دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: روايتي از امام صادق (ع) ،مراتب ايمان ، از زبان استاد پناهيان

  1. #1
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فلسفه و كلام
    نوشته ها
    23
    ارسال تشکر
    46
    دریافت تشکر: 42
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    asl_z's: جدید92

    پیش فرض روايتي از امام صادق (ع) ،مراتب ايمان ، از زبان استاد پناهيان

    ایمان وقتی که سلسله‌مراتب می‌رسد به اولیاء خدا، تازه خودش را نشان می‌دهد. امام صادق(ع)، یکی از یارانش را نشان داد فرمود: هیچ‌کسی مثل او نمی‌شود برای من. گفتند: مگر او چگونه است؟ فرمود: من اگر به او بگویم این سیب، نیمی از این سیب حلال است، نیمی از این سیب حرام، تهِ دلش هم سؤال ایجاد نمی‌شود. چرا؟ آخر چرا؟ یابن رسول‌الله چرا؟! سؤال ایجاد نمی‌شود. نه چون نادان است سؤال نمی‌کند، نه چون انسان ساده‌لوحی است پرسش نمی‌کند، نه چون انسانی است که عقل ندارد و پرسش نمی‌کند، از بس می‌فهمد و از بس مؤمن است.





    من علّت حلال و حرام بودن این سیب را بفهمم، دیگر نمی‌پرسم. یک جواب به من بدهید من بحث را جمع کنم، اگر امام صادق(ع)، بگوید نیمی از این سیب حلال است، نیمی از این سیب حرام است، ما اگر علّت این حرام و حلال بودن نیمی از این سیب را بفهمیم، دیگر پرسش نمی‌کنیم، می‌گوییم خب حالا می‌دانیم. درست است آقایان؟! بله؟ این علم من به حرام و حلال بودن نیمی از سیب اهمیّتش بالاتر است یا علم من به صداقت امام صادق(ع)، ایمان من به صداقت امام صادق(ع)؟ آقا! من تو را خیلی قبول دارم، چشمم چیز دیگری ببیند می‌گویم اشتباه کرده، با عقلم به ایمان تو رسیدم ولی دیگر پای ایمان تو ایستاده‌ام.




    آدم اوّل محاسبه می‌کند بعد ایمان می‌آورد. ایمان که آورد تمام است دیگر. آمد گفت: آقا! قیام کنید. آقا فرمود: می‌روی توی تنور؟ گفت: آقا! تنور چرا؟ من زن و بچّه‌ام منتظر هستند، من چه خطایی ازم سر زده؟ تنور روشن بود آخر آقا! می‌فرمایید بروم. آقا فرمود: خب بله من می‌دانم روشن است، برو توی تنور دیگر، مگر نمی‌خواهی من بیایم قیام کنم؟ گفت: آقا! مگر بخواهید قیام کنید من را می‌فرستید تنور آتش؟ گفتیم قیام کنید با دشمن‌ها مبارزه کنیم، جنگ راه بیندازیم. آقا فرمود: خب حالا شما بنشینید فعلاً.




    یکی از یاران‌شان آمدند از نزدیکان. فرمود: فلانی! برو توی تنور. این دلش ریخت. آن آقا رفت توی تنور، این رنگش پرید، آن آقا توی تنور بود این داشت جلزّ و ولز می‌کرد. بعد از مدّتی آقا امام صادق(ع)، فرمود: خب، بی‌قرار هستی، برو برو برو ببین رفیقت چیکار کرد توی تنور. دوان‌دوان آمد دید وسط آتش نشسته دارد تسبیح می‌گوید، ذکر می‌گوید. تو نسوختی؟ نه. تو اینقدر به امام صادق ایمان داری؟ بله.


    (إنشاء الله ماهم جزء مؤمنان واقعي باشيم )
    ميدان عمل خاليست ، او در پي سرباز است
    چون ما همه سرباريم ،سردار (عجل) نمي آيد

  2. 4 کاربر از پست مفید asl_z سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فایل: بلوك هاي يونوليتي پلي استايرن
    توسط امید عباسی در انجمن دانلودستان و آموزش مهندسی عمران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th May 2011, 09:18 PM
  2. مقاله: سايتي براي جستجوگرها
    توسط آبجی در انجمن بخش مقالات وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th March 2010, 02:49 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th December 2009, 09:50 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th October 2009, 10:22 PM
  5. خبر: محدوديتي براي استخدام اعضاي هيئت علمي قوي نداريم
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار هنری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 5th June 2009, 11:33 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •