ماشین زمان؟ یا اولین دستگاه واقعیت مجازی تاریخ؟
آرزوی سفر به زمان‌های دیگر یا آرزوی تجربه یک فیلم به شکلی که گویی واقعاً در آن فضا حضور دارید. انگیزه هر چه که بوده، بیش از نیم قرن است که مخترعان و اهل فن تلاش می‌کنند واقعیت مجازی را به واقعیت واقعی تبدیل کنند.



روی یک موتورسیکلت نشسته‌اید و در خیابان‌های بروکلین پرسه می‌زنید. باد موهایتان را مثل شلاق روی صورتتان می‌زند. حال و هوای وصف‌ناپذیر شهر را استشمام می‌کنید و تمام بدنتان از لرزش موتورسیلکت می‌لرزد. و نوبتتان تمام می‌شود.

این یعنی تجربه یک نوبت نشستن روی صندلی شبیه‌ساز سنسوراما Sensorama (ترکیب حس + درام)، ماشینی از سال 1962 که فیلم‌های 3 بعدی را با صدای استریو، بوهای مختلف و حتی وزش باد پخش می‌کرد تا شما را در محیط فیلم غرق کند.

سنسوراما یکی از اختراعات حوزه 3 بعدی بود که «مورتون هایلیگ» فیلم‌بردار و مخترع خوش‌فکر به دنیا تقدیم کرد. تفکرات او درباره اضافه کردن لایه‌هایی از محرک‌های حسی برای بهبود تجربه سینمایی افراد، راه را برای پروژه‌های واقعیت مجازی امروز باز کرد.


شبیه‌ساز سنسوراما
هایلیگ ظاهراً به چیزهایی علاقه داشت که موهایش را به عقب می‌برد! این را می‌توان به وضوح از بادسازی فهمید که در ماشین سنسوراما تعبیه کرده بود. اما دلایل دیگری هم این را ثابت می‌کند: ماجراجویی‌هایی که در سرتاسر دنیا داشت.

وی بعد از چند سال که از دانشگاهش گذشت، وارد ارتش و در کشورهای دیگر به خدمت اعزام شد. در سال 1946 مسئول خدمات فیلم سپاه پزشکی ارتش در شهر مارسی فرانسه شد. اما یک سال بعد ارتش را ترک کرد و به دانشگاه بازگشت. نقاشی را در فرانسه، فلسفه را در سوئیس، کارگردانی فیلم را در ایتالیا آموخت و بعدها کارشناسی ارشد هنرهای ارتباطی را در پنسیلوانیا گرفت. بعد از این‌که شیره دنیا را کشید، مدتی در مکزیک آرام گرفت و همین جا بود که در سال 1955 مقاله آینده‌نگرانه خود به نام «سینمای آینده» را نوشت.

«دنیای جدید شجاع» رمان فوق‌العاده مشهوری نوشته «آلدوس هاکسلی» درباره زندگی آینده بشر بود که از «فیلی»ها صحبت می‌کرد، عناصری که می‌توانستند جلوه‌های حسی به فیلم‌ها اضافه کنند. هایلیگ تحت تأثیر این رمان شروع کرد که تحقیق درباره امکان افزودن ویژگی‌های لمسی و حسی به فیلم‌های کوتاه. وی در مقاله خو می‌نویسد: «بدون حضور فعال بیننده، نمی‌توان حسی را منتقل کرد، هنری در کار نیست.»

هایلیگ در تلاش برای گسترش هنر سینما در دهه 1950 تنها هم نبود. در صنعت سینما موجی آغاز شده بود و استودیوها همه سعی داشتند صفحه‌ها و پرده‌های بزرگ‌تر و عریض‌تر، ویژگی‌های 3 بعدی و صدای فراگیر استریوفونیک را به امکانات خود اضافه کنند. اسم‌هایی مثل سینراما، کولوراما، صفحه پانورامیک، و سینماسکوپ بر تابلوی سینماها نقش بسته بود، به امید این‌که این ادعاهای بزرگ مشتریان بیش‌تری را جذب کند.

با این حال، اکثر این فناوری‌ها تنها ابعاد تصویری و صوتی فیلم را بهبود می‌داد، و به دیگر حس‌ها توجهی نداشت. یکی از استثناها در این زمینه ماشین بو-دید Smell-O-Vision بود که مخترع سوئیسی «هانس لوب» آن را اختراع کرد. این دستگاه همراه با فیلم «بوی معما» در سال 1960 برای اولین بار به کار گرفته شد. اما بوهایی که این دستگاه در فضای سینما پخش کرد، یا اصلاً به موقع نبود و یا آن‌قدر اندک بود که احساس نمی‌شد. در نهایت این پروژه نتوانست مخاطبین زیادی جلب کند.



هایلیگ پس از نوشتن مقاله سال 1955 خود، قدم در راه ساخت دستگاهی گذاشت که توصیفش کرده بود. دستگاهی که بتواند چهار حس از پنج حس را ایجاد کند: دیدن، شنیده، بوییدن، و لمس کردن. این دستگاه در سال 1962 پروانه انحصاری دریافت کرد و شبیه‌ساز سنسوراما نام گرفت. هایلیگ حتی دوربین فیلم‌برداری 3 بعدی مخصوص خود را هم برای ضبط فیلم‌های کوتاهی طراحی کرد که برای نمایش در شبیه‌ساز مناسب بودند. این دوربین یک دوربین فیلم‌برداری دوگانه سایدبای‌ساید 35 میلی‌متری با اندازه‌ای کوچک بود که می‌توانست با دست حمل و استفاده شود. هایلیگ چندین فیلم کوتاه برای شبیه‌ساز خود ساخت، از جمله «موتورسیکلت»، «بلی دنسر» و «دون باگی» که همه را خودش فیلم‌برداری، تهیه و ادیت کرده بود.

شبیه‌ساز سنسوراما از یک صندلی و یک نمایشگر واحد (با قابلیت تبدیل به چهار عدد)، چند دستگیره و چند سوراخ تماشا ساخته شده بود که در اطراف خود کانال‌هایی برای دمیدن هوا داشتند. سر و گردن بیننده درون محفظه‌ای قرار می‌گرفت تا نهایت تمرکز فرد روی فیلم قرار گیرد. فیلم 3 بعدی از طریق نمایشگرهای مختلفی پخش می‌شد که تقریباً سراسر زاویه دید جانبی فرد را پوشش می‌داد. دستگاه حتی نور ماورای بنفشی هم داشته که سطح نمایش را برای کاربر بعدی تمیز می‌کرد.

به گزارش سافت‌گذر ؛ در فیلم موتورسیکلت، صندلی بیننده شروع به تکان خوردن می‌کرد، گویی که واقعاً سوار یک موتورسیکلت باشد. دسته‌ها هم متناسب با جاده می‌لرزید. صدای موتور و محیط هم به شکل کاملاً فراگیر به بیننده منتقل می‌شد. فیلم به صورت اول شخص بود و از دید موتورسواری بود که خیابان‌ها را طی می‌کرد. باد و بوهای شیمیایی هم که با پنکه و از راه کانال‌ها به سمت بیننده می‌آمد به افزایش «واقعیت» فیلم کمک زیادی می‌کرد.

شبیه‌ساز سنسوراما ابتدا برای استفاده به عنوان یک ماشین بازی در نظر گرفته شد، اما گفتند زیادی پیچیده است. به کمپانی‌هایی مثل فورد و اینترنشنال هاروستر هم پیشنهاد شد تا این دستگاه را در اتاق نمایش خود بگذارند، اما هیچ‌کدام قبول نکردند. در آن زمان پیدا کردن سرمایه‌گذار تقریباً غیر ممکن بود، بنابراین سنسوراما در همان مرحله نمونه اولیه باقی ماند.



هایلیگ همچنان به ساخت اختراعات دیگری با همین موضوع ادامه داد و در سال 1969 نمونه انتزاعی «تجربه سینمایی» خود را ثبت پروانه کرد. هر صندلی را یک شبیه‌ساز سنسوراما در نظر گرفت، با این تفاوت که به جای صفحه‌نمایش واحد، دیوار خمیده رو به روی همه بینندگان، یک صفحه بزرگ به سبک آی‌مکس امروزی بود.

هایلیگ در تمام این مدت مشغول نوشتن، کارگردانی، و فیلم‌برداری پروژه‌های مختلفی هم بود، و حتی مشاوره هم می‌داد. وی به ساخت اتاق‌های جلوه، توهم، و تجربه در دهه 70 کمک کرد و نقش بزرگی در دنیای 3 بعدی داشت. فعالیت‌های او منجر به تشکیل پروژه‌هایی مثل سینمای سه بعدی ثریلراما Thrillerama شد. وی تجارب ارزشمند خود در ساخت فیلم‌های سه بعدی را با تمام دنیا به اشتراک گذاشت.

برخی از پروژه‌های جانبی هایلیگ حتی وارد دنیای واقعی هم شدند. «سوپرکروزر» کمپانی وی در دهه‌های 80 و 90 محصولات اسکیت‌بوردی را به فروش رساند که از جمله آن‌ها اسکوترهای گازی، برقی، و اسکیت‌های خاکی بود که در همه زمین‌ها قابل استفاده بودند. ماجراجویی‌های حسی او به حوزه مجازی محدود نماند.

به گزارش سافت‌گذر ؛ ارتباط واضحی هست میان شبیه‌ساز سنسورامای هایلیگ و پروژه‌های واقعیت مجازی امروز، اما در بسیاری از دستگاه‌های جدید دیگر خبری از محرک‌های چند لایه حسی نیست. البته محققان زیادی طی سال‌ها درباره ساخت «صفحه‌نمایش‌های بویایی» تحقیق کرده‌اند. آزمایشگاه «ایشیدا» در دانشکده مهندسی و فناوری دانشگاه توکیو توانسته بوهای مختلف را بر اساس موقعیت یک شیء روی صفحه‌نمایش ایجاد کند. مثلاً بوی قهوه از فنجانی ساطع شود که در گوشه‌ای از تصویر دیده می‌شود. این آزمایشگاه اعلام کرده که می‌خواهد امکان ایجاد گرما و باد را هم به صفحه‌نمایش خود اضافه کند. کمپانی‌هایی مثل «سنتی» حتی لوازم جانبی برای گوشی‌های هوشمند ساخته‌اند که اعلان‌های مختلف را به شکل بوی قهوه، دارچین، و گوشت سرخ‌شده به کاربران می‌رسانند.

علاوه بر این‌که این‌گونه اختراعات ممکن است میز صبحانه را به هم بریزد و با آن‌چه هایلیگ در پی آن بود فاصله زیادی داشته باشد، نکته دیگری هم هست: بعضی وقت‌ها هیچ چیز جای واقعیت را نمی‌گیرد.
کد خبر: 19432 گروه خبری: اخبار فناوری اطلاعات منبع خبر: سافت گذر