دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: خاطرات جالب یک دکتر عمومی از بیمارانش

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    كارشناسي برستاري
    نوشته ها
    691
    ارسال تشکر
    2,195
    دریافت تشکر: 3,080
    قدرت امتیاز دهی
    3684
    Array
    سروه74's: جدید113

    پیش فرض خاطرات جالب یک دکتر عمومی از بیمارانش

    پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است که بیماران با پزشک یا بیماریشان می‌کنند یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز می‌شود.
    به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت:
    هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره!!
    .
    .
    .
    به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم:
    اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد!!
    .
    .
    .
    یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.
    به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم.
    مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه ، نه دلهره!
    پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده
    و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه: مامان چیپس نه چیسپ!

    .
    .
    .
    به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم:
    قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟
    بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟
    نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟
    .
    .
    .
    به خانمه گفتم:اشتهاتون خوبه؟ گفت: هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم!
    .
    .
    .
    به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمیدم!
    گفتم: چرا؟ گفت: میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم!
    .
    .
    .
    خانمه میگفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد.
    گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن!
    .
    .
    .
    مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم.
    مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از بیماران صحبت میکنه و ازش میپرسه: داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟
    بیمار میگه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه؟ خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه!!
    .
    .
    .
    روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.
    گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه
    مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت:
    آخه جمعه که تعطیله!!
    .
    .
    .
    به خانمه گفتم: کجای سرتون درد میکنه؟
    دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم !
    .
    .
    .
    یه نفر سنگ کلیه داشته میاد بهش میگم آزمایش خون براتون بنویسم؟
    میگه برام فرقی نمیکنه!!
    زندگی بهتر ازاین ​نمیشه

  2. کاربرانی که از پست مفید سروه74 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •