دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))

    شعر(( باز جُست روزگار وصل )) از سروده های زنده یاد دکتر حسین خطیبی ( 1380 - 1295)، شاعر، نویسنده، ادیب، پژوهشگر، سیاستمدار، بنیانگذار و مؤسس((جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران )) بوده که در مدت اسارت 4 ساله وی در زندان سروده شده و وصف حال شاعر خطاب به یکی از صمیمی ترین دوستانش دکتر ذبیح الله صفا میباشد.


    لازم به ذکر است طبع شعر گویی دکترحسین خطیبی در مدت 4 ساله اسارت وی در زندان که بعد از انقلاب بوده شکوفا تر شده که بعد از 4 سال و با دلایل و مستندات ایشان تبرئه و از زندان آزاد شدند
    این سروده از سوی محمد علی اسلامی ندوشن به عنوان یکی از بهترین سروده های قرن لقب گرفته است.
    ویرایش توسط م.محسن : 13th July 2013 در ساعت 01:43 PM
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  2. 11 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))

    باز جُست روزگار وصل

    گویم از خود و ز شب دیجور خویش / از کتاب نَفَثَةُ المَصدور خویش



    نیز گویم از تو و از کار تو / وز کتاب مخزن الاسرار تو

    * * * *
    ((بشنو از نی چون حکایت می کند / از جدایی ها شکایت می کند))


    اندر این حیرانی و سرگشتگی / رفتن و واماندن و برگشتگی



    آشنا بانگی ز دور آید به گوش / گویدم: سستی چرا ای سخت کوش



    از شتابی دیرپا وا مانده ای / مانده ای بر جای و دروا مانده ای



    مانده ای بر جای و آگاهیت نیست / ای که با من تاب همراهیت نیست


    پُر مهی بی کاست بودی، کم شدی / سرو قامت راست بودی، خم شدی


    از پس آن تاختن و آن انداختن / می نزیبد این سپر انداختن



    خود چه شد کز تاختن بس کرده ای / ایستادی روی و واپس کرده ای


    خیز و با نیروی خود از جای خیز / وز سر زانوی خود بر پای خیز



    خیز و آهنگ درنگ افزون مکن / بیشتر زین جامِ دل پر خون مکن


    روزنی بگشا به بام روشنی / تا بتابد پرتویی از روزنی

    * * * *
    گویمش ای مانده از دیدار دور / وی فکنده در دل از دوریت شور


    می شناسم من صدایت آشناست / در کجایی؟ کیستی؟ آن جا کجاست؟



    بازگو ای آشنا آخر که ای؟ / تا بدانم کاین تویی یا تو نه ای


    * * * *
    گویدم این بانگ گلبانگ وفاست / این صدا از یار دیرینت وفاست


    روی واپس کن که ره کوتاه نیست / یا اگر پرسی، از اینجا راه نیست



    صید را راندی و از پس تاختی / تیر در تاریک جای انداختی



    داو دادی با حریفی چیره دست / خانه گیرت کرد و ره را بر تو بست


    داد غالب دست در بازی سزات / کردت اندر عرصه شطرنج مات



    گر در این قلبُ الشتَا سوزی چو من / گویمت (( فی الصّفِ ضَیَّتِ اللَّبّن ))



    زین گریبان، زان دگر دامان مگیر / زانچه خود بشکسته ای تاوان مگیر


    راه را گم کرده با چندین چراغ / خانه از بیگانه می گیری سراغ

    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    منبع : کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی
    ادامه دارد ...
    ویرایش توسط م.محسن : 13th July 2013 در ساعت 05:40 AM
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  4. 13 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  5. #3
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))



    زین گریبان، زان دگر دامان مگیر / زانچه خود بشکسته ای تاوان مگیر


    راه را گم کرده با چندین چراغ / خانه از بیگانه می گیری سراغ



    گویمش تقدیر اگر تقدیر بود / آگهم کردی ولیکن دیر بود


    چاره جویی کن که اکنون چون کنم / گر نکردم تاکنون ، اکنون کنم


    چون کنم ، چون ناصحم پندم نداد / آگهی از چند و از چونم نداد


    در ره سردرگمی بشتافتم / گم شدم تا خویشتن را یافتم


    یاریم ده تا بدانم چاره چیست / چاره ره گم کرده بیغاره نیست


    دانمت ، بر من مگیر ، ار دانی ام / زین به گستخاخی قلم گردانی ام


    نیک می دانم به هنجار سخن / می نبودی ، نیستی بیغاره زن


    گرم گویی، نرم خوی ، آزرم جوی / در همه حالی ، سخن با شرم گوی


    گویدم خودکرده را تدبیر نیست / چاره جز تسلیم بر تقدیر نیست


    کارها نیکو شود دل به مکن / روزن امید بر خود سد مکن


    خیز و قامت راست کن بر پای صبر / تا برآید ماهت از ژرفای ابر


    تا خدا با بنده و تابنده است / آفتاب مهر او تابنده است


    باش تا سر بر زند از تیغ کوه / بار دیگر ، با همان فر و شکوه



    ****


    گویمش چون رفته را باز آورم / تا که پایان را به آغاز آورم


    تا خطای رفته را جبران کنم / زین سپس ، هرچ آن تو گویی ، آن کنم


    چون کنم ، امروز و فردا کنم / آه را با ناله سودا می کنم


    زان گرانباری که می بردم به پشت / ماند آهی بر لب و بادی به مشت


    گرچه حاصل جز پشیمانی نبود / ناصواب آن سان که می دانی نبود


    بردم از رنجی و رنجی رایگان / یافتم کنجی و گنجی شایگان


    گر به پایان نابسامان زیستم / راست خواهی ، خود پشیمان نیستم


    ور مرا محنت ازین ساحَت رسید / خلق را از محنتم راحت رسید


    گر نیاسودم زمن آسوده بود / آن که او در تنگنایی بوده بود


    بازگو تا خود چه بد کرد ، این رهی / چون تو از من ، بهتر از من ، آگهی


    آگهی از کار من ز حال من / وز گذشت روز و ماه و سال من





    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    منبع : کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی

    ادامه دارد ...

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  6. 11 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  7. #4
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))




    بازگو تا خود چه بد کرد، این رهی / چون تو از من، بهتر از من آگهی


    آگهی از کار من ز حال من / وز گذشت روز و ماه و سال من


    زان فزودن ها و از خود کاستن / کاستن از خویش و بزم آراستن


    نقد خود را در میان انداختم / آن چه بردم رایگان درباختم


    نی خطا گفتم چو نیکو بنگری / سودها بردم از این سوداگری


    گر کلان سرمایه ای دادم ز کف / داشتم زین سخت کوشی ها هدف


    تا فروافتاده را یاری کنم / دردمندی را پرستاری کنم


    تا پریشی را رهانم از غمی / یا نهم بر ریش نیشی مرهمی


    تا یتیمی را کشم دستی به سر / تنگ دربرگیرمش جای پدر


    تا نلغزد پایی ار لرزد زمین / دل نلرزانده دمنده بومهین


    تا نسوزد دل چو سوزد خرمنی / درنگیرد شعله اش در دامنی


    هر طرف خود را به بام و در زدم / هر کجا، این جا و آن جا سر زدم


    بود اگر زر پیش چشمم خاک بود / دامن از آلودگی ها پاک بود



    ****


    نک چو بیش اندیشم اندر کار خویش / بی وفایی های یاران بود بیش


    چون ز زادم توشه ها برداشتند / بار من در نیمه ره بگذاشتند


    جمله بربستند یاران بار خویش / جز تو کس یادی نکرد از یاد خویش


    همچو شبکوران گریزانی زنور / همچو بومان شب گرای و روز کور


    بود دوری کاو به من نزدیک بود / دیده نزدیک بین تاریک بود


    دور نزدیکی و از دوران نفور / شکوه ها دارم ز نزدیکان دور


    من کنون تنها تنها مانده ام / کاروان رفتست و من جا مانده ام


    هیچ کس زین کاروان واپس نماند / همرهان رفتند و زیشان کس نماند


    چون ستیزم، چون گریزم، چون رهم / پای خود زین ورطه چون بیرون نهم


    چون روم با دست تنگ و پای لنگ / راه دیگر نیست جز راه درنگ


    در رهی کش نیست پایان می روم / از بیابان تا بیابان می روم


    بامدادان تا شبانگه در شتاب / راه پیما از خرابی تا سراب


    شامگه تا بامدادان در درنگ / زان که شب تاریک و ره باریک و تنگ




    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    منبع :کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی

    ادامه دارد ...



    و همه ی ما خاطره ایم.....


  8. 6 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  9. #5
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))

    بامدادان تا شبانگه در شتاب / راه پیما از خرابی تا سراب


    شامگه تا بامدادان در درنگ / زان که شب تاریک و ره باریک و تنگ


    اوفتادم در کویری لوت و عود / کورسویی هم نمی بینم ز دور


    پیش چشمم در نظرگاه امید / سایه ای آمد که از من می رمید



    می دویدم، می رمید او بیشتر / چند گامی بود از من پیش تر



    سایه را دیدم گمان بردم که اوست / در بیابان تک درخت آرزوست



    مرغی آن بالای بالا می پرید / رفت تا شد از نظرها ناپدید



    پر زنان، دامن کشان، چون باد رفت / شاد رفت، آزاد رفت، از یاد رفت



    کاش من هم با سبکبالِ امید / همچو مرغان می توانستم پرید



    می توانستم پرید از جای خویش / با دو بال آسمان پیمای خویش



    بشنو از هر بندِ نایم این نوای / ناله مسعود سعد از بندِ نای



    درد و رنجم کشته بودی بی گمان / گر نبودی نظم من، پیوندِ جان



    زان چه پیش آمد مرا از بخت بد / تا بگویم، گیرم از حافظ مدد



    آتش اندر خرمنم افروختست / خشکسالی، کشتزارم سوختست



    چشم دارم تا فرو بارد همی / از حساب رحمتی بر من نهی



    خاک را هم، قطره ای بر من ببار / پیش از آن کاین خاک ره گردد غبار



    ای برادر! تاب صبرم بیش نیست / رهگشایم عقل دوراندیش نیست



    زیر بار صبر پشتم گشته خم / می نیارم کرد اگر گویی تو هم



    ای برادر خم شد آن بالای راست / آن چه گم کردم، نمیدانم کجاست



    آتش پیری به دامانم گرفت / شعله ور شد تا گریبانم گرفت



    شادی از دل رفت و جز مات نماند / درد روز افزون شد و مرهم نماند



    در زبر زیر اندر افتادم به زیر / پایمردی کو که باشد دستگیر



    آشنای من ندارد باورم / به که در ناآشنا روی آورم



    در گریز از مردمی، مردم گریز / از ستیز خود ستیزان وز ستیز



    بگذرم از تنگنای این فراخ / برپرم از عرصه این دیو لاخ


    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    منبع :کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی

    ادامه دارد ...

    ویرایش توسط م.محسن : 16th July 2013 در ساعت 05:54 AM
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  10. 6 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  11. #6
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))


    در گریز از مردمی، مردم گریز / از ستیز خود ستیزان وز ستیز


    بگذرم از تنگنای این فراخ / برپرم از عرصه این دیو لاخ


    بر شوم تا آسمانها چون مسیح / زان که "وجه الرض مغبر قبیح"


    یا روم آن جا که بزم کبریاست / دوستان جمعند و مجلس بی ریاست


    یا که هست و نیست را یک سو نهم /گم کنم خود را به صحرا رو نهم


    بو که در این کوره راه بی رهی / ره به سویی برگشاید آگهی


    یا که خود جبر زمان یاری کند / دستی از غیب آید و یاری کند


    یا وَزَد بعد از سهو و می جان گزای / از فراسویی نسیمی دل فزای


    چیست خود این بودها جز بادها / می رود با بادها از یادها


    حرفی ار دیگر کنی کوه است کاه / نقطه ای افزون شود جاه است چاه


    از زبر تا زیر یک نقطه ست فرق / در همین نقطه هست آن گرداب غرق


    باشنا نا آشنا طرفی نبست / همچو آن نحوی که در کشتی نشست


    ای به حرف و نقطه ای بنهاده دل / غرقه گشتی بی خبر ای ساده دل


    شیشه کز سنگ است نشکیبد ز سنگ / نیست بالای سیاهی هیچ رنگ


    راه ترکستان و کعبه دیگر است / این رسن را هم گذر بر چنبرست


    ور ترا اندیشه سودا کردنست / لیک بنگر گِرد ران بر گردنست


    خفته ام در بستر پِندار خویش / سخت حیران مانده ام در کار خویش


    در تبی سوزم که تابم را ربود / سوز آن از دیده خوابم را ربود


    زان عقایر کهن ای کام بخش / مر مراده دارویی آرام بخش


    قصه گوی من چرا ماندی خمُش / قصه ای گو تا روم در خواب خوش


    تا که فارغ از تب و تابم کند / قصه ای می گو که در خوابم کند


    چاره ای می جو که در کارم کنی / یا به خواب مرگ بیدارم کنی


    تا رها گردم ازین بوک و مگر / تا بیاسایم ز شاید وز اگر


    تا ازین امروز و فردا وارهم / این جهان را با جهان خواران نهم


    گر درین بیراه ناهمواره من/ چند گامی دور ماندم از سخن




    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------


    منبع :کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی


    ادامه دارد ...
    ویرایش توسط نارون1 : 17th July 2013 در ساعت 10:32 AM

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  12. 5 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  13. #7
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))



    تا از این امروز و فردا وارهم / این جهان را با جهان خواران نهم


    گر در این بیراه ناهموار من / چند گامی دور ماندم از سخن


    رازها دارم به دل ناگفتنی / راه ها در پیش دارم رفتنی


    خواهم این غم خانه را در وا کنم / بَثّ شکوی زین دلِ دروا کنم


    ناگریز از فرصتی پیش آیدم / قصه ای زان غصّه گفتن بایدم


    این توانم تا که لب دارم خموش / دل نیارد تاب و برگیرد خروش


    دم فروبندم گر از گفتار من / دیده بر جای زبان گوید سخن


    چون نگه در تنگنا پویاتر است / گاه باشد کز سخن گویاتر است


    همدمی جویم که باشد محرمی / تا بگویم راز دلبا او دمی


    با تو می گویم که دمساز منی / آگه از فرجام و آغاز منی


    با تو گویم راز دل را ای صفا / با تو گویم چون تویی دردآشنا



    گر بپرسی کز کجایم، کیستم / آنکه من بود، آن دگر من نیستم


    ور بجویی گویمت این جای نیست / جای پایی هست، لیک آن پای نیست


    تا مرا یابی اگر کوبی دری / دیگر از (( این در برون نیاید کسی ))


    جان گویا رخت بربست از تنم / کس در این جا نیست تا گوید منم


    ناتوانی، خسته جانی، بسته لب / پای پویا مانده در راه طلب


    من یکی بی خانمان در خانه ام / در دیار آشنا، بیگانه ام


    هر کجا می بنگرم، نا آشناست / پس دیار آشنایان در کجاست


    چند می پرسی که در این خانه کیست / خانه خالی مان و صاحب خانه نیست


    گر به گوشت سوز آهی می رسد / یا نشان از گردِ راهی می رسد


    این صدای آشنای یار نیست / گردِ زه
    زان مرکبِ رهوار نیست


    توسن اندیشه ام نیرو گرفت / عقل دوراندیش ره بر او گرفت


    خنگِ طبعم سرکشی آغاز کرد / تا عِقالِ عقل از پا باز کرد


    او همی خواهد به دشت و در زند / تا به هر بیراهه و ره سرزند


    بار دیگر گام در بیره سپرد / برد با خود مر مرا آن جا که برد


    گویدم اندیشه با من یار باش / عقل گوید بر سرِ گفتار باش



    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------


    منبع :کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی

    ادامه دارد ...



    و همه ی ما خاطره ایم.....


  14. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


  15. #8
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))

    بار دیگر گام در بیره سپرد / برد با خود مر مرا آن جا که برد


    گویدم اندیشه با من یار باش / عقل گوید بر سرِ گفتار باش


    کاید از هر معنی ای معنی برون / هان عنان درکش ازین سرکش هَیُون


    کاین هیون صعب درپیچد عنان / گر نباشد رام تو در زیر ران


    سرکشد ناآگه و ناگه رود / چون عنان را بگسلد بیره رود


    ناگهان از پشت زینت افکند / تا بجنبی بر زمینت افکند


    چاره می جو از دل آگاه خویش / تا که برگردانیش در راه خویش


    با عِقالِ عقل بربندش لگام / کارد از پی هر کلامی را کلام


    در هراسم کز سخن زاید سخن / مُجرمی مَحرم شود در انجمن


    از خرد گیرم مدد در کار خویش / باز گردم نک سوی گفتار خویش


    گفتم از خود بایدم از یار گفت / درد سر دادم از این بسیار گفت


    گفتم از خود و از شب دیجورِ خویش / از کتاب نَفَثَةُ المَصدور خویش


    گویم اکنون از تو و از کار تو / وز کتاب مخزن الاسرار تو


    ای صفا، ای مانده دور از اصل خویش / ((باز می جو روزگار وصل خویش))


    فاش می سازد رمز نامت ای صفا / راز ((الاسماءُ تُنزلَ مِن سَما))


    زود رفتی، دیر اگر باز آمدی / زان چه رفتی، خوب تر باز آمدی


    دیدمت زین پیش و اکنون بینمت / کاستی اما من افزون بینمت


    ای به قامت خیز بر بالای خویش / تا ببینی رُتبتِ والای خویش


    ای که کردی کار خود در روزِ کار / من نکردم، اینت بهتر روزگار


    وه چه نیکو گفت و نغز و دلپذیر / فرّخی در مدح بُلقاسم کثیر:


    آن که در فضل و هنر باشد کلان / زو چه کاهد گر بدش گوید فلان


    در هنر آن کاو بمردی گوی بُرد / کی شد از گفتِ هر نامرد خُرد


    در نیام اندر بماند گر چه تیغ / ماه اگر پنهان شود در پشت میغ


    آن نگردد کند و ماند تند و تیز / در میان این یک نماند تیره نیز


    در قلاده و بند اکر افتد اسیر / شیر در زنجیر هم هست شیر


    باز هم باز است و این نبود شگفت / شوکت بازی ازو نتوان گرفت


    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------


    منبع :کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی

    ادامه دارد ...


    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  16. 5 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  17. #9
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))


    در قلاده و بند اکر افتد اسیر / شیر در زنجیر هم هست شیر


    باز هم باز است و این نبود شگفت / شوکت بازی ازو نتوان گرفت



    گر گشایی ، پرگشاید بر فراز / ور ببندی باز نام اوست باز


    گفت شاعر گر نه خود با نام توست / این قبایی راست بر اندام توست


    از اوانِ نوجوانی پیش از این / شصت سالی رفت و شاید بیش ازین


    هرکجا بودیم ، همدم بوده ایم / گر جدا بودیم با هم بوده ایم


    ای به معیارِ سخن کامل عیار / وی به جمع اهل فن دایر مدار


    باده نابِ کهن در جام تو / شهدِ شیرینِ سخن در کام تو


    از فزونان برتری ، کمتر نِه ای / آبگینه نیستی ، آیینه ای


    پای برجا ، بردبار و باشکیب / راه پیما در فراز و در نشیب


    برنهاده با هزاران فخر و فر / قرن ها تاریخ را در پشت سر


    درس ها از تجربت آموخته / وز هنر گنجینه ها اندوخته


    سر بزیر آن شاخه پر بار تو / بهره ور هر رهگذر ز اثمار تو


    در بنان از خامه سحر انگیختی / وز بیان ، گوهر به دامان ریختی


    شیوه تحقیق را طرح نوی / آن که از پی اندر افکند ، این توی


    توسن گفتار نغزت تیز گام / وین حرون در زیر رانت خوش خرام


    رام کردی ، خنگ نا آرام را / در تک افگندی سمند رام را


    مرکب گفتار خوش رفتار نیست / کردی آن کاری که آسان کار نیست


    تیز راندی ، پیش رفتی با شتاب / زود جستی نکته های دیر یاب


    حله ها خوش نقش و زیبا بافتی / راستی با خامه دیبا بافتی


    هم سفر با کاروان حله شو / هم عنان با فرخی تا قله رو


    هست بار حله ات در کاروان / بافته از دل تنیده با زبان


    تار آن ، اندیشه پربار تو / پود آن ، ابریشم گفتار تو


    پر نیابت زآب و آتش بی زیان / فکرتت ، نقش آفرین بر پرنیان


    قیمتی کالای تو پر مشتری / چون نگین لعل بر انگشتری


    گرم از این سرمایه بازار تو باد/ هر خرد یاری، خریدار تو باد




    منبع :کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی

    ادامه دارد ...

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  18. 4 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  19. #10
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض پاسخ : بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))




    قیمتی کالای تو پر مشتری / چون نگین لعل بر انگشتری


    گرم ازین سرمایه بازار تو باد / هر خرد یاری، خریدار تو باد


    در خریطه گوهری یکتات بود / مشتری را پربها کالات بود


    مُشک آهوی ختن در بار تو / دکه عطار در بازار تو



    عطرپاشی را سخن آغاز کن / وان دکان نافه را در بازکن


    باز هم ای پرهنر در کار باش / وی درخت بارور، پربار باش


    در تنش ها، سخت و سستی ناپذیر / یافته هر ناگزیری را گزیر


    در روش ره بر بدی ها کرده سد / در کنش مصداق مَن جدَّ و جد


    آزمون ها کرده دیده گرم وسرد / با غریو و ریو دیوان در نبرد


    کوته اندیشان تو را نشناختند / در رهت از رشک سنگ انداختند


    خواستند اینان که با تو بد کنند / حیلتی سازند و راهت سد کنند


    پیش رفتی با شکیب و بی هراس / داشتی مر ناسپاسان را سپاس


    این درست است آن که (( عندالامتحان )) / گفته اند: (( المرءُ یُکرَم اویٌهان ))


    زر چرا در بوته می باید گداخت / تا سَر از ناسَره بتوان شناخت


    کاستی از خویش و افزون آمدی / بی غش از این بوته بیرون آمدی


    دون اگر در مرتبت گردد فزون / عاقبت در آزمون دونست، دون


    گر کند هر هفت آن زال عجوز / روز تا شب، هفته ای هر هفت روز


    روی رغبت کس نتابد سوی او / می گریزد گند او از بوی او


    وین تو خود دانی نگویم نیز باز / چون سخن در بیرهی
    گردد دراز


    ای تو آن دیرینه جوی زودیاب / در شب دیجور و نور آفتاب


    عمر در راه طلب بگذاشتی / هرچه آن دشوار، سهل انگاشتی


    ای به مضمارِ سخن بُرده سَبَق / بازکن آن دفتر بسته ورق


    در تکاپو باش باز ای یکّه تاز / دفتر گفتار را بگشای باز


    کاردانی، کار کن، بسیار کن / راه ناهموار راه هموار کن


    در همه کاری خرد را یارگیر / وین کلان سرمایه را درکار گیر


    داستان سازی، دگراندیش باش / وز دگرها پیش بودی بیش باش


    رمزها از رازداری ها نهفت / بازگوی آن را که بتوانیش گفت



    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------


    منبع :کتاب مشاهیر نور - شرح و احوال و آثار مشاهیر شهرستان نور - نقی رضایی

    ادامه دارد ...




    و همه ی ما خاطره ایم.....


  20. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شعر: آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله‌هاست
    توسط پت در انجمن عارفانه و عاشقانه
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 9th May 2013, 12:46 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th April 2013, 11:20 AM
  3. همه هست آرزویم که ببینم از تورویی... در وصف امام زمان(عج)
    توسط تووت فرنگی در انجمن قطعات ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th February 2011, 10:59 PM
  4. هیجان زایدالوصف قطبی برای شکست دادن سنگاپور
    توسط moji5 در انجمن فوتبال و فوتسال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th January 2010, 08:47 PM
  5. خبر: 5 وصله جديد نرم‌افزاري مايكروسافت در راه است
    توسط A.L.I در انجمن اخبار نرم افزار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th September 2009, 06:55 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •