هر یک از براهین جنبه مثبت و جنبه منفی دارد و دارای کاستی هایی است و اشکالات زیادی بر هر یک از این براهین وارد شده و پاسخ هایی هم داده شده است که بیان یک یک آن ها در حیطه این نوشتار نیست .

برهان صدیقین


آنچه که در این نوشتار دنبال می شود توجه به برهان صدیقین است که در فلسفه اسلامی مطرح است و سابقه ی تاریخی در غرب و یونان باستان ندارد برهانی است ابتکاری مطرح در فلسفه اسلامی که آن را ابن سینا بیان نموده و آن را ابتکار خود می داند . برهان صدیقین از راه معلول به علت نمی رسد و آن را دنبال نمی کند و در این برهان برای اثبات ذات خالق از مخلوق به عنوان واسطه ای در اثبات مطرح نیست در این برهان برای اثبات ذات حق از خود ذات حق کمک گرفته می شود . به تعبیری دیگری وا سطه ای در اثبات درانت مطرح نیست و از براهینی است که دارای بار ارزشی است و اتقان آور است که دومی ندارد .

ابن سینا و برهان صدیقین


ابتکار این برهان از آن فیلسوف بزرگ اسلامی معروف به ابن سینا است گرچند که در بعدها آن را ملاصدرا به عنوان برهان صدیقین نپذیرفت و اشکالاتی را بر آن وارد اورد . و آن را از براهینی بر شمرد که نزدیک به برهان صدیقین است و خود تقریر جدیدی را از برهان صدیقین ارائه داد و استدلال نمود و برای آن مقدماتی را بر شمرد و برهان را بر آن مبتنی نمود.

تقریرات این برهان


از زمان ابن سینا به بعد برهان صدیقین به صورت های مختلفی تقریر شده و هر یک از فیلسوفان اسلامی آن را به گونه ای تقریر نموده که نزدیک به ده الی پانزده تقریر می رسد و در همه این تقریرات اصول و پایه های آن حفظ شده است . هریک ازبراهینی که برای اثبات وجود خداوند ارائه شده چه در فلسفه غرب و چه در فلسفه اسلامی و چه در کلام مبتنی بر شرایطی بوده و باید آن شرایط موجود باشد تا برهان بر آن بنا شود و نتیجه دهد .


از این رو برهان باید دارای شرایط منطقی = ماده = صورت قیاس باشد که = تلازم مقدم و تالی که در برهان وقیاس استثنایی لازم است = را داشته باشد 1همچنین در ارتباط و ربطی که وجود دارد یکی از رابطه " وجودی " فاعلی " غای " قوامی" که مطرح است با ید وجود داشته باشد.



ربط دادن


ربط دادن یک شی به شی دیگر و به تعبیری دیگری مربوط نمودن یک امر به امر دیگری از چند حال خارج نیست . یا در اصل وجود به علت نیاز دارد . یعنی یک امر اگر موجود شود از عدم به هستی پا گذارد به علت احتیاج دارد و علت فاعلی را لازم دارد یا امری که موجود است در صورت ادامه حیات و در بقای خودشان به علت نیاز دارد به علت مبقیه نیاز دارد یا در موجود و قوام داخلی خود به علت نیاز دارد . و یا امری موجودی در غایت مندی به علت غای احتیاج دارد و محتاج است که این همان تقسیم ارسطوی است که علت چهارگانه را دسته بندی نموده و ویژگی های آن را بیان نموده که مبتنی بر اصل علی ومعلولی است .


شرط دیگری که باید و جود داشته باشد سنخیت میان علت و معلول است در صورت عدم سنخیت ربط هم معنی ندارد . زیرا در آن صورت نه ربط ونه تصور دو طرف معقول است و این امر روشنی است که یک امری بدهی چه در علوم تجربی و چه در علوم انسانی " وقوع یک امر و یک رویداد خاصی تحت شرایط خاصی صورت می گیرد" این هم در صورتی منتج به نتیجه می شود که مقدمات قیاس برهانی به صورت منطقی چیده شده باشد تا ارتباط میان مثدم وتالی را نشان دهد .اما آنچه که آورده شد در سایر برهان دنبال می شود ولی در برهان صدیقین این مقدمه صدق نمی کند و در آن به کار نرفته است .


امری وجودی


تقسیم بندی دیگری در مورد امری وجودی ارائه شده و آن این است که " نسبت یک امر به امری دیگری یا ضروری الثبوت است یا ضروری السلب است یا نه ضروری الثبوت است ونه ضروری السلب است" در این تقسیم بندی به صورت روشن به آن اشاره شده و آن این است که نسبت یک امری با امری دیگری از سه حال خارج نیست یا ثبوت شان ضروری است یا سلب شان ضروری است یا هر دو طرف ضرورت ندارد و در صورتی که وجوب ذاتی باشد دارای احکامی است دارای شرایطی است از جمله:

الف : واجب بذات وا جب باالغیر نیست


ب : واجب با الذات ممکن نیست که مراتب و اجزای داشته باشد


"ج: واجب با الذات بی نیاز است


"دال :واجب با الذات بیش از یک نیست "


در مقابل ممکن هم دارای حکمی است


الف : نه مقتضی عدم است و نه مقتضی وجود


ب : کامکان ذاتی دارد "


ج : نه وجود بهتر از عدم است ونه عدم بهتر از وجود واجب با الذات علت کل ما سوای و غیر معلول است"


نوشته رحیمی