متفاوت فکر کردن در دنیایی که همه سعی بر این دارند که برتری عقاید خود را به اثبات برسونند ، جرم
متفاوت فکر کردن در جامعه ایی که هر چیز رو مستقیم به عقاید مذهبی مربوط میکنند ، جرم
در محیطی که این گونه پرندگان رو با سنگ میزننداندیشه ها را باید چون کبوتران سبکبال آزاد کرد از قفس ذهن
بهتر است،این پرنده رو در نزد خود نگه داریم تا تنها کسانی بدانند ، که خود پرندگانی همانند شما دارند
بیان اندیشه ها در محیطی که پذیرش آن را ندارد و اندیشه های شما تماما کذب میدانند،
تنها کاری که میکند این است که ما را آبستن همان افکار میکند
و در درون ما نطفه ای شکل میگیرد که هر روز و هر روز بیشتر رشد میکند و با رشد خودش ما رو به زوال میبرد
شاید ....
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام :
بله به نظر منم جرمه ، وقتی کسی نیست که بتونه افکار ما رو درک کنه باید از بیانش خودداری کرد ، سکوت کرد .
به نظر من سکوت رو باید از خداوند یاد ګرفت ، خدا وقتی می بینه ما قدرت درک خیلی چیزا رو نداریم اونا رو برامون بیان نمی کنه و سکوت رو پیش رو میګیره .
سکوت بهترین راهه مګر ببینی یه نفر هست که بتونه افکارت رو درک کنه و به اون بګی .
مثل خداوند که به بعضیا میګه .
سلام...
فکر نمیکنید جواب این سوال فقط یک کلمه هست خیر و بلی...
مختصات 2،3 مختصات -4،1
شما گرسنه هستید...
متفاوت فکر میکنید: بارفیکس برم، کتاب بخونم، گلها رو از گلدون به باغچه منتقل کنم؟
شما سلیقه ای فکر میکنید: ساندویچ بخورم، زنگ بزنم غذا بیارن، آخ جون مامانم اومد...
برایندِ با مبدا و با مقصد، دارای جهت مشخصی است...
و خلاف آن اشتباه و ممکن است موجب زیان و جرم محسوب شود...
بعضی ها میخوان فقط افکار خودشون رو به دیگران تحمیل کنن.... و اگه کسی متفاوت با اونا فکر کرد براش دست میگیرند یا از این جور کارا.....ولی اگه همین جور سکوت کنیم کم کم هم زیردست اونا میشیم هم حق اندیشیدن رو از خودمون میگیریم.. که این اصلا خوب نیست....
سکوت چه زیباست وقتی تمام حرفها از توصیف عاجزند......بزرگترین اقیانوس ارام است پس ارام باش تا بزرگترین باشی........
فکر نمی کنم جواب بلی یا خیر باشد
شما از نگاه نظری درست تحلیل می کنید
اما در عمل این یک حق انسانی و اخلاقی است و به یک زمینه محدود نمیشه پس شامل بسیاری از بلی و خیر هاست و این حق رو کم و زیاد ، با محدودیت و بدون محدودیت ، در یک زمینه ی به خصوص (مثلا علمی ) یا در همه زمینه ها در جامعه ها رویت میشه
"آخرین برگ این دفتر هم به پایان رسید"
افکار و نظرات شخصیه هرکس برای خودش ارزش داره ولی
بهتره افکار خاک خرده ی گروهی به اصطلاح روشن فکر ( البته به اصطلاح) توی ذهنشون بمونه چون تنها تو ذهن اونا که سردخونه داره میتونه اون افکار فاسد و خاک خرده باقی بمونن .
باید افکار افراد مثلا روشن فکر رو روی دیواره های غار هایی جستجو کرد که انسان های نخستین در ان سکونت داشتند .
تا کی واقعا تا کی . بله . مگر کارل مارکس و فردریک انگلس نظر خود را بیان نکردند . کمونیسم . خوب . تنها نظرات این دو تن . چرا مردم شوروی باید هفتاد سال رنج و سختی را تحمل کنند تنها به خاطر نظریات این دو نفر .
کی میخواد جواب مردم بی گناهی رو بده که هفتاد سال تمام زیر چکمه های نظام کمونیسم خرد شدند . تا کی مردم بی گناه باید قربانی اندیشه های افرادی به اصطلاح روشن فکر باشند . تا کی باید در نظام سرمایه داری که نتها یک نظر بود یک نظر 1 درصد انگل وار حق 99 درصد را بخورند . ایا اکنون جان لاک موسس لیبرالیسم هیچ گناهی در قبال 99 درصد ندارد .
بعضی اندیشه ها بهتر است که در ذهن افراد باقی بمانند و ان ها با خود به گور برند .
افراد مثلا روشنفکر قاتل انسانیت هستند . و اگر در غرب اثر روشن فکری پا به عرصه نمیگذاشت چه بسا میلیون ها انسان حق زندگی داشتند .
حال به نظر شما جناب جان لاک و کارل مارکس مجرم نیستند .
بله . اندیشیدن جرم نیست ولی سرابی از اندیشه ساختن جرم است . اگر همان زمان که مارکس مارکسیسم و کمونیست را مطرح کرد این دو واقعیت داشت و سرابی بیش نبود . شاید تا الان شوروی پا برجا بود . تا کی باید بشریت تاوان اندیشه های پوچ عده را بدهد .
ما باید اندیشه ی خود را همان گونه که هست بیان کنیم نه انگونه که مردم دوست دارند . لیبرالیسم با شعار ازادی و دموکراسی سر کار امد و تنها مردم را فریفت . دقیقا چیزی که برخلافش را عمل میکرد شعار خود قرار داد . پس ما هم باید شعارمان بر خلاف اندیشه مان نباشد و دقیقا شعار مان اندیشه مان نیز باشد .
تنها اندیشه خود را باید واقعی بیان کنیم . از ان پس دیگر ما وظیفه نداریم و هر کس که خواست اندیشه ی ما را میپذیرد و هرکس نخواست ان را رد میکند . قطعا انسان ها میتوانند خوب را از بد تشخیص دهند به شرطی که بدی ها نقاب نزنند و انگونه که هستند خود را به نمایش بگذارند .
ویرایش توسط تجلی افکار : 6th August 2013 در ساعت 09:40 AM
او خواهد امد.....
سلام...
دو صفحه رو هم قرار دارند...
میخی نیمه بیرون، نکاح نیمه کاره را، انکار میکند...
سر و صدای سایش و لقی، مرا بیدار میکند...
کاش میخ ها شل نمیشدند (فکر رویایی)
کاش میخ ها رزوه داشتند (فکر صحیح)
این دو صفحه، دو روی یک برگ، از کتاب سرنوشت هستند و این سر و صدای پاییز است (فکر متفاوت)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)