دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: زائران ایرانی زجر کشیدند ولی هیچ مسئولی خم به ابرو نیاورد!

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    همکار تالار اخبار و کاربر فعال
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    2,339
    ارسال تشکر
    6,263
    دریافت تشکر: 9,972
    قدرت امتیاز دهی
    16030
    Array
    m.g.s.t.r's: بی حوصله

    پیش فرض زائران ایرانی زجر کشیدند ولی هیچ مسئولی خم به ابرو نیاورد!

    زائران ایرانی زجر کشیدند ولی هیچ مسئولی خم به ابرو نیاورد!

    هربار که حادثه‌ تروریستی در شهرهای زیارتی عراق رخ داده و دامن هموطنانمان را می‌گیرد، افکار عمومی آماج توصیه های مسئولانی قرار می‌گیرد که می‌گویند این سفر را خارج از چارچوب‌ها و موازین انجام ندهند؛ گویی همه چیز تدبیر شده و مورد پیش‌بینی قرار گرفته و هر چه نقص است، ناشی از اشتباه مردم است و بس!

    به گزارش «تابناک»، هرچند اعداد و ارقام ارائه شده درباره آمار زائران ایرانی عتبات عالیات در اربعین امسال به مانند همیشه محل مناقشه میان مسئولان ایرانی و عراقی واقع شده و از ادعای هفتصد هزار تا یک و نیم میلیون نفر نزد مسئولان کشور همسایه و 480 هزار تن نزد مسئولان وطنی اختلاف نشان می‌دهد، اما آنچه همواره ناگفته باقی مانده یا به رغم گوشزد شدن، بلا اثر مانده، کیفیت خدماتی است که به این حجم بزرگ زائر ارائه می‌شود.

    صحبت از خدمات ارائه شده در حقیقت نوعی اغراق در وضعیت موجود است چراکه در مرحله خروج این حجم انبوه زوار حسینی در کشورمان، آنچه مشهود است نقص در انجام وظایف مسئولان است، نه کم و کاستی در خدمات. این موضوع زمانی که به امکانات ارائه شده به هموطنان‌مان در خاک کشور همسایه دقیق شویم، به برهوتی از بی مسئولیتی شباهت می‌یابد که تبعات دراز مدت آن در این مجال نمی‌گنجد.

    در بعد اول ماجرای دردناکی که هرساله بر زائران ایرانی عتبات عالیات، به ویژه در ایام دهه محرم و اربعین می‌گذرد، خواندن رنج رفته بر یکی از زائران که از مرز مهران سفر خود را آغاز کرده (شرح این رنج‌نامه را اینجا و اینجا بخوانید)، سرشار از سخنانی است که با هر زبانی به آن بپردازیم، شاید به اثرگذاری روایتی فردی نباشد که با پوست و گوشت خود ان را لمس کرده است؛



    فصل اول: از عبور غیرقانونی تا امداد شیعیان عراقی

    «... روز سه شنبه یعنی تقریباً یک هفته قبل از اربعین حسینی بود که به مرز مهران رسیدیم و متوجه شدیم که هزاران نفر در شهر مهران جهت گرفتن ویزا و پرداخت عوارض‌های خروج از کشور، بیمه و شهرداری ساعت‌های بسیاری است که در صف بانک به سر می‌برند و متاسفانه کسانی که موفق به دریافت ویزا در شهر خود نشده‌اند، بیش از سه روز است که در مهران معطل و آواره‌اند.

    صبح زود به مرز رسیدیم و آنجا بود که کابوس مرز شروع شد؛ جمعیت چند هزار نفری پشت چند کیوسک و تعداد کم مامورانی که حریف هیچ کاری نمی‌شدند ...

    وقتی به سالن ترانزیت رسیدیم با جمعیت متراکمی مواجه شدیم که همه به دنبال نجات جانشان بودند؛ زنان و بچه‌ها آه و ناله سر می‌دادند و مردان به فکر نجات جان خانواده‌شان بودند. صداهای فریاد و استمداد بلند بود و هر کسی به فکر نجات جان خودش بود. وقتی که خون از دهان خانم بارداری خارج شد آرزو می‌کردم که در این جمع نباشم؛ هر چند که راه برگشتی نداشتم.

    دیگر عبور و مرور قانونی در مرز وجود نداشت یعنی مرز به کلی از دست رفته بود و فقط تنها کاری که کردیم این بود که چند نفری خود را به باجه کنترل گذرنامه پس از ساعت‌ها رساندیم و توانستیم برای بقیه بچه‌ها نیز مهر خروج از ایران را بزنیم.

    ساعت ۲ ظهر بود که از سالن ایرانی گذشتیم و به حیاط بعدی رسیدیم و تنها چیزی که یافت می‌شد سرویس بهداشتی کثیفی بود و نمازخانه‌ای بد‌تر از آن. تازه اول راه بودیم جمعیتی بد‌تر از بار قبل پشت دربهای سالنی، انتظار می‌کشیدند و ما نیز به آنان افزوده شدیم و فشار پشت فشار... آنقدر که دو سرباز مرزبانی کشور التماس می‌کردند تو را به خدا به زن و بچه‌ها رحم کنید، تو رو خدا آرام باشید ... و مردمی که نمی‌دانستند راه فرار از این مهلکه چیست؟



    وقتی وارد سالن شدیم تقریباً شب شده بود و دیگر رمقی نداشتیم و هزاران نفر جلو ما بودند ... دیواری را در کنار جمعیت دیدم که به وفور از بالای آن رفت و آمد می‌شود. من هم برای نجات خود از دیوار عبور کردم و فهمیدم که هزاران نفر به صورت غیر قانونی و همانند من از این دیوار وارد عراق شده‌اند.

    وقتی که با هزار زحمت همدیگر را یافتیم، آنچه که در ابتدا مایه حیات ما شد مسجدی بود که در مرز عراق مشغول دادن غذای صلواتی و چای و... به زائران بود که شیعیان عراقی تدارک دیده بودند؛ معلوم نبود بدون آنها چه بر سر هزاران ایرانی آواره‌ای خواهد آمد که قرار است در آن سرما و بی‌کسی بمانند.

    ... به دنبال ماشینی بودیم که ما را به نجف ببرد اما هر چه گشتیم یافت نشد. کمی که دقت کردم دیدم که کامیون‌های بزرگ عراقی مردم را دسته دسته سوار می‌کنند. گفتند سوار شوید تا شما را به روستایی به اسم بدره برده و آنجا اسکان دهیم.

    وقتی به روستا رسیدیم، ما را به گروه‌های ۵ الی ۶ نفره تقسیم کردند و هر گروه را به یک صاحبخانه سپردند ... شامی مفصل، حمام گرم و خواب آرام. صبح صبحانه‌ای مفصل به ما دادند و بعد صاحبخانه به ما مقداری دارو و یک اسپری داد که اگر دچار درد مفاصل شدیم از آن استفاده کنیم.

    یاد آن روز آزارم می‌دهد؛ نه به خاطر سختی‌هایی که کشیده‌ایم، بلکه موضوع آبرویی است که مسئولان می‌توانستند با کمی تدبیر و نیروی متعهد و یک ذره پول بیشتر آن را بخرند...»

    فصل دوم: از گمشدگان پرشمار تا هموطنانی که ...

    «کربلا و زیارت قبر شش گوشه امام حسین(ع) و مضجع شریف علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس(ع) آنقدر شیرین است که همه درد‌ها را به جان خریداریم ولی...

    نخستین نکته حائز اهمیت، ورود میلیونی زائران ایرانی به شهری‌ست که نه زبانش را می‌فهمند و نه جایی برای استمداد دارند و اگر خدای نکرده اتفاقی برایشان بیفتد، یار و یاوری جز شیعیان عراق نخواهند داشت. از گروه ۲۵ نفری ما پنج نفر در‌‌ همان ابتدای سفر گم شدند و هیچ راهی برای یافتنشان نداشتیم و بقیه بچه‌ها که تجربه سفر را داشتند با قراری که در یک روز خاص گذاشته بودیم توانستیم همدیگر را پیدا کنیم.

    ساعت ۲ صبح روز دوشنبه بود و ما ۲۰ نفر در کنار آتشی نشسته بودیم به امید جایی که برای استراحت پیدا کنیم. هزاران حسینیه و چادر و... که برای زائران مهیا کرده بودند تا سر شب پر شده بود و هزاران نفر مثل ما در خیابان‌ها مانده بودند؛ دیگر امیدی نمانده بود که یکی از برادران شیعه عراقی آمد و با ماشین وانت خود ما را به محله‌ای دور از حرم برد.



    صبح که شد پذیرایی شدیم و پس از اقامه عزا و روضه خوانی در بیت یکی از آنان، تنها چیزی که از ما خواستند دعا برای زیارت امام رضا (ع) بود و بعد ما را به نزدیکی حرم رساندند. در حالی که به سمت حرم روانه شده بودیم پیرمردی جلو راه‌مان را گرفته و گفت: خانه من متعلق به شماست اگر بخواهید.

    نمی‌دانم چه بر سر ایرانی‌های دیگر می‌آمد اما آنچه که در کوچه و خیابان می‌دیدم حکایت از گمگشتگی و سرگردانی زائرانی بود که تنها امیدشان هم زبانی با ما بود. مردی را دیدم که سه روز بود به دنبال مادر پیر خود می‌گشت و عاجزانه از ما استمداد می‌کرد. زن و بچه‌ای که سرپرست خود را گم کرده بودند و سالخوردگانی که هیچ پناهی جز حرم و بین الحرمین نداشتند و...

    اگر ایستگاههای صلواتی و مدد شیعیان عراقی نبود معلوم نبود چه بر سر ایرانی‌ها خواهد آمد؛ حداقل هر شخصی که سرگردان بود از گرسنگی نمی‌مرد و با پتوهایی که بین الحرمین به زائران می‌دادند می‌توانست شب را به صبح برساند ... اما جای خالی مسئولان ایرانی برای هدایت و استمداد صد‌ها هزار زائر چیزی بود که همگان حس کردیم.

    پس از این مباحث، نکته دومی که جا دارد به آن بپردازم، رفتار عده قلیلی از ایرانیان بود که هیچ نظارتی روی آنان نبود و به عبارتی هر کاری که دلشان می‌خواست انجام می‌دادند؛ از عزاداری‌های غیر معمول مانند قمه زنی و سینه خیز رفتن و قلاده بستن و... هزاران عمل قبیح دیگر تا دعوای گروهی در بین الحرمین با خدام و لعن فرستادن به مقدسات اهل سنت و ایجاد تفرقه.

    ... اگر هم به بعضی چیز‌ها اعتقاد نداریم باید دست کم خود را در کشوری که پذیرای کل شیعیان جهان در این ایام می‌باشد نگهداریم و بتوانیم به عنوان کشوری که ادعای‌ام القرای جهان اسلام را دارد، سرمشق شیعیان ممالک دیگر باشیم ولی متاسفانه هر کاری می‌کنیم تا جایی که خادمان حسینی از ایرانیان تصویر خوبی به خاطر ندارند و فضا را به سمتی چرخانده‌ایم که مورد اتهام‌های بسیاری قرار گرفته‌ایم.

    این موضوع باید قبل از آنکه شیوع بیشتری یابد توسط مسئولان امر مورد توجه قرار گیرد و حتی الامکان از بروز آن جلوگیری نمایند و با هماهنگی با دولت عراق بتوانند با این متخلفان برخورد لازم را انجام دهند و...»



    آیا فهمیدیم که مشکلات کجاست یا در همین پله هم واماندیم؟

    خواندن این رنج‌نامه به خودی خود گویای همه چیز است اما آنچه بد نیست بر آن تاکید کنیم، تکرار هرساله چنین وضعیتی است؛ گویی تا یکبار چند نفر زیر پای جمعیت در مرز جان نبازند، تا زمانی که مشکل بزرگی در کربلا بروز نکند، تا وقتی اتفاقی خارق العاده بروز نکند و خلاصه تا زمانی که مجبور نشویم، قصد نداریم تغییری بوجود آوریم.

    گلایه بسیار است ولی شاید بد نیست از مسئولان سازمان حج و زیارت، مسئولان مرزبانی، مسئولان وزارت خارجه و دیگر مسئولانی که مستقیم و غیر مستقیم در رقم خوردن این وضع سهم دارند –یا می‌بایست داشته باشند اما ندارند!-، بپرسیم که آیا به آن همه دستگاه عریض و طویلی که در اختیار دارند، در جریان رنج رفته بر زائران ایرانی هستند یا خیر؟ اگر هستند (که امیدواریم باشند!)، چرا کوچکترین نشانی از ایشان برای رفع ای رنج هر ساله نمی‌توان یافت؟!




  2. 2 کاربر از پست مفید m.g.s.t.r سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •