دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 48

موضوع: خواب های دوستان نخبه

  1. #11
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها
    چه جالب.

    خب خوابتون رو هم بذارید. جالبه. بنویسید بخونیم.
    تعریفش طوری که تصویر سازی بشه سخته اما خب یکم میګم فقط خوب می خندید دیګه تخیل و واقعیت و اکشن و ... همه جوره هست خوبه تلویزیون نګاه نمی کنم هر شب فیلمایی می بینم که خودم بازیګرش هستم

    بسم الله
    اولش یادم نیست چه جوری شروع شد ولی رفته بودم آموزشګاه موسیقی ، رئیسش رو میګم آقای 1 برای سهولت

    بعد کلاس تموم میشه یه نفر هم اونجا خدمت کاره و خانم هست ، میرم آشپزخونه ( آبدار خونه نه ! ) یه چایی ( منی که چای نمی خورم ) هم می خورم بعد آقای 1 سر کلاس خودشه ، از این خانمه خداحافظی می کنم که برم آقای 1 میاد ، مامانم اینا رفته بودن مهمونی قرار بود بیان دنبالم ، زنګ می زنن که دم درن ، میرم باز یادم نیست چی میشه بعد 5 دقیقه میام میګم اوه اوه چه برفی میاد ، قبلش هوا بدجور آفتابی و صاف بود ، یخ می کنم بر میګردم ، خانم آقای 1 زنګ می زنه ، با هم صحبت می کنن و من هم نشستم ، بعد خانمشون میان آموزشګاه ، یکم جر و بحث می کنن و ... ، خانمه یکم ګریه می کنه ، بعد اینا به من میګن نه شما قضاوت کنید ، هر کدوم حرفشون رو می زنن و اوه اوه ماجراهایی بود ، منم که مونده بودم چی بګم ، زیاد چیزی نمی ګفتم ...

    موقع ناهار شد ، باز یکم جر و بحث خانمه به آقای 1 می ګفت تو باید ناهار درست کنی بعد اینجا تخیلی میشه یه سری شاخه ی آلبالو دست آقای 1 هست ، خدمت کاره ناراحته ، آقای 1 میګه آخه چرا من که کاری نکردم ، تو بګو با چی ناراحت نمیشی ، یعنی لغت به لغت تو خواب خیلی قشنګ بود ، شاخه های آلبالو رو ( شاخه نه ها همونا که آلبالو بهش وصله ولی بزرګ در حد 15 سانت ، چند تایی هم بود ) نشونش میده میګه من با بچه هام بازی کنم تو ناراحت میشی ؟ ( خیلیم جدی ) بعد باز اون ګریه می کنه ، ایشون میګه من بچه هام رو بغل کنم تو ناراحت میشی ؟ و امثالهم ، بعد میګه تو جای من بودی چیکار می کردی ؟
    همین جور با هم بحث می کنن ، بعد نمی دونم چی میشه این شاخه ها ، من که سرم رو بر می ګردونم بزرګ میشن ازشون بچه آویزونه یه بچه جلوی آقا 1 ( یه پسر بچه ی 5 ، 6 ماهه ی تپل خوشګل بود ) یکی هم لاغر پشت سرش بود

    بعد این خانم خدمتکاره اینقدر عصبانی بود ، میاد با یه چیزی بزنه به بچه ها ، دفعه ی اول زدنش خطا میره ، آموزشګاه هم تو یه ارتفاع بلندی بود و از این شیشه یک سره ها هستن ازونا داشت ، بعد یه سطح صاف فقط تحت عنوان تراس بنفش رنګ به ابعاد 5 متر در 7 متر حدوداً داشت ، آقای 1 وا میسته پشت به پنجره میګه بیا بزن خالی شی خانمه می دوه آقای 1 با بچه هاش جا خالی میده ، شیشه میشکنه ( خیلی صحنش قشنګ بود ، شیشه ها پوخ پوخ میشن رد خانمه هم میمونه ) خانمه پرت میشه پایین یه جیغم میزنه ، صداش می پیچه یه هو آقای 1 میګه ګرفتمش ( اینجا همه میګیم چه جور ؟ و یک نفس راحت ) با یک طناب که همونجا بود میګیره خانمه رو ، همه رو همون تراس بنفشه بودیم سعی می کردیم بیاریمش بالا ، تا 5 ، 6 متری که میاد بالا بچه ای که جلوی آقای 1 بود میفته پایین ګفتیم مُرد دیګه ، خانمه - خدمتکاره - که آویزون از طناب بود ، با طناب میره اون ورتر بچه رو میګیره ( اوه ) نجات پیدا می کنن و ختم به خیر میشه

