دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 42

موضوع: مجموعه اي از اشعار عاشورايي

  1. #21
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    حضرتِ علی اصغر علیه السلام

    دو نشان

    شاه در گفتار و کودك، گرمِ خواب
    که ز نوكِ ناوکش دادند آب

    در کمان بنهاد تیري حرمله
    اوفتاد اندر ملایک غلغله

    رَست چون تیر از کمان شومِ او
    پَرزنان بنشست بر حلقومِ او

    چون درید آن حلق، تیرِ جانگداز
    سر ز بازويِ یدُاللَّه کرد باز

    اَللَّه اَللَّه! این چه تیر است و کمان؟!
    کس نداده این چنین تیري نشان!

    تا کمان زه خورده، چرخِ پیر را
    کس ندیده دو نشان یک تیر را

    تیر کز بازويِ آن سرور گذشت
    بر دلِ مجروحِ پیغمبر گذشت

    نوكِ تیر و حلقِ طفلی ناتوان
    آسمانا! باژگون بادت کمان

    شه کشید آن تیر و گفت: اي داورم!
    داوري خواه از گروهِ کافرم!

    نیست این نوباوه يِ پیغمبرت
    از فصیلِ ناقه، کمتر در بَرَت!

    کز اَنین او ز بیدادِ ثمود
    برقِ غیرت زد بر آن قومِ عَنود

    شه به بالا می فشاند آن خون پاك
    قطرهاي زان برنگشتی سويِ خاك

    پس خِطاب آمد به سُکّان مَلا
    که فرود آئید در دشتِ بلا

    بنگرید آن کودکان شاهِ عشق
    که چسان آرند بر سر، راهِ عشق

    بنگرید آن مرغِ دست آموزِ عرش
    که چسان در خون همی غلتد به فرش!

    ره که پیران سر نبردندش به جَهد
    چون کند طی یکشبه طفلان مهد

    این نگارین خون که دارد بويِ طیب
    تحفه اي سوي حبیب است از حبیب

    در ربائید این نگارِ پاك را
    پرده گلناري کنید افلاك را

    کآید اینک مهرپرورِ ماهِ ما
    یک دمِ دیگر به مهمانگاهِ ما

    در ربائید این گهرهايِ ثمین
    که نیاید دانهاي زان بر زمین

    باز داریدش نهان در گنجِ بار
    کز حبیبِ ماست ما را یادگار

    قطره اي زین خون اگر ریزد به خاك
    گردد عالمگیر، طوفان هَلاك

    تیر خورده شاهبازِ دستِ شاه
    کرد بر روي شَه آسیمه نگاه

    غنچه يِ لب بر تبسّم باز کرد
    در کنارِ باب، خوابِ ناز کرد

    وَه! چه گویم من که آن طفلِ شهید
    اندر آن آئینه يِ روشن چه دید؟!

    وان گشودن لب به لبخند، آنچه بود
    وان نثارِ شکّر و قند از چه بود؟!!!

    رمز « کُنْتُ کَنْز » بودش سر به سر
    زیرِ آن لبخند شیرین، مستَتَر

    رمزِ خَلقِ آدم و حوّا ز گِل
    وان سجودِ قدسیان پاكدل

    رمزِ بَعثِ انبیايِ پر شکیب
    وان صبوري بر بلایايِ حبیب

    رمزهايِ نامهيِ عهدِ اَلَسْت
    که شهیدِ عشق با محبوب بست

    پس ندا آمد بدو: کاي شهریار!
    این رضیعِ خویش را بر ما گذار

    تا دهیمش شیر از پستان حور
    خوش بخوابانیمش اندر مهدِ نور

    پس شه آن دُرِّ ثمین، در خاك کرد
    خاكِ غم بر تاركِ افلاك کرد

    آري! آري! عاشقان رويِ دوست
    اینچنین قربانی آرَد سويِ دوست

    اندر آن کشور که جاي دلبر است
    نه حدیثِ اکبر و نه اصغر است!!!

    مرحوم نَیِّر تبریزي


    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  2. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  3. #22
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    حضرتِ علی اصغر علیه السلام

    یک برگِ گل

    اي اهلِ کوفه! رحمی! این طفل جان ندارد
    خواهد که آب گوید، امّا زبان ندارد

    دیشب به گاهواره تا صبح ناله میزد
    امروز رويِ دستم دیگر توان ندارد

    هنگام گریه کوشد تا اشکِ خود بنوشد
    اشکی که تر کند لب، دورِ دهان ندارد

    رخ، مثلِ برگِ پاییز؛ لب، چون دو چوبه يِ خشک
    این غنچه يِ بهاري غیر از خَزان ندارد

    اي حرمله! مَکِش تیر، یک سو فکن کمان را
    یک برگِ گُل که تابِ تیر و کمان ندارد

    شمشیرِ اوست آهش؛ فریادِ او تلظّی
    جانش به لب رسیده، تابِ بیان ندارد

    با من اگر به جنگید، تا کشتنم بجنگید
    این شیرخواره بر کف تیغ و سنان ندارد

    مادر نشسته تنها در خیمه بین زنها
    جز اشکِ خجلتِ خود آبِ روان ندارد

    تا با خدنگِ دشمن روحش زَند پَر از تن
    جز شانه يِ امامش، دیگر مکان ندارد

    « میثم »به حشر نَبود غیر از فغان و آهش ،
    آن کو از این مصیبت آه و فغان ندارد

    غلامرضا سازگار (میثم)
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  4. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  5. #23
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    حضرت علی اکبر علیه السلام

    شش گوشه

    ناگهان قلبِ حرم وا شد و یک مردِ جوان
    مثل تیري که رها می شود از دستِ کمان

    خسته از ماندن و آماده ي رفتن شده بود
    بعدِ یک عمر، رها از قفسِ تن شده بود

    مست از کامِ پدر بود و لبش سوخته بود
    مست می آمد و رخساره برافروخته بود

    روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
    بر تنش دستِ یدالله، حمایل بسته

    بی خود از خود، به خدا با دل و جان می آمد
    زیرِ شمشیرِ غمش رقص کنان می آمد

    یا علی گفت که بر پا بکند محشر را
    آمده باز هم از جا بِکَند خیبر را

    آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
    معنی جمله يِ در پوست نگنجیدن را

    بی امان دورِ خدا، مرد جوان می چرخید
    زیر پایش همه يِ کون و مکان می چرخید

    بارها از دلِِ شب یک تنه بیرون آمد
    رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

    آن طرف محوِ تماشايِ علی، حضرتِ ماه
    گفت :« لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه »

    مست از کامِ پدر، زاده ي لیلا، مجنون
    به تماشايِ جنونش همه دنیا مجنون

    آه در مثنوي ام آینه حیرت زده است
    بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

    رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
    پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

    نفسِ نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
    به تماشايِ نبردِ تو خداوند آمد

    با همان حکم که قرآن خدا جان من است
    آیه در آیه رجزهايِ تو قرآن من است

    ناگهان گرد و غبارِ خطر، آرام نشست
    « دیدمت خرّم و خندان قدح باده به دست »

    آه! آیینه در آیینه عجب تصویري!
    داري از دست خودت جامِ بلا میگیري

    زخمها با تو چه کردند؟ جوانتر شده اي؟!
    به خدا بیشتر از پیش، پیمبر شده اي

    پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
    از لبت خواهشِ یک جرعه تبسّم دارد

    غرقِ خون هستی و برخاسته آه از بابا
    آه، لب وا کن و انگور بخواه از بابا

    گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
    با فغان«! پسرم! وا پسرم » می آید

    باز هم عطرِ گلِ یاس به گیسو داري
    اوّلین بار چرا دست به پهلو داري؟

    کربلا کوچه ندارد، همه جایش دشت است
    یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟

    مثل آیینه يِ در خاك، مکدّر شده اي
    چشمِ من تار شده؟ یا تو مکرّر شده اي؟

    من تو را در همه ي کرب و بلا میبینم
    هر کجا مینگرم جسمِ تو را میبینم

    « إِرْباً إِرْبا » شده چون برگِ خزان می ریزي
    کاش میشد که تو با معجزه اي برخیزي

    مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟!
    باید انگار تو را بینِ عبا بگذارم

    باید انگار تو را بین عبایم ببرم
    تا که شش گوشه شود با تو ضریحم، پسرم!

    سَیِّد حمید رضا برقعي
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  6. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  7. #24
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    حضرت علی اکبر علیه السلام

    آهِ دل

    در خیمه بود دستِ پدر سويِ آسمان
    ناگه ز رزمگاه صدايِ پسر شنید

    بر پُشتِ زین نشست و بدان سوي، کرد روي
    اما نَسیم وار، پیاش عمّه می دوید

    میخواست بلکه بارِ دگر زنده بیندَش
    « یا رب! مکن امیدِ کسی را تو ناامید »

    با زانو آمد و به سرِ نعشِ او نشست
    او را به بر کشید و ز دل، آه بر کشید

    تا در کنارِ نعشِ پسر جا پدر گرفت
    در یک اُفُق قِران مَه و مِهر شد پدید

    می رفت تا پدر برود همرهِ پسر
    زینب اگر کنارِ برادر نمیرسید

    تا به میدان ز حرم، اکبر رفت
    دل ز جان شُست، سويِ دلبر رفت

    روح از جسمِ حرم، یکسر رفت
    همه گفتند: که پیغمبر رفت

    یک طرف، چشمِ حسین دنبالش
    یک طرف، مرگ به استقبالش

    اي کمر، جانبِ اعدا بسته!
    عهد با خالقِ یکتا بسته

    در خَمِ زلف تو دلها بسته
    اشکِ من راه تماشا بسته

    من نگویم مرو، اي ماه! برو!
    لیک قدري بَرِ من راه برو

    اي جگر گوشه يِ من! اي پسرم!
    هیچ دانی که چه آري به سرم؟

    مرو این گونه شتابان ز بَرَم
    قدري آهسته من آخر پدرم!

    نه همین از پیِ خود می کِشیم
    اي مسیحا نَفَسم! می کُشیم

    سپهِ کوفه و شام استاده
    به تماشايِ شه و شهزاده

    شه روي نعشِ علی افتاده
    همه گویند حسین جان داده

    به یقین جان حسین بر لب بود
    آن که جان داد به او زینب بود

    حاج علی انسانی

    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  8. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  9. #25
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    حضرت علی اکبر علیه السلام

    برگِ گل

    میزند نیش سکوتت به دلِ من، پسرم
    لب گشا! کُشت مرا خنده يِ دشمن، پسرم!

    چشمِ خود وا کن و بارِ دگرم، حرف بزن
    از لب تشنه و سنگینیِ آهن، پسرم!

    پاره هايِ تنت افتاده به هر سو، گویی
    برگِ گل ریخته در دامنِ گلشن، پسرم!

    تو ذبیحِ منی و من تن صد چاكِ تو را
    هدیه دادم به رهِ خالقِ ذوالمَن، پسرم!

    عالمی داشتم از داشتن چون تو گلی
    بعدِ تو سیر شدم از همه عالَم، پسرم!

    سنگدل را خبر از عاطفه هر چند که نیست
    دشمنان هم دلشان سوخت به حالم پسرم!

    گه سرت، گاه رُخَت، گاه لبت میبوسم
    دلم آرام نگیرد! چه کنم من پدرم؟!

    نتوان گفت که از داغِ تو بر من چه گذشت
    هیچ کس را نبود تاب شنیدن، پسرم!

    بوده حرفِ دلِ من، بر لبِ « میثم » زان رو
    سیلِ خون ریخته از دیده به دامن، پسرم؟!

    غلامرضا سازگار (میثم)
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  10. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  11. #26
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    حضرت ابالفضل علیه السلام

    مونسِ تنهایی

    نه آن طاقت که برگردم، تنت بر جاي بگذارم
    نه قوّت تا که جسمت را ز رويِ خاك بردارم

    اَلا اي مونسِ تنهائیم در بین دشمنها!
    چگونه در میان دشمنان تنهات بگذارم

    مخور غم گر قیامت متّصل گردید بر سجده
    که پیش تیرِ دشمن، من رکوعش را به جا آرم

    تو بعد از من نماندي تا تنم از خاك برداري
    مرا مهلت نباشد تا تو را بر خاك بسپارم

    اگر تا صبحِ محشر در کنارِ کشته ات باشم
    به هر زخمت هزاران بار جايِ اشک، خون بارم

    جراحاتِ تنت آن قَدْر بسیارند عبّاسم!
    که ممکن نیست زخمت را بشویم یا که بشمارم

    چنان بیتو به چَشمم، مُلکِ هستی، تیره گردیده
    که گویی روزِ روشن، آسمان را دود پندارم!

    الهی! « میثمِ ! » دل خسته ام! اشکِ مرا خون کن
    که شرحِ این مصیبت را به خون دیده بنگارم

    غلامرضا سازگار (میثم)
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  12. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  13. #27
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    حضرت ابالفضل علیه السلام

    ساقیِ اطفال

    اي گنهکاران! بشارت باد! زهرا روزِ محشر
    آوَرَد بهرِ شفاعت، دستهايِ نازنینم

    تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویشتن گفتم
    من چگونه آب نوشم، شاه را عطشان ببینم؟

    مَشک را پر کردم از آب، با خودم گفتم که: باید
    راه نزدیکی برايِ خیمه رفتن برگزینم

    فکر کردم، دست دارم؛ آب دارم؛ غم ندارم
    سرفرازم؛ ساقیِ اطفالِ عطشان حزینم

    راهِ نخلستان گرفتم لیک از شمشیرِ دشمن
    قطع شد دستِ علمگیر از یسار و از یمینم

    ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت قلبم
    تیر زد بر مَشک، آن خصمی که بود اندر کمینم

    دیگر از دیدارِ اطفالِ حسین شرمنده بودم
    تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم

    گفتم اکنون خوب شد! خوب است برگردم به خیمه
    ناگهان بر سر فرود آمد عمودِ آهنینم

    ژولیده نیشابوري

    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  14. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  15. #28
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    حضرت ابالفضل علیه السلام

    طوافِ عبّاس

    کام، خشک و سینه آتش، دل، کباب
    تشنه لب بیرون شد از دریايِ آب

    کامِ دل بگرفت از جامِ عطش
    بست بین آب، اِحرامِ عطش

    پیشِ پایی در همه موجود کرد
    رو به سويِ کعبه يِ مقصود کرد

    چون کمر بهرِ طوافِ عشق بست
    در طوافِ اولّش افتاد، دست

    طوف دوّم در مطافِ داورش
    از بغل افتاد دستِ دیگرش

    دورِ سوّم خون به جايِ اشک خورد
    تیر دشمن آمد و بر مَشک خورد

    دورِ چهارم داشت عزمِ تركِ سر
    کرد پیشِ تیر، جسمِ خود سپر

    دورِ پنجم از عمودِ آهنین
    گشت سروِ قامتش نقشِ زمین

    گشت در دورِ ششم از تیغِ تیز
    قطعه قطعه پاره پاره ریز ریز

    دورِِ هفتم رفت از جسمش قرار
    خویشتن را دید در آغوشِ یار

    شد سراپا چشم، زخمِ پیکرش
    دید زهرا را به بالین سرش

    با زبان حال میگفتش بتول:
    حَبَّذا! عبّاسِ من! حَجَّت قبول
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  16. 3 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  17. #29
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    امام حسین علیه السلام

    راز و نیاز

    امشب فقط مانده براي ما، برادر
    این دشت، فردا میکند غوغا، برادر!

    با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب
    می ترسد از غمهايِ این صحرا، برادر!

    خار مغیلان بیابان جمع کن تا
    فردا نگردد جمع، با پاها، برادر

    راز و نیازِ امشبِ تو فرق دارد
    از غصّه ها می گوید این نجوا، برادر!

    می گویی از گودال و خون و طاقتی نیست
    تا دیدنیها، بشنوم حتّی برادر!

    باور ندارم زینتِ دوشِ نبی را
    سُم ها کند هم سطح با شنها، برادر!

    دردِ فراقِ تو براي کشتنم بس
    دیگر چرا سر نیزه و سرها، برادر!

    از غارتِ خلخال و خون گوشواره
    چیزي نگویی بین مَحرمها، برادر!

    گفتی اسارت میروم، اینکه محال است!!
    با غیرتی که دیدم از سقّا، برادر!

    وقتی میان نیزه ها گم شد تنِ تو
    با نالهات راهِ مرا کن وا برادر!

    اي واي از آن لحظه که می آید، ندايِ
    آهِ غریبِ مادرِ زهرا، برادر!

    حسین ایمانی
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  18. کاربرانی که از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند.


  19. #30
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : مجموعه اي از اشعار عاشورايي

    امام حسین علیه السلام

    بزمِ ضیافت

    گفت اي گروه! هر که ندارد هوايِ ما
    سر گیرد و برون رود از کربلايِ ما

    برگردد آن که با هوسِ کشور آمده
    سر ناورد به دولتِ شاهی، گدايِ ما

    تا دست و رو نشُست به خون، می نیافت کس
    راهِ طواف، بر حرمِ کبریايِ ما

    این عرصه نیست جلوه گهِ روبه و گراز
    شیرافکن است بادیه يِ ابتلايِ ما

    یزدان ذوالجلال، به خلوتسرايِ قدس
    آراسته است بزمِ ضیافت، برايِ ما

    ما را هوايِ سلطنتِ مُلکِ دیگر است
    کاین عرصه نیست در خورِ فرِّ همايِ ما

    ناداده تن به خواري و ناکرده تركِ سر
    نتوان نهاد پاي به دولتسرايِ ما

    مرحوم نَیِّر تبریزي
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  20. کاربرانی که از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند.


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مجموعه اي از غم، اندوه و تنهايي آدم ها
    توسط MR_Jentelman در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2010, 05:56 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st November 2009, 11:01 PM
  3. معرفی: نقدي بر مجموعه داستان دوست داشتم کسي جايي منتظرم باشد
    توسط *میترا* در انجمن کارگاه داستان نویسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th October 2009, 10:49 AM
  4. مقاله: مجموعه مقالات همايش آشنايي با تكنولوژي هاي نوين بهسازي لرزه اي
    توسط امید عباسی در انجمن مهندسی سازه
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: 3rd December 2008, 11:01 AM
  5. خبر: جزئيات ساخت ايمن‌ترين مجموعه سينمايي كشور
    توسط diamonds55 در انجمن آرشیو بخش هنر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th November 2008, 01:31 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •