طلب آمرزش براى ديگران
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد یازدهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
«4» اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَدْرَكَهُ مِنِّي دَرَكٌ أَوْ مَسَّهُ مِنْ نَاحِيَتِي أَذًى أَوْ لَحِقَهُ بِي أَوْ بِسَبَبِي ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَرْضِهِ عَنِّي مِنْ وُجْدِكَ وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِكَ «5» ثُمَّ قِنِي مَا يُوجِبُ لَهُ حُكْمُكَ وَ خَلِّصْنِي مِمَّا يَحْكُمُ بِهِ عَدْلُكَ فَإِنَّ قُوَّتِي لَا تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِكَ وَ إِنَّ طَاقَتِي لَا تَنْهَضُ بِسُخْطِكَ فَإِنَّكَ إِنْ تُكَافِنِي بِالْحَقِّ تُهْلِكْنِي وَ إِلَّا تَغَمَّدْنِي بِرَحْمَتِكَ تُوبِقْنِي]
خدايا! هر يك از بندگانت كه از جانب من صدمهاى به او متوجّه شده، يا از سوى من آزارى به او رسيده، يا از من يا به سبب من ستمى بر او شده، و از پى آن ستم به گونهاى حقش را پايمال كردهام، كه باز گرداندن آن حق برايش ممكن نيست، يا با حقى كه بر عهده من دارد، چنان از او پيش گرفتهام و از دستش فرار كردهام، كه يافتن من براى گرفتن حقّش به هيچ عنوان برايش ميسّر نيست، در عين همه اين امور بر محمد و آلش درود فرست، و آن صاحب حق را به توانگرى خود از من راضى كن، و حقّش را به طور كامل از نزد خود بپرداز، و مرا از عقوبتى كه بر اساس فرمانت مستحق آن شدهام نگاه دار، و از كيفرى كه عدالتت به آن حكم مىكند نجاتم ده؛ زيرا نيروى من تاب عذاب تو را ندارد، و براى طاقت من امكان تحمّل خشم تو نيست. به درستى كه اگر مرا بر پايه حق مكافات كنى هلاكم مىكنى، و اگر به رحمتت نپوشانى، به مهلكهام مىاندازى
از نشانههاى عظمت روحى و مرتبه بلند تقوا و تربيتى انسان در اسلام؛ درخواست غفران و عفو براى كسى است كه نسبت به مقام او آزار روا داشته يا حقى را از بين برده است.
اين روش از بزرگترين عبادتهايى است كه به راه يافتن به مقامات و قرب معنوى كمك كرده است و بندگانى، از اين مسير در جهت فرشته گونه شدن گامهاى مؤثّرى برداشتهاند.
رسول اللّه اعظم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
عَلَيْكُم بِالْعَفْوِ؛ فَإِنَّ الْعَفْوَ لايَزيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزًّا فَتَعافَوْا يُعِزُّكُمُ اللَّهُ. «1»
بر شما باد گذشت؛ زيرا كه گذشت جز بر عزّت بنده نمىافزايد. پس از يكديگر گذشت كنيد تا خداوند شما را عزّت بخشد.
ابوحمزه ثمالى از امام سجّاد عليه السلام نقل مىكند:
إِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ جَمَعَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى الاوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فى صَعيدٍ واحِدٍ ثُمَّ يُنادِى مُنادٍ: ايْنَ اهْلُ الْفَضْلِ؟ قالَ: فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَلَقَّاهُمْ الْمَلائِكَةُ فَيَقُولُونَ: وَ ما كانَ فَضْلُكُم فَيَقُولُونَ: كُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِى مَنْ حَرَمَنا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنا قالَ: فَيُقالُ لَهُمْ: صَدَقْتُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ. «2»
هنگامى كه روز قيامت فرا رسد خداوند متعال همه گذشتگان و آيندگان را در يك سرزمين گسترده گرد هم مىآورد و سپس فرمان مىدهد منادى در ميان آنها فرياد مىزند، اهل فضيلت و نيكى كجايند؟ فرمود: در اين هنگام گروهى سر بلند مىكنند، فرشتگان به طرف آنها مىروند و مىگويند: شما چه فضيلتى داشتيد، آنها مىگويند: ما با كسانى كه با ما قطع رابطه مىكردند ارتباط برقرار مىكرديم و هر كس ما را محروم مىكرد ما او را محروم نمىكرديم و هر كه به ما ظلم مىكرد ما او را عفو مىكرديم، فرشتگان به آنها مىگويند:
شما راست مىگوييد اكنون وارد بهشت شويد.
از زيباترين زير بناى مسائل اخلاقى، گذشت و عفو بدون منّت و سرزنش است.
بعضى از انسانها نگرانند كه گذشت از آبرو سبب از از بين رفتن حق و شخصيت مىشود و تنبيهى براى خطاكار نيست و اگر هم گذشتى كنند با منّت و دلخورى است. ولى خداوند حكيم در آيه شريفه مىفرمايد:
وَ مَا خَلَقْنَا السَّموَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَأَتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ* إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلقُ الْعَلِيمُ» «3»
و آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دوتاست، جز به حق نيافريديم، و بىترديد قيامت آمدنى است؛ پس [در برابر ناهنجارىهاى مردم] گذشتى كريمانه داشته باش.* يقيناً پروردگارت همان آفريننده داناست.
اكنون كه قيامت حق است و به حساب همه رسيدگى مىشود، پس نگران حيلهها و دشمنى كفّار مباش و آنان را عفو كن.
صفح از صفحه به معنى صورت است. صفح جميل يعنى رويگردانى از روى فضيلت و چشم پوشى باشد؛ نه از روى قهر و ناچارى؛ زيرا مراد از جميل در آيه، گذشت با كمال ميل و بدون منّت و تلخى است. همانگونه كه حضرت رضا عليه السلام در تفسير صفح جميل فرمود:
الْعَفْوُ مِنْ غَيْرِ عِتابٍ. «4»
مقصود گذشت بدون سرزنش است.
مردى را به نزد مأمون آوردند كه خواست او را بكشد و حضرت رضا عليه السلام در مجلس نشسته بود. مأمون گفت: اباالحسن چه مىگويى؟ فرمود: خداوند به نيكويى عفو تو بر عزّتت مىافزايد، پس او گذشت نمود. «5» بزرگى كه فرمان گذشت و بخشش مىدهد خدايى است كه پروردگار و آفريننده و داناست او كه چنين به نيكى از گذشتن سخن به ميان مىآورد، مىداند كه در وجود انسان و جامعه چه جاذبه و رشدى را پديد مىآورد و چه آثارى دارد كه برخى از بندگان با اين روش خودسازى كردهاند و سبب بيدارى و هدايت ديگران شدهاند. سلوك رفتارى معصومان عليهم السلام و يارانشان گواه بر اين سيره نيك است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)