    بعد من ازون جا میرم مرکز مشاوره برف هم اومده بود بد جور ، جوری بود که اونجا رو فرش رو زمین نشسته بودیم ، شلوغم بود ، یکی از راه رسید فامیلم رو صدا زد ، من محل ندادم ګفتم یه مرد غریبه با من چه کار داره خب ؟! دوباره صدا زد ، بار سوم پا شدم رفتم تو حیاط ببینم چیکار داره ، یه پوستر بهم داد ګفت پستچی داد برا سیدها بقیه ش زیاد در خاطرم نیست ولی ادامه داشت یکم دیګه هم یادمه ولی محتوای پوستر رو هم خوندم


    اینه خوابای من

    یه بارم یادمه 10 سالم بود خواب دیدم با دختر عموم که همسن منه رفتیم تو یه پارک ، شبم بود ، هیچ کسم نبود ، داشتیم از کنار پارک رد می شدیم ، یه آقایی میاد دنبالمون ، یه سرنګم دستشه آلوده به ویروس ایدز ( اون زمان راجع به ایدز یکم مطلب خونده بودم ، شبش خواب دیدم ) هی ما بدو ، هی اون بدو ، هیچ کسم نبود ، تاریک تاریک ، چه مدلش بود نمیدونم ، به نفس زدن افتادیم ، تهش به نظرم سرنګ رو تو دست چپ من فرو کرد اګه درست یادم باشه یا هم بیدار شدم ، نمیدونم


    یه بار دیګه هم خواب دیدم یه آدمی رو کشتم تو جزیره دنبال جایی می ګردم که دفنش کنم و راه فرارم ندارم ، جزئیاتی داشت اونم

    ---

    تا اینجا بیشتر ( خیلی بیشتر ) من خواب تعریف کردما ، یکمم شما بګید دیګه ، با جزئیات قشنګ تره


    معصومه خانم جزئیات با نکمه ها

  2. 4 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  3. #12
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها
    یه بار دیګه هم خواب دیدم یه آدمی رو کشتم تو جزیره دنبال جایی می ګردم که دفنش کنم و راه فرارم ندارم ، جزئیاتی داشت اونم
    چه خشن

    اون عادتتون رو کنار گذاشتین دیگه درسته؟منظورم قتل هست

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  4. 4 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  5. #13
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها
    چه خشن

    اون عادتتون رو کنار گذاشتین دیگه درسته؟منظورم قتل هست


    طرف آشنا هم بود ... زیر یک درخت تو جزیره که دورش دایره ای مانند فرورفتګی داشت خاکش کردم ، تا دو روزم درګیر بودم طرف می میره یا عمرش زیاد میشه

    از خواب دیشب چیزی متوجه شدید اصلاً ؟ نا مفهوم بود نه ؟


  6. 2 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  7. #14
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها
    از خواب دیشب چیزی متوجه شدید اصلاً ؟ نا مفهوم بود نه ؟
    نامفهوم که نبود. ذهنتون ماشاالله کارخونۀ کلمات و لغات هست که یه فرآیندی داره که اینارو به راحتی به هم ربط میده.

    الهی؛ تشنگی ام را در کسب علم و عملم را در آنچه رضایت توست قرار بده.
    آمین

  8. 3 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  9. #15
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    من اینجا خوابام رو می نویسم بلکه روزی بیام بخونم بخندم و یادی از خاطرات

    دیشب خواب دیدم دخترخالم بچه ش که به دنیا اومد ، داد به مدت یک ماه ما بزرګش کنیم ، نمی دونم چرا دیګه ، یک ماه که می ګذره ، پسرش یه روز من متوجه میشم حرف میزنه اولین حرفش راجع به موهای سرش بود ، یادم نیست جملشو ( داداشم دیروز می خواست با کلمه ی مو جمله بسازه قبل از خواب ) ، بعد یه چند کلمه ای صحبت می کنه ، فرداش دختر خاله هام و همه پا میشن بیان خونمون بچه شو ببینن ، جالب بود قرآن رو باز کردم چپه جلوی این کوچولو ، روخونی می کرد اما نه خیلی عالی ولی روون می خوند دختر خالمم اصلاً محل نمیداد ، انګار نه انګار بچشه ! فقط خواهر کوچیکش با مادر شوهر خواهر بزرګش تو کفِش مونده بودن ، اونوقت دختر خواهر بزرګش 1.5 سالګی صحبت می کرد

    بعد تو کمد یه سری کارت هایی داشتم مامانم میګفت ننداز دور ، باهش کار کنیم ، خیلی خوبه رفتن دخترخالم و اینا هم خونشون ، بقیه شم یادم نیست ...

    خوابی بودا ، تو خواب می ګفتم پس حضرت عیسی (ع) مثل همین کوچولو بوده دیګه ، تفاوت زیادی نداره در سخن ګفتن در اوایل تولد
    ویرایش توسط "VICTOR" : 31st January 2014 در ساعت 10:56 AM

  10. 2 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  11. #16
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار
    نوشته ها
    250
    ارسال تشکر
    2,132
    دریافت تشکر: 979
    قدرت امتیاز دهی
    1806
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    من خواب دیدم دیشب که عروس شدم..خیلی خوابم جالب بود.جالبترش اینجا بود که داماد نداشتم.خودم راننده بودم ورسیدم به مجلس....

  12. 5 کاربر از پست مفید pegah*_ سپاس کرده اند .


  13. #17
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    سلام

    دیشب خواب دیدم که یک خوابی دیدم که الآن یادم نیست خوابم چی بود ، بعد میام خوابم رو اینجا می نویسم تو خواب در ادامش هم یادم نیست چی میشه جالب بود ولی کوتاه بود نسبت به سایر خوابام ...



    ...

    وای نه یادم اومد ، کوتاه نبود ، طولانیم بود ! اون بالایی قسمت اول بود و این پایینی هم قسمت دوم ...

    تعریفش خیلی سخته ... مثل این می مونه یه نفر یه فیلم تخیلی می بینه می خواد برای یکی بازسازی کنه صحنه رو ، نمیشه خب ، اون طرف چه طور متوجه بشه وقتی ندیده ؟!
    در هر حال یه جورایی این بود : من میرم یه جایی ، یه سری خانم هستن به من یه چیزی میدن میګن اینا رو اینجوری ( همونجوری ) درست می کنی میری به 50000 مغازه ی شیرآلات فروشی میدی ، منم اولش فکر کردم ګفتم باشه بعد که ګرفتم قضیه چیه ( یه سری آدم پول جو بودن ) ګفتم نه ، عمراً ، به من چه ، خودتون برید ، به من هیچ ربطی نداره ، اینا اومدن دنبالم که نه ګفتی بایدم انجام بدی ، من بدو اونا بدو ، بالاخره از محوطه ی اونا خارج شدم و راحت ، بعد یه ماجراهایی داشتم با دایی کوچیکم که داییم تو خوابم موتور داشت جای درخت بزرګی که کنار محوطه ی اینا بود نګه داشته بود ، مامانم هم از یک جا پیدا شد ، بدو فرار ... خلاصه رفتیم داییم صحبت می کرد و رفتیم یه جاهایی و ماجرایی ، تا اینجا کل فضای خواب تیره بود ، مثل شب تو جنګل بود !

    بعد نمیدونم چی شد کجا بود چه مدلی بود ، هر چی بود مال من بود ، یه جای بزرګ مثل آبشار مورب متمایل به عمود بود ، پر از چیزای قشنګ و رنګی و برق خاصی بود ، خیلی قشنګ بود ، هیچ جا هم تا حالا ندیدم همچین چیزی ، من تا میبینم ، اووَه ، تعجب و خوشحالی و اصلاً حال قشنګی بود واسه خودش ! اینا از کجا اومده ؟ کی اینجا رو انقدر قشنګ کرده و ...

    آرایشګر همسایمون رو (جوونه تقریباً) دیدم داره ادامه میده به این کار ، چه خوشګلم شده بود تو خواب ګفتم شما اینجوری کردی ؟ ګفت آره شما اون کاری که بهت ګفتن رو قبول نکردی من به پولش نیاز داشتم دارم انجام میدم ، ګفتم اون که به مغازه ی شیر آلات و اینا ربط داشت ؟! چه جوری ؟ ګفت خب من از مقداریش هم اینجا استفاده کردم ، من اصلاً متعجب بودم اون چه ربطی به این همه قشنګی داره ( مثل اینا که جادو یا شعبده بازی می کنن یه چیز زشت خوشګل میشه انګار اونجوری بود ) ولی خوشالم بودم ، صحنه ی فوق العـــــــــاده قشنګی بود

    بعد یه هو از خونمون سر دراوردم ، مجلس نمی دونم چی داشتیم ، فکر کنم از همین جلسات محرم بود ، آخه مشکی تنم کرده بودم و یه سری ماجراهایی هم وابسته به همون صحنه قشنګه تو خونه بود که یادم نیست زیاد ... برفکی نشون میده تو ذهنم بقیشو ...

    ویرایش توسط "VICTOR" : 1st February 2014 در ساعت 11:19 PM دلیل: یادم اومد بقیشو

  14. 3 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  15. #18
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    چند شبه خوابم نمی بره ، همش بین خواب و بیداریم بنا به دلایلی ...

    دیشب در این بینابین خواب دیدم حوصله ی هیچی ندارم و دستم رو ګذاشتم زیر چونم رو میز ، خیلیم بی حال و حوصله ، بعد یکی از کاربرای اینجا مثنوی می سراید و امید می دهد منم ګه ګاهی بیت اضافه می کردم ، یعنی چون کاملاً خواب نبودم ، کاغذ و قلم نزدیکم بود یادداشت می کردم شعراش رو ... قشنګ بود ولی اینکه خواب نبودم کامل ، خیلی حرص درآر بود ... ګیج می زدم بدجور ... دو پتو و یک لحاف روم بود یخ می کردم در عین اینکه داغ بودم طرف این وسط هی شعر میګفت !

  16. 4 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  17. #19
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی آلی
    نوشته ها
    149
    ارسال تشکر
    1,053
    دریافت تشکر: 745
    قدرت امتیاز دهی
    329
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    سلام
    چند وقت بود که بخاطر کنکور نتونستم بیام توی سایت
    امروز که اومدم واین پست جالب رو دیدم خیلی ترغیب شدم که منم خوابامو اینجا بنویسم
    اول از همه بابت این پست تشکر میکنم از دوست عزیزم evin Allah
    عجب خوابای پر ماجرایی میبینید
    من خواب زیاد میبینم.همه نوع خوابی میبینم خوابای ترسناک.خواب مرده ها که ازشون سوال میپرسم.خواب کشتن یک آدم که نمیشناسم.ولی یه خواب رو خیلی زیاد میبینم یعنی بیشتر خوابام در این رابطه ست اینکه همیشه دارم از یه بچه مواظبت میکنم حتی نمیدونم اینا بچه های کی هستن؟اسمشون چیه؟اصلا چرا پیش من هستن
    مثلا یکبار خواب دیدم توی یه کوچه تاریک هستم بعد یه خانومه با بچه4 سالش اومدن بعد این خانومه بچه شو که بغلش بود گذاشت روی زمین و سریع رفت طفلک بچه اش گریه میکرد وآروم آروم میدوید تا به مامانش برسه بعد من اومدم این بچه رو بغل کردم بردم بچه دیگه گریه نمیکرد رفتم خونمون وتصمیم گرفتم خودم بزرگش کنم یادمه که حتی یک لحظه هم از خودم جداش نمیکردم.مامانم پرسید این بچه کیه؟فقط گفتم من قراره بزرگش کنم...
    همیشه اینجور خوابایی میبینم
    خوابای دیگه هم خیلی یادمه اما اگه بخوام بگم که دیگه حوصله همگی سر میره
    خیلی دوست دارم که این خوابمو کسی تعبیر کنه
    لبخند کم خرجترین آرایش چهره است.چهره ات به این آرایش همیشه آراسته باد.

  18. 2 کاربر از پست مفید المیرا70 سپاس کرده اند .


  19. #20
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    دیشب یه خوابی دیدم که تعریفش واقعاً سخته ولی به درد فیلم های ایرانی می خورد

    یه قسمتش که تموم شد همون که شبیه فیلما بود ، یه خواب جدید شروع شد که راحته ، با دوستم یه جایی رفته بودیم که یه عالمه دختر همسن خودمون بودن ، فرش رو زمین تو یه محوطه ی مخصوص یه عالمه پهن کرده بود هر کس ، ما هم جدا ، یکی از دوستان قدیمی هم به جمعمون پیوست ، شب شد ، تاررررررررریک ، یه سری وسیله می خواستیم جمع کنیم ، خیلی سخت بود ، هی برو هی بیا ، هی زیاد میشد عوض اینکه کم شه ، یه جا اومدم همه رو بردارم مال هممون بود ، بدجور طاقت فرسا بود بردنش ، خودم تنها بودم ، دوستم رفته بود تو ماشین نشسته بود ، هر چی بګم کمه ، خیــــــــــــــــلی خسته کننده بود به زور راه می رفتم ، اینقدر عذاب آور بود ، بی خیال خواب شدم ، بلند شدم ، راحت شم ... فکر می کنم یه جوریه ...

  20. کاربرانی که از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند.


صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd April 2013, 11:18 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th September 2010, 02:07 PM
  3. آموزشی: آموزش ایلوستریتور- ساخت اشکال پیچشی در فتوشاپ و ایلوستریتور
    توسط آبجی در انجمن آموزش و ابزارهای فتوشاپ
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th June 2010, 11:48 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st May 2010, 10:38 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st December 2008, 02:52 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •