«نشست کاربرد فلسفه در پرورش تفکر کودکان و نوجوانان» با حضور استاد دانشگاه استکهلم سوئد، دکتر قاسم پورحسن، دکتر مهنوش هدایتی و سعید ناجی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در ابتدای این نشست، دکتر قاسم پورحسن، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در خصوص «منطق گفت‌وگو و عناصر آن» و با بیان اینکه «افق» نخستین شرط گفت‌وگو است، اظهار داشت: هر فردی واجد افق‌هایی است، خواست‌ها، هنجارها و ارزش‌ها بستر افق را شکل می‌دهند و بدون افق نه گفت‌وگو امکانپذیر خواهد بود و نه تفهم به وجود خواهد آمد. افق راستا و مسیر درست گفت‌وگو را سامان می‌دهد.وی ادامه داد: عنصر دیگر گفت‌وگو «اصل مواجهه» است، این اصل تأکید دارد که مسئله فهم، فرایندی دو سویه است.

همه انتظارات و پیش ادراک‌های دوطرف به رویارویی یکدیگر می‌روند. فهم تنها مبتنی بر خواسته یک فرد یا پرسش‌های یک سو نیست که در آن خواسته‌های یک جانبه قادر بر ایجاد معنا باشد. معنا در جریان مواجهه شکل می‌گیرد.

این استاد فلسفه، «امتزاج» را عنصر سوم گفت‌وگو عنوان و بیان کرد: امتزاج اگرچه نوعی در هم تنیدگی افق‌های دوطرف گفت‌وگو است اما به معنای از دست رفتن افق‌ها نخواهد بود. هیچ فردی افق خود را از دست نمی‌دهد. به عبارت بهتر هر انسانی همواره در یک زیست جهان زندگی می‌کند، شاید این زیست جهان را فربه‌تر یا دگرگون سازد اما ممکن نیست بتوانیم بدون آن اندیشه کنیم و یا گفت‌وگو را سامان بخشیم.

وی ادامه داد: تاریخمندی و سنت دو عنصر دیگر هستند که مراد از تاریخمندی، تأکید بر تاریخی بودن آدمی و اندیشه اوست. سنت نیز همان فرهنگ و زبانی است که همراه با ارزش‌ها و هنجارها، بستری را شکل می‌دهند که اندیشه و تفکر خود را در آن باز می‌نمایند. هیچ گفت‌وگویی بدون لحاظ وجه تاریخی و سنت شکل نمی‌گیرد. پورحسن تأکید کرد: افرینش معنا در پرتو گفت‌وگو حاصل می‌شود و بدون مکالمه نمی‌توان انتظار شنیدن و همرأیی داشت.



نقش گفت‌وگو در پرورش قدرت تفکر کودکان

دکتر آن پیلگرن، مدرس دانشگاه استکهلم سوئد نیز در این نشست به نتایج تحقیقات خود در باب« نقش گفت‌وگو در پرورش قدرت تفکر کودکان» اشاره کرد و گفت: در این تحقیق، 16 گفت‌و شنود طی سه سال با کودکان 5 تا 16 ساله انجام شد و مورد تحلیل قرار گرفت و تحقیق نشان داد که تعامل شرکت‌کنندگان مهارت دیده به مرور زمان به سوی گفت وگویی «پرورش محور» تغییر جهت داد و توان سخن گفتنشان به سمت ارتباطی مشارکتی‌تر تغییر کرد. توانایی تسهیل‌گر برای کنترل نقض قواعد و به وجود آوردن محیطی مطمئن برای کاوش عقلانی حائز اهمیت ارزیابی شد. مهارت‌های تفکر شرکت کنندگان به مرور زمان رشد پیدا کرد و از نسبی‌گرایی به بررسی انتقادی تکامل یافت.





پرسشگری؛ راهی برای شکل‌گیری تفکر فلسفی

در ادامه این نشست، دکتر مهرنوش هدایتی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به نقاط افتراق و تعارض سه رویکرد ویگوتسکی، لیپمن و سقراط پرداخت و گفت: سقراط زمانی که با مخاطبش به گفت‌وگو می‌پرداخت بسیار ماهرانه و زیرکانه جایگاه خود را که به عنوان معلمی خردمند شناخته می‌شد، پائین می‌آورد و حتی اظهار بی‌اطلاعی از مبحث گفت‌وگو می‌کرد تا اجازه دهد طرف مقابلش وارد بحث شود.

هدایتی اضافه کرد: شیوه سقراط غالباً او را در مقام فردی قرار می‌داد که منجر به سردرگمی و ابهام مخاطبش می‌شود اما در حقیقت او با به بن‌بست‌کشاندن مخاطبانش، آنها را در موضع شک نسبت به قطعیت باورهایشان قرار می‌داد و سپس مسیر کنجکاوی و جست‌وجوی حقیقت را با آنها آغاز می‌کرد.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه به روش گفت‌وگوی ویگوتسکی اشاره و بیان کرد: ویگوتسکی، گفت‌وگو را مبنای اصیل پرورش تفکر می‌داند و بر این باور است که کودک از طریق تعامل‌های اجتماعی به رشد اجتماعی می‌رسد.هدایتی تصریح کرد: در روش گفت‌وگوی همیارانه ویگوتسکی سؤالات، ابزاری در جهت ارتقای کودک از سطح بالفعل دانش به سطح بالقوه است.

وی با اشاره به روش لیپمن گفت: لیپمن ، پرسشگری در کلاس درس را بهترین روش رشد فکری کودکان می‌دانست و در این راه از روش دیالکتیک سقراطی بهره می‌گیرد. در حالی که وی بر خلاف سقراط هرگز در پی اثبات اشتباهات فکری مشارکت‌کنندگان در مباحثه نبود، بلکه در رویکرد او هر ایده‌ای ارزشمند است.





منبع:
باشگاه اندیشه