گذری بر هنر محيطی لابه لای شلوغی های پیاده راه خيابان ولی عصر تهران

هنگامی که از شلوغی ها، آدم ها و همهمه خيابان ولی عصر نظرم به کف پياده رو و پايين پاهايم جلب شد با دنيای اسرار آميز کف خيابان مواجه شدم ;گويی این نقش ها با حرفهايشان سکوت کرده اند و نظاره گر اين مردم اند و هيچ تلاشی در صدد ديده شدن نمی کنند.



اين آثار متعلق به دکتر احمد نادعليان از برجسته ترين هنرمندان عرصه هنر محيطی است که آثارش تلنگری به ناخوداگاه جمعی ما و ارتباط قوی و ديرينه مان با طبيعت است.
دغدغه اين هنرمند برقراری ارتباط ايست بين انسان، طبيعت، گذشته اش و دنيای امروزش.






از آثاری که در پياده رو توسط اين هنرمند در سال 1385 هجری کار شده، اکنون تنها چند نمونه سالم باقی مانده، با اين وجود سکوت و صداقت اين آثار می تواند ما را برای لحظاتی از اين دنيا برهاند و فرصتی برای تأمل در اين آشفته بازار فراهم سازد.




در چند نمونه که به جنين پرداخته شده زيبايی و آسيب پذيری انسان را تؤامان در فضايی نمادين و اسطوره اي به نمايش می گذارد.






به گفته خود هنرمند "این نوزاد برای این کف پیاده رو است چون در خیابان ولی عصر عشق با پول معامله می شود. او خودش در خیابان ولیعصر زندگی کرده و می گفت که یک روز یکی از دوستانش عکسی که با موبایلش گرفته بوده را به او نشان داده که جنینی را در جوی آب خیابان ولیعصر نشان می دهد و همین ایده این کار را به او می دهد.




انتخاب مکان(پیاده راه چهار راه ولی عصر به سمت ميدان ولی عصر) و بی توجهی عابرين اين مسير شايد ما را به تأمل وا دارد که هنرمند به دنبال چه نوع مخاطبی بوده و قرار گيری اين آثار نمادين بر روی زمين آیا به ارتباط ما با ريشه هايمان اشاره دارد؟



حجم بيشتر اين آثار روبروی فرهنگستان هنر است که بيشترين حجم تخريب شده آنها هم در اين مکان واقع شده .در زير عکس های قبل از خراب شدن آثار قابل مشاهده است.











يکی از نقوش استفاده شده مار است که بيان های سمبليک و اسطوره اي فراونی دارد، مار اغلب بار معنايی مثبتی دارد و نمايانگر استمرار حيات و کنار گذاشتن زندگی گذشته است.




"نزاع دو جانور، نمایشگر قدرت‌های دو سراگرای مار، یعنی قوای سودمند و زیان‌بخش یا سعد و نحس است و هماهنگی قوای پویا و متحرک و متضاد، از جمع و پیوند آن‌ها ناشی می‌شود.
دو مار به هم پیچیده دور عصا در سراسر جهان به عنوان علامت حرفه پزشکی برگزیده شده و تعادل و توارن روان و تن را نمایش می‌دهد.






مجموعه اين آثار گويی به حياتی نو و بازگشت به روح اساطير و طبيعت اشاره دارد.




درخت خشکیده همچون محملی برای انديشيدن، پيوند عميق با گذشته دارد و نمادی از از دست رفتن زيبايی است. گويی اصالت يک درخت را به نمايش می گذارد. درختی که عمرش به پايان رسيده اما همچنان ايستاده و همچون تجربه اي مجسم در معرض ديده ما قرار می گيرد.



هنرمند معاصر عباس مير شريفی از اين محمل بهره جسته تا با نقوشی که ياد آور کهن مايه هايند ما را به تفکر وا دارد و بيان بصری متفاوتی در فضای شهری خلق کند.
اين درخت در حوالی پارک ساعی بين تمام درختان شهر گم و با اين کار گويی احيا و باز يافته شده.




استفاده هنرمند از فلز لابه لای تنه درخت ياد آور آميخته شدن زيبايی و رنج است و نقوش خورشيد مانند نیز حيات و آغاز را تداعی می کند.
آنچه بر روی درخت کنده کاری شده حاوی سمبل هایی چون سرو و نقوش سنتی چون بته جقه است که پيوندهای ما را با گذشته (باغ ایرانی و قالی ایرانی) ياد آور ميشود.




اين اثر تلنگری از جنس طبيعت و گذشته است آنچه به مرور در فضای زندگی به ويژه فضای شهريمان رو به فراموشی است.
نمونه های ديگر آثار اين هنرمند که در گالری ها به نمايش در آمده در زير قابل مشاهده است. که شايد به نوعي نمونه و اتودی برای اين کار محسوب گردد.






منبع: سازمان زیباسازی شهر تهران