دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: خداوندگار سبز لجنی

  1. #1
    همکار تالار نرم افزار
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(نرم افزار)
    نوشته ها
    1,003
    ارسال تشکر
    2,633
    دریافت تشکر: 7,045
    قدرت امتیاز دهی
    29978
    Array
    "golbarg"'s: جدید56

    پیش فرض خداوندگار سبز لجنی

    1
    دخترک عاشق
    خدا را صورتی میدید
    عارف سالک شرقی
    خداوندگار تجریدی اش را فیروزه ای
    و من!
    سبز لجنی نسبتا جیغ...
    اسمش کمی دور از شان خداست
    میدانم!
    در عوض تن خورش ملس است
    خداوندگار من
    واقف بر اسرار رنگ هاست
    او
    باب سلیقه ی بندگان نظر کرده اش رنگ میپذیرد
    و کیست که نداند
    من همان بنده ی نظر کرده ی اویم؟! (اسمایلی آدم از خودراضی)

    2
    انتظار همیشه دردناک تر از مواجهه است
    به درد که فکر کنی
    درد میکشی
    تمام لحظات فکر کردن به درد را...
    غافل از اینکه درد
    خود از فکر کردن به درد
    درد کمتری دارد
    بجای فکر کردن به درد
    به پیشوازش باید رفت
    و با تمام وجود تجربه اش کرد
    انتظار همیشه دردناک تر از مواجهه است

    3
    نوستالژی هایی که شما از درکش عاجزید :پی

    بوی چمن
    آمیخته با بوی چوب سوخته
    چنار و بید یا بلوط
    بوی سدر و کتیرا و بابونه
    بوی پونه و قورقور غورباقه های برکه ی آنسوی باغ زردآلوها
    باغ زردآلوهایی که تنها یک درخت پسته ی کال داشت!
    و البته یک نخل خرمای عظیم
    با شاخه ها و لشک های سنگین شده از تجمع خرما و دیری
    و گنجشکانی که خرماها را دور از دسترس ما
    با نوکهایشان بزخور می کردند
    بوی آب زلال چشمه ای کز بن کوه می آمد
    و بچه غورباقه ها در آبگیرهای مسیر عبورش تجمعات بیش از سه نفر داشتند
    و ما در همان عالم خرفتی بچگی
    آنها را بچه ماهی تصور میکردیم
    بوی خرچنگ های غول پیکر پنهان شده در زیر سنگ ها
    بوی جنگل انار آغاما!
    و پاتک های ظهرگاه گرم تابستان به دبه های ترش و طلایی اش :دی
    بوی شب بوی کنج حیاط دایه
    همان که شب ها کل اهل خانه بخاطر بویش سردرد میگرفتند
    بوی چاقاله بادوم،انجیر،توت،لیمو!
    وای خدا چقدر بوهای خوب
    چقدر خاطرات بودار
    چقدر تلفیق حافظه ی تارعنکبوت گرفته ی فتوگرافیک با بو!
    سرسام میگیرد آدم از هجوم ناگهان اینهمه بو
    اینهمه خاطره...
    چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟

  2. کاربرانی که از پست مفید "golbarg" سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •