دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 50

موضوع: سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

  1. #21
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کار خود را دگرگون کنید؟! (21)







    تصمیم های کوچک بگیرید
    گرفتن تصمیم های بزرگ سخت و تغییر آنها هم مثل گرفتنشان سخت است.

    وقتی تصمیم بزرگی می گیرید، گرایش بیشتر به این سمت است که بر درست بودن تصمیم اصرار داشته باشید، هر چند که در واقعیت اینگونه نباشد و تصمیم غلطی گرفته باشید.
    دیگر بی طرف نیستید.
    وقتی پای نفس و غرور به میان می آید، نمی توانید ذهنیت خود را تغییر دهید.
    آرمانی چون حفظ اعتبار و آبرو، آرزوی یک تماس تلفنی درست و بی نقص را تحت الشعاع خود قرار می دهد.

    این مسئله جبر و ناکارایی را هم به دنبال دارد: هر چه اصرار شما بر رفتن یک مسیر مشخص بیشتر باشد و هر چه بر حفظ همان روند تاکید بیشتری داشته باشید، تغییر مسیر سخت تر و غیرممکن تر می نماید.

    به جای این کارها، تصمیم هایی را اتخاذ کنید که هم به اندازه کافی کوچک و هم به قدر کفایت موقتی باشند. یعنی هم آنقدر بزرگ نباشند که هیچ کاری شان نشود کرد و هم طوری باشند که بشود در مواقع لازم تغییرشان داد. در واقع امکان تغییر مسیر را برای خود بگذارید.

    وقتی تصمیم های کوچک، برگشت پذیر و قابل تغییر می گیرید، دیگر نمی توانید اشتباه کنید. اگر هم اشتباهی رخ دهد، تاوان سنگینی نخواهد داشت و فقط شکاف کوچک ایجاد شده را پر می کنید.

    تصمیم های کوچک گرفتن به این معنا نیست که نمی شود برنامه های بزرگ داشت یا به ایده های بزرگ و متعالی اندیشید.

    این موضوع بدین معناست که شما باور دارید بهترین راه برای دستیابی به اهداف بزرگ، گرفتن تصمیم های کوچک در زمان مقتضی و مناسب است.



    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد

    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:23 AM

  2. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  3. #22
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کار خود را دگرگون کنید؟! (22)




    کپی نکنید

    بعضی وقت ها کپی کردن بخشی از روند یادگیری است.

    مثل وقتی که یک دانشجوی هنر، نقاشی را در موزه ای دیده و همان را با دست خودش می کشد. در واقع آن را کپی می کند.

    وقتی شما دانشجو یا هنرجوی جایی باشید این نوع تقلید ها می تواند در مسیر کشف توانایی های تان کمک قابل توجهی کند.

    متاسفانه کپی برداری در عرصه کسب و کار معمولا کاری بیهوده و ناکارامد است.

    شاید دلیلش این باشد که دنیای این روزهای ما، دنیای کپی – پیست است. شما می توانید دائما حرف ها، عکس ها یا کدهای دیگران را بدزدید!

    و این بدان معناست که وسوسه راه اندازی یک کسب و کار با تقلید و کپی به سراغتان می آید.

    البته این را هم در نظر داشته باشید که این کار درواقع پیروی از فرمول شکست است. مشکل کپی برداری این است که در این روش از درک چگونگی رشد هیچ خبری نیست.

    شما باید بفهمید و بدانید که چرا کاری پیش می رود یا دلیل فلان مسئله چیست.

    اما وقتی تنها کپی – پیست کردید، چنین فرصتی را به سادگی از دست می دهید.

    در واقع کاری که شما می کنید بازتولید آخرین لایه ی یک کسب و کار است، بدون اینکه درکی از لایه های زیرین آن داشته باشید.

    بنابراین بخش عمده ای از کار خالق اصلی کلا ناپیداست و در زیر لایه ی سطحی دفن می شود.

    کپی کار واقعا نمی داند که یک مسئله چرا اینگونه دیده می شود، اینگونه احساس می شود یا اینگونه خوانده می شود.

    کپی مرحله پایانی یک اشتباه بزرگ است.

    این کار نه فراورده ای دارد، نه درکی پشتش هست و نه پایه و اساسی برای تصمیمات آینده به ما می دهد.

    به علاوه، کپی یک کار اعتیاد آور است.

    یعنی وقتی به این کار عادت کردید، دیگر کنار گذاشتنش به این سادگی ها نیست.

    ضمن اینکه در این روند شما همیشه نقشی انفعالی و غیرفعال را دارید.

    شما به عنوان یک کپی کار همواره پیرو هستید و نه پیشوا.

    شما به چیزی جان می بخشید که نسخه ی پایینتر یک ایده ی اصلی است.

    واقعا نظرتان راجع به کپی کردن یک نفر چیست؟!

    کپی کردن یک نفر یعنی یک نفر دیگر بخش عمده ای از یک کار را انجام دهد و شما فقط از روی دست او کپی کنید.

    پس تاثیر بپذیرید، اما لطفا دزدی نکنید.




    منبع : بانکی-دنیای اقتصاد

    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:27 AM

  4. 2 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  5. #23
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کار خود را دگرگون کنید؟! (23)








    محصولتان را خاص کنید

    اگر در کارتان موفق شوید، دیگران حتما سعی خواهند کرد که از روی دست شما کپی کنند.

    اصلا این بخشی از زندگی است.

    اما از آنجاییکه هر کاری راهی دارد، این معضل هم راه حل مخصوص به خود را دارد:

    خودتان را بخشی از محصول یا سرویسی که ارائه می دهید کنید.

    به نوعی می توان گفت کارتان را مارکدار کنید.

    آنچه فکر می کنید می تواند منحصر به فرد باشد را به محصول یا سرویس خود تزریق کنید. محصول یا خدمتی را ارائه دهید که کسی غیر از خودتان نتواند به فکر ارائه اش بیفتد.

    در واقع خودتان را جزئی از محصول کنید.

    اینطوری کپی کردن غیرممکن می شود.

    مثلا برندی مثل Zappos به این خاطر به اینجا رسیده که کارمند بخش خدمات پس از فروش آن اجازه دارد که حتی به مدت طولانی هم با مشتری حرف بزند و مشکلاتش را بشنود.

    مدیرعامل و کارمندان مرکز تماس راه و مسیرشان از هم جدا نیست و همه در یک مسیر حرکت می کنند. در واقع مدیرعامل و مقامات خود را جدا از بقیه نمی دانند.

    جالبترین نکته اما این است که کارمندانی که می خواهند کار خود را در Zappos شروع کنند، موظف هستند تا اول به مدت چهار هفته به تلفن ها جواب دهند و در بخش انبار کالا کار کنند.


    نمونه دیگر هم Polyface است. Polyface نام مزرعه ای در ویرجینیای آمریکاست که صاحبش یعنی جوئل سالاتین ایده های مخصوص به خودش را برای اداره آن دارد.

    به عنوان نمونه هر کس، هر وقت دلش خواست می تواند به این مزرعه بیاید و از هر جا دلش خواست بازدید کند.


    یا در نمونه ای دیگر صاحب مزرعه با وجود گران بودن، به جای دانه های غلات، حیوانات را با علف سیر می کند و هیچ آنتی بیوتیکی به آنها نمی خوراند.

    در واقع این مزرعه و صاحبش با این ایده یک تفکر را می فروشند و نه حیوانات و سایر چیزهایی که در مزرعه هستند. مشتری ها هم دقیقا به خاطر همین Polyface را دوست دارند.

    خیلی از مشتری های این مزرعه کیلومترها راه می آیند تا بتوانند گوشت کاملا سالمی را برای خانواده خود تهیه کنند.

    خودتان را محصول تان جاری کنید. مهر خودتان را بزنید تا کسی نتواند به هیچ روشی آن را کپی کند.

    از نحوه فروش گرفته تا خدمات پس از فروش و توضیح درباره محصول و حتی نحوه توزیع و رساندن به مشتری.


    کپی کارها نمی توانند "شما" را در محصولشان کپی کنند!
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:29 AM

  6. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  7. #24
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کار خود را دگرگون کنید؟! (24)








    بجنگید و کم نیاورید

    وقتی ضد چیزی باشید، در واقع میان خود و سایرین تفاوتی ایجاد کرده اید و این روشی ایده آل است برای اینکه طرفداران و پیروانی برای خود دست و پا کنید.

    به عنوان نمونه، شرکت آئودی یک شرکت تولید کننده خودروی لوکس آلمانی است که از برند های قدیمی چون رولز رویس و مرسدس در شعارهای تبلیغاتی خود استفاده می کند و از آئودی به عنوان جانشین آنها نام می برد.

    آئودی برای اینکه بتواند با رقیبش لکسوس مبارزه کند، روش جالبی را انتخاب کرده و پارک اتوماتیک لکسوس را به چالش می کشد.

    این شرکت در تبلیغات خود به این نکته مهم اشاره می کند که رانندگان خودروهای آئودی خودشان رانندگی خیلی خوب بلدند و نیازی به سیستم پارکینگ اتوماتیک ندارند.

    در واقع نطقه قوت رقیب را به مثابه نقطه ضعف آن می داند.

    در نمونه ای دیگر مقایسه BMW و آئودی هم حاوی نکات جالبی است: صاحب BMW از آینه عقب برای مرتب کردن موهایش استفاده می کند، در حالیکه راننده آئودی برای دیدن آنچه پشت سرش است، از این آینه استفاده می کند.

    اپل هم یکی دیگر ار شرکت هایی است سعی می کند در این میدان مبازر خوبی باشد.

    در یک آگهی اپل با مقایسه صاحبان مک و ویندوز می خواهد ثابت کند که مک خیلی بهتر از ویندوز است.

    در این نمونه ها و سایر نمونه هایی از این دست، به خوبی نشان داده می شود که شما به عنوان صاحب یک کسب و کار چقدر می توانید قدرت و تاثیر گذاری داشته باشید، اگر هدفی را در چشم انداز خود قرار دهید.

    برای خود مشخص کنید که با چه کسی، چه شرکتی یا حتی چه دیدگاهی مخالف هستید و آن را پررنگ کنید.

    حتی می توانید با یک صنعت از بیخ و بن مخالف باشید.

    داشتن دشمن و مخالف به شما کمک می کند تا انگیزه پیدا کنید.

    انگیزه ای برای رقابت که بدون وجود رقیب هرگز به وجود نخواهد آمد.

    این امر همچین باعث می شود توجه عامه مردم به شما، کسب و کارتان و آنچه عرضه می کنید بیشتر شود و حتی خود مردم می توانند به دامن زدن این رقابت و در نتیجه دیده شدن بیشتر شما کمک کنند.
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:31 AM

  8. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  9. #25
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (25)





    در رقابت کم بگذارید

    عقل سلیم میگوید برای شکست رقیب همواره باید یک پله از او بالاتر باشید.

    اگر او چهار ویژگی دارد، شما باید دست کم 5 ویژگی را دارا باشید.

    اگر او 20 هزار دلار هزینه می کند، شما باید 30 هزار دلار خرج کنید.

    این نوع رقابت در واقع جنگ سردی است که پایانی جر مرگ ندارد.

    این راه به ترکستان است و پایانی برایش متصور نیست، مگر مرگ کسب و کاری که با هزار امید و آرزو بنایش کرده اید، چون نه تنها هیچ هدفی جز از میان برداشتن رقیب به هر قیمتی ندارد، بلکه مقدار زیادی پول، زمان و انرزی را هم تلف و حیف و میل می کند.

    ضمنا این رویه باعث می شود شما همیشه در موضع دفاعی بمانید و چیزی برای حمله کردن نداشته باشید.

    شرکت هایی که در موضع دفاعی هستند نمی توانند اندیشه ای رو به جلو داشته باشند، چون تنها می توانند به آنچه قبلا رخ داده فکر کنند و پیرو باشند.
    پس چه باید کرد؟!

    آیا می توان با تلاش کمتر نسبت به رقیب هم او را شکست داد؟!

    مسائل ساده را حل کنید و مشکلات موی دماغ، سخت و ناخوشایند را به رقیب واگذار کنید.

    به جای اینکه یک پله بالاتر باشید، یک پله پایینتر بیاید.

    به جای اینکه بیشتر از او تلاش کنید، کمتر سعی کنید.
    تعجب نکنید! به این مثال نگاه کنید:
    سالها برندهای مطرح دوچرخه سازی تمرکز و توجه تمام و کمال خود را بر روی بالاترین تکنولوژی ها در تجهیزات گذاشته بودند.

    دوچرخه های کوهستان با ترمزهای دیسک معلق و فوق العاده قوی یا دوچرخه های جاده تیتانیومی و سبک با اجزای فیبر کربنی.

    به نظر می رسید که این دوچرخه ها باید چندین چرخ دنده داشته باشند.

    اما اخیرا دوچرخه هایی با چرخ دنده ثابت به شدت محبوب شده اند، اگرچه از تکنولوژی بالایی بهره نمی برند. این دوچرخه ها تنها یک چرخ دنده دارند و بعضی هاشان ترمز هم ندارند.

    این دوچرخه ها مزیت های بزرگی نسبت به همتایان پرطمطراق خود دارند که باعث محبوبیتشان می شود: آنها ساده تر، ارزانتر و سبک تر هستند.

    پس خریدار و خواهان بیشتری دارد.

    این نمونه را می توان به همه کسب و کارها تعمیم داد تا یک کسب و کار بتواند زنده بماند و خود را با دست خود به ته چاه نبرد.
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:33 AM

  10. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  11. #26
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (26)








    چه کسی به کار آنها کار دارد؟!

    باور کنید ارزش ندارند، واقعا ارزش ندارد که توجه زیاده از حدی به رقابت داشته باشید. می پرسید چرا؟! چون نگرانی درباره رقابت به سرعت به وسواس تبدیل می شود. آنها الان دارند چه کار می کنند؟!

    در مرحله بعد کجا هستند؟! ما چطور باید واکنش نشان دهیم؟! هر حرکت کوچک از جانب آنها حتما باید آنالیز شود و این ذهنیتی ویران کننده است.

    چنین ذهنیتی منجر به غرق شدن آدم ها در استرس و عصبانیت می شود. این غرق شدن مانع بزرگی بر سرراه رشد و پیشرفت است.

    این تجربه هیچ امتیازی ندارد و بی حاصل است.

    چشم انداز رقابتی همه زمان شما را دستخوش تغییر می کند.

    رقیب شما امروز یک جور است و فردا جور دیگر و این امر از کنترل شما خارج است.

    امتیاز نگرانی در مورد چیزی که تحت کنترلتان نیست، چه می تواند باشد؟!

    به جای این کارها، روی خودتان تمرکز کنید. آنچه داخل این اتاق اتفاق می افتد بسیار مهمتر از آن چیزی است که قرار است خارج از آن روی دهد.

    وقتی زمانی را به نگرانی درباره چیزهای دیگر می گذرانید، فرصتی باقی نمی ماند که به پیشبرد اهداف خودتان برسید.

    در یک کلام نتیجه تمرکز بیش از حد بر دیگران، کمرنگ شدن خودتان در افق دیدتان است.

    فرصتی که برای بالاتر رفتن دارید با اصرار و پافشاری بر سر درآوردن از ایده های دیگران خیلی ساده سوخت می شود.

    در واقع شما به جای اینکه فردی رویایی باشید، می شوید یک آدم ارتجاعی.

    اگر بخواهید یک "قاتل آیپد" بسازید، در واقع همین الان مرده اید چون به عنصر رقابت اجازه می دهید که پارامترها را تعیین کند.

    هدف شما از این کار یک پله بالاتر از اپل رفتن نیست، بلکه این اپل است که قوانین بازی را تعیین می کند و شما قادر نیستید به کسی که این قوانین را تعیین می کند، ضربه ای بزنید.

    با این استراتژی شما نیازمند تعریف دوباره ای از قوانین هستید و نه فقط ساختن چیزی که کمی بهتر باشد.

    از خودتان نپرسید که آیا اپل را شکست دادم یا نه، چون فقط وقتتان را تلف می کنید و چنین سوالی غلط است. این نبرد برد و باختی ندارد.

    سود و زیان آنها متعلق به آنهاست، همانطور که سود و زیان شما متعلق به شما.

    اگر می خواهید درست مثل یک نفر دیگر باشید، حتما از خود بپرسید چرا می خواهید چنین کنید.

    به جای تقلید به هر قیمت از روی دست دیگران، آن کاری را انجام دهید که با همه قلبتان به آن اعتقاد و باور دارید.
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:35 AM

  12. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  13. #27
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (27)






    نه بگویید

    بله گفتن کار بس راحت و آسانی است.

    بله گفتن به هر چیزی که بهتان پیشنهاد می شود، دست رد نزدن به سینه هر آنچه ازتان درخواست می شود و خلاصه جواب مثبت دادن به همه چیز.

    این روند باعث ایجاد کوهی از بله ها می شود که شما به دست خود ساخته اید و آنچه حتما و واقعا باید انجام دهید به سادگی در پشت این کوه پنهان می شود.

    یاد بگیرد نه بگویید،حتی به ایده هایی که از هر نظر ایده آل به نظر می رسند.

    از قدرت نه گفتن به الویت های خود سر و سامان دهید.

    مطمئن باشید کم پیش می آید که از نه گفتن حسرت بخورید.

    بسیاری از مردم نه نمی گویند چون رویارویی برایشان خوشایند نیست.

    اما پاسخ جایگزین نه که همان بله است به مراتب وضعش بدتر است.

    این مسئله به مثابه یک ارتباط است: تمام کردن ارتباط با یک نفر کار سختی است اما ماندن در آن وضعیت تنها به این خاطر که جرات این کار را ندارید، وضعیت به مراتب دردناک تری است.

    سعی کنید با ناخوشایندی های مختصر رویارویی خودتان را وفق دهید تا از حسرت همیشگی دور باشید.

    این شعار "همیشه حق با مشتری است" را زا ذهنتان بیرون کنید.

    فرض کنید یک آشپز هستید.

    اگر تعداد قابل توجهی از مشتریان به شما بگویند غذایتان بیش از حد داغ یا شور است، قطعا در غذا تغییراتی ایجاد می کنید.

    اما چند مشتری بهانه گیر بهتان گیر بدهند که موز به لازانیا اضافه کنید، اهمیتی به خواسته شان نمی دهید و این کار درستی است.

    راضی کردن چند مشتری بهانه گیر نمی ارزد به اینکه محصول خود را از بیخ و بن خراب کنید.
    .

    ING Direct اکنون یکی از سریعترین روندهای رو به رشد در میان بانک های آمریکایی را تنها به خاطر نه گفتن سپری می کند.

    این بانک در برابر درخواست هایی چون کارت اعتباری، دلالی و افتتاح حساب های میلیون دلاری نه گفت. این بانک می خواست همه چیز ساده حفظ شود.

    به همین خاطر درخواست های چندانی برای حساب های پس انداز، گواهی های سپرده و سرمایه گذاری های مشترک و مواردی از این دست نداشت.

    البته شهامت نه گفتن به این معنا نیست که به محض دریافت هر پیشنهادی از سر جوگیری نه بگویید، بلکه همه حرف ما این است که با خودتان رو راست باشید.

    اگر اراده عمل به درخواست مشتری را ندارید، مودبانه درخواستش را رد کنید و دلیلش را هم توضیح دهید. مخاطب شما از توضیحاتتان استقبال خواهد کرد، چیزی که اصولا شما انتظارش را ندارید. حتی شاید کار به آنجا بکشد که طرز تفکر شما بر آنها برتری یابد.

    هدف شما باید این باشد که محصولتان برای خود شما راضی کننده باشد، یعنی به هدفتان از تولید محصول برسید. رضایت خود شما در اولویت است.

    به این ترتیب می توانید بگویید:" فکر می کنم شما هم دوستش داشته باشید، چون خودم دوستش دارم."
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:37 AM

  14. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  15. #28
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (28)







    بگذارید مشتریان بزرگترتان کنند

    شاید این سناریو برای شما هم آشنا باشد:

    مشتریانی هستند که به یک شرکت یا سازمان پول می دهند و شرکت یا سازمان از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند که آن مشتری خاص را خوشحال و خشنود کند.

    این باعث میشود محصول کاملا با نظر و درخواست آن مشتری خاص عوض شود و اصل و پایه مشتری مداری را از ریل اصلی خارج کند.

    و روزی که آن مشتری خاص که شما به عنوان صاحب کسب و کار به همه سازهایش رقصیدید، ترکتان کرد، شما می مانید و کاری که دیگر هیچ مشتری ای ندارد و این یعنی آغاز دردسرهای فراوان.

    در واقع وقتی فقط خودتان را وقف یک یا چند مشتری خاص کردید و به سایرین اهمیتی ندادید، اگر به هر دلیلی آن مشتریان بپرند، شما حکم کسی را دارید که به جهنم رفته یا در حال غرق شدن است.

    محصولات یا خدمات شما آنچنان تخصصی و برای یک یا چند مشتری خاص است که مانع تزریق خون تازه در رگ های کسب و کارتان می شود و این آغاز راهی است که پایانش تراژدی مرگ کسب و کارتان است.

    بعد از اینکه اولین محصولمان را عرضه کردیم، دلگرمی هایی را از سوی مشتریانی که از اول با ما بودند، دریافت کردیم.

    این گروه به ما اعلام کردند که در پی پیشرفت هستند و از ما هم خواستند که اپلیکیشن های خود را مطابق با پیشرفت آنها بهبود ببخشیم تا پاسخگوی پیچیدگی ها و الزامات تازه کشف شده باشد. اما پاسخ ما منفی بود.

    دلیلش هم این بود که ما بالا رفتن مشتریان را به پیشرفت در یک اپلیکیشن خاص ترجیح می دادیم.

    در واقع ما ترجیح می دادیم به تدریج محصولمان را بهتر و با سرعت تعداد مشتریان خود بالا ببریم به جای اینکه محصولمان را خاص و مشتریان خود را ثابت نگه داریم.


    اضافه کردن ویژگی کاربر محوری برای راضی کردن تعداد کمی از افراد می تواند مشتریان بالقوه و هنوز نیامده را بترساند.

    ترساندن مشتریان تازه از از دست رفتن مشتریان قدیمی بدتر است.

    وقتی شما به عنوان صاحب کسب و کار به مشتری اجازه می دهید موجبات پیشرفتتان را فراهم کند، احتمال اینکه از محصول ساده ای که خوب هم هست دست بکشید و به سراغ پله های بالاتر بروید، خیلی زیاد است.

    نیازهای ساده، کوچک و اساسی همیشه ثابت هستند.

    این عرضه بی حد و مرز و بی پایان است که به مشتری نیاز دارد.

    همیشه تعداد کسانی که از محصول شما استفاده نمی کنند خیلی بیشتر تعدا کسانی است که مشتری محصول یا خدمات تان هستند.

    مطمئن شوید که عرضه را برای مشتریان خود آسان کرده اید و همه می توانند از محصولتان استفاده کنند.

    این روش درست قرار گرفتن در مسیر پیشرفت است.

    آدم ها و شرایط تغییرپذیر هستند.

    پس شما نمی تواند همه چیز برای همه کس باشید.

    شرکت ها باید به جای تکیه بر یک مشتری خاص با نیازهای تغییرپذیر به فکر گروهی از مشتری ها با نیازهایی خاص باشند.
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:39 AM

  16. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  17. #29
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (29)





    اشتیاق و الویت بندی را با هم یکی نکنید

    ایده های بزرگ وقتی می آیند، ناخودآگاه عجله می شود شاه بیت زندگی تان.

    احتمالات و منفعت هایش را بررسی می کنید و صد البته دوست دارید هرچه زودتر عملی اش کنید.

    پس همه چیز را تعطیل می کنید و دربست و شش دانگ می چسبید به ایده ی تازه.

    یک حرکت غلط.
    اشتیاق شما برای ایده تازه شاخص خوبی برای ارزش آن نیست. آنچه در همین لحظه به نظرتان عالی می رسد، صبح فردا، به درجه خوب تنزل می یابد.

    و آنچه صرفا خوب باشد ارزش تلاشی در حد عالی را ندارد.

    ما همیشه برای امکانات تازه ایده داریم که در راس آنها پیشنهادهای مشتریان است.

    اما غلط است که در همان لحظه بخواهیم شکارش کنیم.

    پس مدتی به ایده استراحت بدهید تا منظقی و آرام شوید، بعد تصمیم بگیرید.

    در کل هر چه ایده تان بزرگتر باشد، هیجانتان هم بیشتر است.

    در لحظه اوج هیجان تصمیم نگیرید. ایده ها را یکجا یادداشت کنید، چند روزی کنار بگذارید، الویت هایتان را مشخص کنید و سپس با ذهنی آرام سراغشان بروید.

    کالای خانگی خوب بسازید نه بیرونی!

    فکر می کنم حسش را خوب درک کنید: به فروشگاه می روید، چند کالای گوناگون را با هم مقایسه و در نهایت یکی را می خرید.

    در واقع خریدی که انجام داده اید از نظرتان بهترین انتخاب است، اما وقتی آن را به خانه می آورید، آن چیزی نیست که می خواستید.

    استفاده اش به راحتی چیزی که در فروشگاه نشان می داد، نیست.

    امکانات بلااستفاده اش زیاد است.

    پس به این نتیجه می رسید که آنقدرها هم که نشان می داد، بدردبخور نیست.

    دلیل این انتخاب اشتباه هم همانا هیجان اولیه ای است که در نهایت به پشیمانی از خرید منجر می شود
    .

    اما شرکت های هوشمند برعکس این را انجام می دهند.

    به این ترتیب که آنچه تولید می کنند در خانه خیلی کاربردی تر از فروشگاه است.

    شما هم خودتان از چنین محصولی بهره ها می برید و هم آن را به دیگران توصیه می کنید.

    محصولی که تنها استانداردهای اولیه زیبای را دارد، شاید به اندازه همتایانش در نگاه اول جذاب به نظر نرسد، اما در مرحله استفاده گوی سبقت را از آنها می رباید.

    چنین محصولی همیشه جایگاهی در سبد خرید خانوارها دارد و به نوعی در دل خریداران جا باز می کند.

    به یا د داشته باشید که تجربه بد استفاده از یک محصول با هیچ بازاریابی آنچنانی یا تبلیغات پر زرق و برقی پا ک نخواهد شد.
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:40 AM

  18. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  19. #30
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    smilee1 پاسخ : سلسله مراتب چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟!

    چگونه کسب و کار خود را دگرگون کنید؟! (30)








    ننویسید!

    فکر می کنید چگونه باید به ردیابی آنچه مشتریانتان می خواهند بپردازید؟!

    به حرفایشان گوش کنید، اما بعد آنچه می گویند را خیلی ساده فراموش کنید.

    باور کنید نیازی به دفترهای بزرگ و قطور، دیتابیس های عظیم یا بایگانی های پیچیده نیست.

    آنچه مهم باشد و درخواست هایی که واقعا به کار مشتری می آید را شما بارها و بارها می شنوید و مشتریان مختلف در مقاطع گوناگون بهتان تذکر می دهند.

    پس می بینید که نیازی به یادداشت برداری و صرف انرژی و هزینه در این راه نیست.

    بعد از مدتی که این درخواست ها از جانب مشتریان مختلف تکرار شد، شما به عنوان صاحب کسب و کار
    حتی اگر بخواهید هم نمی توانید این درخواست ها را فراموش کنید چون دیگر ملکه ذهنتان شده و در مغزتان حک شده است.

    خاصیت مشتریان دراین زمینه این است که مثل یادآور برای شما عمل می کنند و هر چند وقت یکبار درخواست های خودشان را مطرح می کنند تا شما از یاد نبرید که انتظارشان چیست.

    آنها دقیقا به شما نشان می دهند که باید در مورد چه چیزهایی نگران باشید و در ارتباط با چه مسائلی نیاز به صرف وقت و انرژی زیادی نیست.

    اگر آنها درخواستی را مطرح کردند و شما بعد از مدتی آن را فراموش کردید، بدانید آن درخواست چندان مهم نبوده چون نه از جانب خود آنها و نه از جانب سایر مشتریان تکرار و یادآوری نشده است.


    درخواست مهم هیچگاه فراموش نمی شود بلکه به جای آن هر چند وقت یکبار تکرار می شود.
    ویرایش توسط Almas Parsi : 5th January 2014 در ساعت 09:42 AM

  20. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •