دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: تاپیک جامع شیعه شناسی

  1. #1
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض تاپیک جامع شیعه شناسی

    سلام بر شما
    در این تاپیک مباحث مرتبط با شیعه شناسی ( از واژه شناسی تا ضرورت ها و رسالت ها ) حضورتان تقدیم می شود .
    امید مورد استفاده قرار گیرد.
    لطفا از درج سوالات خود پیرامون این موضوع در این تاپیک خودداری بفرمایید .
    در صورت نیاز و صلاحدید ، مدیران در ایجاد تاپیکی مبنی بر رفع سوالات اهتمام خواهند ورزید .
    با سپاس



    واژه شناسى شيعه


    شيعه در لغت

    كتاب‏هايى چون «القاموس المحيط»1، «تاج العروس»2 «لسان العرب»3 و «النهاية ابن اثير»4 شيعه را داراى معانى زير دانسته‏ اند:


    1. پيرو و ياور در اين كتب آمده است:

    «شيعه الرجل اى اتباعه و انصاره؛5 شيعه كسى، يعنى پيروان و ياورانش» در قرآن كريم نيز اين واژه در اين معنا به كار رفته است ؛ چنان كه در داستان حضرت موسي(ع) مي‏خوانيم: در فوجد فيها رجلين يقتتلان هذا من شيعته و هذا من عدوه 6
    حضرت موسي(ع) در شهر با دو نفر برخورد كرد كه با هم در نزاع بودند يكى از آن‏ها از پيروانش بود و ديگرى از دشمنان او.


    درباره اين معنا توجه به د و نكته ضرورت دارد:

    الف) لازم نيست شخصى رهبر مثبت باشد؛ براى مثال پيروان خاندان ابو سفيان «شيعه - آل ابى سفيان» خوانده مي‏شوند.

    ب) كار برد اين واژه نشان دهنده شدت همبستگى ميان پيرو و رهبر است ؛ همبستگى اى كه در كاربرد و اژه هايى چون «اتباع»(پيروان) ديده نمي‏شوند.

    بنابر اين، مي‏توان چنين نتيجه گرفت نسبت ميان واژه‏ هاى شيعه و «تبع» عموم و خصوص مطلق است. يعنى هر شيعه‏ اى تبع خوانده مي‏شود، ولى هر تبع و پيروى شيعه نيست. اين سخن را مي‏توان با تعريف راغب اصفهانى از واژه شيعه نيز تأييد كرد؛ زيرا او كه معمولاً به ريشه يابى واژه ‏هاى قرآنى مي‏پردازد، اين واژه را از خانواده شياع به معناى انتشار و تقويت، شمرده است و شيعه را كسانى دانسته كه انسان به وسيله آن‏ها تقويت مي‏شود و انتشار پيدا مي‏كند؛6
    به عبارت ديگر شيعيان فرد، كسانى هستند كه از جهت زمان و مكان باعث افزايش گستره وجودى وى مي‏گردند.



    2. گروهى كه حول محورى خاص اجتماع كرده‏ اند؛

    « كل قوم اجتمعوا على امرتهم شيعه » اين معنا بر خلاف معناى قبلى، غير نسبى است؛ در آن نسبت ميان پيرو و رهبر ديده نشده است و به هر گروه مستقل داراى مرام گفته مي‏شود. آيه شصت و نهم سوره مريم از موارد استعمال قرآنى اين معنا به شمار مي‏آيد: « ثم لننزعن من كل شيعه ايهم أشد على الرحمن عتيا 7 سپس از ميان هر گروه آن را كه بر خداوند نافرمان‏ تر بود، بيرون مي‏كشيم.



    3. هماهنگ در اهداف اصول و مبانى

    در اين كاربرد، دو شخص كه اهداف و اصول و مبانى مشترك دارند، شيعه يكديگر خوانده مي‏شوند؛ گرچه معمولاً شخص متأخر را شيعه شخص متقدم مي‏ نامند. در كتب واژه‏شناسى به اين معنا كم‏تر اشاره شده است، اما مي‏توان كاربرد آن را در قرآن كريم مشاهده كرد. در آيه هشتاد و سوم سوره صافات آمده است: « وان من شيعته لابراهيم ... ؛ ابراهيم از شيعيان او(نوح) بود{m...»

    اين آيه حضرت ابراهيم(ع) را از شيعيان حضرت نوح(ع) معرفى مي‏كند. با توجه به برخوردارى ابراهيم از شريعت مستقل نمي‏توان او را پيرو حضرت نوح(ع) دانست. آن‏ها در اصول و مبانى و اهداف مشترك بودند.

    جالب آن است كه بعضى در اين آيه ضمير «شيعته» را به حضرت محمد(ص) بر گردانده ‏اند. در اين صورت معناى آيه چنين مي‏شود: حضرت ابراهيم(ع) از شيعيان حضرت محمد(ص) بود8.... با توجه به آن كه حضرت ابراهيم(ع) از نظر زمانى پيش از حضرت محمد(ص) مي‏زيست، شيعه را در اين جا به معناى «منهاج و دين يكسان داشتن» تفسير كرده و چنين گفته‏ اند: «هو(ابراهيم) على منهاجه [محمد(ص)] و دينه...




    شيعه در اصطلاح

    اين واژه در ميان مسلمانان وابستگى ويژه ‏اى با حضرت علي(ع) پيدا كرده است ؛ وابستگى اى كه در نوشته هاى مختلف به شكل‏هاى مختلف نمود يافته است؛
    1. شيعه به معناى دوستدار و محبّ حضرت علي(ع) است.
    2. شيعه يعنى كسى كه حضرت علي(ع) را از عثمان برتر مي‏داند و در مقابل شيعه علي(ع) شيعه عثمان قرار دارد.
    3. شيعه كسى است كه حضرت علي(ع) را از عثمان و دو خليفه نخستين و همه صحابه برتر مي‏داند.
    4. شيعه كسى است كه به جانشينى بلا فصل حضرت علي(ع) اعتقاد دارد.

    البته هيچ يك از اين تعاريف جامع و مانع نيست.
    شايد بتوان با توجه به فرقه‏ هاى مختلف شيعه در طول تاريخ عبارت زير را بهترين تعريف براى اين واژه دانست: شيعه كسى است كه جانشينى حضرت على (ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت علي(ع) را سزاوارترين شخص براى جانشين حضرت پيامبر اكرم(ص) مي‏داند.

    در اين تعريف بر واژه نصّ تأكيد شده است كه نقطه افتراق شيعه و گروه‏هاى ديگر است ؛ زيرا گروه‏هاى ديگر جانشينى پيامبر اكرم(ص) را انتخابى مي‏دانند، ولى شيعه آن را به نص و بيان حضرت پيامبر اكرم(ص) منوط دانسته است.

    واژه نص در اينجا عام است و هر دو نوع نص جلى و نص وصفى را شامل مي‏شود:
    مراد از نصّ جلى آن است كه بگوييم: پيامبر اكرم(ص) جانشين خود(حضرت علي) را مشخصاً با ذكر نام معرفى كرده است.9
    مراد از نصّ وصفى آن است كه بگوييم پيامبر اكرم(ص) تنها اوصاف جانشين خود را ذكر كرده و اين اوصاف تنها بر حضرت علي(ع) منطبق است ؛ اما امت آن را بر افراد ديگر تطبيق دادن
    د.
    عموميت واژه نصّ به ماكمك مي‏كند تا برخى از گروه‏ هاى زيديه را كه قائل به نصّ وصفي ‏اند، از دايره تشيع خارج نسازيم. قيد توضيحى سزاوارترين شخص نيز به همين جهت آورده شده است ؛ زيرا اين گروه‏ها بر خلاف بعضى ديگر از گروه هاي‏ شيعه خلافت دو خليفه اول را نيز نا مشروع نمي ‏دانند.
    با اين تعريف افرادى كه تنها در شمار دوستداران حضرت علي(ع) جاى دارند، از دايره شمول واژه شيعه خارج مي‏شوند.





    تشيع اعتقادى و سياسى


    تشيع اعتقادى و سياسى يعنى چه؟

    و چه تفاوتى ميان آن دو وجود دارد؟


    برخى از نويسندگان مفهوم تشيع را به دو بخش اعتقادى و سياسى تقسيم كرده‏ اند و به تبيين جداگانه آن‏ها پرداخته‏ اند. در نظر اينان شيعه اعتقادى كسى است كه اولاً در بعد كلامى به خلافت بلا فصل حضرت علي(ع) اعتقاد داشته باشد و ثانياً در بعد فقهى مشروعيت انحصارى مرجعيت علمى حضرت على (ع) و اهل بيت عصمت را بپذيرد نه آن كه آنها را مانند صحابه و تابعين ديگر، داراى حق افتا بدانند. در نگاه شيعه اعتقادى، حق اظهارنظر نهايى در بيان احكام فقهى تنها به حضرت علي(ع) و ائمه عليهم السلام تعلق دارد.10

    تشيع سياسى آن است كه شخص، بدون اعتقاد به مبانى فكرى شيعه، در جهت درگيري‏ه اى سياسى از رهبرى اهل بيت(ع) در مبارزه با ظلم و بيداد خلفا حمايت كند. طبق اين تعريف، بسيارى از زيديه كه در قيام هايى همچون قيام زيد و فرزندش يحيى عليه حكومت اموى شركت جسته يا از آن جانبدارى كردند شيعه سياسى به شمار مي‏ آيند .11

    اين نظر به خروج بسيارى از شيعيان زيدى از دايره تشيع اعتقادي(مفهوم حقيقى تشيع) مي‏ انجامد ؛ در حالى كه كتب ملل و نحل و كلامى آن‏ها از شيعيان شمرده ‏اند. افزون بر اين، زيديان به جوهره اصلى تشيع اعتقاد دارند، گرچه بعضى از آن‏ها دايره نص را وسيع‏تر كرده آن را شامل نص وصفى نيز مي‏دانند.



    شيعه و واژه ‏هاى متداول‏


    واژه ‏هايى مانند رافضى كه گاه به معناى شيعه استعمال مي‏شود، چه تفاوتى با مفهوم شيعه دارد؟

    واژه شيعه مفهومى عام است كه طبق تعريف پذيرفته شده همه فرقه‏ها و گروههاى شيعى، مانند زيديه و كيسانيه و اسماعيليه و... را شامل مي‏شود ؛ اما در اين ميان واژه‏ هاى ديگرى نيز وجود دارد كه با اين مفهوم عام تفاوت هايى دارد برخى از اين واژه‏ها عبارت است از:


    1. رافضى :
    رفض به معناى رد كردن و ترك و و اگذاشتن كارى است. مخالفان شيعه اين واژه را معمولاً براى مذمّت و بد گويى به كار مي‏برند.12
    درباره اين واژه گفته شده است: از آن جا كه شيعيان خلافت دو خليفه اول را رد كردند رافضى خوانده مي‏شوند.13
    برخى نيز گفته ‏اند. رافضى به شيعيانى گفته مي‏شود كه به جهت موضع نسبتاً ملايم زيد درباره دو خليفه اول در هنگام قيام خود، اردوى وى را ترك كردند.14
    هر يك از دو معنا را كه بپذيريم واژه رافضى با شيعه در مفهوم عامش مترادف نيست ؛ زيرا اين كلمه گروه هايى از زيديه را در بر نمي‏گيرد.


    2. جعفرى :
    امام جعفر صادق(ع) با تلاش بسيار خود به شيعيان معتقد به رهبرى امامان معصوم(ع) هويت فقهى و كلامى ويژه ‏اى بخشيد. از اين رو، شيعيان بهره ‏مند از آموزه ‏هاى آن بزرگوار جعفرى شهرت يافتند.
    امروزه واژه جعفرى با شيعه اثنى عشرى مترادف مي‏ نمايد؛ اما ذاتاً اسماعيليان را نيز شامل مي‏شود ؛ زير آن‏ها به امامت امام جعفر صادق(ع) اعتقاد دارند.


    3. امامى :
    در دوران هر يك از امامان به شيعيانى كه به امامت امامان معصوم(ع) از فرزندان حضرت فاطمه(س) اعتقاد داشته ‏اند و اين خط سير را تا امام دوازدهم ادامه مي‏دادند، امامى خوانده مي‏شدند. امامى در سير تاريخى اش، به تناسب زمان‏هاى مختلف معانى ديگر، چون ترادف با شيعه در زمان حضرت علي(ع) نيز داشته‏15 ولى امروزه معنايى معادل اثنا عشريه دارد.


    4. خاصّه:
    اين واژه بيش‏تر درمتون فقهى و در مقابل لفظ عامه(اكثريت مسلمانان) به كار مي‏رود و به معناى شيعه است. معناى ويژه ‏تر اين واژه درمتون فقهى اماميه اثنا عشريه است كه فقه خود را از امامان معصوم دوازده گانه مي‏گيرند.



    5. علوى :
    شايد اين واژه در زمان هايى برگرايش كلامى شيعه(اعتقاد به برترى حضرت علي(ع)) دلالت مي‏كرده است ؛ اما بعدها بيش‏تر در معناى نسبى اش بيان وابستگى نسبى افراد به حضرت علي(ع) به كار رفته است.



    6. فاطمى :
    اين واژه بيش‏تر درمعناى نسبى كار برد دارد و براى تبيين تمايز فرزندان امام حسن و امام حسين عليهما السلام - از فرزندان محمد حنفيه كه كيسانيه خود را بدو منسوب مي‏ساختند، به كار مي‏رود؛ زيرا محمد حنفيه از فرزندان حضرت فاطمه(س) نبود ؛ هر چند در شمار فرزندان حضرت علي(ع) جاى داشت.


    7. طالبى :
    اين واژه نيز مفهومى نسبى دارد ؛ ولى دايره شمولش از دو واژه پيشين بيش‏تر است. طالبى به معناى فرزندان ابو طالب است كه فرزندان آن بزرگوار از طريق غير از حضرت علي(ع) را نيز شامل مي‏شود.
    فهم دقيق اين واژه با مطالعه كتاب «مقاتل الطالبين» ابو الفرج اصفهانى به دست مي‏ آيد كه در آن از قيام‏هاى همه طالبي‏ هاى و از جمله قيام‏ هاى فرزند ان جعفر بن ابى طالب نيز نام برده است.




    توجه داشته باشيم كه در زمان خود پيامبر و به دست خود پيامبر، تشيع پايه گذارى شد و پس از وفات پيامبر صف شيعيان مشخص شد و كسانى كه حضرت علي(ع) را جانشين پيامبر دانستند، شيعه على ناميده شدند.

    عزادارى بر امام‏ حسين(ع) از زمان شهادت او بوده است؛ ولى تا زمان آل‏بويه (در سال 352 ق) اين عزادارى مخفى بود. قبل از قرن چهارم، عزادارى براى امام حسين(ع)، علنى نبود و نهانى در خانه ‏ها انجام مي‏گرفت؛ اما در نيمه دوم قرن چهارم، سوگوارى در روز عاشورا آشكار و در كوچه و بازار انجام مي‏ يافت. عموم مورخان اسلامى - مخصوصاً مورخانى كه وقايع را به ترتيب سنواتى نوشته ‏اند؛ از قبيل ابن‏ الجوزى در كتاب منتظم و ابن‏اثير در كتاب الكامل و ابن‏كثير در كتاب البداية و النهاية و يافعى در مرآت الجنان و ذهبى و ديگران - در ضمن ذكر وقايع سال 352 و سال‏هاى بعد از آن، كيفيت عزادارى شيعه را در روز عاشورا نوشته‏ اند.


    از جمله ابن ‏الجوزى گفته است:
    در سال 352 معزالدوله ديلمى، دستور داد مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن كنند. در اين روز بازارها بسته شد، خريد و فروش موقوف گرديد، قصابان گوسفند ذبح نكردند، هريسه‏ پزها، هريسه (حليم) نپختند، مردم آب ننوشيدند، در بازارها خيمه به پا كردند و به رسم عزادارى بر آنها پلاس آويختند، زنان به سر و روى خود مي‏زدند و بر حسين(ع) ندبه مي‏كردند.المنتظم فى تاريخ الملوك و الامم، ج 7، ص 15.


    به قول همداني:
    در اين روز، زنان، موى پريشان در حالى كه [به رسم عزادارى ] صورت‏هاى خود را سياه كرده بودند، در كوچه‏ ها به راه افتادند و براى عزاى امام حسين(ع) سيلى به صورت خود مي‏زدندتكملة تاريخ الطبى، ص 183.


    بنا بر گفته شافعي:

    اين نخستين روزى بود كه براى شهيدان كربلا سوگوارى مي‏شد.مرآت الجنان، ج 3، ص 247. مقصود عزادارى به طور علنى است. ابن كثير در ضمن وقايع سال 352 گفته است: كه اهل تسنن قدرت منع شيعه را از اين اعمال نداشتند؛ زيرا شماره شيعه بسيار و نيروى حكومت نيز با ايشان بود.

    از سال 352 تا اواسط قرن پنجم - كه آل‏بويه از ميان رفتند -، در بيشتر سال‏ها مراسم عاشورا به ترتيب مزبور، كم و بيش انجام مي‏گرفت و اگر عاشورا با عيد نوروز يا مهرگان مصادف مي‏گرديد، انجام مراسم عيد را به تأخير مي ‏انداختند.النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و قاهرة، ج 4،ص 218.

    در همين سال‏ها كه فاطميه و اسماعيليه، تازه مصر را به تصرف آورده و شهر قاهره را بنا نهاده بودند، مراسم عاشورا در مصر انجام مي‏ يافت.

    بنا بر نوشته مقريزي:

    در روز عاشوراى 363، جمعى از شيعه مطابق معمول خود (از اين جمله معلوم مي‏شد كه مراسم مزبور در سال‏هاى قبل نيز معمول بوده است)، به مشهد كلثوم، و نفيسه (از فرزندان امام حسن(ع) ) رفتند و در آن دو مكان، شروع به نوحه‏ گرى و گريه بر امام حسين(ع) كردند.

    مراسم عاشورا در زمان فاطميان هر سال برپا مي‏شد:
    بازارها را مي‏بستند و مردم دسته جمعى در حالى كه با هم ابياتى در مصيبت كربلا مي‏خواندند و نوحه‏ گرى مي‏كردند؛ به مسجد جامع قاهره مي‏رفتند.الخطط، مقريزى، 2/289. و نيز ر.ك: النجوم الزاهرة، ج 4؛ ص 126، (بخش وقايع سال 366)؛ اتعاظ الحنفاء، مقريزى، ج 2،ص 67 به نقل از: سياهپوشى در سوگ ائمه نور، صص 161-162.

    بعد از آن به دليل در انزوا قرار گرفتن تشيع، مراسم عزادارى خيلى علنى نبود، هر چند وضعيت بهتر از قبل زمان آل‏بويه بود. آنچه از بعضى منابع به دست مي‏آيد - خصوصاً كتاب روضة الشهداء كاشفى - قبل از زمان صفويه نيز مجالس سوگوارى براى اباعبدالله(ع) برپا مي‏شده است.در اين خصوص نگا: مقالات تاريخى، رسول جعفريان، ج اوّل، صفحات 183 - 185، 201-206. پس از صفويه به دليل ترويج تشيع، عزادارى شكل عام و علني ‏ترى به خود گرفت. بنابراين اصل عزادارى، ربطى به حكومت آل بويه و ديگران ندارد بلكه پايه گذار اصلى عزادارى براى امام حسين(ع) خود پيامبر اسلام است.

    براى آگاهى بيشتر در اين مورد ر.ك: سيرتنا و سنتنا سيره نبينا و سنته، علامه امينى (در اين كتاب روايات متعددى از اهل سنت در اين زمينه آورده است. اين كتاب به فارسى هم ترجمه شده است).

    اين كه وهابيان عزادارى براى امام حسين(ع) را زشت مى شمرند، به خطا رفته اند و خلاف سنت پيامبر عمل كرده اند. خود اهل سنت براى امام حسين(ع) عزادارى مى كردند (تأملى در نهضت عاشورا، رسول جعفريان، ص 277).

    سينه زنى به شكل امروزى و به صورت دسته جمعى در خيابان ها از سال 352 در عراق و ايران و به دستور معز الدوله ديلمى رواج يافت (تاريخ النياحه على الامام الشهيد، سيد صالح شهرستانى، ص 150، جزء اول)

    زنجيرزنى به شكل امروزى در زمان صفويه رواج يافت (همان، جزء دوم، ص 60).

    البته زنجيرزنى ايرانيان با زنجيرزنى شيعيان هندى متفاوت است. هنديان با زنجيرهاى تيغ دار زنجير مى زنند ولى در ايران با زنجيرهاى بدون تيغ زنجير مى زنند. زنجيرزنى به شكل هندى از سوى مراجع تقليد تحريم شده است (موسوعه العتبات العاليات، ج 8، ص 378).

    مقدمات شبيه خوانى به صورت امروزى در اواخر دوره صفويه رواج يافت و در عهد كريم خان زن شبيه خوانى به وجود آمد و در عهد قاجار به اوج خود رسيد (ارزيابى سوگوارى هاى نمايشى، ص 29، غلامرضا گلى زواره).

    پس از پيامبر، امامان معصوم همواره به عزادارى بر حسين بن علي(ع) سفارش مى كردند. از آنچه گذشت معلوم شد كه اصل عزادارى از سوى پيامبر و امامان پايه گذارى شده و اشكال آن مربوط به خود شيعيان است.




    پي‏ نوشتها:

    1. القاموس المحيط، ج 3، ص 61 و 62.
    2. تاج العروس، ج 5، ص 405
    3. لسان العرب، ج 7، ص 258.
    4. النهايه ابن اثير، ج 2، ص 246.
    5. قصص(آيه): 15.
    6. معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 279.
    7. مريم(19): 69.
    8. لسان العرب، ج 7. ص 258.
    9. الملل و النحل، شهرستانى، ج 1، ص 255.
    10. با استفاده از تاريخ تشيع در ايران رسول جعفريان، ص 24 - 28.
    11. همان، ص 22.
    12. الشيعة فى مسارهم التاريخى، سيدمحسن امين عاملى، ص 43.
    13. مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلّين، ابوالحسن اشعرى، ص 16.
    14. تاريخ شيعه و فرقه‏هاى اسلام تا قرن چهارم هجرى محمد جواد مشكور، ص 59؛ الملل و النحل، شهرستانى ج 1، ص 251.
    15. الملل و النحل، ج 1، ص 265 - 271.
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  2. 5 کاربر از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند .


  3. #2
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : تاپیک جامع شیعه شناسی

    شیعه در روایات


    1. عَنِ النَّبِيِّ ـ صلي الله عليه و آله ـ قالَ: يا عَلِيُّ أنْتَ وَ شِيعَتُكَ فِي الْجَنَّه. «الخطيب البغدادي، ج12، ص389 ـ حليه الاولياء، ابونعيم، ج4، ص329ـ في ظلال نهج البلاغه، ج1، ص123 ـ الهيثمي في مجمعه، ج9، ص173»

    پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: يا علي! جنّت، سراي تو و شيعيان تو است.




    2. قالَ النَّبِيُّ ـ صلي الله عليه و آله ـ: إنَّ اللهَ لَهُ الْحَمْدُ، عَرَضَ حُبَّ عَلِيٍّ وَ فاطِمَه، وَ ذُرّيَّتِهما عَلي الْبَرِيَّه فَمَنْ بادَرَ مِنْهُمْ بِالإجابَه جَعَلَ اللهُ مِنْهُمْ الرُّسُلَ، وَ مَنْ أجابَ بَعْدَ ذلِكَ جَعَلَ مِنْهُمْ الشِّيعَه وَ إنَّ اللهَ جَمَعَهُمْ فِي الْجَنَّه. «احقاق الحق، ج9، ص191»


    پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: خداوند كه حمد وستايش بر او باد دوستي علي و فاطمه و ذريه آن دو را بر همه انسان ها عرضه داشت اول كساني كه آن را پذيرفته اند به عنوان رُسُل (رسولان) انتخاب شدند و پس از آنان، كساني كه آن را پذيرفته به عنوان «شيعه» برگزيده شدند و خداوند در بهشت همه آنان را جمع خواهد كرد.




    3. عَنْ أبِي جَعْفَرٍ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ أنّهُ قال: لِيُهْنِئَكُمْ ـ الإسْمُ ـ قُلْتُ وَ ما هُوَ جُعِلْتُ فِداكَ؟ قالَ: الشِّيعَه، قيلَ إنَّ النّاسَ يُعَتِّرُونَنا بِذلِكَ، قالَ: أما تَسْمَعُ: «وَ إنْ مِنْ شِيعَتِهِ لِإبْراهيمَ»، وَ قَوْلُهُ تَعالي: «وَ اسْتَغاثَهُ الَّذيِ مِنْ شِيعَتِهِ عَلَي الّذي هُوَ مِنْ عَدُوِّهِ فَلْيُهنَئكُمْ الْاِسْمُ. «تفسير قمّي، ج2، ص228»


    امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: اين نام بر شما گوارا و مبارك باشد، گفتم: كدام نام؟ فرمودند: «شيعه» ـ شخصي گفت: ما را به اين نام تحقير مي كنند، امام پاسخ داد: مگر قرائت نكردي: «و ان من شيعته لابراهيم»(در ذيل سوره صافات) و «استغاثه الذي من شيعته علي الذي هو من عدوه» (الإستيعاب، ج3، ص40) پس مبارك باشد اين اسم بر شما.



    4. عَنْ جابِرِ بْنِ سَمَرَه يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ـ صلي الله عليه و آله ـ يَقُولُ لا يَزالُ الإسْلامُ عَزِيزاً إلي إثْنَيْ عَشَرِ خَلِيفَه ثُمَّ قالَ كَلِمَه لَمْ اسْمَعْها فَقُلْتُ لِأبِي ما قالَ؟ فقال كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ. «صحيح مسلم، ج6، ص2»


    جابر بن سمره مي‌ گويد: از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ شنيدم كه فرمود: هميشه، عزت و سربلندي اسلام و (مسلمين) به دوازده امام و جانشين من بستگي دارد (و افزود:) همه آنان از قريش هستند.




    5. عَنْ ابْنِ عَساكِرَ فِي تارِيخِهِ عَنْ عاصِمٍ بْنِ ضَمْرَه عَنْ أمِيرِ الْمُؤمِنِينَ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ قالَ: قالَ رَسُول اللهِ ـ صلي الله عليه و آله ـ: مَثَلِي وَ مَثَلُ عَلِيٍّ مَثَلُ شَجَرَه أنا أصْلُها وَ عَلِيٌّ فَرْعُها وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثَمَرُها وَ الشِّيعه وَرَقُها فَهَلْ يَخْرُجُ مِنْ الطَّيِّبِ إلّا الطَّيِّبُ وَ أنا مَدِينَه الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بابُها فَمَنْ أرادَها فَلْيَأتِها مِنْ بابِها. «تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج2، حديث 999، ص
    00»

    پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: مَثَل من و علي ـ عليه السلام ـ(امير المؤمنين) مَثَل درختي است كه من ريشه و ساقه و علي شاخه آن و حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ ميوه آن درخت و شيعه برگ هاي آن درخت را تشكيل مي دهند، (و سپس افزود) آيا از اصل و ريشه پاك جز ميوه پاك انتظار مي رود؟ و من شهر علم و دانش هستم و علي ـ عليه السلام ـ درب آن است، پس كسي كه خواست به شهر علم دست يابد، بايد، از درب آن وارد شود.




    6. عَنْ أمِير الْمؤمِنِينَ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ : يا نَوْفُ: أتَدْرِي يا نَوْفٌ مَنْ شِيعَتِي؟ قالَ: لا واللهِ ، قالَ: شِيعَتِي الذُّبَّلُ الشِّفاهُ، الْخُمَّضُ الْبُطُونِ، الَّذينَ تُعْرَفُ الرُّهبانِيَّه فِي وُجُوهِهِمْ رُهْبانُ الَّيْلِ و اُسْدٌ بِالنَّهارِ. «بحارالانوار، ج78، ص95، «نهج البلاغه»»


    امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ به نوف بكالي فرمود: اي نوف! آيا مي داني كه شيعه من كيست؟ نوف گفت: خير، امام فرمود: لب هاي شيعه من گواه بر ذكر و ياد خداي اوست، شكم وي گواه پرهيز از شكم پرستي است و نيز عدم وابستگي به دنيا را سيماي آنان گواهي مي دهد، آنان عابدان شب زنده دار و شير مردان روزاند.




    7. قالَتْ فاطِمَه ـ عَلَيْها السَّلامُ ـ : إنَّ شِيعتُنا مِنْ خِيارِ أهْلِ الْجَنَّه ... . «لئالي الاخبار، ج5، ص163»

    حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ فرمود: شيعيان ما بهترين جنت نشينان هستند.




    8. قالَ رَجُلٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ : إنَّي شِيعَتُكُمْ! فقالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ يا عَبْدَ اللهِ إنْ كُنْتَ لَنا فِي أوامِرِنا وَ زَواجِرِنا مُطِيعاً فَقَدْ صَدَقْتَ، وَ إنْ كُنْتَ بِخِلافِ ذلِكَ فَلا تَزِدْ فِي ذُنُوبِكَ بِدَعْواكَ مَرْتَبَه شَرِيفَه لَسْتَ مِنْ أهْلِها لا تَقُل أنا مِنْ شِيعَتِكُمْ وَ لكِنْ قُلْ: أنا مِنْ مَوالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُمْ وَ مُعادِي أعْدائِكُمْ وَ أنْتَ فِي خَيْرٍ إلي خَيْرٍ. «لئالي الاخبار، ج5، ص157»


    در حديث آمده است مردي به حسن بن علي ـ عليه السلام ـ گفت: من شيعه و پيرو شما هستم، امام فرمود: اي بنده خدا اگر در برابر «اوامر» و «نواهي» ما مطيع باشي در ادعايت صادق هستي و اگر اين چنين نيستي با اين ادعايت بر گناهان خودافزوده اي و وقتي كه در اين مرتبه قرار نداري ادعاي آن را نيز بر زبان مياور كه دروغ است و بر گناهان خود افزوده اي، پس نگو من شيعه شما هستم، ولي بگو: من يكي از دوستداران شمايم و با دشمنان شما دشمنم و دراين صورت به خير و نيكي خواهي بود و به سوي خير و نيكي نيز خواهي رفت.




    9. عَنْ عُمَرِ بْنِ أبِي مِيْثَمْ قالَ: سَمِعْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلي ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ يَقُولُ: ما أحَدٌ عَلي مِلَّه إبْراهيمَ إلّا نَحْنُ وَ شِيعَتَنا. و سايِرُ النّاسِ مِنْها بُرَآءُ. «نور الثقلين، ج3، ص94»

    عمر بن أبي ميثم مي گويد: از امام حسين ـ عليه السلام ـ شنيدم كه فرمود: هيچ كس بر ملت ابراهيم نيست مگر ما و شيعيان ما، و ديگران از آن بيگانه اند.





    1
    0. عَنِ الْاِمامِ السَّجادِ عَلِيِ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنَ الْعابِدِينَ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ قالَ: إنَّما شِيعَتُنا يُعْرَفُونَ بِعِبادَتِهِم ... الْمُسَبِّحُونَ إذا سَكَتَ النَّاسُ وَ الْمُصَلُّونَ إذا نامَ النّاسُ وَ الْمَحْزُونُونَ إذا فَرِحَ النَّاسُ يُعْرَفُونَ بِالزُّهدِ وَ كَلامُهُمْ الرَّحْمَه وَ تَشاغُلُهُمْ بالْجَنَّه. «نور الثقلين، ج3، ص94»

    امام سجاد ـ عليه السلام ـ فرمود: شيعيان ما از راه عبادت شناخته مي شوند، آنان اهل تسبيح و ذكرند حتي آن گاه كه ديگران ساكت باشند و نماز گزارانند آن گاه كه ديگران در خوابند و از درون محزونند (دلخوش به دنيا نيستند) آن گاه كه ديگران بر اثر سرگرمي به دنيا فرحناكند، شيعيان با زهد شناخته مي شوند، گفتارشان رحمت است و شغل و كردار آنان جنَّت است.



    ادامه دارد ...
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مطالعات اسلام شناسی و شیعه شناسی حسینی؛ گام موثري در جهت ارتقاي حوزه پدافند غيرعامل
    توسط nezamehadafmand در انجمن هم اندیشی سایر رشته ها با مهندسین
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 1st December 2012, 02:44 PM
  2. ماجرای شایعه ی کشف مـار غول پیکر در کرج
    توسط hyper neo در انجمن اخبار تصویری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th September 2012, 01:39 PM
  3. بهترین شانسی که سال قبل یعنی 90 اوردی چی بود؟
    توسط بلدرچین در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th September 2012, 11:22 PM
  4. مقاله: رفتار شناسی قاتلین سریالی - هورمزد یعقوبی نژاد
    توسط droit-penal در انجمن حقوق جزا و جرم شناسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th November 2011, 12:26 PM
  5. مهندسی مکانیک یعنی این (همه بیاین ببینین)
    توسط mohammadfaraz در انجمن عکس های گوناگون
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd August 2010, 02:04 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •