دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 53

موضوع: اشعار پابلو نرودا

  1. #11
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    به ياد خواهي آورد
    روزي پرنده اي را خيس از عشق
    يا رايحه اي شيرين را
    و بازي رودخانه اي كه قطره قطره
    با دستان تو عشق بازي مي كند

    به ياد خواهي آورد
    روزي هديه اي را از زمين
    كه چونان رسي طلائي رنگ
    يا چونان علفي
    در تو مي زايد

    به ياد خواهي آورد
    دسته گلي را كه از حباب هاي دريايي
    با سنگي چيده خواهد شد
    آن زمان درست مثل هرگز
    درست مثل هميشه است

    دستانت را به من بده
    تا به آنجا حركت كنيم
    جايي كه هيچ چيز ، در انتظار هيچ چيز نيست
    جايي كه همه چيز ، تنها در انتظار ماست


    دلم تنگه پرتقالِ من!


  2. 7 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  3. #12
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    هر وقت کور شوم
    شعري مي نويسم و مي گويم
    به آرزويم رسيدم
    به آرزويم
    به تـو نه
    تو از آرزوهايم رفته اي

    و حس بدي دست ميکشد روي سرم
    سرم را که مي چرخانم
    ميبينم روز هايي که چشمانم را سياه تر مي کنم
    عاشق تــــــــــر مي شوي

    و حس بدي که روي سرم دست کشيده بود ابر سياه باران زايي ميشود
    که هر لحظه قطره ي سياهي مي زايد
    و حل ميشود در بوم سفيدي از لباسم

    و من با خط بريل
    شعري مي نويسم و مي گويم
    به آرزويم رسيدم

    و هيچ جمله اي را توي پرانتز نميگذارم
    حتي حس بد را توي سطر ها لو مي دهم

    مثلا روزي که باران مي باريد
    و تو پخش شدي روي لباسم
    و من با چشمان پخش شده روي گونه ام
    عکسي که از تو کنار رودخانه کشيده بودم
    به آب انداختم


    - - - به روز رسانی شده - - -

    دست هايم را مي بيني ؟ آن ها زمين را پيموده اند
    خاک و سنگ را جدا کرده اند
    جنگ و صلح را بنا کرده اند
    فاصله ها را
    از درياها و رودخانه ها برگرفته اند
    و باز
    آن گاه که بر تن تو مي گذرند
    محبوب کوچکم
    دانه گندمم ، پرستويم
    نمي توانند تو را در برگيرند
    از تاب و توان افتاده
    در پي کبوتراني توامان اند
    که در سينه ات مي آرمند يا پرواز مي کنند
    آن ها دوردست هاي پاهايت را مي پيمايند
    در روشناي کمرگاه تو مي آسايند
    براي من گنجي هستي تو
    سرشار از بي کرانگي ها تا دريا و شاخه هايش
    سپيد و گسترده و نيلگوني
    چون زمين به فصل انگورچينان
    در اين سرزمين
    از پاها تا پيشاني ات
    پياده ، پياده ، پياده
    زندگي ام را سپري خواهم کرد
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. 7 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  5. #13
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    ما اين را از گذشته به ارث مي بريم
    و امروز چهره ي شيلي بزرگ شده است
    پس از پشت سر نهادن آن همه رنج
    به تو نيازمندم، برادر جوان، خواهر جوان !
    به آن چه مي گويم گوش فرا دار :
    نفرت غير انساني را باور ندارم
    باور ندارم كه انسان دشمني كند،
    من برآنم كه با دستان تو و من
    با دشمن، روياروي توانيم شد
    و در برابر مجازاتش خواهيم ايستاد
    و اين سرزمين را سرشار خواهيم كرد از شادي
    لذت بخش و زرين چون خوشه ي گندم

    - - - به روز رسانی شده - - -

    کوزه گر
    تن تو را يکسره
    رام و پر
    برای من ساخته اند.
    دستم را که بر آن می سرانم
    در هر گوشه ای کبوتری می بينم
    به جستجوی من
    گوئی عشق من تن تو را از گل ساخته اند
    برای دستان کوزه گر من.
    زانوانت سينه هايت
    کمرت
    گم کرده ای دارند از من
    از زمينی تشنه
    که دست از آن بريده اند
    از يک شکل
    و ما با هميم
    کامليم چون يک رودخانه
    چون تک دانه ای شن .

    - - - به روز رسانی شده - - -

    من آرزومند دهانت هستم ، صدايت ، مويت
    دور نشو
    حتي براي يك روز
    زيرا كه ...
    زيرا كه ...
    - چگونه بگويم -
    يك روز زماني طولاني ست
    براي انتظار من
    چونان انتظار در ايستگاهي خالي
    در حالي كه قطارها در جايي ديگر به خواب رفته اند !
    تركم نكن
    حتي براي ساعتی
    چرا كه قطره هاي كوچك دلتنگي
    به سوي هم خواهند دويد
    و دود
    به جستجوي آشيانه اي
    در اندرون من انباشته مي شود
    تا نفس بر قلب شكست خورده ام ببندد !
    آه !
    خدا نكند كه رد پايت بر ساحل محو شود
    و پلكانت در خلا پرپر زنند !
    حتي ثانيه اي تركم نكن ، دلبندترين !
    چرا كه همان دم
    آنقدر دور مي شوي
    كه آواره جهان شوم ، سرگشته
    تا بپرسم كه باز خواهي آمد
    يا اينكه رهايم مي كني
    تا بميرم !
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  6. 6 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  7. #14
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    و در ان زمان بود
    كه ( شاعري ) به جستجوي ام بر آمد
    نمي دانم !
    نمي دانم از كجا آمد
    از زمستان يا از يك رود
    نمي دانم چگونه
    چه وقت !
    نه !!
    بي صدا بودند و
    بي كلمه
    بي سكوت !
    اما از يك خيابان
    از شاخسار شب
    به ناگهان از ميان ديگران
    فرا خوانده شدم
    به ميان شعله هاي مهاجم
    يا رجعت به تنهايي
    جائيكه چهره اي نداشتم ...
    و
    ( او ) مرا نواخت !!
    نمي دانستم چه بگويم !
    دهانم راهي به نامها نداشت
    چشمانم كور بود
    و چيزي در روح من آغازيد :
    تب
    يا بالهايي فراموش شده !
    و من به طريقت خود دست يافتم :
    رمز گشايي اتش !
    و اولين سطر لرزان را نوشتم :
    لرزان ،
    بدون استحكام ،
    كاملا چرند !!
    سرشار از دانايي آنان كه هيچ نمي دانند!!
    و ناگهان ديدم
    درهاي بهشت را
    بدون قفل و گشوده !
    گياهان را
    تپش كشتزاران را
    سايه هاي غربال شده با تيغ آتش و گل را
    شب طوفان خيز و
    هستي را !
    و من
    اين بي نهايت كوچك
    با آسمانهاي عظيم پرستاره
    مهربانانه
    همپياله شدم !
    تصويري راز آلود
    خودم را ذره اي مطلق از ورطه اي لايتناهي حس كردم
    با ستارگان چرخيدم
    و قلبم
    در اسمان
    بند گسست ..
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  8. 6 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  9. #15
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    باد اسب است
    گوش کن چگونه می‌تازد
    از ميان دريا از ميان آسمان
    می‌خواهد ما را با خود ببرد
    گوش کن چگونه دنيا را زير سم خود دارد
    برای بردن من
    مرا در ميان بازوانت پنهان کن
    تنها يک امشب
    آنگاه که باران دهانهای بيشمارش را
    بر سينه دريا و زمين می‌شکند
    گوش کن چگونه باد چهار نعل می‌تازد
    برای بردن من
    با پيشانيت بر پيشانيم
    با دهانت بر دهانم
    تن ما گره خورده به عشقی که ما را سر می‌کشد
    بگذار باد بگذرد
    و ما را با خود نبرد
    بگذار باد بگذرد
    با تاجی از کف دريا
    بگذار ما را بخواند و بجويد
    زمانی که آرام آرام فرو می‌روم
    در چشمان درشت تو
    وتنها يک امشب
    در آنها آرام می‌گيرم


    - - - به روز رسانی شده - - -

    صدایت را فراموش کرده ام
    صدای شادت را،
    چشمانت را از یاد برده ام.

    با خاطرات مبهم ام از تو
    چنان آمیخته ام
    که گلی با عطرش.
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  10. 2 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  11. #16
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    این دختر دریا!
    ای خواهر پونه کوهی!
    ای شناگر! ای تنت پاک تر از آب چشمه ها
    ای پرنده!ای که خونت سرخ تر از سرخ
    با تو زمین به بر می نشیند
    با هر نفست
    چشم هایت با هر اشک رودی می زایند
    و دست هایت، دانه ها را بارور می کنند
    تو قلب زمین را
    تو، دل آب را می شناسی
    سینه هایت را چونان فیروزگان
    چون جواهری پرداخت کن
    تا آنها بزرگ شوند و زمین را در بر گیرند
    در میان بازوان من آرام گیر
    که تاریکی بمیرد، که سبزه بخندد
    که عشق بر ید
    در میا بازوان من آرام گیر
    به من تکیه کن



    - - - به روز رسانی شده - - -
    ...
    مجال ستایش موهایت ندارم
    باید برای تک تک آن نغمه ها سر دهم
    دیگر عاشقان تو را به چشم دیگر می طلبند اما
    تنها آرزوی من آرایش موهای توست
    تو و من ، چون سنگِ مزار فرو می افتیم
    و این گونه ، عشق نافرجام ما
    چون هستی جاویدانِ خاک ، پایاست
    دوست می دارم آن وجب خاکی که تو هستی
    من که در مراتع سبز ِ افلاک
    ستاره ای ندارم ، این تکرار ِ توست
    تو ، تکثیر دنیای من.
    در چشمان ِ درشت ِ تو نوری است
    که از سیارات مغلوب به من می تابد
    بر پوست تو ، بغض ِ راه هایی می تپد
    هم مسیر ِ شهاب و تندر ِ باران
    منحنی کمرت قرص مهتاب ِ من شد
    و خورشید ، حلاوت دهان ژرف تو
    نور سوزان و عسل ِ سایه ها
    من در خفا ، میان سایه و روح دوستت دارم.

    - - - به روز رسانی شده - - -

    کلمه های من
    نوازشگرانه برتو می بارید
    دیر زمانی صدف آفتابی اندام تو را دوست داشته ام
    تا به آ نجا که بیانگارم دارنده دنیایی ام
    از کوه ها برای تو گلهای شاد می آ ورم
    سنبل آبی، فندق تاری
    و سبد های وحشیِ بوسه
    میخواهم با تو آن کنم
    که بهار با درختان گیلاس می کند.
    ویرایش توسط تووت فرنگی : 19th March 2014 در ساعت 08:10 PM
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  12. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  13. #17
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    در گیسوانِ تو
    درختان کاج غنوده اند
    درختانی سترگ
    از مجمع الجزایری که منم.

    در پوست تو
    قرن ها خفته اند
    و در خلوت سبزت
    حافظه ام آرمیده است.

    این قلب گمشده را هیچ کس
    درمان نتواند کرد.
    (چنین می اندیشیدم)
    تا تو آمدی
    و بال و نهال
    با نفست طلوع کرد
    در همیشه ظلمات من
    و با لمس دستانت
    تنم را
    دوباره آفریدی.



    دلم تنگه پرتقالِ من!


  14. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  15. #18
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    هیتلر را در جهنم
    به چه کار اجباری واداشته‏اند؟
    آیا دیوارها و جسدها را نقاشی می‏کند
    یا دود مردگان سوخته را نفس می‏کشد؟
    غذایش آیا
    خاکستر کودکان سوخته است؟
    آیا از روز مرگش برای نوشیدن
    با قیف، خون به حلق او ریخته‏اند؟
    یا دندان‏های طلایی را که کشیده بود
    با چکش در دهانش می‏کوبند؟
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  16. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  17. #19
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    دست های تو
    سپیدند و لطیف
    و چشم های من
    مظاهر صلح.

    دلم تنگه پرتقالِ من!


  18. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


  19. #20
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اشعار پابلو نرودا

    به آرامی آغاز به مردن مي ‌كنی
    اگر سفر نكنی،
    اگر كتابی نخوانی،
    اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
    اگر از خودت قدردانی نكنی.
    به آرامی آغاز به مردن مي ‌كنی
    زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
    وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.
    به آرامي آغاز به مردن مي ‌كنی
    اگر برده‏ی عادات خود شوی،
    اگر هميشه از يك راه تكراری بروی ...
    اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
    اگر رنگ ‏های متفاوت به تن نكنی،
    يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
    تو به آرامی آغاز به مردن مي ‏كنی
    اگر از شور و حرارت،
    از احساسات سركش،
    و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی ‌دارند،
    و ضربان قلبت را تندتر مي‌ كنند،
    دوری كنی . . .
    تو به آرامی آغاز به مردن مي ‌كنی
    اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،
    اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
    اگر ورای روياها نروی،
    اگر به خودت اجازه ندهی
    كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ ات
    ورای مصلحت ‌انديشی بروی . . .
    امروز زندگی را آغاز كن!
    امروز مخاطره كن!
    امروز كاری كن!
    نگذار كه به آرامی بميري
    شادی را فراموش نکن ..

    دلم تنگه پرتقالِ من!


  20. کاربرانی که از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند.


صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •