عشق رم…




شما بخاطر جوایز و پیروزیها اینجا نیستید. شما بخاطر افتخارات اینجا نیستید. ارزش و علاقه ی شما با پیروزیهای مردانی ارتباط دارد که هرگز مشاهده شان نکرده اید. شما به دلیل یک جاذبه و عشق غیر قابل توصیف و توضیح به باشگاهی که در قلب هزاران گرگ در شهری لبریز از توریست جاریست، اینجایید. قلبهایی که صدایشان در خیابانهای لم یزرع رم پژواک صدای قلب میلیونها عشاق دیگر در سراسر دنیاست. شاید دلیلش یه پیراهن رم باشد. شاید رنگ قرمز. شاید شهر رم. شاید تأثیرات داداشِ بزرگتر. شاید هدبند سفیدی بر روی موهای بلند جوانکی خوش استیل و شاید یک نوع بیماری ارگانیکی توی مغز همه مان باشد. حالا از دلایل که بگذریم شما بنا به دلایل عقلانی و استدلالی اینجا نیستید. دلیل بودن شما اینجا ذهن و مغزتان نیست. دلیلش یک چیزی عمیقتر از آن است. قلبتان. و شایدم عمیق تر….انتخاب رم انتخاب هوشمندانه و زیرکانه ای نیست. انتخاب خاصی است که کمتر افرادی واردش میشوند و یخورده غیر عقلانیست. یعنی… یخورده که نه. خیلی غیر عقلانیست. یادمه چند سال پیش با یه جماعتی بودم. بحث فوتبال شد. گفتن طرفدار کدوم تیمی. گفتم رم. پسر عموی بزرگم زد زیر خنده گفت اگه میگفتی طرفدار ساوتهمپتونم کمتر خندمون میگرفت. شاید چون فک میکردن منم مثل اونا با عقل تصمیم می گیرم. انتخاب شما تنها این شانس را به شما میدهد که ممکنه بیشتر قلبتان بشکند. بیشتر اعصابتان خورد شود. ولی با این وجود همیشه امید دارید. از ازل تا ابد. همیشه و همیشه و همیشه…این انتخاب، نقطه ی امن ساحل نیست. گرمی و نرمی روانداز مورد علاقه تان نیست. حتی حس در آغوش گرفتن عشق واقعیتونم نیست. احساس امنیت نمی کنید. آسایش ندارید. ولی عاشقش هستید. یک چیز متفاوت. اینجا ایستاده ایم. دست در دست میلیونها انسان دیگر. زیر باران. طوفانِ درآمیخته با کولاک را از دور در افق می بینیم. آسمان سیاه است. آب سیاه است. همه جا تاریک است. رگهای دستهامان داده منفجر میشود. قلبهامان دارد از سینه بیرون می خیزد. ولی همه با هم میگویم “من این را می خواهم”بعضیاتون خیلی وقته اینجایید. بعضیاتونم ممکنه جدیداً به این جمع اضافه شده باشید. شاید خیلیلاتون قدیمی ترین چیزی که از رم به یاد دارین گل ۱۱۳کیلومتری کاپیتان به یوونتوس باشه. یا شایدم پاشنه ی طلایی تو دربی. شاید گریه ی گابریل. شاید وندرساری که مقهور چیپ شد. شایدم میتونیین دو ساعت در مورد نحوه ی حرکات جیانینی تو زمین بحث کنین. برای خیلی از تیما شاید ۹ماه تاکتیک و برنامه و ساختار جمع کردن امتیازات بیانگر کیفیت تیمشون باشه. اما برای رم هرگز. برای رم و رمیها این یک مبارزه و جدل با خودشونه. ۱۱گرگ تو زمین تبدیل به ۲۲تا میشن. شهر بی حوصلس. بازیکنا امنیتی ندارن. طرفداران آشوبگر و خشمگینن. ولی امید همیشه هست. امید همیشه انتظارات غیر واقعی رو از بین میبره. نه رم شهر رئالیسم و واقع گراییست نه امید تابع فلسفه ی اصالت.رم جمع کارکنان و بازیکنانش نیست. یک باشگاه توخالی نیست. بنگاه نیست. ستیغ و قله نیست. تنها اسمهایی بر پشت پیراهنها نیست. اما یک دوگانگیه. یک جدله. درگیریه. بین شادی و اندوه. بین هوس و بی میلی. بین عشق و نفرت. بین قلب و مغز. بین تصریح و دل شکستگی. بین فریاد و سکوت و….بین من و توولی آخریش مهمه. آره بین من و تو. چرا؟ چون هردو عاشقیم. هر دو دیوانه ایم. و البته هر دو از سر عقل و فکر و استدلال اینجا نیستیم. پس من فریاد برمی کشم که من عاشقم. و تو هم همینطور. ولی من میگویم تو چرا؟ و تو هم همین را می گویی. من اعتراف می کنم دیوانه ام و تو اعتراف میکنی دیوانه تر. و باز هم جدل… هردو میدانیم. هردو میخوانیم، میبینیم، میشنویم و مهمتر…حس میکنیم. حس میکنیم عشقمان را. من میدانم تو عاشقی. حرفت را میزنی. ترسی نداری. قلبت را در این مسیر رها کرده ای. با قلب همه. قلب من هم در همان مسیر است. همه با هم قلبمان می زند. و تو میدانی که من عاشقم….اما چرا جدل؟اسم رم که آمد همه قلبمان یکی می شود. ساکت می شویم. سکوت چاره ساز است. عشق را دریاب…

http://asroma27.com
امیدوارم حداقل چن نفرتون هوادار این تیم خاص با بازیکنان خاص مثل توتی و ده روسی بشه...