحنه ای رو که بعد از این ملاقات مبینیم مشخص می کنه که داستان داره به روایت لنی گفته می شه (البته این رو از روی نریشن هم می شد فهمید ولی نکته اینجا ست که ا کانر داره این مطالب رو میخونه) بعد از این یک شب از شبهای اجرای برنامه رو می بینیم که لنی با بذله گویی هاش درباره یک دختر داره مردم رو میخندونه ولی دوست پسر دختره اصلاً خوشش نمیاد و با لنی درگیری لفظی پیدا می کنه وینس ظاهراً از جو (دوست پسر) عضرخواهی میکنه و به بهانه آوردن جو روی صحنه اون رو میکشه بیرون و در بیرون پسر رو حسابی به باد کتک میگیره (که میزان صمیمی بودن لنی و وینس رو نشون می ده)
    {pagebreak}
    به زمان حال برمی گردیم که اکانر خواندن خاطرات کنار می گذاره و از وکیل لنی علت اینکه چرا خاطرات به اون نشون دادن می پرسه و وکیل به اون می گه چون لنی داره خودش نوشتن زندگی نامه اش رو تموم می کنه و اینکه تو اون حقایق به طور کامل شرح داده شده و اینکه با وجود این کتاب مردم دیگه توجه زیادی به کتاب ا کانر نمی کنن چون کپی هیچ ارزش اصل رو نداره. حالا با یه شخصیت جدید آشنا می شیم به اسم بانی که از بچگی با ا کانر دوست بوده که اونم از طرفدارای لنی و وینس بوده. دوباره یه فلاش بک کوتاه به گذشته در مورد برنامه های گروه رو می بینیم و به زمان حال برمی گردیم که ا کانر اتفاقی لنی رو تو هواپیما می بینه همچنین تو این صحنه با یه کاراکتر دیگه به اسم روبین آشنا می شیم که برای لنی مثل یه غلام حلقه به گوش می مونه البته تو این صحنه مدیر برنامه های لنی رو هم به اسم ارو می بینیم که تاثیر زیادی تو حوادث داستان نداره ا کانر با توجه به موقعیت صندلیش غذا رو با لنی سر یه میز میخوره و برای اولین بار (البته در بزرگسالی) با لنی رو در رو صحبت میکنه البته اکانر خودش رو با مشخصات دوستش بانی تراوت معرفی می کنه و میگه که معلمه.هنوزم ا کانر به لنی به چشم یه قهرمان نگاه می کنه اما این بار علاقه اش به لنی از یه نوع دیگه اس (فکر نکنم لازم باشه نوع علاقه رم توضیح بدم) به خاطر همین نمیتونست فکر کنه که اون یه قاتل باشه. این اول آشنایی شون بود. دوباره یه فلاش بک به گذشته دارم که حکایت از موفقیت آمیز بودن شو لنی و وینس داره و صحنه اول فیلم رو هم به طور کامل تری می بینیم به طوریکه هنگامی که لنی و وینس وارد سویت هتل می شن جسد توی وان پیدا می شه. برمیگردیم به حال که ا کانر دوستش درباره اینکه خودش به جای بانی جا زده حرف میزنن و بانی هم میگه از طرف ا کانر بسته ای را تحویل گرفته که حاوی قسمتی از خاطرات لنی موریسه. خاطرات لنی حادثه رو جوری نشون می ده که موریس قاتل مورینه در این بین ا کانر درگیر رابطه عاطفی با لنی می شه و فکر می کنه خطرات درستن. خود موریس هم چون اون شب مواد مصرف کرده درست یادش نمیاد چه اتفاقی افتاده و یه جرایی باور کرده که قتل کار خودشه. در نهایت باعث میشه خودکشی کنه. البته مادر مورین یه فریضه خودکشی رو هم به ماجرا اضافه می کنه که باعث بیشتر پیچ خوردن داستان میشه.
    ا کانر میره پیش وینس میره و در اونجا وینس به رابطه اکانر و لنی پی می بره و تصمیم می گیره برای ا کانر پاپوش درست کنه و از اون یه سری عکس ******** میگیره که نشون میده ا کانر همجنس بازه (البته قبل از گرفتن عکسها به اکانر مواد داده) وینس می خواد اینجوری ا کانر رو بترسونه که داستانشو در مورد قاتل بودن اون چاپ نکنه. اما ا کانر اصلاً زیر بار نمیره. حالا یه فلاش بک در مورد شب حادثه در سویت لنی و وینس تو این صحنه میبینم که لنی،وینس و مورین سه تاییشون اون شب مواد مصرف میکنن و بعدشم قاعدتاً باید بدونین چیکار می کنن البته وینس کنترلش رو از دست میده و میخواد با لنی سکس داشته باشه که با مخالفت شدید لنی روبرو میشه (در تمام این مدت دستگاه ضبط صدای مورین روشن است و همه مجرا رو ثبت میکنه) مورین ام میخواد از این موقعیت حد اکثر استفاده رو ببره و در عوض منتشر نکردن داستان لنی و وینس و از لنی درخواست یه عالمه پول می کنه. لنی بدون قبول یا رد کردن پیشنهاد مورین میره بخوابه و صبح روز بعد با جسد مورین روبرو میشه. اون جوری که لنی قضیه رو تعریف می کنه هیچ دلیلی برای مرگ مورین وجود نداره به جز اینکه وینس قاتل باشه چون تمام درها از داخل قفل بوده و لنی نیز زود خوابیده. تا اینجا همه چیز روشن و واضح به نظر میاد تا اینکه سر و کله غلام حلقه به گوش(روبین) پیدا میشه که ادعا میکنه نوار ضبط شده زمان مرگ مورین رو داره و میخواد اون رو به اکانر بفروشه اما اکانر با پرسیدن یه سری سوال از روبین دستش رو می کنه که قتل مورین کار اون بوده نه وینس(وینس بیچاره!!!). البته روبین از شدت علاقه به لنی و وینس این کار کرد تا اینکه کسی اونا رو اذیت نکنه.
    در پایان ا کانر به مادر مورین اطلاع میده که اون به قتل رسیده و خودکشی نکرده.(مادر مورین از اون متعصبای مذهبی بود.)
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  6. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


  7. #24
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    تیرانداز (Shooter) - 25-05-2008










    نام:
    تیرانداز(Shooter)
    کارگردان:
    آنتوئین فوکوا (Antoine Fuqua)
    تهیه کننده:
    لورنزو دی بوناونچورا(Lorenzo di Bonaventura)
    ریک کیدنی (Ric Kidney)
    فیلم نامه نویس:
    جاناتان لمکین Jonathan Lemkin"
    بازیگران:
    مارک والبرگ (Mark Wahlberg)

    مایکل پنا (Michael Pena)

    دنی گلوور (Danny Glover)

    کیت مارا (Kate Mara)

    ند بیتی (Ned Beatty)
    موسیقی:
    مارک مانسینا (Mark Mancina)
    فیلم بردار:
    پیتر منزیس (Peter Menzies Jr.)
    ادیتور:
    کونراد بوف (Conrad Buff)

    اریک سیرز (Eric A. Sears)
    شرکت پخش کننده:
    Paramount Pictures

    تاریخ انتشار:
    23 مارس 2007

    زمان فیلم:
    124 دقیقه

    بودجه فیلم:
    61 میلیون دلار

    فروش فیلم:
    95 میلیون دلار


    درباره فیلم:
    "تیرانداز" محصول سال 2007 آمریکا به کارگردانی "آنتوئین فوکوا" در ژانر اکشن ساخته شده است. این فیلم بر اساس رمانی به نام هدف ضربه از استفن هانتر ساخته شده است. داستان فیلم در زمان حاضر روایت می شود و اتفاقات یک تکتیرانداز آمریکایی را بعد از بازنشستگی خودخواسته به تصویر می کشد.
    این فیلم سیاسی از به قدرت رسیدن سناتور های آمریکا انتقاد می کند.این نوع فیلمها هر چند در ذهن مردم آزادی در فیلمسازی را نوید می دهد ولی از طرفی کاملاً نقشی دیگر ایفا می کند. فیلم فروش نسبتاً خوبی داشت و علاوه بر بودجه فیلم سود مفیدی هم برای تهیه کنندگان باقی گذاشت. دی وی دی این فیلم هم در 26 ژوئن 2007 به بازار آمد.

    نمایی از داستان:
    "باب لی سوواگر" تک تیر انداز آمریکایی است که بعد از عملیاتی در آفریقا که منجر به کشته شدن دوستش شد، دست از کار کشیده و در شمال آمریکا در یک کلبه، تنها زندگی می کند.
    بعد از مدتی یکی از سناتورهای آمریکا به دیدار او می آید و از او می خواهد که برای در امان ماندن رئیس جمهور از دست تروریستها، در سخنرانی ها به آنها کمک کند و محل تروریست ها را تشخیص دهد. سوواگر جواب مثبت می دهد و برای این کار به تمرین و ممارست می پردازد و راهی شهرهای مورد نظر می شود. در یکی از سخنرانی ها همه چیز به خوبی پیش می رود که ناگهان تروریستها رئیس جمهور را ترور می کنند و ... .

    نقد فیلم:
    "تیر انداز" (Shooter) ششمین ساخته این کارگردان آفریقایی آمریکایی 41 ساله است که از مهمترین آنها می توان به "روز تمرین" (Traning Day) و "پادشاه آرتور" (King Arthur) اشاره کرد. این کارگردان کار خود را با ساختن موزیک ویدئو شروع کرد و از سال 99 میلادی به طور کامل به دنیای سینما پا گذاشت و از تجارب کلیپ سازی در فیلمها استفاده کرد. در کل کارگردانی او در این فیلم قابل قبول است و مخاطب را خوب در طول 2 ساعت به دنبال داستان می کشد. انتخاب بازیگران فیلم هم خوب است و همگی آنها به خوبی از پس نقششان بر آمده اند.
    جاناتان لمکین نیز فیلمنامه فیلمهایی مانند "وکیل مدافع شیطان" (The Devils Advocate) و " سیاره سرخ" (Red Planet) را دارد که فیلمنامه تیر انداز نیز قابل قبول بود و از این موضوع نخ نما شده شکل جدیدی ارائه داده بود.
    مارک والبرگ نیز بعد تجربه درخشان "از دست رفته" (The Departed) و کار با آن گروه مجرب به کلاس جدیدی از بازیگری رسیده و نقشهایش را پخته تر ایفا می کند تا هر چه زودتر به اسکار برسد.
    فیلمبرداری فیلم خوب بود و توانسته بود در هیجان دادن به فیلم کمک کند.این نوع فیلمها مانند "قرارداد" (The Contract) و ... در دید اول انتقاد از دولت آمریکا را در مخاطب نمایان می کند ولی اگر به اصل موضوع خوب دقت کنید متوجه می شوید که دولت امریکا نیست که به باد انتقاد گرفته می شود بلکه سناتورها و شخصیتهای وابسته به دولت هستند که کارهای شرورانه انجام می دهند. داستان فیلم در کل چیزی جدید برای ارائه ندارد و اتفاقات فرعی داستان فیلم را از بقیه فیلمهای این ژانر متمایز می سازد.
    ریتم فیلم در طول 2 ساعت خوب است و بیننده را سرگرم می کند، به خصوص آن سیمینوف بازی ها بسیار مخاطب را به وجد می آورد. در کل فیلم از قدرت بسیار زیاد سناتورها در ایالات متحده انتقاد می کند وآنها را دلیل بسیاری از استعمارها و جنگهای خارجی می گردد. داستان فیلم غافلگیری های به موقع و خوبی دارد که هیجان فیلم را بالا برده است. داستان فیلم تقابل دو گناهکار است که هر دو در عملیات شرورانه به هم کمک می کردند ولی یکی از آنها توبه کرده و از این کارها دست کشیده و به تنهایی پناه برده ولی دیگری به راه خود ادامه می دهد. حال تقابل این دو در این زمان به تقابل خیر و شر تبدیل شده و موقعیت جدیدی پدید آمده است. فیلم به خاطر خشونت ها ودیالوگهایی که داشت درجه سنی R گرفته و فقط افراد بالای 17 سال بدون حضور والدینشان می توانند فیلم را تماشا کنند. تیتراژ اول فیلم بسیار خوب در جای خود نشسته است و وضعیت آن مکان را به خوبی نشان می دهد. تدوین فیلم نیز مناسب است. جلوه های بصری فیلم در بعضی صحنه ها ضعیف بود ولی در کل و در صحنه های انفجار و درگیری خوب است.
    سوواگر در این فیلم دوبار در موقعیت مشابه گیر می افتد که زندگی همکارش به واکنش او بستگی دارد و او در بار اول مغلوب می شود ولی در آزمایش دوم هرگز چنین اجازه ای به دشمن نمی دهد. در کل کاراکتر سوواگر آدمی سرد و حرفه ای است که در تنهایی زندگی می کند و از یک سگ به عنوان همدم استفاده می کند ولی او در ادامه داستان بسیار احساساتی می شود و به زندگی اجتماعی بر می گردد که اصلاً جالب نبود درست که رگه هایی از این دست در شخصیت او پیدا می شود ولی در طول چند روز از این رو به آن رو شدن او جالب نبود. کارگردان روی جلوه های بصری فیلم بسیار تمرکز کرده و سعی کرده که مناظر فیلم چشم نواز و خوش آب و رنگ باشند، در کل فیلم، شما با رنگهای زنده و زیبا سروکار دارید که همین عاملی است تا فیلم برای شما خسته کننده نباشد. دو پلان پایانی فیلم هم اوج این موقعیت هستند و بسیار بسیار منظره زیبایی را می بینید و لذت می برید. در کل این فیلم سرگرم کننده است و چند نکته جالب برای شما را به ارمغان می آورد.


    نکات حاشیه ای:
    - کیانا ریوز انتخاب اصلی برای نقش باب لی سوواگر بود.
    - ارک والبرگ برای این نقش 20 پوند وزن کم کرده است تا خوب در نقش یک تک تیرانداز جا بیافتد.
    - امینم بازی در نقش آدم بدها را در این فیلم قبول نکرد.
    - در تبلیغات فیلم صحنه هایی وجود دارد که در خود فیلم به کار نرفته اند.
    - فیلم در کانادا فیلم برداری شده است.
    - مارک والبرگ در صحنه ای از فیلم کلاه و پیراهن تیم "Eagles" را پوشیده که او در فیلم "شکست ناپذیر" (Invincible) درآن تیم بازی می کرد.
    - وب سایتی که در فیلم نشان داده می شود "Znet" است که یک سایت واقعی است.
    - لوکیشنهای فیلم را می توان در بعضی از مراحل بازی "Rainbow Six : Vegas" پیدا کرد.
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  8. #25
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    نام:
    28 هفته بعد (28 Weeks Later)

    ژانر:
    ترسناک ، علمی تخیلی ، هیجان انگیز
    کارگردان:
    خوان کارلوس فرسنادیلو (Juan Carlos Freanadillo)
    فیلمنامه نویسان:
    روان جاف (Rowan Joffe)
    خوان کارلوس فرسنادیلو (Juan Carlos Freanadillo)
    تهیه کنندگان:
    انریک لوپز لواین (Enrique Lopez Lavigne)
    اندرو مکدونالد (Andrew Macdonald)
    آلن ریک (Allon Reich)
    فیلم بردار:
    انریکو چدیاک (Enrique Chdiak)
    تدوین:
    کریس گیل (Chris Gill)
    موسیقی:
    جان مورفی (John Murphy)
    بازیگران:
    رابرت کارلایل (Robert Carlyle)
    رز بیرن (Rose Byrne)
    کاترین مک کورمیک (Catherine Mccormack)
    جرمی رنر (Jeremy Renner)
    مکینتاش ماگلتون (Mackintosh Muggleton)
    استودیو پخش کننده:
    فاکس قرن بیستم
    تاریخ اکران:
    11 مه 2007

    زمان:
    99 دقیقه




    درباره فیلم:
    28 هفته بعد محصول مشترکی از سه کشور انگلستان ، آمریکا و اسپانیا است که در روزهای آغازین فصل تابستانی سینما به نمایش در آمد و در مقایسه با فیلم های هم زمانش که معمولا بسیار پر نقش و نگار هستند به توفیق کمتری دست یافت.
    فیلم موضوع جدیدی را به نمایش نمی گذارد و داستان شیوع یک ویروس هولناک شالوده ی آن را تشکیل میدهد. 28 هفته بعد از لحاظ عنوان و ساختار شباهت زیادی به فیلم 28 روز بعد دارد و هر دو چهره سیاهی از انگلستان به نمایش می گذارند ولی نتوانسته تا موفقیت نسبی آن را تکرار کند.

    نمایی از داستان:
    ویروس ناشناخته ای به نام خشم در انگلستان شیوع پیدا کرده و مشکلات زیادی را برای مردم بوجود آورده است. پس از سپری شدن مدتی چنین به نظر میرسد که دیگر بحران سپری شده ولی به زودی مرحله جدیدی از حمله ویروس شروع میشود و ارتش آمریکا برای سرو سامان دادن به اوضاع و ایجاد منطقه ای امن برای بازماندگان وارد عمل میشود ، اما هیچ چیز طبق نقشه پیش نمیرود.

    بررسی فیلم: 28 هفته بعد شباهت چندانی به فیلم های ژانر وحشت ندارد و در واقع تریلری مخلوط با صحنه های اکشن است. موضوع شیوع یک ویروس که تا به کنون بارها مورد استفاده قرار گرفته ، باعث شده تا این گونه فیلم ها صرف نظر از جزییات بسیار به هم شبیه باشند و خط داستانی مشخصی را دنبال کنند که هیچ گاه نقش نیروی ارتش آمریکا به عنوان یک منجی خیرخواه و فداکار در آن ها از قلم نمی افتد!
    اگر از این جنبه به فیلم نگاه کنیم فیلم حامل بار سیاسی فراوانی می باشد که به توجیح مسایل میپردازد و به دفاع از دو کشور انگلستان و آمریکا کمک میکند.
    عاملی که اکنون بخش های وسیعی از جهان را در بر گرفته و باعث شده تا مردم بی هیچ دلیلی به کشتن و خون ریزی بپردازند و به آن عادت کنند در فیلم «ویروس خشم» نامیده شده که در یک بزرگ نمایی به موضوع اصلی فیلم تبدیل میشود و ذهن تماشاگر را به این سمت هدایت میکند که تنها نیروی نظامی(به ویژه ارتش آمریکا!) میتواند از پس آن برآید و از مردمی که هنوز به آن مبتلا نشده اند حمایت کند.
    شاید هم فیلم آینده شهرها و کشورهای بزرگی همچون انگلستان و آمریکا ... را به تصویر میکشد که چه اوضاع هولناک و دلهره آوری پیدا میکنند ، تقریبا مثل چیزی که در فرزندان آدمی هم شاهد آن بودیم.
    صحنه های اکشن که بیشتر در نیمه انتهایی فیلم قرار دارند بسیار ضعیف طراحی شده و تلاش برای ایجاد هیجان و دلهره بیشتر به نوعی نتیجه عکس داده و باعث «اعصاب خوردی» بیننده میشود. در صحنه های تعقیب و گریز دوربین به همراه بازیگرها بیش از حد تکان می خورد و صحنه های تاریکی که در تونل ها و ... می گذرد به سرعت از مقابل چشمان شما می گذرد و به شما اجازه دیدن چیزی را نمیدهد!
    در کل قسمت های اکشن دچار ضعف شدیدی است و از مؤلفه های صحنه های اکشن مثل تیر اندازی به خوبی استفاده نشده است.
    گرچه در فیلم زمانی صرف معرفی شخصیت ها میشود ولی در طول تماشای فیلم احساس هم دردی و سمپاتی خاصی با هیچ یک از شخصیتها به وجود نمی آید و به همین دلیل از لذت تماشای فیلم و میل به دیدن ادامه آن کاسته میشود. علاوه بر این عاملی مثل ضعف فیلم نامه و تکراری بودن آن نیز به کمک مشکلاتی که ذکر شد می آید و باعث میشود تا 28 هفته بعد تبدیل به یک فیلم متوسط مایل به ضعیف شود.
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  9. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


  10. #26
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    اولتیماتوم بورن (The Bourne Ultimatum) - 28-05-2008









    نام:
    اولتیماتوم بورن (The Bourne Ultimatum)
    ژانر:
    اکشن ، ماجرایی ، معمایی ، هیجان انگیز
    کارگردان:
    پال گرین گرس (Paul Greengrass)
    فیلمنامه نویسان:
    تنی گیلوری (Tony Gilory)
    اسکات زی برنز (Scott Z. Burns)
    تهیه کنندگان:
    پاتریک کرولی (Patrick Crowley)
    فرانک مارشال (Frank Marshall)
    پال سندبرگ (Paul Sandberg)
    مدیر فیلم برداری:
    الیور وود (Oliver Wood)
    تدوین:
    کریستوفر راوز (Christopher Rouse)
    موسیقی:
    جان پاول (John Powell)
    بازیگران:
    مت دیمون (Matt Damon)
    جولیا استایلز (Julia Stiles)
    دیوید استراترن (David Strathairn)
    آلبرت فینی (Albert Finny)
    جون آلن (Joan Allen)
    اسکات گلن (Scott Glenn)

    استودیو پخش کننده:

    یونیورسال پیکچرز
    تاریخ اکران:
    سوم آگوست 2007
    زمان:
    111 دقیقه
    درباره فیلم : فیلم اولتیماتوم بورن سومین قسمت از ماجرا ها و مبارزات جیسون بورن مامور سابق سیا (سازمان اطلاعات آمریکا) است که اکنون برای کشف هویت خود رو در روی این سازمان مرموز قرار می گیرد.
    پال گرین گرس ، کارگردان فیلم که پیش از این ساخت فیلم های یونایتد 93 و اولویت بورن را پشت سر گذاشته با استفاده از تجربه و هنر خود ، از پس ساخت سومین قسمت فیلم نیز به خوبی برآمده است و انتخاب فیلم جزو 250 اثر برتر در سایت imdb موکد آن است.
    مت دیمون همچون دو فیلم گذشته نقش بورن را ایفا میکند و در خلق کاراکتری که در عین آسیب ناپذیری ، وضعیت و سرنوشت او برای بیننده مهم باشد ، بسیار موفق عمل کرده است.
    نمایی از داستان : جیسون بورن که همچنان به دنبال کشف هویت حقیقی خود است با سیا درگیر میشود. مقامات سیا که برای حفظ اسرار و منافع خود باید بورن را از بین ببرند ماموران خود را برای کشتن او بسیج میکنند. اما بورن نیز در این میان تنها نیست و دو تن از کارمندان سیا به او کمک می کنند.
    بررسی فیلم : یکی از شاخص ترین ویژگی فیلم هایی که سیا یکی از قطب های آن است ، غلو کردن و بزرگ نمایی است. چه در مورد سیا و چه در مورد قهرمان داستان. یکی از بارز ترین نمونه های آن فیلم دشمن ملت با بازی ویل اسمیت و پال نیومن است. گرچه نمونه های زیادی را می توان نام برد که در آن یک فرد تنها بی هیچ امکانات و تجهیزات خاصی با سیا ، که حتی اگر در زیر زمین هم بروید با استفاده از ماهواره تصویری با کیفیت دی وی دی ! از شما بر روی مانیتورش دارد و به هیچ وجه نمی توانید از دید و شنود آن ها پنهان بمانید ، رو در ور میشود و در نهایت هم (معمولا) سیا را به زانو در می آورد و به درماندگی می کشد.
    خوشبختانه غلظت این غلو گویی در «اولتیماتوم بورن» در مورد سیا بسیار کم است و تقریبا چیزی بیش از حقیقت به تصویر کشیده نشده است. ولی در عوض در مورد کاراکتر بورن این کمبود را جبران کردند ؛ کاملا دقیق و منظم ، بدون کوچکترین خطا و اشتباه ، هوشمند و رویین تن ...
    دومین مشخصه این گونه فیلم ها وجود اشخاصی است که یا در حال خدمت به سازمان هستند و یا از آن بیرون آمده اند و بر خلاف قوانین به کمک شخصی که مورد هجوم واقع شده می شتابند. در واقع بدون این دو مشخصه ساختن فیلم های «سیا» ای غیر ممکن به نظر میرسد.
    با این وجود فیلم اولتیماتوم بورن یکی از بهترین ساخته ها هم در ژانر خودش (که یکی از سازمان های دولتی آمریکا در آن نقش دارند ) وهم در ژانر اکشن است.
    اکشن فیلم کاملا بی نقص و جذاب و نفس گیر است. تعدادی از بهترین سکانس های تعقیب و گریز و اکشن سینمایی را که در ایستگاه متروی واترلوی لندن و بعد هم در پشت بام های شهر تنجیر و بعد در نیویورک اتفاق می افتد را در فیلم شاهد هستیم.
    فیلم ضرباهنگی تند و پرشتاب دارد و لحظه به لحظه آن سرشار از هیجان است. تدوین فیلم بسیار سریع است و نماها به سرعت تغییر میکند.
    چه در نماهای باز و تعقیب و گریز و چه در نماهایی که در اتاق ها و مکان های بسته به گفتگوی بین اشخاص می پردازد با زوم کردن بر روی چهره ها و تکان خوردن از کاهش هیجان و حرکت فیلم ، جلوگیری شده است.
    در انتهای فیلم گرچه ظاهرا پرونده جیسون بورن بسته میشود ولی بورن هنوز نتوانسته تا به طور کامل و قطعی به هویت خود پی ببرد و در ضمن آخرین سکانس فیلم که در آن بورن شنا کنان از مقابل دوربین میگذرد خیال بیننده را در قبال زنده بودن او راحت میکند و راه را برای ساخت قسمت های بعدی باز میگذارد.
    اگر به اولتیماتوم بورن صرفا به عنوان یک فیلم اکشن بنگریم جز دیدن یک فیلم اکشن خوب چیز دیگری دستگیر مان نمیشود اما اگر کمی دیدگاهمان را تغییر بدهیم و دقیق تر بنگریم به احتمال زیاد متوجه نکات دیگری نیز می شویم ؛
    دولت و مقامات آمریکا که هیچ کشور و ملتی را محترم نمی شمارد و کمترین حقوق انسانی و شهروندی را زیر پا می گذارد. قانونی که در کنگره هم به تصویب رسید به وضوح در فیلم نمایش داده می شود (شنود مکالمات) ؛ در اوایل فیلم خبرنگاری که در اروپا هنگام مکالمه کلمه اولویت سیا را به زبان می آورد سریعا به صورت خودکار ردیابی و شناسایی شده و سرانجام هم به دست ماموران سیا به قتل می رسد.
    مقامات آمریکایی از هیچ کاری برای رسیدن به اهداف خود امتناع نمیکنند و جان هیچ شخص یا گروهی از مردم برایشان ارزشی ندارد ، هویت و تاریخ و فرهنگ ملت ها و اشخاص را از بین میبرند و تمایل دارند تا آن ها را تبدیل به مترسک و یا عروسک خیمه شب بازی کنند.
    ملت ها و افراد آن نیز باید هم چون جیسون بورن مشکلات و سختی ها را برای بدست آوردن و حفظ هویت و فرهنگ خود تحمل کنند و به راحتی تسلیم نشوند.
    تجربه و ذکاوت کارگردان ، پال گرین گرس و کار خوب سایر عوامل از جمله بازی درخشان و زیبای مت دیمون به ثمر نشسته و شما را برای دقایقی در جایتان میخ کوب میکند.
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  11. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


  12. #27
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان






    نام:
    پیش گفته (Apocalypto)
    کارگردان:
    مل گیبسون (Mel Gibson)
    تهیه کننده:
    مل گیبسون (Mel Gibson)
    فرهاد صافی نیا (Farhad Safinia)
    فیلم نامه نویس:
    فرهاد صافی نیا
    بازیگران:
    رودی یانگبلاد (Rudy Youngblood)

    دالیا هرماندز (Dalia Hermandez)

    جاناتان بروور (Jonothan Brewer)

    کارلوس امیلیو بائز (Carlos Emilio Baez)

    اسرائیل کانترراس (Israel Contreras)
    موسیقی:
    جیمز هورنر (James Horner)
    فیلم بردار:
    دین سملر (Dean Semler)
    ادیتور:
    کوین استیت (Kevin Stitt)
    جان رایت (John Wright)
    شرکت پخش کننده:
    شرکت برادران وارنر (Warner Bros. Picture)
    تاریخ انتشار:
    8 دسامبر 2006

    زمان فیلم:
    139 دقیقه

    بودجه فیلم:
    40 میلیون دلار

    فروش فیلم:
    111 میلیون دلار در دنیا (تا اول مارس 2007)



    درباره فیلم:
    آپوکالیپتو یا پیش گفته داستان مردمان دهکده ای از قبیله مایا ها را به تصویر می کشد که با مشکل برده گیری و خرافات زمان خود دست به گریبان می شوند.
    این فیلم اولین اثر نویسنده ایرانی الاصل "فرهاد صافی نیا" می باشد. فرهاد صافی نیا از خردسالی به همراه خانواده به اروپا و سپس به آمریکا مهاجرت کرده است. این فیلم به عنوان اولین اثر او موفقیت بزرگی محسوب می شود که با کارگردانی "مل گیبسون" ، مرد مشهور هالیوود ساخته ساخته شد.
    "مل گیبسون" همچنان سبک فیلم "مصائب مسیح (ع)" را ادامه داد و این فیلم را با زبان اصلی مایا ها ساخته است. بازیگران آن همه غیر هالیوودی هستند و هیچکدام آنها مشهور نیستند.
    اغلب صحنه های فیلم در مکزیک فیلم برداری شده است و از بازیگران بومی استفاده است.


    نمایی از داستان:
    ماجرای فیلم درباره زندگی مردی است که برای نجات خانواده اش در افول تمدن مایا در بدو ورود اسپانیایی ها تلاش می کند.
    فیلم از تصویر کشیدن مردمان دهکده ای در آمریکای جنوبی شروع می شود و چالش زندگی آنها در آن برهه از زمان درباره خرافات ، آدم کشی و قحطی را بیان می کند.



    نقد فیلم (کوتاه یا بلند):
    فیلم پیش گفته یا آپوکالیپتو در تصویر کشیدن مردم دهکده مایا بسیار آمریکایی وار به زندگی آنها می نگرد. اگر چه مردمان آن دهکده از هیچگونه تمدن مدرن و یا حتی شبیه به مدرن برخوردار نبودند. اما فرهنگ و ارزش های آمریکای شمالی و امروزی در بافت داستان گنجانده شده است.
    آپوکالیپتو با نمایش کشیدن یک روز زندگی مردم دهکده ، یعنی از شکار صبح ، زندگی عادی مردم دهکده ، سوژه های مورد بحث مردم و طبخ دسته جمعی شام و رقص آخر شب ، یک تعطیلات آخر هفته آمریکایی وار را تداعی می کند. با این تفاوت که دستگاه ها و لباس ها و هیچ سیستم مدرنیته غربی در آن نیست ، اما نحوه زندگی آنان را اینچنین وصف کرده است.
    دوگانگی دیگر داستان به دور از فرهنگ بودن مردمان دهکده از زندگی شهری را نشان می دهد که نه معقول است و نه منطقی و نه جالب که مردم دهکده ای ، حتی برای یک بار هم مردم شهر و پادشاهی را ندیده اند و از رفتار ها و مراسم و شایعات آنها حتی یک کلمه هم باخبر نیستند و حتی نه شایعه یا داستان و حتی افسانه ای آنها نشنیده اند و حال آنکه زبان آنها یکی است و می توانند با هم صحبت کنند. حتی در هزاران سال قبل ، در دورترین نقاط تمدن بشری رابطه دهکده ها و شهرنشین ها همواره برقرار بوده است.
    در قدم بعدی ، یعنی از زمان شروع اسارت و برده گیری در فیلم و آشنایی بیننده با مراسم ها ، برگ دیگری از داستان شروع می شود. اینجاست که استعداد و تجربه کارگردان و بازیگر خبره ای همانند "مگ گیبسون" فیلم را برای بیننده دلچسب می کند.
    فیلم از یک ملو دراما وارد خشونت و نمایش خرافات می شود و وضعیت خفت باری را به نمایش می کشد و باید گفت که قطعا کارگردان در این هدف موفق است.
    در قدم بعدی داستان که فرار و گریز است ، باز کارگردان خلاقیت مناسبی را نشان می دهد و داستان فیلم روانتر و جا افتاده تر است. اهداف و چالش های فیلم معلوم است و بیننده منتظر نتیجه گیری است و نتیجه مطلوب بیننده به او اهدا می شود ولی با سرسختی!


    جوایز فیلم:
    نام شخص برنده یا نامزد بخش جایزه جشنواره مربوطه

    آلدو سینورتی نامزد بهترین دستآورد در گریم آکادمی آوارد

    کامران (کامی) عسگر نامزد بهترین دستاورد در ویرایش صدا آکادمی آوارد

    کوین اوکانل نامزد بهترین دستاورد در میکس صدا آکادمی آوارد

    مل گیبسون نامزد بهترین فیلم زبان خارجی گلدن گلوب

    مل گیبسون نامزد بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان جشنواره "بفتا"
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  13. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


  14. #28
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    نام فیلم:

    (Catch Me If You Can) اگه میتونی منو بگیر
    ژانر :
    بیوگرافی /درام/جنایی
    کارگردان :
    استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg)

    فیلم نامه نویس :
    جف ناتانسن (Jeff Nathanson)
    تهیه کنندگان :
    والتر پارکس (walter F. parkes)
    استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg)

    بازیگران :
    لئوناردو دی‌کاپریو (Leonardo DiCaprio)
    تام هنکس (Tom Hanks)
    کریستوفر واکن (Christopher Walken)
    ایمی آدامز (Amy Adams)

    موسیقی :
    جان ویلیامز (John Wiliams)

    تدوین :
    مایکل کان Michele Khane)

    فیلم بردار :
    یانوش کامینسکی (Janusz Kaminski)

    توزیع کننده :
    [تنها کاربران عضو می توانند این لینک را مشاهده نمایند ]
    تاریخ انتشار :
    25 دسامبر 2002

    زمان :
    141 دقیقه




    درباره فیلم:
    فیلم اگه میتونی منو بگیر محصول سال 2002 با الهام از کتابی نوشته فرانک آبگ نیل که روایت گر داستان زندگی خود اوست به کارگردانی و تهیه کنندگی چهره سرشناس هالیوود ، استیون اسپیلبرگ ،ساخته شده است. فیلم یک علامت تعجب برای کسانیست که عادت کرده اند اسپیلبرگ را با کارهای بزرگ و پرخرج ببینند. اگه میتونی منو بگیر حدفاصل گزارش اقلیت و هوش مصنوعی ساخته شد. کاری که از روی داستانی واقعی تبدیل به فیلمی جذاب شد. فرانک آبگ نیل که در دهه 60 ماجراهای جالبی برایش بوجود آمد بعدها تصمیم گرفت که کتاب زندگی اش را بنویسید. اسپیلبرگ هم که از طرفداران کتاب بود تصمیم به ساخت فیلمی بر اساس آن گرفت.


    نمایی از داستان:
    فرانک آبگ نیل(دی کاپریو) پسری تیزهوش است که پس از ورشکست شدن پدرش (کریستوفر واکن)متوجه جدایی پدر و مادرش از هم می شود و او که نمی خواهد این واقعیت را بپذیرد از خانه می گریزد و به یکباره تصمیم می گیرد که مدارک و چک ها را جعل کند و به این ترتیب با چک های جعلی پول در می آورد و به زودی تحت تعقیب پلیس قرار می گیرد...


    بررسی فیلم :
    استیون اسپیلبرگ با انتخاب فیلم اگر می تونی منو بگیر خیلی ها را غافلگیر کرد. با این حال فیلم اصلا کار کوچکی نیست و مشکلات خاص خودش را می توان براحتی حدس زد. فیلم از روی داستانی واقعی نوشته فرانک آبگ نیل ساخته شده است. شخصی که بعد از طلاق پدر و مادرش می گریزد و سعی می کند مشاغل مختلفی را امتحان کند. خود او در مصاحبه ای عنوان کرده بود:«این ماجراها با طلاق والدینم شروع شد که تاثیر تلخی بر من داشت، گریختم و ناگهان خود را مثل یک نوجوان تنها در جهان یافتم. من آدم فرصت طلبی بودم. بنابراین به محض مشاهده گشایشی از خود می پرسیدم آیا می توانم از مجازات این کارها در امان بمانم»
    شاید انتخاب یک بازیگر توانا و قدرتمند که در عین حال بتوان سن او را بجای یک پسر 17 ساله دهه 60 آمریکا جا زد کار خیلی سختی به نظر برسد اما اسپیلبرگ با استفاده از دی کاپریو با آن چهره معصوم کودکانه نشان داد که بسیار تیزهوش و حرفه ای است. اسپیلبرگ در این باره می گوید: «باید بگویم که موقعیت خوبی بود تا با بازیگری که همیشه تحسینش می کردم کار کنم و آن بازیگر جوان لئوناردو دی کاپریو است. من از آن زمان که لئو در هنگام اکران تایتانیک عکس و امضایش را به دختر کوچکم ساشا داد، به تواضع او پی بردم.» حضور تام هنکس به عنوان مامور اف بی آی سمج نیز در نوع خود جالب توجه است. اسپیلبرگ در این باره هم صحبت های جالبی کرده است: « تام فیلمنامه را به عنوان یک نمونه نوشتاری خوانده بود بعد به من زنگ زد و گفت: اجازه دارم بفهمی نفهمی این جا مداخله کنم؟ گفتم منظورت از مداخله چیه؟ بعد او به لئو زنگ زد و گفت: آیا این تحمیله که من در این فیلم باشم که به وضوح فیلم توست؟ بار فیلم بر دوش توست. برای تو تحمیل نمی شه که من نقش مامور اف بی آی را بازی کنم؟ لئو فکر کرد که برای او انگار بهشت به زمین آمده است. پس به تعبیری با این روش زیبا و متواضعانه تام خود را به پروژه دعوت کرد.»
    اسپیلبرگ طبق همان شگرد و شیطنت های همیشگیش شاخ و برگ بیشتری نسبت به داستان واقعی به فیلم اضافه کرده است که البته باعث جذابیت بیشتر کار شده است. نگاه تلخ اسپیلبرگ به زنان در فیلم هایش اینجا نیز خود نمایی میکند. چه در مورد همسر فرانک و چه در مورد مادرش که گویا اصلا حاضر به فداکاری برای فرانک نیستند و به راحتی او را فراموش می کنند.
    فیلم پر از صحنه های جذاب و دیدنی و متنوع است اما باز هم کمی ریتم کلی کار کند به نظر می رسد و در فصل رابطه عاشقی فرانک کمی کار لوس و سطحی به نظر می رسد.با این حال اگه میتونی بگیر سوا از تمام جزئیاتش برای کارگردانی مثل اسپیلبرگ یک اتفاق تازه به شمار می آید. کار بیشتر به یک موش و گربه بازی جذاب شبیه است که میان فرانک و کارل به عنوان دو بازیگر نقش اصلی رخ می دهد.

    نکات حاشیه ای:
    - جف ناتانسان فیلمنامه نویس، نخستین بار از طریق نوار صحبت های ابگ نیل درباره خودش که توسط دووراموس هنکین سرپرست اجرای طرح های کمپانی تولید فیلم بری کمپ برایش فرستاده شده بود در مورد او شناختی پیدا کرد.
    - دی کاپریو خیلی پیش از اینکه برای بازی در این فیلم انتخاب شود از علاقمندان سرسخت کتاب اگه میتونی منو بگیر بود.
    - فیلم طی 56 روز کار فشرده فیلمبرداری شد.
    - از 140 محل به عنوان لوکیشن در لس آنجلس، نیویورک، مونترال و کبک و اطراف آن مکان ها استفاده شد.
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  15. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


  16. #29
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    نام:
    ماهی بزرگ (Big Fish)
    کارگردان:
    تیم برتون (Tim Burton)
    تهیه کننده:
    بروس کوهن (Bruce Kohen)
    فیلم نامه نویس:
    جان آگوست (John August)
    بازیگران:
    اوان مک گرگور (Ewan McGregor)

    آلبرت فینی (Albert Finny)

    بیلی کرودآپ (Billy Crudup)

    جسیکا لانگ (Jessica Lange)

    آلیسون لوهمان (Alisson Lohman)
    موسیقی:
    دنی الفمن (Danny Elfman)
    فیلم بردار:
    فیلیپ روسلوت (Philippe Russelot)
    ادیتور:
    کریس لبنزون (Chris Lebenzon)


    شرکت پخش کننده:
    Columbia Pictures

    تاریخ انتشار:
    9 ژانویه 2004 (USA)

    زمان فیلم:
    125 دقیقه

    بودجه فیلم:
    70 میلیون دلار

    درباره فیلم:
    "ماهی بزرگ" ،محصول سال 2003 آمریکا ، یکی از بهترین آثار کارگردان خلاق و خوش فکر سینمای آمریکا ، "تیم برتون" است.
    اگر چه پس از ساخت فیلم ضعیف "سیاره میمونها" ، بسیاری از طرفداران برتون از او ناامید و دلسرد شدند ، اما او با ساخت "ماهی بزرگ" ، نه تنها وجهه قبلی خود را به دست آورد بلکه طرفداران جدید بسیاری نیز پیدا کرد.
    فیلم "ماهی بزرگ" بیان کننده رقابت همیشگی بین دو عامل شکل دهنده زندگی انسانهاست : قصه و واقعیت ، و به نوعی زور آزمایی این دو را در صحنه زندگی به شکلی هنرمندانه که مختص برتون است، به تصویر می کشد.


    نمایی از داستان:
    پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود.
    حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...


    نقد فیلم :
    "برتون" در این فیلم به خوبی از سنت قدیمی قصه گویی بهره برده است . فیلم در مرز روایت های مختلفی می گذرد و شاهد حضور چند راوی هستیم با دیدگاهها و نظرات مختلف:
    1-ادوارد بلوم ، پیرمرد دوست داشتنی ما ، که قصه ها را به شیوه ای جذاب و شیرین تعریف می کند و اصرار دارد که ما هم داستانهای او را بی کم وکاست بپذیریم ، قصه های او مانند تمامی داستانهای دیگر نشات گرفته از واقعیت است اما به هنگام روایت شدن به سلیقه راوی بیان می شوند.
    2-ویل بلوم پسر ادوارد ، گویا وظیفه او تکذیب تمامی داستانهای پدر است. او در برخورد با تمامی نزدیکان خود در صدد کاهش اعتبار داستانهای پدر است . او به پدر و داستانهایش با دید منفی می نگرد و به دنبال چیزهای دیگری است که خود آن را ((حقیقت ناب)) می نامد .
    3-همسر بلوم که به شخصیت و داستانهای شوهرش به دیده احترام می نگرد و در پاسخ به سوالات فرزندش مبنی بر درجه اعتبار داستانهای پدر ، پاسخ مشخصی نمی دهد . شاید دلیل این موضع او این باشد که خود او یکی از زیباترین شخصیتهای داستانها ی ادوارد است.
    4-باقی راویان . کسانی که به نوبت در داستان ظاهر می شوند و جنبه های تاریک داستناهای ادوارد را روشن می کنند . می توان گفت که به نوعی تمام این راویان داستانهای ادوارد را تایید می کنند . بزرگترین راوی این بخش دختر بچه ی کوچکی است که در شهر رویایی داستان ادوارد قرار دارد که بعدا متوجه می شویم او جادوگر قصه های او نیز هست.
    در کل ویژگی مشترک تمام داستانهای روایت شده در این است که در آنها عنصر زمان نقشی را ایفا نمی کند و بارها در این داستانها شاهد جابجایی زمان هستیم.
    با گذشت زمان و با مستنداتی که به دست می آید ، پسر کم کم به این نتیجه می رسد که چاره ای جز پذیرش داستانهای پدر ندارد و شاید زیباترین سکانس فیلم صحنه ایست که پسر به درخواست پدر داستان مرگ او را روایت میکند.
    در این فیلم فضای فانتزی کارتونی به شدت محسوس است .برتون کار هنری خود را با انیمیشن کوتاه "وینسنت" آغاز کرد و در سال 2005 به خاطر انیمیشن تحسین برانگیز "عروس مرده" نامزد جایزه اسکار هم شد پس این فضای فانتزی در فیلم منطقی است .
    در پایان به جرات می توان گفت که ساخت "ماهی بزرگ" ، آن هم با این قدرت و دقت تنها از برتون بر می آمد، کسی که به خاطر سبک شخصی و نامتعارفش بسیار شناخته شده است.


    نکات حاشیه ای:
    -ابتدا قرار بود فیلم را "استیون اسپیلبرگ" کارگردانی کند و او هم قصد داشت تا از "جک نیکلسون" استفاده کند اما "اسپیلبرگ" به دلیل نداشتن وقت این پروژه را رها کرد .
    -دلیل انتخاب "اوان مک گرگور" به عنون نقش بلوم جوان ،شباهت زیاد او به عکسهای دوران جوانی "آلبرت فینی" ، بازیگر نقش ادوارد بلوم بود.
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  17. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


  18. #30
    کـــــــاربر فــــعال
    نوشته ها
    11,737
    ارسال تشکر
    9,700
    دریافت تشکر: 12,916
    قدرت امتیاز دهی
    1271
    Array

    پیش فرض پاسخ : نقد و بررسي فيلم هاي سينمايي و مستند روز جهان

    π - 1998 - عدد پی - 08-06-2008









    نام فیلم :
    عدد پی (PI)
    ژانر :
    جنایی روانی ، علمی تخیلی
    کارگردان :
    دارن آرنوفسكی (Darren Aronofsky)
    فیلم نامه نویس :
    دارن آرنوفسكی (Darren Aronofsky)
    شان گولت (Sean Gullette)
    اریك واتسون (Eric Watson)
    تهیه کنندگان :
    اریك واتسون (Eric Watson)
    بازیگران :
    شان گولت (Sean Gullette)
    مارك مارگولیس (Mark Margolis)
    بن شنكمن (Ben Shenkman)
    موسیقی :
    كلینت منسل (Clint Mansell)
    تدوین :
    اورن سارچ (Oren Sarch)
    فیلم بردار :
    كریس بیر لین (‍Chris Bierliien)
    توزیع کننده :
    Universal Pictures
    تاریخ انتشار :
    10 جولای 1998
    زمان :
    84 دقیقه
    رده بندی سنی
    R افراد زیر ۱۷ سال با همراهی والدین تماشا کنند.
    بودجه فیلم
    60 هزار دلار
    فروش فیلم
    3.2 میلیون دلار


    درباره فیلم:
    فیلمی "عدد پی" ساخته دارن آرنوفسكی گارگردان آمریکایی ، محصول سال 1998 می باشد. این فیلم برنده جایزه بهتریان کارگردانی از جشنواره سان دنس (Sundance) و برخی از جشنواره های دیگر شد
    عنوان فیلم به عدد ثابت ریاضیات که مبنای بسیاری از معادلات ریاضی می باشد اشاره می کند.
    فیلم "عدد پی" روی نگاتیو سیاه و سفید فیلم برداری شده است و با حداقل بودجه که با سرمایه گذاری شخصی "دارن آرونوفسکی" و بوسیله قرض هایی که او از دوستان گرفت (حدود 60 هزار دلار) ساخته شد. به گفته عموم او بودجه این فیلم را با فروش سهام های صد دلاری برای سرمایه گذاری در فیلم ساخت.
    با وجود انتشار محدود فیلم روی پرده های سینما ، فیلم در آمریکا بیش از سه میلیون دلار فروش کرد و فروش دیویدی فیلم هم به عنوان بسته همراه فیلم بعدی این کارگردان بسیار قوی بوده است.


    نمای داستان :
    فیلم در باره یك ریاضی دانی است كه در گوشه ای ازمحله چینی ها كنج عزلت گزیده و در صدد یافتن عددی است كه (فکر می کند با آن می تواند پولدار شود) اما در این میان دو دسته دیگر نیز به این عدد نیاز دارند زنی سیاه پوست كه از طرف یك شركت سازنده پردازنده می باشد و دیگری شخصی یهودی است ...


    تحلیل فیلم :
    دارن آرنوفسكی جوان و با ذوق با دوربین خود به حل ، شاید بهتر به وصف مسئله باقی در ذهن بشر می رود اما این بار بشر، بشر مدرن است بشری كه با اعداد و ارقام سر و كار دارد بشری كه با منطق ریاضی ، منطقی كه اشتباه یا تردید در آن وجود ندارد به حل فلسفه وجودی می رود و می خواهد حقایق را كشف كند آن هم با ابزاری كاملا منطقی ، ریاضیات .
    1- ریاضیات زبان طبیعت است .
    2- همه چیز اطافمان را میتوان با اعداد و ارقام ، تفسیر و درك كرد .
    3- اگر نمودار هندسی اعداد هر سیستمی را رسم كنیم الگوهای خاصی پدید می آیند .
    بنابر این الگوها در همه جا ی طبیعت وجود دارند حتی در خورشید (كه می توان آن را نشانی از خدا گرفت كه به كنایه در ابتدا فیلم میشنویم كه مكس نصیحت مادر كه زل زدن به خورشید بود را برای او را منع كرده كه نشانی از ایجاد سطحی نگری ایجاد شده توسط نسلهای قبل می باشد )
    مكس نمونه بشر مدرن كه در گوشه ای از محله چینی ها كنج عزلت گزیده و تنها با اعداد و ارقام و كامپیوتر خود سر و كله می زند و از دین و مذهب فراری شاید هم نیازی به آن ندارد ( لنی مایر : مذهبی هستی . مكس : نه علاقه ای به مذهب ندارم .) . حال چرا در محله چینی ها ؟ محله چینی ها نمونه ای كوچك از جهان است مردمی كه به اجبار ( ما دلیل اجبار را نمی دانیم ) به جایی آمدند ( این دنیا ) كه موطن آنها نیستند ولی اجبارا آنجا به رفتار های معمول زندگی می كنند.
    حتی نسل جدید آنها هم (جنا دختر همسایه) دارای مقدمه ای درون ذهن خود برای آینده خود برای كشف حقیقت دارد (ر.ك به سكانسی كه جنا از مكس سوالاتی می پرسد كه جواب آن او را متحیر می كند) . دو دسته ی دیگر كه به مكس نیاز دارند حال برای مقاصد شخصی، سرمایه داری و مذهبیون . نماد سرمایه داری زن سیاه پوست كه نشانه ای از لطافت ظاهری ولی خشونت و سیاهی داخل است ( سكانس تهدید مكس را بیاد بیاورید ) و مذهبیون كه مرد یهودی نماد آن می باشد البته یهودی بودن بیشتر به علت اغراق در خشن بودن انتخاب شده ولی بیشتر همان مذهبی بودن مد نظر است .
    سرمایه داری فقط كشف حقیقت را وسیله ای برای كسب درآمد و مذهبیون برای به روز كردن خود و شاید پیدا كردن مریدانی كه دیگر با معجزات دین نمی آورند ( سكانس جر و بحث بین سران جهود واقعا جالب بود ) . سیاهی كه گه گدار با كنتراست بالا می بینیم قصد در نمایش سیاهی سه دسته موجود دارد سرمایه داری ، مذهبیون و خود مكس ، سیاهی كه در اثر دنبال كردن جزئیات و رها كردن كلیات می باشد به وجود آمده و ولی دو چیز سعی در جلوگیری از این سیاهی دنیای مكس دارد یكی مادیات و لذات مادی (سكس و زن و ...سكانسی را به یاد بیارید كه در هنگام زدن دكمه Return ناگهان صدای دختری كه در همسایگی اوست او را لحظه ای باز می دارد ) و دیگری استاد پیرش ( سال رابرسون ) كه شاید به این حقیقت رسیده و نمی خواهد شاگردش از آن با خبر باشد كه لذت حال را با دانستن آینده خراب نكند ( به موضوع دژاوو در دوازده میمون به طور كلی تری پرداخته شده است ) اما پیرمردی كه ناگهان در مترو ناپدید می شود كیست ؟
    او در واقع همان نصایح استادش می باشد كه در دو جا بر او عینیت میابد در سكانسی كه برای او آوازی می خواند كه چكیده طرز فكر استاد راجع به مكس است كه ناگهان ناپدید می شود ، چون ذهن كنجكاو مكس راه خود را پیدا كرده است و دیگر گوش او به این حرفها بدهكار نیست
    و بار دوم كه سال از او دیگر نا امید شده است كه آنرا با پس گرفتن روزنامه به صورت عصبی نشان می دهد ولی باز هم شاگرد خود را رها نمی كند و به تعقیب او می رود ( ولی فكر او همراه اوست ).
    در ادامه نیاز به سرمایه داری رو هر چند از پشت درهای بسته میبینیم و رسیدن به جواب كه غرق در هاله ای نور است كه نمی دانیم پوچی است یا كمال .
    ولی تكلیف چیست چون نسل بعدی در راه است نسلی كه زیبایی جزئیات (برگ بر خلاف مكس كه به كل درخت نگاه می كرد) را می بیند ولی باز هم تشنه حقیقت است ولی مكس راهنمایی ندارد زیرا به جایی رسیده كه استادش رسیده بود شاید،
    علاوه بر این ها مهمترین هدف فیلم كه شاید درون مایه اصلی فیلم نیز باشد بیان این نكته است كه درك ماهیت حقیقت از حیطه عقل خارج است و باید ایمان داشت تا به آن رسید (ر-ك: درل در مغز - كوبیدن تكه ای از مغز در دستشویی توالت)
    کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم !
    نكته دیگر كه بیشتر جنبه سینمایی فیلم و استفاده به جا از تكنیك ها را می رساند استفاده از پن های شلاقی است كه ضرب آهنگی تندی به فیلم میدهد كه تداعی كننده گذر سریع لحظه هاست و اهمیت را بر روی چیزی نشان می دهد كه آرنوفسكی از مخاطبش می خواهد همچنین فیلم با حال و هوای خود ما را یاد دنیای پیچیده لینچ می اندازد كه نشان از پیروی آرنوفسكی از این كارگردان فقید دارد.



    حواشی و جوایز فیلم
    دارنوفسكی این فیلم را در سال 1998ساخت و بخاطر ساخت این فیلم مجبور شد پول های زیادی از دوستان و فامیل های خود قرض کند و تعداد زیادی قطعات کامپیوتری برای استفاده در این فیلم بخرد. این کمبود پول به حدی بغرنج شده بود که از هر دوست و آشنایی که اونها رو می شناخت در خواست 100 دلار پول برای پایان دادن فیلم می کردند. ولی بعد از اکران فیلم فروش بسیار خوبی کرد (حدود 3.000.000دلار) و موفق شد برنده جایزه بهترین فیلمنامه از Independent Spirit award بشه بعلاوه کاندید و برنده بهترین جوایز از جشنواره های مختلف هم شد. بسیاری از نقادان ارنوفسکی را بخاطر اینکه توانسته در سنین جوانی خود فیلم ای پرمحتوا و تاثیر گذار بسازد تحسین کردند.
    بازی تمام شد همه با هم کلاغ پر !!

    - – – ––•(-•LaDy Ds DeMoNa •-)•–– – – -


  19. کاربرانی که از پست مفید LaDy Ds DeMoNa سپاس کرده اند.


صفحه 3 از 13 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آموزشی: پورت سریال
    توسط MR_Jentelman در انجمن آموزش سخت افزار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th July 2009, 11:12 AM
  2. فایل: تمامی والپیپر های سریال لاست ” lost “
    توسط Asghar2000 در انجمن عکس های گوناگون
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th April 2009, 03:23 PM
  3. مفهوم دنباله
    توسط nafise sadeghi در انجمن ریاضیات عمومی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 28th November 2008, 11:02 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •