استون‌هنج ایرانی است

بنای بزرگ سنگی استون‌هنج در جنوب انگلستان قرار دارد، که توسط باشندگان اروپای باستان ساخته شده‌ است. سازندگان استون هنج، در حدود 2000 آریایی میترایی، برابر با ۳0۰۰ ق.م، سنگ های این بنا را به شکل چند دایره تو در تو، در مکان فعلی آن کار گذاشتند. احتمالاً از این دایره‌ های سنگی برای مشاهده حرکات خورشید و ماه و ستارگان، که در آن زمان طی مراسم مذهبی مورد پرستش قرار می ‌گرفته، استفاده می‌ کردند. سنگ هایی شبیه به آنچه که در این بنا به کار رفته، در مناطق دیگر مانند کارناک فرانسه و نیوگرنج ایرلند، یافت شده‌ است.
چه کسی می‌داند که استون هنج دقیقا چگونه ساخته شده‌، سنگ هایی بزرگی، که تا ۵۰ تن وزن داشتند، با کشتی از فاصله 220 کیلومتری حمل شده، روی غلطکها به وسیله گروهی از مردان کشیده شده، و به محل آورده می‌ شدند. وقتی سنگها به محل می ‌رسیدند، با استفاده از طناب و در صورت لزوم با ایجاد سراشیبی خاکی، آنها را در حالت ایستاده قرار می ‌دادند. بیشتر بنا های بزرگ برای دانش امروزی یک معما می ‌باشند، همیشه دانشمندان و باستان شناسان سعی در یافتن اسرار ساخت آنها کرده‌ اند. برای مردم قدیم این یک کار بسیار مشکل بود، که بتوانند سنگ های بزرگ را طوری در کنار هم قرار دهند، که دارای یک شکوه عظیم شود. این بناها می‌ توانستند به عنوان محل سکونت، معابد، مقابر و یا حتی تقویم‌ های بزرگ در فضای باز مورد استفاده قرار گیرند. مردم می‌ توانستند با دنبال کردن حرکت اجرام آسمانی، درباره فصل های سال چیز هایی یاد بگیرند. دانشمندان باستان به مقدار زیادی برای درو کردن محصولات و غذای خود به فصول سال متکی بودند. آنها فصلها را به ‌وسیله مراسم و تشریفات مذهبی جشن می ‌گرفتند. احتمال اینکه این مناطق و نواحی حکم مقدس برای مردم داشته‌ است، بسیار زیاد می ‌باشد. بسیاری از متخصصان بر این باورند که این حلقه بزرگ سنگی در استون هنج، برای نظارت و همچنین به عنوان معبدی برای ستایش کردن به کار می ‌رفته‌ است. آنها به خاطر وضعیت قرار گرفتن سنگ بزرگ به نام سنگ هیل (سنگ پاشنه) که حدود ۶ متر ارتفاع و ۳۵ تن وزن دارد، چنین حدس می زنند. هنگامی که در لحظه تغییر تابستان ۲۲ ژوئن، طولانی‌ ترین روز سال، خورشید طلوع می ‌کند، به سنگ هیل می ‌تابد، و یک سایه بلند بوجود می ‌آید، که تدریجاً از مرکز بنا عبور می‌ کند. این امر ثابت می‌ کند که استون هنج بر اساس دستورات نجومی ساخته شده ‌است و اهداف مذهبی هم داشته ‌است. در سال 1960، منجم آمریکایی جرالد هاوکینگ چنین نظر داد، که استون هنج، یک رصد خانه و تقویم پیچیده‌ ای بود. تفاسیر نجومی استون هنج با وجود بی دقتی هایی که دارد هنوز هم محبوب مانده است. بسیاری از محققین حدس می‌زنند افرادی که استون هنج و جا های دیگر را ساخته اند، دانسته‌ های ریاضی را که برای پیش گویی بسیاری از وقایعی که در نظریه جرالد هاوکینگ موجود است، بدست آورده بودند. قصه گویان می‌ گفتند مارلین جادوگر سنگها را در زمان شاه آرتور افسانه‌ ای قرن پنجم میلادی از ایرلند به استون آورده‌ است. امروزه متخصصان پی برده‌اند، که قدمت استون هنج بسیار بیشتر از تاریخ فوق است. این بنا در سه مرحله ساخته شده ‌است، که تقریباً آغاز بنای آن از سال 1900 آ،م، برابر با ۳۱۰۰ ق.م، بوده‌ است. این مسئله ثابت می‌ کند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است. اولین مرحله یک کانال گرد با یک ساحل خاکی در درون آن بود، تقریباً یک هزار سال پیش، در طول مرحله دوم، کارگران دو حلقه متحد المرکز از سنگها را در مرکز بنای اصلی بلند کردند. احتمالاً برای آن از ۸۰ قطعه سنگ آتشفشانی باریک، به نام سنگ آبی استفاده نمودند. آنها بیشتر از کریستال های سنگ چخماق تشکیل می‌ شدند، و به نظر می‌رسد از معادن کوه‌ های پرسلی در دایفد، به آنجا آورده باشند. فاصله این منطقه تا استون هنج ۲۱۷ کیلومتر ۱۳۵ مایل است. احتمالاً یک تیم از کارگران سنگ های ۵/۴ تنی را به ‌وسیله قایق در بیشتر طول راه حمل کرده ‌اند. احتمالاً سپس آن سنگها را به ساحل کشیده‌اند. سومین مرحله از ساخت این بنا در سال 3000 آ،م، یا ۲۰۰۰ ق.م، شروع شد، سنگ های آبی با ۸۰ قطعه سنگ های سیاه بزرگ مرکزی به نام سارسین تعویض شدند، اینها همان سنگ های معروف هستند، که امروزه هم دیده می ‌شوند. این سنگها از ناحیه اطراف مارل بورو داون به آنجا آورده شدند، اما حمل آنها هم حتی مشکلتر از سنگ های آبی بود. وزن آنها تا ۵۶ تن می ‌رسید، و هر کدام را باید به ‌وسیله گروهی از مردان روی زمین می ‌کشیدند، بیشتر سنگ های سارسین به شکل یک حلقه در کنار هم چیده شدند. پنج تریلیتون نیز در داخل حلقه قرار گرفتند، که از ۲ سنگ ایستاده که روی آنها یک سنگ افقی قرار می‌ گرفت، تشکیل می ‌شدند. امروزه فقط ۳ تریلیتون باقی مانده‌ است. حرکت دادن سنگ ‌های عظیم الجثه به محل استقرار شان، یک کار بسیار عظیم بود، یک مطالعه نشان می ‌دهد که یک هزار نفر در مدت ۳ هفته می ‌توانستند فقط یک قطعه را به استون هنج حمل کنند. حتی با استفاده از چنین نیروی کار عظیمی، ساخت قسمت مرکزی بنا بیش از ده سال طول می ‌کشید. همچنین خرسنگ هایی نظیر استون هنج در شمال انگلستان موسوم به دایرهٔسویین ساید که در طی قرن‌ها در زمین فرو رفته اند، و دایرهٔ کالانیش یافت می ‌شود، و به علاوه خرسنگ ‌های عمودی باشکوهی در میان دشت آدبری که نماد جنس مذکر و مونثند نیز موجود است. بعضی براین باورند که این خرسنگ‌ها خاصیت شفا دهندگی نیز دارند، مثلا کودکان بیمار را از میان سوراخ‌ های واقع در خرسنگ‌ های دایره‌ای شکل واقع در کورن وال عبور میدهند، و گفته می ‌شود عده‌ای از این سنگ‌ها نشان دهندهٔ کانال های نیرو در زمین نیز هستند. مطالب فوق غیر علمی و تحقیقی است، که درباره استون هنج گفته اند، همه شاید و احتمالاً و شک و تردید و این موضوعات است. یک جمله را در مقاله قهوه ای کردم که می گویند: بیشتر بنا های بزرگ برای دانش امروزی یک معما می ‌باشند. باید به آنها گفت معما نیست، شما اروپاییان نمی خواهید دنبال واقعیت بروید، و سر خود را در دروغها کرده اید، منشأ ساخت و دانش این بناها در ایران باستان است.
عکس استون هنچ، عکس شماره 5822 . اسناد و مدارک زیادی وجود دارد، که استون هنج یک اثر تاریخی باستانی است، و چیدن سنگها از حقه های تاریخ سازی بریتانیای نمی باشد. باستان شناسان انگلیسی در این فکر هستند، که بومیان تاریخی جزیره چگونه و با کدام سابقه ذهنی توانستند این بنا را علم کنند. هرگز آنها نمی توانند و نمی خواهند تصور و بررسی کنند، که کار ایرانی های مهاجر به جزیره بوده است، این وظیفه حرفه ای های ایرانی است، که در این بخش های تاریخ تحقیق و تحلیل نمایند. درباره استون هنج مقداری مطالب گفته و نوشته اند، که هیچ کدام پایه و اساس تاریخی و باستان شناسی ندارد، فقط نخواسته اند بگویند یک کار میترایی ایرانی است. نمونه سنگها و معابد و گورستان های ایرانی، در انگلستان و ایرلند و فرانسه بسیار وجود دارد، قبلاً عکس و مطالب از آنها پست کرده ام. گروه هایی از مردم تمدن جیرفت، در هزاره یک و دو ایرانی، با کشتی از خلیج فارس به انگلستان و ایرلند رفتند، زیرا زبان و آثار زیاد نزدیک به ایرانی، بیشتر از نقاط دیگر اروپا در آنجا وجود دارد. ولی در طول تاریخ از هزاره دوم تا چهارم آریایی میترایی، اقوام مختلف ایرانی از راه زمینی ترکیه و بالکان یا اوکراین و لهستان به اروپا رفته اند، و با ترکیب شدن های متعدد در مسیر زمینی، آثار خالص ایرانی کمتر باقی مانده است. سومین نوع مهاجرت ایرانی ها، در زمان اسکندر کتاب اسکندر تاریخ ایران اسکندر یونانی نیست، در قرن های آخر هزاره پنجم آریایی میترایی اتفاق افتاد، آثار دینی مهر و میترا در اروپا، ثمره این حرکت ایرانی بوده است. دلایل متعدد برای اثبات این مهاجرت ها وجود دارد، که بعلت مفصل بودن هر یک، به مرور می نویسم، مثلاً برای اولین دور مهاجرت ایرانیها به انگلستان، یک دلیل خیلی خوب را می توان گفت. خود انگلیسی ها هرگز نمی خواهند بگویند، که مهاجران و اولین آدم های متمدن وارد شده به جزیره ایرانی ها بوده اند، اما نمی توانند آنرا کتمان کنند، چون دم خروس هایی به بزرگی سنگ های استون هنچ دیده می شود. آنها می دانند که این سنگها از فاصله 220 کیلومتری با کشتی، و سپس با تکنیک به محل کنونی حمل شده است، پس چه کسی می توانسته چنین کشتی و کارایی و توانایی در نجوم، در هزاره دوم آریایی میترایی را داشته باشد، فقط مردم تمدن جیرفت بودند. اگر این مهاجران زمینی بودند، هرگز نمی توانستند چنین کشتی هایی داشته باشند، که سنگ های چند ده تنی را حمل کند. ادامه دارد و باز نویسی می شود.


حروف الفبای تمدن جیرفت
اولین حروف الفبای جهان در منطقه باستانی جیرفت کشف گردید، اگر این چند کتیبه در هر کجای جهان یافت می شد، مردم آن کشور درباره آنها کلی تحقیق و تحلیل می کردند، و کلی تبلیغات که چه بوده و چه نبود. ولی در ایران همه بی خیالش هستند، که می تواند دو علت عمده داشته باشد، یا نمی دانند یا نمی توانند. در این پست سعی می کنم، شروع به کشف و یافتن رمز و راز حروف الفبای تمدن جیرفت نمایم. حروف الفبای جیرفت با علائم مهندسی است، هر سیلاب شامل یک علامت است، که در کنار سیلاب بعدی قرار می گیرد، این حروف الفبا در هزاره سه و چهار آریایی میترایی به چین استان ایران رفت، و به مرور اشکال مهندسی سیلاب را از دست داد، و سپس توسط مردم چین ایران، به کشور چین برده شد، حروف الفبای چین ایران در بعضی ظروف باستانی دیده شده است، که به اشتباه پنداشته اند از کشور چین است، درصورتیکه راز خواندن آن در حروف الفبای جیرفت قرار دارد. این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود. اسلام و ایلام و سلام اسلام به معنی پاک و مقدس است، اسلام = اس + لام، اس به معنی پاک است: اسپهان، استهبان، استخر، اسکندور، و غیره. لام به معنی مقدس و روشنایی دهنده است، ایلام = ای + لام، ای همچنان در بعضی از زبان های محلی قدیمی ایران به معنی همه است، که در جمع با لام مقدس می شود: ایلام مقدس یا چغامیش. از لام به معنی روشنایی دهنده، لامپ و لاما (کشیش بودایی یا در واقع بوداسپی) بیرون آمده است. ای به معنی همه، بعدها در نام ایران خود نمایی نمود، ای + ران، که می شود سرزمین همه (ای = همه + ران = جایگاه پروار و پر برکت). اس از زبان های باستانی ایرانی، در هزاره سوم و چهارم آریایی میترایی با ایرانیان به اروپا رفت، و به صورت یکی از حروف الفبای انگیسی شد، و در لغات بسیاری معنی پاک خودش را حفظ کرد، اسکول = اس + کول، کول به معنی جایگاه کوچک است، و با اس مقدس مدرسه می شود، نمونه از اس زیاد است. در هزاره اول و دوم آریایی میترایی هر کدام از حروف الفبا یک نماد داشتند، هیروکلیف ایرانی برعکس نوع مصری آن، با خطوط منظم هندسی مشخص می شد. بنظر من در این حروف اس، در نقش مربع می باشد، که بعد ها در زبان انگلیسی اس کوار گفته شد، که می شود همانند علامت اس، زیرا وار به معنی مانند و گونه می باشد، اسکوار = مربع. یک روستای کهن در شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی وجود دارد، که امروزه بنام اسکندر معروف شده است، ولی پیرمردان آن روستا می گویند، درست نام روستا اسکندور است، (اس + کندور)، که در گذشته کندور پاک و مقدس را آتش و دود می کردند، آن پیرمردان عزیز و با ارزش، از اینکه به روستایشان اسکندر می گویند، بشدت دلخور هستند، و می گویند اسکوندور Skondor درست است. کندر یا کندور = کن یا کون = خمیره، شیره، و در یا دور = پرارزش. در هزاره های اول تا پنجم آریایی میترایی، هر یک از حروف الفبای ایرانی شکل و معنی خاص داشتند، الف، جیم، میم، لام و غیره. تا یکصد سال پیش، لام در نزد بسیاری از دراویش جزو حروف مقدس بشمار می رفت، و این مقدس در ایلام خود را نشان می دهد. اگر آشوریها و یا غیره، در نیمه هزاره پنجم آریایی میترایی برای ایلام معنی دیگری گفته اند، مربوط به خود آنها یا ترجمه غلط می باشد، ایلام، که به معنی مقدس همه است، از حروف و واژه های هزاره اول تا چهارم آریایی میترایی است.
عکس کتیبه های کشف شده در تمدن جیرفت، عکس شماره 4147، تعداد حروف الفبای ایرانی بسیار بود، باید با کمک آوای حروف الفبای زبان انگلیسی، و گمانه زنی های متعدد، تعدادی از آنها را کشف نمود. مثلاً امروزه حروف اس و ای در زبان فارسی وجود ندارد، و در زبان انگلیسی بخاطر جزیره ای بودن، الفبای آریایی دست نخورده تر مانده است. به تعبیر دیگر ریشه زبان انگلیسی در تمدن جیرفت است، هر کس قبول ندارد، برود حروف و لغات انگلیسی را ریشه یابی و تحلیل کند، خود بخود به تمدن جیرفت می رسد. با اضافه شدن ک کوچک کردن، به اس پاک، اسک شده است، و طی یکی دو هزاره با تغییر آوا اسک گردیده، مانند روستای آب اسک در جاده هراز، و سپس طی یکی دو هزاره دیگر اشک شده است، بمعنی آب پاک یا اشک چشم. شباهت جالب و قابل توجهی با اختلاف حروف اول، در ایلام و اسلام و سلام وجود دارد، زیرا هر سه از واژه های اصیل آریایی میترایی یا ایرانی می باشند، که در نهایت اسلام بعنوان یک دین اصلی، توسط ایرانیان پذیرفته شد. در زبان فارسی امروزی بعضی از حروف مانند: س Sa، او O، اس S، ای E، و.. را نداریم، درصورتیکه در زبان های باستانی ایران وجود داشته اند، آنها در حروف جیرفتی هم می باشند، که باید با پیدا شدن کتیبه های بیشتر، تحقیق شود و کشف گردند. مانند: سلام، س = سر + لام = مقدس و روشن، که سلام به زبان باستانی ایرانی می شود: سرت سلامت یا سرت روشن و مقدس. س = سر، مانند سقف = س + قف = قفس = پناه، و سقف = سر پناه، تمام 30 زبان باستانی ایران و سپس زبان های بوجود آمده از آنها مانند عربی و انگلیسی، ریشه در زبان و حروف الفبای جیرفت دارند. بسیاری به اشتباه یا دانش کم، مثلاً می گویند: سلام و اسلام و... واژه های عربی هستند، لامپ و اسکول و غیره، انگلیسی، ایلام و.. آشوری و اینجایی و آنجایی هستند، درصورتیکه زبان های عربی و انگلیسی، تدوین شده توسط ایرانی ها و از زبان های ایرانی است. بنظرم این مقاله اولین بار برای کشف حروف الفبای تمدن جیرفت است، بنابر این ممکن است کم و بیش داشته باشد، به مرور ادامه می دهم و بازنویسی می کنم. اگر می دانید که تاکنون شخصی در این باره تحقیقات دارد، در نظرات بگویید، همچنین علاقمندان نسبت به کشف رمز خطوط جیرفتی، با هوش و دانش خود اقدام کنند. او O می تواند دایره باشد، و خود را در اورنگ به معنی غلط امروزی پرتقال نشان داده است، او = دایره و رنگ = گرد رنگی، نارنگ، تورنگ، بادرنگ و...، مرکبات با پیشوند های تعریف خودشان هستند. س = سر می تواند دایره ای باشد، با علامت هایی داخل آن. مخ، مغ، به معنی مرکز می باشد، که می توان مرکز عقل و اندیشه هم دانسته شود، بعدها و در طول زمان بای و بک و... به معنی رهبر و رهبر دینی و خداوند قومی و غیره در راستای آن بوجود آمد. مخ یا مغ بدلیل اهمیت، می توانند دارای یک علامت ویژه در این حروف باشند، که ممکن است بنوعی با اس و س و یا لام، ارتباط داشته باشند. سجده = س Sa + گ + ده، .... ادامه دارد ایران، تهران، پارس ایران = ای + ران، که می شود سرزمین همه (ای = همه + ران = جایگاه پروار و پر برکت)، مانند تهران = ته = پائین + ران. ران به معنی جای چاق و پر برکت، ماند ران پا، ران گوسفند و گاو. در بعضی از کلمات ر از ران افتاده و فقط ان آن باقی مانده است، که چگونگیش را باید در حروف یافت. پارس = پرس ParSa = پر + س، پر عمامه ای سبک ابریشمی که رهبران دینی به سر می گذاشتند، س هم که به معنی سر است، یعنی افرادی که عمامه ای به سر داشتند، پرس یا پرسر یا پارس و پارسا بودند. از پر، پرنیان بوجود آمد، پر + نیان. نام پرس بعدها به سرزمین این مردمان اطلاق شد، یونانیها به آنها پرس یا پارسا یا با تغییر آوا پرشا گفتند، بعد از مهاجرت یونانیها و رومیها به اروپا، نام پرشیا را با خود بردند. .... ادامه دارد
عکس عمامه شاه هخامنشی در یک نبرد تاریخی از کاشی نگاره باستانی، و عکس یک کشاورز نوازنده از روستای سام آباد استان خراسان جنوبی، عکس شماره 4595. با دقت در آثار متوجه می شویم، لباس این کشاورز امروز در سال 7000 آرایی میترایی، همانند همان شاه های هخامنشی است.
انوش راويد