دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: وجه تسمیه مازندران و طبرستان

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض وجه تسمیه مازندران و طبرستان

    سرزمین مازندران(=طبرستان = تبرستان)،‏ با مناظر زیبای خود،‏ نگینی است كه در گوشه انگشتر زرین ایران قرار گرفته است.
    این سرزمین با دارابودن دریا،‏ جنگل ،‏ كوه منقوش،‏ عجایب و قلاع ،‏ یك مجموعه جالب و زیبایی را تشكیل داده كه توجه عموم و به ویژه هرتازه واردی را به خودجلب می كند.
    مازندران،‏ سرزمین پرماجرا و خاستگاه افسانه،‏ اسطوره ها،‏ دلیران،‏ جادوگران،‏ سلحشوران،‏ كوهها،‏دشتها،‏تاجران ،‏پیشه وران،‏كشاورزان،‏ اسپهبدان ،‏علویان ،‏قیامها و حركتهای بسیاری است كه همگی صحنه های پرشور و عظیمی را در تاریخ ایران به وجود آورده اند.
    وسعت سرزمین مازندران دردوران كنونی،‏ گاهی گسترش یافته و زمانی هم ثابت مانده است.در این دوران درپی تغییروسعت ،‏ گاهی اسامی مناطق نیز تغییر می یافته چنانكه زمانی نام طبرستان از طرف غرب تادیلمان را شامل می شده و زمانی نیز تاسرحدگرگان را؛واژه های « مازندرانی»و « طبرستانی»گاهی به صورت مترادف دركنار هم قرارداشتندو از آنها یك معنی افاده می شده است و زمانی هم جدا از هم محدوده ای خاص را شامل می شده اند.
    واژه های مازنداران و طبرستان در بلیشتر اوقات ترادف هم به یک معنی بوده اند. اما در همان حال که نام طبرستان بر تمام نواحی کوهستانی و اراضی پست ساحلی نامیده می شد، کلمه مازندران بر منطقه ارضی پست ساحلی که از دلتای سفید رود تا جنوب شرقی در یای مازندران امتداد داشته گفته می شده است. پس از آنکه واژه مازندران بر تمامی نواحی کوهستانی و ساحلی گفته شد،دیگر کلمه طبرستان از استعمال افتاده است.

    مازندران کنونی با شهرستانهایش که از کناره جنوبی در یای مازندران ،از مرز گلستان تا مرز گیلان گسترده شده است. همیشه دارای مفهوم و گستردگی و تاریخی امزروزی نبوده است. نخستین اطلاعات ما از منطقه جنوب دریای مازندران از نوشته های چند تن از جغرافی دانان و مورخان بیگانه ، به ویژه یونانی ، مانند ؛ هردوت، استرابن، گزنفون ، بطلیموس، پلوتارک، دیودرو، آریان و کنت کورات به دست می آید. برای مثال، استرابن، جهانگرد و جغرافی دان معتبر ، درباره مردم حوالی دریای مازندران چنین می گوید: « تپوران مانند هیرکانیان و آریانها زندگی می کنند و گردادگرد دریا ، پس از هیرکانیان ، آمادرها ، اناریاها،کادوسیها،آلبانها ،کسپیها،وینیها و شاید قومهای دیگر و در پایان ، سکاها ساکن هستند. » و یا می گوید: « در بخشهای شمال رشته کوهها نخست گلا ها ( = گیلها ) و کاوسیها جای دارند و برخی از هیرکانیان*، و پس از آنان گروه پارته زندگی میکنند و همه بخشهای این منطقه بارور است مگر بخشی که در شمال قرار دارد. بخش کوهستانی سرد و جایگاه کوهنشینان به نام کادوسیها، آمادرها، تپورها، کورتها ونظایر ایشان است.

    الف: مازندران:
    صاحب کتاب تاریخ طبرستان درباره مازندران می گوید:
    «این ولایت را « موزاندرون » گفتند به سبب آنکه « موز » نام کوهی است که از حد گیلان تا به لار وقصران که « موزکوه » گویند. همچنین تا جاجرم معنی این ولایت درون کوه موز است.« و میان مازندران و طبرستان تفاوت قائل شد و مازندران را در حد مغرب و طبرستان را داخل حد « فرشوذگر» می داند و به این ترتیب طبرستان ومازندران را دو منطقه در جنوب دریای مازندران ذکر می کند.»
    « یاقوت حموی » در المعجم البلدان ، طبرستان را همان مازندران قلمداد می کند و می گوید: در هیچ یک از کتب قدیمی به کلمه « مازندران » بر نخورده است و مازندران را در زبان عامیانه اهالی آن دیار رایج می داند.
    «لسترنج » جانشینی کلمه مازندران را به جای طبرستان ، تقریبا همزمان با حمله مغول به ایران می داند. به نظر وی آن دو کلمه مترادف و به یک معنی بوده اند. اما در همان حال که نام طبرستان بر تمامی نواحی کوهستانی واراضی پست ساحلی گفته می شود، کلمه مازندران ( فقط ) بر منطقه اراضی پست ساحلی که از دلتای سفید رود تا جنوب بحر مازندران امتداد داشته، گفته می شده است. پس ار آن کلمه مازندران بر تمامی نواحی کوهستانی ساحلی گفته شد، دیگر کلمه طبرستان از استعمال می افتد. وی از زمان استعمال کلمه مازندران اعطلاعی نداشته است.
    «استاد پور داود » و « بار تولومه ». « دارمستتر » در این نظر هم عقیده اند که در اوستا همه جا کلمه « مازینیه » همراه با « دروغ پرستان ورنه » برای دیوان ستمگر به کار رفته است.
    در آبان یشت، گروه 6،پاره 22 چنین آمده است:
    « ای نیک، ای تواناترین ، ای اردویسور ناهید که من بر همه ممالک بزرگترین شهریار گردم، به همه دیو ها و مردم، به همه جاودان و پری ها کرپانهای ستمکار دست یابم که دو سوم از دیوارهای مازینیه و دوروغ پرستان ورنه را زمین افکنم.

    «میر ظهیر الدین مرعشی» علاوه بر ذکر نظر اسفندیار، در این مورد می گوید: «مازیار، پس از فتح مازندران ، دیواری برای حراست منطقه کشیده و چند دروازه نصب ونگهبانی گماشته تا کسی بی اذن او رفت و آمد نکند و این دیواره را « ماز » می خواندند ودرون او را « مازاندرون » می گفتند.
    «دار مستتر » نام مازندران را دال بر تفصیل جهتی و مکانی ، مشتق از مازنه می داند که ترکیب « مازنه ـ تره » از آن پدید آمده است. به نظر او واژه مازن (= مازندر ) از جهت ساختمان با دو نام جغرافیایی شوش و شوشتر یکسان است.
    «نولدکه » دانشمند آلمانی « در » را به معنی دروازه دانسته است و بدین طریق واژه « مازندر » به معنی در یا دوازه است که به نظر او نام ناحیه ویژه ای بوده که از دیگر نواحی منطقه جنوب دریای مازندران، طبرستان نام داشته ، جدا بوده است.
    «محمد جواد مکشور » با استناد به تواریخ باستانی ، سرزمین میان دو ولایت گرگان و گیلان را به نامهای مازندران وطبرستان و در مواردی، رویان خوانده است.
    در دیوان « منوچهری دامغانی » ،شاعر قرن پنجم هجری ، در مدح « منوچهر بن قابوس » درباره مازندران چنین می گوید :
    بر آمد ز کوه ابر مازندران / چو مار شکنجی و ماز اندران
    چو سندان آهنگران گشته یخ / چو آهنگران ابر مازندران»
    همانطور که ذکر شده است، واژه مازندران به معنای جغرافیایی آشکار خود در روزگار پس از ظهور اسلام ، پیش از آنکه در سده هفتم هجری جانشین قدیمی طبرستان گردد، گاه به معنای بخش بزرگی از طبرستان وگاه مترادف با آن به کار رفته است. گواهی دیگری که بر محدود و معین بودن به معنای جغرافیایی مازندران موجود است آن است که ظهیر الدین مرعشی گوید: شاه غازی رستم بن علی بن شهریار ( سده ششم هجری ) از گیل و دیلم، رویان، لاریجان و مازندران،کبود جامه،استراباد و قصران،سی هزارسپاهی گرد کرد و رو به « دهقان » تاخت وتا غزان جنگید.
    «با تولد » بر اساس نظر های محققان ایرانی، درباره ناحیه مازندران سه تعبیر مختلف به شرح زیر ارئه داده است:

    1. مازندران یعنی ولایت واقع در کوههای « ماز » که از سرحدات گیلان تا شهر جاجرم بسط یافته است.
    2. مازندران مشتق از « ماز» بوده و « ماز » ظاهرا دیواری بوده که « مازیاربن قارن » آن را ساخته است.
    3. مازندران از اسامی قدیمی بوده که در کتاب اوستا راجع به « دیوارهای مازان » مربوط به مازندران ذکر شده است.
    جهت اطمینان بیشتر در تثبیت این واژه، که در گذشته های دور وجود داشته است، می توانیم به اشعار فردوسی استناد کنیم.
    فردوسی برای گریز از خشم سلطان محمود غزنوی از هرات نزد اسپهبد شهریار شاه طبرستان ( از خاندان باوندیان با آل باوند )آمد. در آن روزگار مازندران کنونی به نام طبرستان هم خوانده می شد که همه « اسپهبدان »نیز،اسپهبدان طبرستان نامیده می شده اند.
    ذکر کلمه مازندران ـ قبل از یاقوت ، علاوه بر آثار باستانی در شاهنامه فردوسی نیز به کار رفته است. بسیاری از حوادث افسانه ای شاهنامه در مازندران روی داده که مهمترین و دراز ترین آنها هفتخوان رستم زال است. رستم برای یافتن و رهانیدن کیکاوس ، پادشاه ایران که در بند دیوان مازندران گرفتار بود ، از زابلستان به مازندران سفر کرد و پس از هفت عمل پهلوانی کاووس و بازماندگان سپاه ایران را آزاد کرد.
    فردوسی شهرهای حقیقی مازندران را مانند: تمیشه ( = طمیشه )، ساری،آمل به سرگذشتها و حوادث کمابیش افسانه ای خود در آمیخته است و مثلا می گوید:
    فریدون بیشه تمیشه را نشستگاه خود ساخت که بیت زیر نشانگر آن است:

    ز آمل گذر سوی تمیشه کرد / نشست اندر آن نامور بیشه کرد
    او در شاهنامه از رامشگری مازندرانی صحبت می کند که برای کیکاوس نیز رامشگری می کرد:
    به بربط چو بایست بر ساخت رود / برآورد مازندرانی سرود
    که مازندران شهر ما یاد باد / همیشه برو بومش آباد باد
    که در بوستانش همیشه گل است / به کوه اندرون لاله و سنبل است
    هوا خوشگوار و زمین پر نگار / نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
    نوازنده بلبل به باغ اندرون / گرازنده آهو به راغ اندرون
    گلاب است گویی به جویش روان / همی شاد گردد ز بویش روان
    دی و بهمن و آذر و فریدون / همیشه پر از لاله بینی زمین
    همه ساله خندان لب جویبار به هر جای باز شکاری به کار
    اما در جای دیگر از شاهنامه از قصه هفتخوان ، شرحی درباره وسعت مازندران ، راهها و گذرگاههای آن آمده است که وسعت آن با وسعت امروزی تفاوت دارد.
    لازم به توضیح است اولاد، آن پهلوانی که در مرغزار مدخل مازندران با رستم آشنا شد واو را به جایگاه دیوان و زندان کاوس و خوان دیو سپید راهنمایی کرد، جای بحث است. راهی که رستم برای رسیدن به جایگاه دیوان و زندام کاوس باید طی کند. حدود صد فرسنگ ذکر شده است که با موقعیت و محدوده جغرافیایی مازندران چندان منطبق نیست. ولی فردوسی بدان اشاره دارد وچنینی می گوید:
    به جایی که بسته است کاووس شاه / نمایم تو را یک به یک شهر و راه
    کنون تا به نزدیک کاووس کی / صد افکند فرسنگ بخشنده پی
    وز آنجا سوی دیو فرسنگ صد / بیاید یکی راه دشخوار و بد
    میان دو کوه است پر هول جای / نپرد بر آن آسمانش همای
    میان دو صد پاهساری شگفت / به پیمایش اندازه نتوان گرفت
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  2. 2 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd July 2013, 12:52 PM
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 12th May 2013, 06:33 PM
  3. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 28th September 2011, 06:12 AM
  4. تسلا رودستر ندای آینده ای ساکت
    توسط fantastic girl در انجمن تازه های تکنولوژی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th April 2011, 03:43 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th September 2008, 10:39 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •